کدخبر: ۱۵۶۵۵۶۹ تاریخ انتشار:

یادداشت؛

چرا بستر لازم برای گذار به دموکراسی در جامعه ایران فراهم نیست؟

شرایط اقتصادی برای گذار به دموکراسی در ایران فراهم نیست: بر اساس آنچه لیپست و دایموند می‌گویند، توسعه‌یافتگی و توسعه اقتصادی، شرط لازم (و نه کافی) برای گذار به دموکراسی هستند و جامعه‌ای که در آن حداقلی از توسعه اقتصادی محقق نشده باشد، شرایط گذار به دموکراسی را ندارد.

به گزارش جماران؛ محمد رهبری- دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی سیاسی در هفته‌نامه صدا نوشت:

آیا بستر لازم و ضروری برای گذار به دموکراسی در جامعه ایران فراهم است؟

 

خیر؛ بستر و شرایط لازم برای گذار به دموکراسی در جامعه ایران فراهم نیست. این گزاره‌ای است که از برمبنای نظریات مختلف گذار به دموکراسی می‌توان به آن رسید و برای دفاع از آن می‌توان دلایل زیر را اقامه کرد:
۱- شرایط اقتصادی برای گذار به دموکراسی در ایران فراهم نیست: بر اساس آنچه لیپست و دایموند می‌گویند، توسعه‌یافتگی و توسعه اقتصادی، شرط لازم (و نه کافی) برای گذار به دموکراسی هستند و جامعه‌ای که در آن حداقلی از توسعه اقتصادی محقق نشده باشد، شرایط گذار به دموکراسی را ندارد. از جمله شاخص‌های سنجش توسعه اقتصادی از منظر دایموند، درآمد ناخالص ملی و توسعه انسانی است. وضعیت این دو شاخص و درآمدهای ایران تحت تأثیر تحریم‌ها در سالیان اخیر مناسب نیست؛ در سال ۲۰۲۰ میزان درآمد ناخالص ملی ایران، کمتر از نیمی از درآمد ناخالص کشور ترکیه بوده است و از منظر شاخص توسعه انسانی تا سال ۲۰۱۹ و پیش از همه‌گیری کرونا، به طور مشترک همراه با کشور کوبا در رتبه ۷۰ قرار داشت. سایر شاخص‌های انسانی نیز در ایران و تحت تأثیر تحریم‌ها، وضعیت مناسبی ندارد و ایران فاصله ملموسی با توسعه اقتصادی دارد؛ در نتیجه امکان گذار به دموکراسی از منظر اقتصادی در ایران فعلا فراهم نیست.
۲- شرایط فرهنگی برای گذار به دموکراسی در ایران فراهم نیست: بر اساس آنچه آلموند و وربا و بعد از آن اینگلهارت ادعا می‌کنند، ساختار فرهنگ هر جامعه، به طور عام، و ساختار فرهنگ سیاسی مسلط بر جامعه، به طور خاص، عنصر پایه‌ای روند گذار به دموکراسی در نظر گرفته می‌شوند. بر اساس نظر اینگلهارت، اعتماد به یکدیگر شرط لازم برای مشارکت سیاسی مؤثر و در نتیجه گذار به دموکراسی است و این امر در کنار تساهل نسبت به دیگران که در نظریات آلموند و وربا نیز برجسته است، از جمله شرایط لازم برای گذار به دموکراسی هستند. با این حال میزان اعتماد و تساهل و تسامح در ایران، وضعیت خوبی ندارد. بر اساس آخرین نظرسنجی ایسپا در ماه گذشته، ۶۸ درصد مردم در ایران به یکدیگر اعتماد ندارد و از سوی دیگر، اعتماد به نهادها و سازمان‌ها نیز رو به افول قرار گرفته است و مشارکت نهادی و سازمانی آن‌ها روز به روز کمتر می‌شود. سطح پایین رواداری و تساهل نیز در جامعه، و خصوصا در شبکه‌های اجتماعی امر مخفی نیست. امروزه تحت تأثیر رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی که به قطبیت بیشتر در جوامع دامن می‌زنند، سطح تحمل عقاید و دیدگاه‌ها پایین‌تر آمده است.
علاوه بر این، خشونت کلامی نیز در نسبت با دیدگاه‌های مخالف روزافزون شده است. بکارگیری کلیدواژه‌هایی نظیر «فرصت‌طلب»، «ماله‌کش»، «ویرانی‌طلب» علیه مخالفان سیاسی و حملات سازمان‌یافته علیه آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی، یکی از نشانه‌های همین وضعیت است که بیانگر سطح بسیار پایین رواداری در جامعه است.
۳- شرایط سیاسی و رابطه میان نخبگان سیاسی، برای گذار به دموکراسی مناسب نیست: از نظر روستو به عنوان یکی از نظریه‌پردازان عاملیت‌محور، در موقعیت پیشادموکراتیک که هنوز نهادها و ایستارهای دموکراتیک پذیرش عمومی ندارند عاملان سیاسی‌اند که استقرار ارزش‌ها، ایستارها و نهادهای دموکراتیک را انتخاب می‌کنند. از نظر او، اگر پیش از شروع روند دمکراسی‌سازی، مسئله وحدت ملی حل نشده باشد، مبارزه بخش‌هایی از مردم در موقعی که امکان مبارزه‌ی دموکراسی‌خواهانه فراهم آید به جای معطوف‌شدن به هدف استقرار دموکراسی به حل تنش‌های قومی، نژادی و دینی ... متمرکز می‌شود و چه‌بسا، مثلا تجزیه‌طلبی در جایگاه مهم‌تری قرار گیرد تا دموکراسی‌سازی. و این دقیقا شرایطی است که در جامعه امروز ایران دیده می‌شود. امروز مسیر گفتگو در میان نخبگان سیاسی ایران اعم از داخلی و خارجی بسته است، بی‌اعتمادی میان آن‌ها شدید است و امکان وحدت در آن‌ها پایین است. نتیجه آن همین امر است که موضوع دموکراسی‌خواهی به حاشیه رفته و گروه‌های مختلف سیاسی که ادعای دموکراسی‌خواهی دارند بر سر موضوعات دیگری مناقشه می‌کنند. در این شرایط نخبگان نتایج سیاسی را با مفاهیم «با حاصل جمع صفر» می‌فهمند. این امر به وضوح در سیاست ایران رخ داده است. نخبگانی که هنوز بر سر قدرت نیامده‌اند، پرچم حذف مخالفان خود را بلند کرده‌اند و خواهان حذف آن‌ها در آینده هستند.
علاوه بر این، بسیاری از نخبگان سیاسی ِ منتقد نظام سیاسی در ایران اساسا دموکراسی‌خواه نیستند که بخواهند ایده دموکراسی را در ایران محقق کنند. آن‌ها نه تنها با دیگران حاضر به گفتگو نیستند، بلکه عملا توسط رژیم‌های ارتجاعی و غیر دموکراتیکی که در منطقه حضور دارند مورد حمایت قرار می‌گیرند. این افراد حتی در مذمت انتخابات و حذف مخالفان نیز نظراتشان بی‌پروا بیان می‌کنند. در نتیجه روابط میان نخبگان و فرهنگ حاکم بر آن‌ها، مناسب گذار به دموکراسی نیست.
۴- شرایط اجتماعی برای گذار به دموکراسی در ایران فراهم نیست: در کنار ابعاد اقتصادی و فرهنگی، یکی از شاخص‌هایی که هانتینگتون به عنوان یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان گذار به دموکراسی بر آن تأکید دارد، شرایط اجتماعی از جمله تحرک اجتماعی است. از نظر او نوسازی شامل هم تحرک اجتماعی است و هم توسعه اقتصادی. اما وضعیتی که ایران امروز دچار آن است، تحرک اجتماعی را بسیار دشوار کرده است. قوانین و ساختارهای اجتماعی سخت‌تر از گذشته امکان تحرک اجتماعی را می‌دهند و به عنوان مثال، فرصت ورود به دانشگاه‌های از طریق کنکور که یکی از فرصت‌های مهم برای تحرک اجتماعی بود، حالا تقریبا در اختیار طبقه خاصی قرار گرفته است و جلوی معدود فرصت‌های تحرک اجتماعی نیز گرفته شده است.
۵- شرایط بین‌المللی برای گذار به دموکراسی در ایران فراهم نیست: یکی دیگر از مؤلفه‌هایی که هانتینگتون بر آن تأکید دارد، وضعیت بین‌المللی است. او ضمن تأکید بر اهمیت بازیگران خارجی، معتقد است گذار سایر کشورها به دموکراسی در یک منطقه، محرکی خواهد بود برای سایر کشورهای آن منطقه که آماده گذار به دموکراسی شوند.
اگر بخواهیم از منظر بین‌المللی نیز شرایط گذار به دموکراسی در ایران را بررسی کنیم باید گفت که وضعیت ایران در قیاس با دهه اول قرن جدید میلادی بسیار متحول شده است.  داده‌های جهانی نشان می‌دهد که پس از سه موج گسترده دموکراتیزاسیون، ما با نوعی رکود سیاسی مواجه هستیم و از سال ۲۰۰۶ به این سو، کشورهای دموکراتیک در حال کاهش هستند. این امر در منطقه خاورمیانه که ایران در آن واقع شده، برجسته‌تر است. حاکمان کشورهای اطراف ایران عمدتا حاکمانی مادام‌العمر هستند و کشورهای دموکراتیک نیز تلاش و اصراری برای تغییر سیاست در آن‌ها نمی‌کنند. مدل حکمرانی کشورهای چین و روسیه بر حاکمان خاورمیانه اثرگذار بوده، جنگ روسیه و اوکراین بحران‌ها اقتصادی بین‌المللی را افزایش داده و تحت این شرایط گذار به دموکراسی از اولویت بسیاری از کشورها و جوامع خارج شده است. همه این شرایط نشان می‌دهند که شرایط بین‌المللی در ایران برای گذار به دموکراسی فراهم نیست.
۶- جامعه و دولت قوی در ایران وجود ندارد: چارلز تیلی، رابینسون و عجم اوغلو و گریم گیل، در پژوهش‌های مختلفی نشان داده‌اند که وجود دولت و جامعه قوی، شرط لازم برای گذار به دموکراسی است و اگر جامعه ضعیف باشد، در صورت سقوط نظام سیاسی، هرج‌ومرج و یا روی کارآمدن یک دولت اقتدارگرای دیگر محتمل است.
با این حال امروز نه دولت و نه جامعه‌ی مدنی، در ایران قدرتمند نیستند. ناکارآمدی دولت و بحران‌های اقتصادی و زیست‌محیطی که دولت با آن روبرو است باعث شده تا دولت در شرایط ضعیفی قرار بگیرد و توان اعمال اقتدار خود را به طور کامل نداشته باشد. اما مهمتر از دولت، وضعیت جامعه است. نیروهای جامعه مدنی ایران در شرایط تحریمی و با تداوم بحران‌های اقتصادی، روز به روز ضعیف‌تر و نحیف‌تر می‌شوند و عملا بسیاری از آن‌ها یا بخاطر شرایط اقتصادی امکان پیگیری مطالباتشان را ندارند، یا ناامید و منفعل شده و به مهاجرت روی می‌آورند و یا اگر در این شرایط دشوار همچنان به فعالیتشان ادامه دهند، از سمت دولت محدود می‌شوند. در چنین شرایطی، امکان گذار به دموکراسی بر اساس دیدگاه نظریه‌پردازان مذکور، فراهم نیست.
۷- نفت، مانعی برای گذار به دموکراسی: نه تنها شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی برای گذار در ایران فراهم نیست، بلکه نفت و وفور منابع نیز به مانعی دیگر برای گذار به دموکراسی تبدیل شده‌اند. بر اساس نظریات تیلی، گذار به دموکراسی زمانی محقق می‌شود که گروه‌های سرخودِ قدرت، مطیع قوانین شده و حاضر به گفتگوی متعهدانه با مردم شوند. ما نفت مانع از تحقق چنین اتفاقی می‌شود.
نفت در این کشورهای نفتی موجب بی‌نیاز جریان حاکم از توافق و رضایت عمومی برای حاکمیتش شده است؛ چرا که جریان حاکم نیاز خود به کسب درآمد و منابع مالی را نه از مالیات، که از طریق فروش نفت جبران می‌کند. بی‌نیازی این دولت‌ها به مالیات منجر به بی‌نیازی آن‌ها به گفتگوی متعهدانه با مردم می‌شود. در نتیجه چنین وضعیتی که در آن جریان حاکم به درآمدهای نفتی متکی است، مراکز خودسر قدرت بدون نیاز به مذاکره به مردم، همچنان قدرت را در اختیار داشته و نفوذ مردم بر سیاست‌های عامه کمتر می‌شود. بدین ترتیب مراکز اصلی قدرت می‌توانند دولت را به تسخیر خود درآورند بدون آنکه نیاز داشته باشد تا مردم را متقاعد کنند. در چنین شرایطی، امکان گذار به دموکراسی فراهم نیست.
بنابراین و بنا به ۷ دلیل مذکور، بستر و شرایط لازم برای گذار به دموکراسی در جامعه ایران فراهم نیست.

 

در شرایطی که گذار به دموکراسی فراهم نیست، چه باید کرد؟
برای هر نیروی اصلاح‌طلب و تحول‌خواهی که دغدغه گذار به دموکراسی دارد، فهم این مسئله که ایران در وضعیتی نیست که گذار به دموکراسی در آن امکان‌پذیر باشد، تلخ است. شکست‌های پیاپی جنبش دموکراسی‌خواهی و اصلاح‌طلبی در دهه‌های گذشته نیز به خوبی گویای همین واقعیت است که ایران مهیای گذار به دموکراسی نیست و واقعیت آن است که امروز جامعه ایران نسبت به دهه‌های گذشته در وضعیت بدتری برای گذار به دموکراسی است و بسیاری از دستاوردهای سال‌های گذشته نیز اکنون از دست رفته است.
مجموعه این عوامل، نوعی حس ناامیدی را در فعالان سیاسی اصلاح‌طلب و دموکراسی‌خواه ایجاد می‌کند و این ناامیدی را در انفعال این نیروها می‌توان دید. در این شرایط چه می‌توان کرد؟
به باور نگارنده، فهم این مسئله که تحقق دموکراسی در جامعه امروز ایران ممکن نیست، می‌تواند به راهگشا باشد. اگر نیروهای اصلاح‌طلب و دموکراسی‌خواه بدانند و بفهمند که شرایط ساختاری و غیر از آن در ایران به نحوی است که تا اطلاع ثانوی گذار ممکن نیست، شاید از شکست‌های پیاپی کمتر ناامید شوند و اهداف دست‌یافتنی‌تری را تعریف و انتخاب کنند.
در چنین شرایطی، بهتر است دموکراسی‌خواهی به عنوان یک آرمان، مسیر پیش روی کنشگران سیاسی را روشن کند اما به عنوان هدفی کوتاه مدت و حتی بلند مدت تعریف نشود. واقعیت این است که اگر این کشور از خشکسالی و تحریم و سوء مدیریت نجات پیدا کند، باز هم شاید ما چند دهه بعد شاهد تحقق دموکراسی در آن نباشیم. به جای آن، می‌توان اهداف روشن‌تر و دست‌یافتنی‌تری را مشخص کرد که ما را در مسیر گذار به دموکراسی قرار می‌دهد اما تنها بخشی از مسیر است.
• یکی از این اهداف می‌تواند توجه به حاکمیت قانون باشد. حاکمیت قانون یکی از لوازم ضروری برای تحقق به دموکراسی است؛ مهم است که حاکمان در هر نوع نظام سیاسی، به قانون پایبند باشند. از همین روست که شعار «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» همچنان می‌تواند هدفی مهم باشد. فراتر رفتن از این شعار، با توجه به شرایط فوق‌الذکر، دموکراسی‌خواهان را با شکست‌هایی روبرو می‌کند که جز ناامیدی برایشان نخواهد داشت. هرچند تحقق حاکمیت قانون نیز در شرایط امروز ایران دشوارتر از قبل است؛ اما اجماع بر سر این هدف، که آرزوی ۱۰۰ ساله ایرانیان است، گفتگو با نهادهای قدرت و همراه ساختن مردم حول این هدف، اکنون راحت‌تر، امکان‌پذیرتر و مطلوب‌تر از عبور از قانون است.
• هدف دیگر می‌تواند تلاش برای رشد و توسعه اقتصادی ایران باشد. این هدفی است که موانع کمتری بر سر روی آن است هرچند برخی نیروهای اقتدارگرا در عمل در برابر توسعه نیز می‌ایستند. اما برای توسعه اقتصادی ایران می‌توان با محافظه‌کاران نیز ائتلاف کرد؛ البته نه ائتلافی از روی بی‌هویتی و یا فرصت‌طلبی که بعضا در سالیان اخیر دیده شده است. اما در مقام عمل، این هدفی است که بر سر آن می‌تواند راحت‌تر اجماع‌سازی کرد و سایرین را با مقاومت کمتری با خود همراه کرد. هدفی که در صورت تحقق، می‌تواند گام بلندی برای گذار به دموکراسی باشد.
• آگاهی بخشی و ترویج مدارا نیز می‌تواند هدف سومی باشد که کسانی که آرمانشان دموکراسی است در شرایط فعلی دنبال کنند. جامعه‌ای که در آن خشونت و بی‌اعتمادی فراوان باشد، هیچگاه به سمت دموکراسی نمی‌رود. ترویج فرهنگ مدارا، یکی از ضروریات گذار به دموکراسی است؛ حال آن که این فرهنگ روز به روز در جامعه کمرنگ می‌شود. همچنین آگاهی‌بخشی، نه به معنای آگاهی دادن از تحولات روز که آن نیز لازم است، بلکه آگاهی دادن نسبت به حقوق و تکالیف و وظایف هر شهروند می‌تواند بخشی از این مسیر باشد.
به اهداف مذکور، می‌توان موارد دیگری نیز افزود. شاید بیان این اهداف برای خوانندگان این متن تکراری باشد. اما پیشنهاد نگارنده آن است این اهداف را نه به عنوان اهداف کوتاه مدت، بلکه به عنوان اهداف بلند مدت باید تعریف کرد و نباید خیلی سریع منتظر دستاورد بود. شاید تحقق هر یک از این اهداف نیز دهه‌ها طول بکشد و بدون تحقق آن‌ها، تولد یک جامعه و دولت دموکراتیک، دور از دسترس خواهد بود. اصلاح‌طلبان و دموکراسی‌خواهان باید در این شرایط بغرنج، دموکراسی را به عنوان یک آرمان مدنظر قرار دهند و تلاش کنند در مسیر آن قرار بگیرند؛ اما آن را نه به عنوان هدف کوتاه مدت و نه بلند مدت تعریف نکنند و گام‌های کوچک‌تری را به عنوان اهداف بزرگ مشخص کنند. شاید از این طریق، بتوان بر ناامیدی‌های حاصل از شکست‌های پیاپی فائق آمد و به جای دل‌بستن به نیروهای ارتجاعی، مسیری جدید را پایه‌گذاری کرد بدون آن که در کوتاه مدت انتظار دستاوردی ملموس داشت

مشاهده خبر در جماران