کدخبر: ۱۵۷۱۶۳۹ تاریخ انتشار:

جماران؛

اختلافاتی که منجر به تشکیل مجمع روحانیون مبارز شد/چه نکاتی در منشور برادری به چشم می خورد؟

به دنبال انشعاب جمعی از اعضای جامعه روحانیت مبارز از این تشکل و ایجاد مجمع روحانیون مبارز، حجت الاسلام والمسلمین محمد علی انصاری از اعضای دفتر امام که درباره رقابت های این دو گروه دچار حیرت و سرگردانی شده بود، در نامه ای خطاب به ایشان خواستار بیان نظر شده بود که بعدها پاسخ امام به درستی به "منشور برادری" شهرت پیدا کرد.

به گزارش خبرنگار جماران، در حالی که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(س) به دهه اول عمرش نزدیک می شد، جمعی از روحانیون مطرح در جامعه روحانیت مبارز با گفتمان های سیاسی در این گروه دچار اختلاف شده و تصمیم بر جدایی گرفتند. این مهم در اسفند سال 66 و در آستانه برگزاری انتخابات مجلس سوم رقم خورد. این گروه از روحانیون که نام تشکل خود را مجمع روحانیون مبارز نهادند در بیست و پنجم فروردین ماه ۶۷ در نامه ای خطاب به امام، مهر تاییدی بر تشکل خود به وسیله ایشان زدند. در این مجال به مناسبت سالروز پاسخ نامه امام خمینی خطاب به حجت الاسلام و المسلمین محمد علی انصاری مروری خواهیم داشت بر روند شکل گیری این انشعاب.

 

چگونگی شکل گیری جامعه روحانیت مبارز

در سال 56 و همزمان با اوج‌گیری مبارزات انقلابی مردم، جمعی از روحانیون حاضر در تهران (با پیگیری شهید مطهری) در صدد بر آمدند تا تشکیلاتی عمل کنند بنابراین تعدادی از آنان (با حضور افرادی چون خود شهید مطهری، آیت‌ الله مهدوی کنی، آیت‌ الله شهید مفتح، آیت‌ الله شهید بهشتی، آیت‌ الله شهید باهنر، مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی و...) دور هم جمع شده و اساسنامه‌ ای تنظیم کردند.

 

ناگفته نماند بحث بر سر اساسنامه و تصویب آن با پیروزی انقلاب اسلامی مصادف شد. نکته مهم آن که در ذهن تشکیل‌دهندگان جامعه روحانیت این امر مسلم بود که آنها قصد تشکیل یک «حزب» را ندارند، بلکه می‌ خواهند تشکلی برای انسجام روابط روحانیون ایجاد کنند و تشکل آنها یک حزب نیست و نخواهد بود.

 

جامعه روحانیت مبارز پس از انقلاب اسلامی

با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حزب جمهوری اسلامی، این حزب نقش اصلی را در جهت دهی به نیروهای خط امامی ایفا می‌ کرد و برخی گروه‌ های مطرح دیگر از جمله جمعیت مؤتلفه نیز ذیل آن عمل می‌ کردند و به نوعی در آن ادغام شده بودند ولی در عین حال، جامعه روحانیت هم نقش مهمی در خط دهی و کنش سیاسی جامعه ایفا می‌ کرد. البته بسیاری از افراد شاخص حزب جمهوری اسلامی از جمله چهار نفر از پنج نفر مؤسس آن حزب، یعنی شهید بهشتی، شهید باهنر، آیت‌ الله سید علی خامنه‌ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی همزمان عضو جامعه روحانیت هم بودند. دلیل دیگر اهمیت جامعه روحانیت در سال‌ های نخست انقلاب را می‌ توان در اقبال عمومی بسیار قوی به روحانیون و نظرات آنان از طرف مردم جست.

 

پس از انحلال حزب جمهوری اسلامی، جامعه روحانیت مبارز تهران (به عنوان تشکلی شاخص که بسیاری از یاران باسابقه و شناخته شده و مورد اعتماد حضرت امام در آن حاضر بودند) نقش بارزتری پیدا کرد در ضمن عملکرد مناسب این تشکل و حضور افراد برجسته در آن موجب شده بود که امام ماهانه مبلغی را به عنوان مقرری برای این تشکل تعیین کنند.

 

درگیری های لفظی در مجلس دوم و شروع اختلافات

شروع اختلافات میان اعضای جامعه روحانیت مبارز به پیش از انقلاب اسلامی بر می گردد اما در چند ساله اول انقلاب به دلیل آشفتگی‌ های طبیعی ابتدای انقلاب و توطئه‌ های مختلف مخالفان نظام جمهوری اسلامی و شرایط جنگی کشور و.. هیچ گاه مجال بروز پیدا نکرد. اما با گذشت زمان و آرام‌تر شدن اوضاع، از اواسط مجلس دوم اشعه‌ های اختلاف پیدا شد و کار به نطق‌ های پیش از دستور مجلس شورای اسلامی کشید. شاید بتوان اولین نطق بسیار شدید را نطق مرحوم صادق خلخالی در تاریخ 22 دی ماه سال 66 دانست. وی در نطق پیش از دستورش به انتقاد از جلسات انتخاباتی جامعه روحانیت پرداخت و گفت: «آن ملتی که همه چیزمان از این ملت است، ملتی که سنگرها را نگه داشته ملتی که صحنه‌ ها را نگه داشته ملتی که نماز جمعه‌ ها ر اپر می‌ کنند، یک وقتی ملاحظه کنند و ببینند یک لیست انتخاباتی بیرون دادند و اسم دو نفر من باب مثل اسم آقای‌ هاشمی و آقای کروبی را در بالای آن نوشته‌ اند برای گم کردن اذهان مردم، یک عده‌ ای را از همان افرادی که همیشه برای این مجلس و برای این ملت مزاحمت ایجاد کرده‌ اند کاندیدا اعلام کنند خواسته این ملت آن نیست."

 

نطق مرحوم خلخالی تازه شروع درگیری های لفظی بود چرا که در 29 دی 66 به وسیله حجت الاسلام و المسلمین ناطق نوری در نطق پیش از دستور پاسخ داده شد. در بخشی از سخنان وی آمده است: "سوابق درخشان جامعه روحانیت مبارز تهران قبل از پیروزی انقلاب بر همه مردم ایران،‌ به خصوص مردم قدر شناس و وفادار تهران روشن است.... این‌که گفته می‌ شود جلسات پنهانی تشکیل می‌ دهند، خلاف است. شاید مراد آقایان جلسه هیأت اجرایی باشد."

رفت و برگشت این صحبت ها میان آنان ادامه پیدا کرد و کار به ارائه لیست انتخاباتی که رسید، اختلافات را بر سر افراد جدی تر کرد و زمینه محکم تری برای انشعاب فراهم شد.

 

دیدار خاتمی و موسوی خوئینی ها با کروبی و کلید خوردن انشعاب

در همین اثنا حجج اسلام سید محمد خاتمی و سید محمد موسوی خوئینی‌ها با حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی ملاقات و پیشنهاد انشعاب را مطرح کردند. مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید علی‌اکبر محتشمی‌پور نقل کرده است:«در این زمان آقای سید محمد خاتمی و موسوی خوئینی‌ها به دیدن آقای کروبی رفته و با توجه به جمع‌بندی‌های به عمل آمده در مورد عملکرد جامعه روحانیت مبارز پیشنهاد انشعاب و تأسیس یک تشکیلات روحانی مستقل از جامعه روحانیت مبارز مطرح شد از این رو تصمیم بر این شد که آقای کروبی و موسوی خوئینی‌ها در مورد تشکیل این تشکیلات جدید با امام صحبت کنند و نظر موافق ایشان راجلب نمایند و با توجه به آنکه در آن زمان آقای کروبی در بیمارستان بستری بود آقای خوئینی‌ها به تنهایی در اسفند ماه سال 1366 با امام ملاقات کرد و برخلاف آنچه برخی تصور می‌کردند امام با ایجاد انشعاب در جامعه روحانیت موافقت کردند.» (ویژه نامه روزنامه بیان، 1378.11.22)

 

تایید کتبی امام بر انشعاب

در بیست و پنجم فروردین ماه سال ۶۷ اعضای شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز در نامه ای خطاب به امام خواستار نظر ایشان در این قضیه شدند. در بخشی از این نامه آمده است:

"از آنجا که ممکن بود از این انشعاب و ایجاد تشکل و نظم جدید شائبۀ اختلاف و تفرقه به بعضی‌‎ ‎‌اذهان راه پیدا کند و برخی افراد ناآگاه آن را وسیله ای برای تبلیغ علیه وحدت که همواره مورد توصیه و‌‎ ‎‌تأکید آن حضرت بوده است، قرار دهند. لازم دیدیم که موضوع را به استحضار حضرتعالی برسانیم."

ایشان نیز در پاسخ این عمل را تایید کرده و مرقوم داشتند: 

"سیر قضیه به همین صورتی است که در نامه آورده اید، انشعاب از تشکیلاتی‌‎ ‎‌برای اظهار عقیدۀ مستقل، و ایجاد تشکیلات جدید، به معنای اختلاف نیست.‌‎ ‎‌اختلاف در آن موقعی است که خدای ناکرده هرکس برای پیشبرد نظرات خود‌‎ ‎‌به دیگری پرخاش کند که بحمدالله ، با شناختی که من از روحانیون دست اندرکار‌‎ ‎‌انقلاب دارم، چنین کاری صورت نخواهد گرفت."(صحیفه امام؛ ج 21، ص 26-28)

 

نامه محمدعلی انصاری به امام

مجمع روحانیون مبارز معادلات سیاسی آینده را تغییر داد و توانست نتیجه انتخابات مجلس سوم را به نفع خود رقم بزند. حجت الاسلام محمدعلی انصاری کرمانی از اعضای دفتر امام در بیست و نهم مهرماه سال ۶۷ در نامه ای خطاب به امام اینگونه نوشت:

از اول پیروزی انقلاب اسلامی شاهد ظهور و افول جریانات فکری و عقیدتی - سیاسی فراوان و متنوعی بوده ام که بحمدالله تعالی جریانات انحرافی و الحادی منزوی شده اند ولی دو جریان عقیدتی و سیاسی که هر دو نیز وابسته به انقلاب و مدافع اسلامند و طرفداران زیاد و شخصیت های معتبر دارند، امروز به شکل جدی تری در میدان رقابت با یکدیگر قرار گرفته اند که این رقابت صرفا در جنبه تئوری نیست بلکه در تمامی میدان های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بروز کرده است و احتمالا هر چه جلوتر برود، بر ادامه رقابت ها و در حقیقت تضادهای خواسته و ناخواسته افزوده می شود که جدای از آن تبعات و آثاری که در کشور به بار می آورد، در مقطع کنونی یک نوع حیرت و سرگردانی شدید در میان طرفداران و افراد هر دو گروه به وجود آورده است که حقیر از جمله این افرادم و نمی دانم وظیفه چیست؟ و چه باید کرد و آن چیزی که این تحیر را افزون می کند، این است که از یک طرف می بینیم اجرای نظریات کلی و سیاسی و اقتصادی هر کدام از این دو جریان در کشور و انقلاب منتهی به نتایجی می شود که طرف مقابل آن را خلاف مصلحت می داند، به همین دلیل است که در انتخابات مجلس و دولت و امثال اینها رقابت ها فشرده تر و جدی تر گردیده و از طرف دیگر در مواضع کلی و اصولی انقلاب، مانند دفاع از اسلام و محرومین و مبارزه با شرق و غرب آن قدر مرز مواضع نزدیک و در حقیقت آمیخته است که چیزی به نام اختلاف مشاهده نمی شود و مزید بر این مسئله همه می دانیم که اکثر رهبران و افراد مسئول این دو جریان از چهره های مبارز و شخصیت هایی هستند که بالاترین شاخص اعتبار آنان ارتباط طولانی با حضرتعالی در کسب فیض علمی و اخلاقی و سیاسی بوده است و هر کدام به گونه ای در انقلاب سهیم بوده اند و مهمتر از همه اینها اینکه در جریان تائیدات حضرتعالی می بینیم... برای حضرتعالی که در تعقیب اهداف بسیار بزرگتر از فکر و استعداد ما هستید، مسئله روشن است ولی متاسفانه ما نتوانسته ایم آن را درک و حل نماییم و از آنجا که ما برای افکار و اندیشه های خود بدون تأیید ولایت هیچگونه اصالت و ارزشی نمی شناسیم و شدیدا محتاج به رهبری و هدایت حضرتعالی می باشیم.

 

امام در دهم آبان ماه ۶۷ به این نامه انصاری پاسخ داده که بعدها به منشور برادری شهرت پیدا کرد. در متن نامه امام آمده است:

"‌بسم الله الرحمن الرحیم ‌

‌‌جناب حجت الاسلام، آقای حاج شیخ محمدعلی انصاری ـ دامت افاضاته‌

‌‌     نامۀ شما را مطالعه کردم. مسئله ای را طرح کرده اید که پاسخ به آن کمی طولانی‌‎ ‎‌می گردد ولی از آنجا که من به شما علاقه مندم، شما را مردی متدین و دانا ـ البته کمی‌‎ ‎‌احساساتی ـ می دانم و از محبت های بی دریغت نسبت به من همیشه ممنونم. به عنوان‌‎ ‎‌نصیحت به شما و امثال شما که تعدادشان هم کم نیست مسائلی را تذکر می دهم:‌

‌‌     کتاب های فقهای بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقه ها و برداشت ها در‌‎ ‎‌زمینه های مختلف نظامی، فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و عبادی، تا آنجا که در مسائلی‌‎ ‎‌که ادعای اجماع شده است قول و یا اقوال مخالف وجود دارد و حتی در مسائل اجماعی‌‎ ‎‌هم ممکن است قول خلاف پیدا شود، از اختلاف اخباری ها و اصولی ها بگذریم. از آنجا که‌‎ ‎‌در گذشته این اختلافات در محیط درس و بحث و مدرسه محصور بود و فقط در کتاب های‌‎ ‎‌علمی آن هم عربی ضبط می گردید، قهراً توده های مردم از آن بیخبر بودند و اگر با خبر‌‎ ‎‌هم می شدند، تعقیب این مسائل برایشان جاذبه ای نداشت. حال آیا می توان تصور نمود‌‎ ‎‌که چون فقها با یکدیگر اختلاف نظر داشته اند ـ نعوذ بالله ـ خلاف حق و خلاف دین خدا‌‎ ‎‌عمل کرده اند؟ هرگز. اما امروز با کمال خوشحالی به مناسبت انقلاب اسلامی حرف های‌‎ ‎‌فقها و صاحبنظران به رادیو و تلویزیون و روزنامه ها کشیده شده است، چرا که نیاز عملی‌‎ ‎‌به این بحث ها و مسائل است؛ مثلاً در مسئلۀ مالکیت و محدودۀ آن، در مسئلۀ زمین و‌‎ ‎‌تقسیم بندی آن، در انفال و ثروت های عمومی، در مسائل پیچیدۀ پول و ارز و بانکداری،‌ در مالیات، در تجارت داخلی و خارجی در مزارعه و مضاربه و اجاره و رهن، در حدود‌‎ ‎‌و دیات، در قوانین مدنی، در مسائل فرهنگی و برخورد با هنر به معنای اعم؛ چون‌‎ ‎‌عکاسی، نقاشی، مجسمه سازی، موسیقی، تئاتر، سینما، خوشنویسی و غیره. در حفظ‌‎ ‎‌محیط زیست و سالم سازی طبیعت و جلوگیری از قطع درخت ها حتی در منازل و املاک‌‎ ‎‌اشخاص، در مسائل اطعمه و اشربه، در جلوگیری از موالید در صورت ضرورت و یا‌‎ ‎‌تعیین فواصل در موالید، در حل معضلات طبی همچون پیوند اعضای بدن انسان و غیر به‌‎ ‎‌انسان های دیگر، در مسئلۀ معادن زیرزمینی و روزمینی و ملی، تغییر موضوعات حرام و‌‎ ‎‌حلال و توسیع و تضییق بعضی از احکام در ازمنه و امکنۀ مختلف، در مسائل حقوقی و‌‎ ‎‌حقوق بین المللی و تطبیق آن با احکام اسلام، نقش سازندۀ زن در جامعۀ اسلامی و نقش‌‎ ‎‌تخریبی آن در جوامع فاسد و غیر اسلامی، حدود آزادی فردی و اجتماعی، برخورد با‌‎ ‎‌کفر و شرک و التقاط و بلوک تابع کفر و شرک، چگونگی انجام فرایض در سِیر هوایی و‌‎ ‎‌فضایی و حرکت بر خلاف جهت حرکت زمین یا موافق آن با سرعتی بیش از سرعت آن‌‎ ‎‌و یا در صعود مستقیم و خنثی کردن جاذبۀ زمین و مهمتر از همۀ اینها، ترسیم و تعیین‌‎ ‎‌حاکمیت ولایت فقیه در حکومت و جامعه که همۀ اینها گوشه ای از هزاران مسئلۀ مورد‌‎ ‎‌ابتلای مردم و حکومت است که فقهای بزرگ در مورد آنها بحث کرده اند و نظراتشان با‌‎ ‎‌یکدیگر مختلف است و اگر بعضی از مسائل در زمان های گذشته مطرح نبوده است و یا‌‎ ‎‌موضوع نداشته است، فقها امروز باید برای آن فکری بنمایند.‌

‌‌    

لذا در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام‌‎ ‎‌همواره اقتضا می کند که نظرات اجتهادی ـ فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با‌‎ ‎‌یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد ولی مهم‌‎ ‎‌شناخت درست حکومت و جامعه است که براساس آن نظام اسلامی بتواند به نفع‌‎ ‎‌مسلمانان برنامه ریزی کند که وحدت رویّه و عمل ضروری است و همین جا است که‌‎ ‎‌اجتهاد مصطلح در حوزه ها کافی نمی باشد بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود‌‎ ‎‌حوزه ها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و‌ ‎‌مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینۀ اجتماعی و سیاسی فاقد‌‎ ‎‌بینش صحیح و قدرت تصمیم گیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد‌‎ ‎‌نیست و نمی تواند زمام جامعه را به دست گیرد.

 ‌

‌‌     اما شما باید توجه داشته باشید تا زمانی که اختلاف و موضعگیری ها در حریم مسائل‌‎ ‎‌مذکور است، تهدیدی متوجه انقلاب نیست. اختلاف اگر زیربنایی و اصولی شد، موجب‌‎ ‎‌سستی نظام می شود و این مسئله روشن است که بین افراد و جناح های موجود وابسته به‌‎ ‎‌انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفاً سیاسی است ولو اینکه شکل عقیدتی به آن داده‌‎ ‎‌شود، چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همین خاطر است که من آنان را تأیید‌‎ ‎‌می نمایم. آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان برای کشور و مردم‌‎ ‎‌می سوزد و هر کدام برای رشد اسلام و خدمت به مسلمین طرح و نظری دارند که به‌‎ ‎‌عقیدۀ خود موجب رستگاری است. اکثریت قاطع هر دو جریان می خواهند کشورشان‌‎ ‎‌مستقل باشد، هر دو می خواهند سیطره و شرّ زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خیابان‌‎ ‎‌را از سر مردم کم کنند. هر دو می خواهند کارمندان شریف و کارگران و کشاورزان متدین‌‎ ‎‌و کسبۀ صادق بازار و خیابان، زندگی پاک و سالمی داشته باشند. هر دو می خواهند دزدی‌‎ ‎‌و ارتشا در دستگاه های دولتی و خصوصی نباشد، هر دو می خواهند ایران اسلامی از نظر‌‎ ‎‌اقتصادی به صورتی رشد نماید که بازارهای جهان را از آنِ خود کند، هر دو می خواهند‌‎ ‎‌اوضاع فرهنگی و علمی ایران به گونه ای باشد که دانشجویان و محققان از تمام جهان به‌‎ ‎‌سوی مراکز تربیتی و علمی و هنری ایران هجوم آورند، هر دو می خواهند اسلامْ قدرت‌‎ ‎‌بزرگ جهان گردد. پس اختلاف بر سر چیست؟ اختلاف بر سر این است که هر دو‌‎ ‎‌عقیده شان است که راه خود باعث رسیدن به اینهمه است. ولی هر دو باید کاملاً متوجه‌‎ ‎‌باشند که موضعگیری ها باید به گونه ای باشد که در عین حفظ اصول اسلام برای همیشۀ‌‎ ‎‌تاریخ، حافظ خشم و کینۀ انقلابی خود و مردم علیه سرمایه داری غرب و در رأس آن‌‎ ‎‌امریکای جهانخوار و کمونیسم و سوسیالیزم بین الملل و در رأس آن شوروی متجاوز‌‎ ‎‌باشند.‌

‌‎هر دو جریان باید با تمام وجود تلاش کنند که ذره ای از سیاست «نه شرقی و نه غربی‌‎ ‎‌جمهوری اسلامی» عدول نشود که اگر ذره ای از آن عدول شود، آن را با شمشیر عدالت‌‎ ‎‌اسلامی راست کنند. هر دو گروه باید توجه کنند که دشمنان بزرگ مشترک دارند که به‌‎ ‎‌هیچ یک از آن دو جریان رحم نمی کند. دو جریان با کمال دوستی مراقب امریکای‌‎ ‎‌جهانخوار و شوروی خائن به امت اسلامی باشند. هر دو جریان باید مردم را هوشیار کنند‌‎ ‎‌که درست است که امریکای حیله گر دشمن شمارۀ یک آنها است ولی فرزندان عزیز‌‎ ‎‌آنان زیر بمب و موشک شوروی شهید گشته اند. هر دو جریان از حیله گریهای این دو دیو‌‎ ‎‌استعمارگر غافل نشوند و بدانند که امریکا و شوروی به خون اسلام و استقلالشان تشنه اند.‌

‌‌  

  خداوندا! تو شاهد باش من آنچه بنا بود به هر دو جریان بگویم گفتم، حالْ خود دانند.‌‎ ‎‌البته یک چیز مهم دیگر هم ممکن است موجب اختلاف گردد ـ که همه باید از شرّ آن به‌‎ ‎‌خدا پناه ببریم ـ که آن حب نفس است که این دیگر این جریان و آن جریان نمی شناسد.‌‎ ‎‌رئیس جمهور و رئیس مجلس و نخست وزیر، وکیل، وزیر و قاضی و شورایعالی قضایی‌‎ ‎‌و شورای نگهبان، سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات، نظامی و غیر نظامی، روحانی و غیر‌‎ ‎‌روحانی، دانشجو، غیر دانشجو، زن و مرد نمی شناسد و تنها یک راه برای مبارزه با آن‌‎ ‎‌وجود دارد و آن ریاضت است، بگذریم.‌

‌‌  

  اگر آقایان از این دیدگاه که همه می خواهند نظام و اسلام را پشتیبانی کنند به مسائل‌‎ ‎‌بنگرند، بسیاری از معضلات و حیرت ها برطرف می گردد ولی این بدان معنا نیست که همۀ‌‎ ‎‌افراد تابع محض یک جریان باشند. با این دید گفته ام که انتقاد سازنده معنایش مخالفت‌‎ ‎‌نبوده و تشکل جدید مفهومش اختلاف نیست. انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه‌‎ ‎‌می شود. انتقاد اگر بحق باشد، موجب هدایت دو جریان می شود. هیچ کس نباید خود را‌‎ ‎‌مطلق و مبرّای از انتقاد ببیند. البته انتقاد غیر از برخورد خطی و جریانی است. اگر در این‌‎ ‎‌نظام کسی یا گروهی خدای ناکرده بی جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و‌‎ ‎‌مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به‌‎ ‎‌رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است. در هر حال یکی‌ ‎‌از کارهایی که یقیناً رضایت خداوند متعال در آن است، تألیف قلوب و تلاش جهت‌‎ ‎‌زدودن کدورت ها و نزدیک ساختن مواضع خدمت به یکدیگر است. باید از واسطه هایی‌‎ ‎‌که فقط کارشان القای بدبینی نسبت به جناح مقابل است، پرهیز نمود. شما آنقدر دشمنان‌‎ ‎‌مشترک دارید که باید با همۀ توان در برابر آنان بایستید، لکن اگر دیدید کسی از اصول‌‎ ‎‌تخطی می کند، در برابرش قاطعانه بایستید. ‌

‌‌ 

    البته می دانید که دولت و مجلس و گردانندگان بالای نظام هرگز اصول و داربست ها را‌‎ ‎‌نشکسته اند و از آن عدول نکرده اند. برای من روشن است که در نهاد هر دو جریان اعتقاد‌‎ ‎‌و عشق به خدا و خدمت به خلق نهفته است. با تبادل افکار و اندیشه های سازنده مسیر‌‎ ‎‌رقابت ها را از آلودگی و انحراف و افراط و تفریط باید پاک نمود. من باز سفارش می کنم‌‎ ‎‌کشور ما در مرحلۀ بازسازی و سازندگی به تفکر و به وحدت و برادری نیاز دارد. خداوند‌‎ ‎‌به همۀ کسانی که دلشان برای احیای اسلام ناب محمدی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و‌‎ ‎‌نابودی اسلام امریکایی می تپد، توفیق عنایت فرماید و شما و همه را در کنف عنایت و‌‎ ‎‌حمایت خویش محافظت فرماید و ان شاءالله از انصار اسلام و محرومین باشید.‌

‌‌10 / 8 / 67‌

‌‌روح الله الموسوی الخمینی‌"‌‎ ‎

‌‎صحیفه امام؛ ج ۲۱، ص ۱۷۶- ۱۸۰

 

امام خمینی با برشماری ویژگی های گروه های مورد قبول نظام، ضرورت تضارب و تعاطی افکار و آرا، دشمن شناسی هوشمندانه، پرهیز از اختلاف، ضرورت بالا بردن ضریب تحمل عقیده مخالف و ... بر پاکسازی مسیر رقابت ها از آلودگی و انحراف و افراط و تفریط سفارش کرده اند. ایشان در این نامه به خوبی اصول و مبانی تعامل و همکاری سیاسی جریان های درون نظام را بیان کردند؛ و علاوه بر به رسمیت شناختن تکثر، اختلاف نظر و عقیده در عین حال مبانی نظری و عملی همکاری جریان های مختلف سیاسی با محوریت منافع ملی، مصالح کشور و خدمت به مردم را بیان کردند. به بیانی دیگر رساترین کلام در منشور برادری چند صدایی، وجود احزاب و تشکیلات مختلف و رقابت های سالم سیاسی است. مشروط بر آنکه رقابت این احزاب و گروه ها برای خدمت بیشتر و بهتر به مردم و کشور باشد، نه برای جذب منافع شخصی، باندی و گروهی.

آنچه که امام در پاسخ به نامه محمدعلی انصاری مرقوم کرده اند نقبی است به موضوع های مختلف مبتلا به آن روز و امروز که به جهت رعایت اختصار به چند مورد آن اشاره می شود:

۱- امام اختلاف نظر، سلیقه و برداشت های مختلف را در زمینه های گوناگون هم به رسمیت می شناسند و هم چنین اختلافاتی را اولاً و بالذات انحرافی به حساب نمی آورند و کسی را که برداشت متفاوت از دیگری داشته باشد را از جرگه دین باوران خارج نمی دانند.

۲ – امام در این نامه از اینکه سخنان مختلف و متضاد فقها و صاحبنظران به رادیو و تلویزیون و روزنامه ها کشیده شده، نه تنها نگران نبودند و فکر نمی کردند که باید این موضوعات در حوزه های تخصصی مطرح شود بلکه از آن با تعبیر «با کمال خوشحالی» یاد کرده اند.

۳ – از اینکه بعد از انقلاب مسائل مهمی مورد توجه قرار گرفته اظهار رضایت کرده اند و یادآور شده اند که بشر امروز با هزاران مسئله مواجه است که به عنوان مثال حدود ۷۰ مورد کلی آن را بیان کرده اند از جمله مسئله مالکیت و محدوده آن، بانکداری، تجارت داخلی و خارجی، آزادی، نقش سازنده زنان در عرصه اجتماعی، پیوند اعضا، حقوق بین الملل و حتی موضوعات عبادی در فضا... و در حقیقت رهنمود داده اند که اهل نظر باید با کمال آزادی در چنین مواردی اظهار نظر کنند و باب اجتهاد همواره باز باشد.

۴- امام در منشور برادری صراحت دارند که اجتهاد مصطلح در حوزه ها برای پاسخگویی به موضوعات جدید کافی نیست و نیز اگر مجتهدی در امور معمول حوزه ها، نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد... در مسائل اجتماعی و سیاسی مجتهد نیست.

۵- امام اشعار می دارند تا زمانی که اختلاف و موضع گیری ها در حریم مسائل مذکور است، تهدیدی متوجه انقلاب نیست. مگر اختلافات موجب سستی نظام ‌شود.

۶ – امام در این منشور با صراحت کامل اعلام می دارند که روشن است که بین افراد و جناح های موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفاً سیاسی است ولو اینکه شکل عقیدتی به آن داده شود، چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همین خاطر است که من آنان را تأیید می‌ نمایم.

۷ – بسیاری از رهنمودهای امام که قصد توجه دادن به ارزش هایی بوده، به جای آنکه بگویند باید چنین و چنان اندیشید، می گفتند چنین می اندیشید و در این منشور نیز مواردی را بر می شمرند که در حقیقت به ارادتمندان اشعار می دهند که کلیات آن را باید به عنوان ارزش های انقلاب حفظ کرد.

۸ – در بخشی از منشور چنین مرقوم داشته اند: خداوندا! تو شاهد باش من آنچه بنا بود به هر دو جریان بگویم گفتم، حال خود دانند. البته یک چیز مهم دیگر هم ممکن است موجب اختلاف گردد - که همه باید از شرّ آن به خدا پناه ببریم- که آن حب نفس است که این دیگر این جریان و آن جریان نمی‌ شناسد. رئیس جمهور و رئیس مجلس و نخست وزیر، وکیل، وزیر...

مشاهده خبر در جماران