یادداشت؛
اشغال لانه جاسوسی و مرز میان انتقاد و تخریب!
پایگاه خبری جماران: بدون تردید برجسته ترین و اثرگذارترین رخداد سیاسی پس از جنگ تحمیلی، در تاریخ انقلاب اسلامی، اشغال لانه جاسوسی آمریکا در تهران بود. رئیسجمهور پیشین اتریش، که در آن سالها دبیرکلی سازمان ملل متحد را برعهده داشت، در کتاب "کاخ شیشه ای سیاست" از این رخداد سیاسی به عنوان منحصر بفرد ترین رویداد دیپلماتیک نام می برد و فصل اول کتاب خود را به موضوع سفرش به ایران برای بررسی شکایات و جستجوی راهکار برای حل مسأله مأموران جاسوس سفارت آمریکا که دانشجویان انقلابی آنان را در محل سفارت نگاه داشته بودند، اختصاص میدهد و اعتراف میکند این سفر «پرحادثهترین و مؤثرترین» تجربه دبیرکلی او بوده که محدود بودن امکانات و عجز سازمان ملل متحد را بر او آشکار ساخت.
در زمانه ای که یک اصل بر نظام بین الملل حاکمیت داشت _ و یا لااقل اینگونه القاء می کردند_ که ملت های جهان یا شیفته آمریکایند و یا مرعوب او! ابرقدرتها و بویژه آمریکایی ها با ملتی مواجه شدند که زیست مستقل را از نظام سلطه جهانی و نظام دوقطبی کاپیتالیست و مارکسیست مطالبه می کرد. موضوعی غیر قابل هضم برای دو قطب که آشفتگی سیاسی را برای آنها رقم زد. وقوع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(س) و به طبع آن اقدامِ اشغالِ سفارت آمریکا، به شکستن غرور ملی«آقای جهان»! در آن مقطع تاریخی، که اوج کشمکش سیاسی میان ایران و آمریکا بود، انجامید. اقدامی که به افسانه شکست ناپذیری قطب جهان کاپیتالیسم که_ شهروندانش محبوب ترین و قدرتمندترین شهروندان نظام بین الملل محسوب می شدند!_ پایان داد و دادِ صدور انقلاب معنی یافت و جسارت به جهان دوقطبی را به دیگر ملت ها تزریق کرد؛ و نیز در زمانه ای که حق انحصاری مبارزه با امپریالیسم در دست کمونیست ها بود و آنها در خط مقدم مبارزه با کاخ سفید قرار داشتند. در چنین شرایطی عده ای دانشجو با اقدامی انقلابی با هویت دینی و با زعامت یک مرجع دینی، این اقدام متهورانه را رقم زده و جسارت کمونیست ها را نیز به سخره کشیدند. آنچه در ادامه می آید، نقد گذرا بر دیدگاه مخالفانِ داخلیِ تسخیر لانۀ جاسوسى امریکا است که در سه فراز از نظر می گذرد:
برداشت اول: چند دلیل ساده، برای پرهیز از ساده انگاری!
اقدام دانشجویان پیرو خط امام، در سطح داخلی همواره مخالفین خاص خود را داشت. مخالفان آنرا متفاوت با ارزش های دانشجویان اشغال کننده سفارت بر می شمارند و معتقدند که این اقدام بیش از پیش خشم آمریکایی ها را برانگیخت و به منافع ملی ضربه وارد کرد. در آن مقطع اشغال لانۀ جاسوسى امریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مورد اعتراض شدید آقاى مهندس بازرگان و اعضاى کابینه دولت موقت قرار گرفت. اشغال لانه جاسوسى امریکا بزرگترین لطمه را به جناح لیبرالیسم و طرفداران خط امریکا در ایران زد. اعضاى کابینه بازرگان که اکثراً از جناح روشنفکران غربزده و بیشتر آنان، تحصیلکردۀ ایالات متحده بودند، اقدام دانشجویان را مغایر با اصول دیپلماسى مىدانستند و همین مخالفتهاى آشکار، به استعفاى دولت موقت و قبول این استعفا از سوى حضرت امام انجامید. (مجموعه آثار یادگار امام،ج1، پاورقی ص39).
مخاطب متن حاضر دولت موقت و عملکرد آن نیست؛ بلکه قلم فرسایی عده ای از مخالفین است که حتی پا را فراتر گذاشته و امام را متهم به تحمیل پذیری در برابر جریان اشغال سفارت نموده و عنوان می کنند که دانشجویان با اشغال سفارت آمریکا حضرت امام(س) را مقابل یک عمل انجام شده قرار دادند و قهراً آن واقعه را به امام تحمیل کردند تا جائی که امام مجبور به همراهی با اقدام دانشجویان شد!
فارغ از داوری درباره استدلال های مخالفین چندنکته را بیش از همه بایددر نظر داشت:
اول: باید در نظر داشت بدون در نظر گرفتن جامعیت و سیره عملی امام خمینی(س) درزمینه مدیریت کلان جامعه در حل مشکلات و وقایع انقلاب، نمی توان نه در این باره و نه موارد مشابه نظر متقن ارائه کرد. ای بسا که همگان می دانند که امام با هیچ احدی تعارف نداشته است.« من بارها اعلام کردهام که با هیچ کس در هر مرتبهاى که باشد عقد اخوت نبستهام».(صحیفه امام، ج21، 326) و نیز در نظر بگیرید نظر امام را در قضیه آیت الله منتظری...
دوم: یادگار امام سید حسن خمینی در باره در شخصیت امام می گوید: امام یک فقیه است. رفتار امام تماماً در محدوده قرائت فقهی امام است. ورود به سیاست برای امام، حجت فقهی دارد و پایبندی امام به فقه، در تمام مسائل شخصی و سیاسی و اجتماعی تبلور دارد و هرگز از این مساله دست برنمیدارد و لذا تحلیل امام بدون توجه به حیثیت فقه در آن بزرگوار، گمراه کننده است.
سوم: جمله آمریکا شیطان بزرگ است یکی از ناب ترین و مبنائی ترین اظهارات امام خمینی طی دوران حیات سیاسی ایشان بود که ریشه در فهم و عقل فقهی ایشان در دنیای سیاست داشت. برای کشف و استخراج فهم امام خمینی(س) و ترمینولوژی او باید از بطن مبانی فقه و شریعت اسلام استفاده کرد. به بیانی دیگر ادبیات امام خمینی(س) را باید در مقام یک مرجع تقلید و از بطن گویش و ادبیات فقیهانه ایشان جستجو کرد؛ و بر این اساس توصیف ایشان از آمریکا بعنوان شیطان بزرگ موید یک تضاد ساختاری نظام اسلامی با نظام کاپیتالیستی است که از نظر ساختار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی با آن در تعارض است. با وارد کردن این جمله جریان ساز در ادبیات سیاسی، مرز میان انقلاب اسلامی با نظام خودبرتر بین را معین و تصریح کرد که ذات آمریکا شاه کلید فهم اندیشه آمریکا ستیزانه ایشان در انقلاب اسلامی است. لذا بر خلاف نظر منتقدان نباید «آمریکا شیطان بزرگ است» را تا سطح نازل ادبیات سیاسی فرو کاست.
چهارم: همین سیاستِ ناب و مبنائی و مبانی فلسفی و دینی در ادبیات و ترمینولوژی امام خمینی بود که غرب را با آشفتگی در تصور و عمل مواجه کرد. «هنری کیسینجر» وزیر خارجه اسبق ایالات متحده اعتراف می کند: آیتالله خمینی، غرب را با بحران جدی برنامه ریزی مواجه کرد، تصمیمات او آنچنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامه ریزی را از سیاستمداران و نظریه پردازان سیاسی میگرفت. هیچ کس نمیتوانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند، او با معیارهای دیگری، غیر از معیارهای شناخته شده در دنیا، سخن میگفت و عمل میکرد. گویی از جایی دیگر الهام میگرفت، دشمنی آیت الله خمینی با غرب، برگرفته از تعالیم الهی او بود. او در دشمنی خود نیز خلوص نیت داشت.(منبع:.....)
پنجم: بهترین مرجع درتایید یا تقبیح حرکت دانشجویان، بازخوانی کلام امام خمینی(س) است[قضاوت با مخاطب]:
• چند نفرى که در آن لانه جاسوسى به سر مىبردند و عامل توطئه و جاسوسى بر ضد ملت ما بودند... قراین و شواهد در این امر زیاد است. (صحیفه امام، ج11، ص30)
• این اقدام شجاعانه سبب دلگرمى و پایدارى همه مبارزان راه اسلام، و ناامیدى کامل دشمنان، و نمایانگر اتحاد همگان در راه رسیدن به پیروزى نهایى خواهد بود...(همان،ج11، ص45)
• عدم شناخت صحیح شما از مردم ایران موجب اشتباهات بسیارى است... آنان لانه جاسوسى امریکا را تصرف کردند. آنجا مسلماً لانه جاسوسى است... (همان،ج11، ص 162)
• به اسم سفارتخانه شما یک چیزى درست کردید که لانه جاسوسى است. و بیایند ببینند که آیا این چیزهایى که در این سفارتخانه هست، اینها اسباب دست جاسوس هاست یا وسائلى است که سفارتخانه لازم دارد... (همان،ج11، ص269)
• اول قدم هر مبارزهاى ارزیابى این است که در این مبارزه مىشود یا نمىشود، و شما ثابت کردید که نه «مىشود». مىشود با امریکا هم طرف شد. مىشود که لانه جاسوسى امریکا را هم تصرف کرد. مىشود جاسوسهاى امریکایى را هم گرفت و نگه داشت، و حفظ کرد. شما این را ثابت کردید به دنیا. (همان،ج11، ص337)
• دانشجویان مسلمان و مبارزى که لانه جاسوسى را اشغال کردهاند با عمل انقلابى خودشان ضربهاى بزرگ بر پیکر امریکاى جهانخوار وارد نمودند و ملت را سرافراز کردند.. (همان، ج12، ص162)
برداشت دوم: احمدآقا هم وامدار کسی نیست!
کسی که عشق را، خمینی را، و رابطه خمینی و احمد، و عشق احمد به خمینی را بشناسد، نیک میداند که احمدآقا تخلف از قول امام نمیکرد؛ اینجانب در پیشگاه مقدس حق شهادت میدهم که [احمد] ...کاری که برخلاف نظر من است انجام نمیدهد و در امور مربوطه چه در اعلامیهها یا ارشادها بدون مراجعۀ به من تصرف و دخالتی نمیکند؛ ... و تذکراتش نیز صادقانه، و برخلاف مسیر انقلاب و مصلحت نیست و من اگر تذکراتش را نپذیرفتم تخلف از قول من نمیکند و من نیز اگر حرفش را صحیح دیدم قبول میکنم(همان، ج17،ص90)
بر این اساس مراجعه به نظرات حجت الاسلام سید احمد خمینی نیز بخش دیگری از اشتباهات مخالفان در زمینه اما و اگر های تسخیر لانه جاسوسی و اینکه" دانشجویان با اشغال سفارت آمریکا حضرت امام(س) را مقابل یک عمل انجام شده قرار دادند!" را مشخص می سازد:
اول: حجتالاسلام سید احمد خمینى که بعد ازظهر روز بعد،14/8/58، در سفارت امریکا حضور یافته بود، در یک مصاحبه مطبوعاتى شرکت کرد و دربارۀ پیام امام براى دانشجویان از ایشان سؤال شد گفت: امام پیام خود را در ملاقات با گروهى که امروز به دیدارشان رفته بودند، اظهار کردند. حاج سید احمد خمینى درباره پشتیبانى از اقدام دانشجویان در تصرف سفارت امریکا گفت: تمام مردم ایران از این عمل پشتیبانى مىکنند.
دوم: در این مصاحبه مطبوعاتی از ایشان سؤال شد که آیا قبلاً از اقدام دانشجویان براى تصرف سفارت امریکا در تهران اطلاعى داشته است؟ گفت: نه، ابداً.
احمدآقا دربارۀ اقدام دانشجویان پیرو خط امام گفت: به نظر من اقدام دانشجویان، اشغال سفارت امریکا محسوب نمىگردد، بلکه جوانان دلیر ما لانه جاسوسى را تصرف کردهاند تا اشغالگران را بیرون رانند. آنجا یک سفارتخانه عادى نبود. با توجه به دستگاههای موجود در سفارت، قطعاً اینجا سفارتخانه نبود و این لانه جاسوسى است.(مجموعه آثار یادگار امام، ج1،ص39)
سوم: اهمیت اشغال لانه جاسوسى در این است که هیمنه و اقتدار پوشالى امریکا در کل جهان شکست و بحق همانگونه که حضرت امام فرمودند: تسخیرلانه جاسوسى انقلابى بزرگتر از انقلاب اول بود(همان،ص474)
چهارم: بعد از اشغال لانۀ جاسوسی دولت موقت میخواست با طرح استعفا به مقاصد خود که همان لطمهزدن به حرکت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام باشد، جامۀ عمل بپوشاند؛ اما امام با قبول استعفای دولت موقت بزرگترین ضربه را بر پیکر دولت موقت وارد ساخت و دانشجویان را با هر وسیلۀ ممکن تأیید نمود. حقیقتاً به گفتۀ امام تسخیر لانۀ جاسوسی، انقلاب دوم بود. با فتح لانه جاسوسی چهرهها شناخته شدند و علاوه بر این، مهمترین بعد دستاورد این حرکت عظیم انقلابی شکستن هیبت امریکا در جهان و ایجاد انگیزۀ تهاجم در مسلمانان برای مقابله با این قدرت شیطانی است. (همان،ص379)
پنجم: تسخیر و فتح لانۀ جاسوسی یک نفع بسیار بزرگی داشت که انقلاب را از درون منسجم کرد و مردم را به وظایف خود آشنا نمود، و هیبت امریکا را شکست.(همان)
ششم: در قضیه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، دانشجویان عزیز بر روی نقطه حساس انگشت گذاشتند. مرکز جاسوسی آمریکایی ها که تحت پوشش سفارتخانه اداره می شد، علاوه بر این که با تمامی گروه های ضد انقلاب داخلی ارتباط داشت و آن ها را در جهت براندازی نظام نوپای اسلامی سازماندهی می کرد، یکی از مراکز عمده توطئه علیه مسلمانان منطقه محسوب می شد، لذا حضرت امام عمل قهرمانانه دانشجویان در تسخیر لانه جاسوسی را مورد تائید و تقدیر قرار دادند و آن را «انقلاب دوم» خواندند. (همان،ج2،ص31)
برداشت سوم: اشتباه نشود! کانون خصومت، اشغال سفارت نبود!
در آستانه سالگرد تبعید امام خمینی به ترکیه (13 آبان) توسط گروهی با نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» سفارت امریکا در تهران اشغال شد و پس از شکستن مقاومت تفنگداران امریکاییِ نگهبانِ سفارت، جاسوسان امریکایی را بازداشت شدند. در این تسخیر از سفارت سندهای به دست آمد که بتدریج در بیش از پنجاه جلد کتاب تحت عنوان "اسناد لانه جاسوسی امریکا در ایران" منتشر گردید. این اسناد غیرقابل خدشه، از اسرار جاسوسی ها و دخالت های بیشمار امریکا در ایران و کشورهای مختلف جهان پرده برمی داشت و اسامی بسیاری از عوامل و رابطها و جاسوس های امریکا و انواع شیوه های جاسوسی و تحرکات سیاسی این کشور را در مناطق مختلف جهان افشا می کند. اشغال سفارت این کشور که در فرهنگ انقلاب اسلامی به نام "اشغال لانه جاسوسی" معروف گردیده است، رسوایی بزرگی برای هیأت حاکمه امریکا بود. امام خمینی(س) از حرکت انقلابی دانشجویان حمایت کرد و آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامید. مرگ شاه در تاریخ 5 مرداد 1359 در مصر عملاً یکی از شرایط ایران را که استرداد او به عنوان جنایتکار اصلی در کشتارهای مردم بود، منتفی ساخت. سرانجام پس از 444 روز با وساطت الجزایر و بنا به رأی نمایندگان مجلس شورای اسلامی و بر طبق توافقنامه الجزیره بین ایران و امریکا جاسوسان آزاد شدند و امریکا متعهد به عدم دخالت در امور داخلی ایران و باز پس دادن اموال و دارایی های بلوکه شده ایران شد که هیچ گاه بدان عمل نکرد. مهمترین دستاورد اشغال جاسوس خانه امریکا علاوه بر تضمین ادامۀ انقلاب اسلامی، شکست ابهت فرعونی امریکا و امیدوار ساختن ملت های جهان سوم به امکان ایستادگی در برابر قدرت های بزرگ بود. (برگرفته از کتاب حدیث بیداری) گفته های پیشین دال بر اشتباه استراتژیک مخالفان است و به سه دلیل ذیل مرز میان انتقاد و تخریب شکننده و سست است:
اول: امام خمینی(س) یک دهه بعد از اشغال سفارت با قدرت و مجدد از اشغال سفارت دفاع کرد و در پیام منشور روحانیت، و در تعیین استراتژى نظام جمهورى اسلامى ایران فرمود: انقلاب به هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروهها و لیبرالها مىخوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه براى پذیرفتن همه کسانى که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قیمت طلبکارى آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضد انقلابیون حکم خدا را جارى مىکنید؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى دادهاید؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال کردهایم و صدها چراى دیگر. (صحیفه امام، ج21، ص286)
دوم: موضوعی که خوش نشینان دنیای سیاست در داخل کشور باید بیشتر در پیرامون آن بیاندیشند این است که در تبیین موضع انتقادی خود به تخریب و تحریف امامِ واقعی نپردازند. صرف نظر از آبشخوارفکری چنین بدفهمی هائی از سیره و سلوک امام خمینی(س)، باید پذیرفت که کانون خصومت و دشمنی آمریکا و متحدان او با انقلاب اسلامی، اتخاذ رویکرد سیاست نفی توامان سلطه شرق و غرب بوده نه اشغال سفارت آمریکا در ایران. لذا نسبت دادن هزینه ها و فایده های اشغال سفارت آمریکا به امام، سیاستی نادرست و نخ نما شده ای است که طیفی از انقلاب بدنبال القاء آن به جامعه هستند! گویی که تا به امروز نیز هیچ سندی دال بر رضایت امام خمینی(س) قبل از انجام اشغال سفارت آمریکا ارائه نگردیده است.
سوم: برجسته ترین اصل حاکم بر مناسبات بین المللی حق احترام به حقوق متقابل است. به نظر نگارنده عنصر مهم و تعیین کننده در پایبندی به قواعد بین الملل برای آمریکا[حداقل] تا آن زمان گردن کلفتی سیاسی بود و تا کنون نیز ادامه دارد! رویکردِ جدید آمریکایی ها به موضوع برجام مثال زنده مدعاست. و گویی قبل و بعد از جریان تسخیر سفارت آمریکا در تهران، تغییری بنیادین در روش سیاسی آمریکایی ها مشاهده نمی شود؛ بر اساس این اصل نمی توان گفت که رفتار خصمانه آمریکایی ها پس از این ماجرا بر کشور ما مضاعف شده است! و همانگونه که گفته شد اساس خصومت آمریکا با انقلاب اسلامی رویکرد سیاست نفی توامان اقتدارگرایی شرق و غرب است نه اشغال سفارت آمریکا در ایران! در انتها به ذکر این مصداق اکتفا می شود که وقتی سفارتخانه ها وکنسولگری های ایران در نقاط مختلف، از جمله در اربیل عراق مورد تعرض قرار می گیرد آن هم نه بصورت خودجوش، بلکه از جانب ایالات متحده آمریکا آن هم نه از طریق بالا رفتن از دیوار سفارت بلکه با نشاندن هلیکوپتر جنگی ارتش ایالات متحده بر سقف کنسولگری ایران در اربیل عراق و رُبایش بیش از یک ساله 5 دیپلمات ایران از آن کنسولگری و مصادره اسناد آن مرکز، نه دبیر کل سازمان ملل متحد فریاد اعتراضی می کشد و نه شورای امنیت بلافاصله با تشکیل جلسه اضطراری و صدور بیانیه این اقدام را محکوم می کند و نه اتحادیه اروپا سفرای خود را احضار می کنند! باید توجه این معترضان داخلی به این نکته جلب شود که مگر این نقض آشکار کنوانسیون ژنو محسوب نمی شود؟ پس چرا اینها در اعتراض به این اقدام تروریستی قلمفرسایی نکرده اند؟!
مشاهده خبر در جماران