بازگشایی آموزش حضوری در دانشگاهها پس از تعطیلات کرونایی؛
سخنگوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران: دانشگاه، به مثابه «ترمینال غرب» شده است/ راهحل مشکلات کشور را بازگشت به اصل حاکمیت مردم میدانیم
محمدحسین فرجاد سخنگوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران به جماران گفت: وقتی امروز به دانشجو در همین دانشگاهها اهمیت داده نشده و او را جدی نمیگیرید، فردا بایستی در دانشگاههای کشورهای اروپایی، آمریکا و ... بهدنبال دانشجویان سابق خود بگردید.
پایگاه خبری جماران: سخنگوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران، در آستانه آغاز سال تحصیلی جدید از فضای بازگشایی دانشگاه ها پس از سه سال تعطیلی آموزش حضوری به علت کرونا می گوید.
مشروح گفتوگوی خبرنگار جماران با «محمدحسین فرجاد» که چندی پیش انجام شده و اکنون به مناسبت آغاز سال تحصیلی دانشگاهها ارسال می شود را در ادامه می خوانید:
فضای دانشگاه را در آستانه شروع سال تحصیلی جدید چه طور ارزیابی می کنید؟
اساس اصیل تشکل ما مسأله «مطالبهگری» است. اینکه دانشجو باید مطالبهگر باشد برای ما یک اصل اساسی است و از دیدگاه ما، این است که دیگر چیزها را به دنبال خود خواهد آورد. نهتنها مطالبهگر بودن خود تشکل برای ما مهم است، بلکه به جریان انداختن اینکه در سطح دانشگاه نیز مطالبهگری را گسترش دهیم و همه دانشجویان را به گونهای تحت مسیر «مطالبهگر بودن» بیاوریم یک هدف قطعی است؛ البته در بستری مدنی. گرچه انتقاداتی به بستر قانونی اینگونه مطالبهگری وارد است، اما تا حدودی مهیا نیز هست و میتوان راهحلهای مدنی در پی گرفت.
برای یک دانشجوی ریزبین و مطلع، مسألۀ «عدالت آموزشی» در صحن دانشگاه مطرح است. در فقدان عدالت آموزشی، بین دانشجویان و حتی اساتید، کارکنان و کل مجموعۀ دانشگاه تبعیض و دیوارکشی وجود دارد که در دستهای از سهمیهها، و نورچشمی ساختن در میان دانشجویان، خود را نشان میدهد.
بسیاری از سهمیهها در سطوح مختلف، نوعی رانت هستند
بسیاری از این سهمیهها در سطوح مختلف، نوعی رانت هستند و منجر به این میشود که شما پس از مدتی در صحن دانشگاهها با افرادی روبرو شوید که جز یک جمع آکادمیک سفارشی و فرمایشی نیست، که (بهخاطر این سهمیهها) استحاله شده و اثرگذاری آن را گرفتهاند. در شیوۀ انتخاب اعضای هیئت علمی نیز میتوانیم بگوییم با بیعدالتی مواجه هستیم. به اینصورت که افراد الزاماً به اعتبار توان علمی قضاوت نمیشوند و مسائل حاشیهای دیگری در اینجا دخیل هستند.
اگر در دانشگاه صدایی بلند شود، از دانشجوییست که بدون سهمیه و رانت آمده است
نمیتوان از استاد یا دانشجویی که با رانت وارد مجموعه شده توقع داشته باشید که فعالیت سیاسی، اعتراضی و مطالبهگری کند
بخش زیادی از سکوت اساتید در مقابل وقایع کشور به خاطر این است که از لحاظ علمی، اشخاص توانایی نیستند
چنین است که میبینیم اگر در صحن دانشگاه صدایی هم بلند شود، تنها برای دانشجویی است که بدون اینگونه سهمیه و رانت آمده و اوست که فریاد برمیآورد و اعتراض و مطالبه میکند. نمیتوان از استاد یا دانشجویی که با رانت وارد این مجموعه شده توقع داشته باشید که فعالیت سیاسی، اعتراضی و مطالبهگری کند؛ کسی که خود از دستاندرکاران، سوءاستفادهگران و بخشی از این سیستم فسادزا شده است. بخش زیادی از سکوت اساتید در مقابل وقایع کشور به خاطر این است که از لحاظ علمی، اشخاص توانایی نیستند. نمونۀ آن را اخیراً در مورد وقایع دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران تجربه کردیم و حوادثی که آنجا رخ داد ما را با وضعیتی روبرو کرده است که منجر به نارضایتی شد و این خود سوء مدیریت را میرساند. در فضای علمی و آکادمیک رفتارهای فردگرایانه و مستبدانه جایگاهی ندارد؛ مگر در دانشگاههای فرمایشی.
علاوه بر اینها، بهخاطر مجموعهمسائلی که ما آنها را «آپارتاید آموزشی» نامگذاری میکنیم، مشکل ابعاد بزرگتری به خود میگیرد و بالواقع مبدل به معضل میشود. آنچه در دانشگاههای سطح شهر تهران – که از دانشگاههای برتر ایران هستند- روبروییم، حضور نامتوازن فرزندان خانوادگان متمول و برخوردار است که بهخاطر دسترسی بیشتر این قشر خاص به امکانات تحصیلی برای کنکور، اعم از کلاس، کتاب، اساتید قوی و ... ، بهطور گستردهتری توانستهاند وارد دانشگاههای برتر شوند و دیگر نمیشود گفت که رقابت برابری برای حضور در دانشگاهها وجود دارد.
دانشگاه، امروز به مثابه «ترمینال غرب» شده است
تمام اینها، منجر به گونهای از تبعیض شده است. دانشجو وقتی در صحن دانشگاه شاهد است فضا در دست قشر فرادستی افتاده که عمدتاً دغدغۀ اجتماعی ندارد و نسبتبه بیعدالتیها بیتفاوت رفتار میکند، دچار یأس میشود. دانشگاه، امروز به مثابه «ترمینال غرب» شده است؛ به این معنی که اکنون مبدأ سفر مهاجرتی دانشجویان به مقصد کشورهای اروپایی و آمریکایی قرار گرفته است. وقتی امروز به این دانشجو در همین دانشگاهها اهمیت نمیدهید و او را جدی نمیگیرید، فردا بایستی در دانشگاههای قدرتمند کشورهای اروپایی، کانادا، آمریکا و ... بهدنبال دانشجویان سابق خود بگردید.
بسیاری، بدخواهانه تمایل داشته و دارند که دانشجو همچنان در جایگاه دانشآموز باقی بماند
فکر می کنید چه قدر فرق هست بین دانشجویی که در فضای دانشگاه و مراوده با دانشجویان، اساتید و ارکان دانشگاه بوده و کسی که دو سه سال در خانه نشسته و از خانه دانشجویی کرده است؟
حقیقت این است که تفاوت بسیاری وجود دارد. چراکه بخش مهمی از شیوۀ کنشگری دانشجویی و مطالبه گری نسلبهنسل منتقل میشود. این دورۀ فطرت دو سهسالهای که برای حضور دانشجویان در محیط دانشگاه رخ داد به این روال آسیبهایی وارد آورده است؛ هرچند که پس از دورهای، دانشجو به جایگاه سابق خود برخواهد گشت.
بسیاری، بدخواهانه تمایل داشته و دارند که دانشجو همچنان در جایگاه دانشآموز باقی بماند و از حقوق و تواناییهای خودش بیاطلاع باشد تا بتوانند فضای بسته و رخوتگرفتۀ مورد نظر خودشان را بسازند. این فطرت شاید برای این دسته، موهبت و فرصتی خداداد بوده است تا در نیل به مقاصد خود تلاش کنند.
چه در آن دوران و چه در زمان حال، توجه نسبت به این موضوع وجود داشته است و نیت به سستی کشاندن فضای دانشگاه برای ما معلوم گردیده است. برای برقراری ارتباط با نودانشجویان، قطعاً پای کار هستیم و برای ما بسیار مهم است که ویژگی مطالبهگری و کنشگری را در میان نسل جدید دانشجویان ترویج دهیم، تا آنها هم بعداً بتوانند در این فضا کنشگر باشند و درجهت دفاع از حقوق خود حرکت کنند.
با عدهای در جامعه مواجه هستیم که خود را پاسدار ارزشها جلوه میدهند
با عوض شدن دولت شاهد هستیم که این افراد هم جان دوبارهای گرفتهاند و تشکیلات و دستههای خود را مجدداً سازمان دادهاند
چند نکته مثل «سهمیه بندی» و «عدالت آموزشی» در سخنان شما بود و چیزی که شما اسم آن را «آپارتاید آموزشی» گذاشتید. چون در این فاصله سه ساله دولت هم عوض شده و یک دولت با سلیقه متفاوت از دولت قبل روی کار آمده، این مواردی که به آن اشاره کردید در دولت جدید ممکن است چه تفاوتی با دولت قبل داشته است؟
ما با عدهای در جامعه مواجه هستیم که خود را پاسدار ارزشها جلوه میدهند و از نظر خودشان در این مسیر قرار دارند، درحالی که قویاً میتوان گفت که اصلا چنین بحثی مطرح نیست و موضوع، موضوع منافع شخصی و سیاسی است. با عوض شدن دولت شاهد هستیم که این افراد هم جان دوبارهای گرفتهاند و تشکیلات و دستههای خود را مجدداً سازمان دادهاند؛ برای حذف رقبای احتمالیشان و بردن فضا به سمتی که حتی اعتراض به چنین فضاسازیای را نیز برنتابند.
در تمامی ادوار انجمن اسلامی، همواره با اینکه بخواهیم به صورت ارتجاعی و سلبی با دین برخورد کنیم زاویه داشتهایم. کسان بسیاری هستند که در پی پیشبرد مقاصد شخصیشان، تمایل دارند که جامعه را به دو بخش «ما و دیگران» تقسیم کنند. تا زمانی که این ما و دیگران در مقابل هم قرار میگیرند و شکاف عمیق در جامعه باشد، منافع این افراد هم تأمین میشود. متأسفانه اینان از رانتهای متعددی نیز برخوردار هستند که موجب میشود تا به این توهم که معتقدند برندۀ این اختلافافکنی خودشان هستند، دامن زده شود.
اما چیزی که قطعاً در این زمینه وجود دارد، این است که در نهایت این بازی باخت - باخت خواهد بود. اگر بخواهیم به این پروژۀ «ما و دیگران» تن بدهیم، قطعاً با سقوط جامعه مواجه خواهیم شد و این شکاف اجتماعی عظیمی که شاهد هستیم، عمیقتر خواهد گشت. تا زمانی که این روش «ما و دیگران» سازی ادامه داشته باشد و افراد نه براساس تخصص و قابلیت، بلکه بر اساس نسبتهای سیاسی و تعلقات گروهی دسته بندی میشوند، باید منتظر بود که حتی جامعه از این نیز بیشتر نزول کند. با سقوط جامعه هیچکس برنده نخواهد بود، الّا بدخواهان و دشمنان واقعی این کشور.
پرسشهای بسیار بزرگی در مورد رفتار حاکمیت با مردم وجود دارد
در ادوار مختلف انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران شاهد بودهایم که افراد مختلفی عضو این انجمن بودهاند و اتفاقاً خیلی همدلانه و توأم با فهم متقابل با هم کار کردهاند و پیش رفتهاند. این نوع نگاه چه قدر کمک میکند به حل چیزی که به آن اشاره کردید؟
ابتدا اجازه بدهید با ذکر مقدمهای، به پاسخ این سؤال نیز برسیم. ما بحثی در مورد رفتار حاکمیت با جامعه داریم. پرسشهای بسیار بزرگی در مورد رفتار حاکمیت با مردم وجود دارد و این پرسشها بیپاسخ هستند. آیا این حکومت آنگونه که باید و شاید به پرسشهای مردم در قبال رفتار خودش پاسخ میدهد؟ تعدادی از فعالان مدنی، فعالان صنفی و کنشگران بازداشت شدهاند و به تمام این افراد برچسب سیاسی بودن خورده است، در حالی که شاید خیلی از آنها سیاسی نبودهاند. شما نمیتوانید همۀ آنها را معاند و مرتبط جلوه بدهید و بگویید اینها میخواستند کشور را به تنگنا بیفکنند. راهحل گذر از چنین بحرانی، بازگشت به اصل حاکمیت مردم و قانون است. ما قانون و مردم را مساوی یکدیگر قرار میدهیم. بازگشت به مردم میتواند چارهای برای پاسخ به سؤالات مردم باشد. در این تقطه به نرمش حاکمیت نیاز است، به پذیرشی نیاز است که این منتقدان در بستر امنی حرف خودشان را بزنند و حاکمیت این را بپذیرد که مشکلاتی هست که باید چارهجویی شوند. باید وجود و وجوب منتقدان و دلسوزان این کشور را بپذیریم، تا بتوانیم از این ساختار فسادزا و فسادپذیر عبور کنیم.
حال با عرض این مقدمه به سؤال جناب عالی میپردازیم. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران یک نهاد همواره دموکراسیخواه بوده است.یک نهاد دموکراسیخواه، قبل از اینکه تبلیغ دموکراسی کند و سعی در نیل به آن در محیط خارج از خود کند، بایستی دموکراسی را در خویش نهادینه کرده باشد. ما ابتدا در خود به این پذیرش رسیدهایم که میتوانیم در کنار یکدیگر، علیرغم تفاوتهای دیدگاهی احتمالی، کار کنیم؛ برای اینکه یک دغدغۀ مشترک داریم: تعالی این کشور و دانشجو؛ ولو در تفکر با یکدیگر یکی نباشیم. حتی با وجود اینها، برای همۀ اعضای تشکل یک هدف مشترک وجود دارد و آن تعالی و ترویج فرهنگ نقدپذیری و مطالبهگری است.
تمام تفکرات و سلایقی که در انجمن تهران هستند پای این اصل ایستادهاند. ما دموکراسی را از خودمان شروع کردهایم و از این بابت هم بسیار مفتخر هستیم.
اگر این دموکراسی که روی آن تأکید داشتید در جامعه نهادینه شود و با مطالبه «عدالت آموزشی» همراه باشد، چه قدر می تواند به حل مشکلات فضای دانشگاه کمک کند؟
ما دموکراسی را چنین معنا میکنیم: ویژه بودن و ویژهخواری نداریم. یکانیکان مردم دارای جایگاه امن خود هستند، هرکدام دارای حق مساوی در ارائۀ نظر و گرایشات خود هستند و اینگونه است که در کنار همدیگر تعامل میکنیم. آنچه که در بحث عدالت آموزشی اکنون مخدوش است و بسیار مترصد هستیم که حتماً به نقطۀ امنی در این زمینه برسیم، این است که فضای رانتخوارانه موجود خلاف دموکراسی است. چهطور میتوان یک سری افراد را به مدد سهمیهها و پارامترهای غیرمتقن و غیرعلمی، از خط ویژه عبور و نسبت به دیگران برتری داد؟ پارامترهایی که الزاماً معیار درستی برای تعیین ارزش علمی و فرهنگی فرد نیستند.
همۀ اینها بهخاطر این است که منافع گروهی و جناحی در این میان پیگیری می شوند. اگر بخواهید دموکراتیک برخورد کنید، دیگر از این شکل سهمیههای ناعادلانه نخواهید داشت، دانشگاه و استاد و دانشجو را با بار علمیشان میسنجید و ویژهخواری را کنار میگذارید.
در کنار مسئلۀ عدم عدالت آموزشی، ویژهخواری در سطح دانشگاه و کل جامعه و سایر مسائل فوقالذکر، بایستی به وضعیت حاد و بغرنج محیطزیست و منابع طبیعی نیز در کشورمان اشاره کنیم. چرا که بیتردید مسئلۀ زیستپذیری کشورمان، از یک بحران منطقهای و مقطعی عبور کرده است و شاهد آن هستیم که کشوری که در آن سابقۀ سکونت چندهزارساله وجود دارد، عملاً مسیر غیرقابلزیست شدن را درپیش گرفته است. امروز در بحث محیطزیست، ما با یک تهدید تمدنی روبرو هستیم که دیگر یک مسألۀ گروهی و جناحی نیست. ما این پرسش را از مسئولان امر داریم که برای مقابله با چنین فاجعهای، چه برنامهای دارند و اینکه آیا این برنامهها، به تأیید متخصصان خبره و دارای وجاهت علمی کافی در این زمینه نیز رسیده است یا خیر. آیا منابع مالی اختصاص یافته به این موضوع، بهطور صحیح و مدون صرف اجرایی شدن این برنامهها میشود یا آنکه در این زمینه نیز افراد بیصلاحیت بر مسند کارند و جز حیفومیل ثروت کشور، پیشرفت دیگری حاصل نشده است؟
اگر در جمع بندی پایانی مطلبی دارید برای ما بفرمایید.
تحلیل کلانی که میشود از فضای کنونی داشت، این است که امروز در کشورمان با یک مسئله فسادزایی و فسادپذیری رویارو گشتهایم و بهخاطر همین است که این رانتها و ویژه خواریها متأسفانه رخ میدهد. ما نگرانی شدیدی برای این موضوع داریم و همچنان راهحل را بازگشت به اصل حاکمیت مردم میدانیم؛ مردمی که مساوی با قانون هستند. باید از آرای مردم استمداد جوییم و دستگاههای نظارتی مستقل را تقویت نماییم که چتر نظارت خود را گسترش دهند. فضای آزاد رسانهای در این زمینه بسیار مهم خواهد بود؛ مسألهای که در این کشور مدتهاست مغفول واقع شده است.
مشاهده خبر در جماران