/افغانستان یک سال پس از حاکمیت طالبان/۲
وزیرخارجه اسبق افغانستان در گفتوگو با جماران: در افغانستان امروز چیزی به نام نظم و قانون وجود ندارد/ همه مردم از استبداد طالبان به ستوه آمدهاند/ وضعیت حقوق بشر به ویژه زنان و آزادی بیان در بدترین حالت ممکن است
صلاح الدین ربانی، وزیر خارجه سابق افغانستان، به جماران گفت: از آن جایی که گروه طالبان هم از نظر تاریخی در قالب یک حرکت نظامی به وجود آمده اند و هم از نگاه فکری به مفهوم «غلبه با زور» در قبال مشروعیت باور دارند و تصاحب قدرت را از طریق اعمال زور و خشونت روا می دانند، اساسا به مفهوم شورا، تمثیل اراده مردم در تعیین سرنوشت و مفهوم حزب که مؤلفه مدنی است اعتقادی ندارد و از طرف دیگر احزاب معمولا در وجود نظام سیاسی مردم سالار و در چهارچوب قانون موضوعیت می یابند و فرصت فعالیت دارند که طالبان علیه چنین نظمی می باشند. بنابراین، حزب در افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان به هیچ وجه مجال فعالیت سیاسی حقیقی و معنی دار پیدا نمیکند و اکنون نیز احزاب سیاسی تعطیل شده اند.
پایگاه خبری جماران: رئیس حزب جمعیت اسلامی افغانستان و وزیر خارجه اسبق این کشور با تأکید بر اینکه در افغانستان امروز چیزی به نام نظم و قانون وجود ندارد، گفت: در یک سال اخیر، بعضی خوش بینی های داخلی، منطقه ای و جهانی نسبت به اینکه گویا گروه طالبان تغییر کرده اند نادرست از کار در آمد و این امر به نحوی - هرچند محدود - در تغییر سیاست های کشورها و تعامل آنها با طالبان تأثیر خواهد داشت. همچنین اشکال مختلف نارضایتی ها و ایستادگی مردم در داخل افغانستان، چه در جاده ها و خیابان های شهرها، چه در جامعه سیاسی و چه در سنگرها، علیه ظلم طالبان قوت گرفته است که تظاهرات های حق طلبانه زنان شجاع افغانستان نمونه ای از آنها است.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با صلاح الدین ربانی را در ادامه می خوانید:
با توجه به سقوط دولت قبلی و یک ساله شدن حکومت طالبان ارزیابی شما از وضعیت عمومی و کنونی افغانستان چیست؟
افغانستان در خلاء مشروعیت قرار گرفته است و نهادهای عمومی، حکومداری، حاکمیت قانون، نظام آموزش و پرورش و بخش بهداشت صدمات جدی ای را تا سرحد فروپاشی کامل متقبل شده اند. کشور عزیزِ ما در عرصه بین المللی منزوی شده ، خاکِ افغانستان عملا به پناهگاه امن گروههای تروریستی فرامرزی تبدیل شده، امنیت مردم در مفهوم روانی- اجتماعی- اقتصادی- حقوقی آن و حتی امنیت فیزیکی شهروندان وخیم تر گردیده، مردم از مناطق مسکونی به شکل اجباری کوچ داده شده اند و علیه افراد ملکی جنایت های جنگی صورت گرفته، قتلهای صحرایی و گرفتاری های خودسرانه سیر صعودی را می پیماید و چیزی به نام نظم و قانون وجود ندارد.
کشور ما در مسیر پیشرو تمدن بشری گرفتار عقب گرد و انقطاع شده است
وضعیت حقوق بشر به ویژه زنان و نیز آزادی بیان در بدترین حالت ممکن قرار دارد
گسست های قومی و مذهبی باقوت پدیدار گشته اند. کشورِ ما در مسیر پیشرو تمدن بشری گرفتار عقب گرد و انقطاع شده است. وضعیت حقوق بشر به ویژه زنان و نیز آزادی بیان در بدترین حالت ممکن قرار دارد. همین طور مدرسه ها به روی دختران بالاتر از کلاس ششم بسته شده اند. اراده جمعی مردم و حقوق اساسی آنها مصادره گردیده و مطالبات مدنی و مشروع به صورت خشونت بار سرکوب شده است.
میزان فقر و بیکاری به طور روزافزون بالا رفته و مردم به ویژه طبقات محروم جامعه را به سطوح آورده است.
بحران بشری نسبت به گذشته عمیق تر گردیده و در نتیجه فرار مغزها و مهاجرت های سیل آسا و نامنظم آسیبهای شدیدی را بر منابع بشری کشور به جا گذاشته است. به تخصص گرایی توجهی نمی شود و ظرفیت فنی نهادها در لبه نابودی کامل قرار گرفته است.
همه این اتفاق های ناگوار در طول یک سال حاکمیت غاصبانه و نامشروع گروه طالبان صورت گرفته است. شاید بعضی ها تصور کنند این نگاه بدبینانه ای نسبت به وضعیت است، اما گزارش های تحقیقی سازمان های بین المللی بی طرف و وقایع روزانه افغانستان قاطعانه موارد یاد شده را تأیید می کنند.
از جانب دیگر، در یک سال اخیر، بعضی خوش بینی های داخلی، منطقه ای و جهانی نسبت به اینکه گویا گروه طالبان تغییر کرده اند نادرست از کار در آمد و این امر به نحوی - هرچند محدود - در تغییر سیاست های کشورها و تعامل آنها با طالبان تأثیر خواهد داشت. همچنین اشکال مختلف نارضایتی ها و ایستادگی مردم در داخل افغانستان، چه در جاده ها و خیابان های شهرها، چه در جامعه سیاسی و چه در سنگرها، علیه ظلم طالبان قوت گرفته است که تظاهرات های حق طلبانه زنان شجاع افغانستان نمونه ای از آنها است.
همچنین احزاب و نیروهای سیاسی مؤثر افغانستان نسبتاً زیر چتر واحدی تحت نام شورای عالی مقاومت ملی برای نجات افغانستان جمع شده اند و مصمم استند برای اعاده حاکمیت قانون، مردم سالاری و تأمین اراده جمعی مردم و عبور کشور از بحران، اقدام های لازم را روی دست گیرند. این موارد از جمله قدم هایی هستند که می تواند مردم را نسبت به کوتاهی عمر طالبان امیدوار سازد.
طالبان تصاحب قدرت را از طریق اعمال زور و خشونت روا می دانند
وضعیت احزاب، وضعیت زنان و دانشگاه ها در افغانستان چگونه است؟
اهمیت دانش و ضرورت آموزش و استناد به علم در استنباط حقایق و بحث پژوهش از مرکزی ترین مفاهیمی هستند که در اسلام بر آنها تأکید شده است. اما برخلاف باور غالبِ اسلامی و انسانی، زنان در حاکمّیت نامشروع گروه طالبان به عنوان نیمِ پیکر جامعه پذیرفته نمی شوند و حقوق شرعی و انسانی آنها، از جمله حق آموزش و کار، سلب گردیده است. زنان معترض بارها بازداشت شده و خلاف تمام قواعد اسلامی، عرفی و حقوق بشری از آنها اعتراف های اجباری گرفته شده است.
از آن جایی که گروه طالبان هم از نظر تاریخی در قالب یک حرکت نظامی به وجود آمده اند و هم از نگاه فکری به مفهوم «غلبه با زور» در قبال مشروعیت باور دارند و تصاحب قدرت را از طریق اعمال زور و خشونت روا می دانند، اساسا به مفهوم شورا، تمثیل اراده مردم در تعیین سرنوشت و مفهوم حزب که مؤلفه مدنی است اعتقادی ندارد و از طرف دیگر احزاب معمولا در وجود نظام سیاسی مردم سالار و در چهارچوب قانون موضوعیت می یابند و فرصت فعالیت دارند که طالبان علیه چنین نظمی می باشند. بنابراین، حزب در افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان به هیچ وجه مجال فعالیت سیاسی حقیقی و معنی دار پیدا نمیکند و اکنون نیز احزاب سیاسی تعطیل شده اند.
به دختران بالاتر از کلاس ششم اجازه مدرسه رفتن داده نمی شود
آموزش و پرورش و تحصیلات عالی با چالش های متعددی مواجه گردیده است و سیر نزولی را می پیمایند. وقتی به دختران بالاتر از کلاس ششم اجازه مدرسه رفتن داده نشود، به صورت طبیعی روند حضور زنان در دانشگاه ها پایین آمده و به تدریج متوقف می شود. تعداد چشمگیری از کادرها و استادان دانشگاه ها ناگزیر به ترک کشور شده اند. محدودیت کادر فنی و فرار استادان از کشور در نتیجه سیاست های غیرمسئولانه طالبان و تغییر نصاب درسی به هدف تبلیغ و ترویج سیستماتیکِ قرائت طالبان از دین، فرهنگ، اجتماع و سیاست در میان دانشجویان، توازن مفهومی نصاب درسی را صدمه زده و باعث شده است ابعاد تخصصی رشته های درسی آسیب جبران ناپذیر ببینند.
این تغییرات شرایطی را بر دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی حاکم ساخته است که متأسفانه دانشگاه های افغانستان در معرض از دست دادنِ ماهیت تخصصی و بی طرفی اکادیمیکِ خویش قرار گرفته اند.
از تعامل طالبان با شیعیان مخصوصا شیعیان هزاره بگویید.
گروه طالبان نه تنها در قبال هموطنان شریف و با عزت شیعه و هزاره ما ظلم می کنند، بلکه همه مردم افغانستان از استبداد آنها به ستوه آمده اند. اما فکر می کنم این گروه به دلیل ریشه و ماهیت تندروانه فکری خویش، در قبال مذهب شیعی سخت گیرتر است. حذف دهم محرم الحرام از تقویم افغانستان و نیز نادیده گرفتن فقه جعفری و حذف تعطیلی سال نو هجری خورشیدی (نوروز) از تقویم می تواند نمونه های واضحی از رویکرد مذهبی و قومی طالبان نسبت به مذاهب، فرهنگ ها و اقوام باشد.
البته هموطنان شریف هزاره ما، به ویژه در شهر مزار شریف، از حاکمیت سیاه دورهِ نخست این گروه نیز خاطره خوبی ندارند. همچنان شما می بینید که در - به اصطلاح - کابینه رژیم طالبان هیچ شیعه و هزاره ای، به جز یک معین، وجود ندارد. هرچند تشکیلات رژیم مذکور تک گروهی و عمدتاً تک قومی ست.
طالبان حتی تنها فرمانده هزاره تبارِ خویش را تحمل نکرد
اینکه طالبان ادعا می کند امنیت بخش هایی از مناطق هزاره را به خود شیعیان سپرده است، واقعیت دارد؟ در صورت مثبت بودن جواب، بفرمایید چه تأثیری در زندگی شیعیان داشته است؟
این ادعای دقیقی نیست. دست کم من شخصا می توانم بگویم که چنین سخنی واقعیت ندارد. گروه طالبان حتی تنها فرمانده هزاره تبارِ خویش را در یکی از سمت های استان عمدتاً هزاره نشین تحمل نکرد و به بهانه سرکوب او وضعیت رقت بار بشری را بر مردم شهرستان بلخاب تحمیل کرد.
وضعیت روابط داعش و القاعده در حال حاضر در افغانستان به چه صورت است؟
قبل از اینکه به پاسخ سوال شما بپردازم تبیین چند نکته را در این مورد ضروری می دانم. اول اینکه، طالبان کشور را با خلاء مشروعیت مواجه ساخته اند و این باعث شده است جایگاه افغانستان به عنوان عضو کامل الصلاحیتِ سازمان ملل متحد و نهادهای زیر مجموعه آن و سایر نهادهای منطقه ای و بینالمللی صدمه ببیند.
دوم اینکه، طالبان با فلسفه حقوق بین الملل و اهمیت روابط بین المللی در صیانت از مصالح ملتها و مفهوم امنیت ملی و مسئولیت کشورها در حفظ امنیت جهانی نامأنوس هستند و درک درستی از نظام حقوقی جهان معاصر ندارند؛ امری که ممکن است باعث شود یک بار دیگر شاهد تکرار تجربه های امنیتی ناگواری در منطقه و جهان باشیم و برداشت انحرافی و تقلیل گرایانه طالبان از نظم بین الملل سبب شود که مردم افغانستان بار دیگر شاهد فاجعه تازه ای باشد و هزینه جنایتی را بپردازد که در ارتکاب آن نقشی نداشته است. طالبان نباید از طریق حمایت از سازمان ها و شبکه های جنایت پیشه منطقه ای و تروریسم بین المللی زمینه نقض استقلال و تجاوز به تمامیت ارضی افغانستان را مساعد سازند.
حالا به سوال شما برمی گردم. اصولا گروه های تروریستی و ستیزه جو، همه از ماهیت فکری واحد برخوردارند. این اتحاد فکری می تواند هر لحظه آنها را از لحاظ عملی نیز در کنار یگدیگر قرار دهد. نوعی رابطه نظام مند و زنجیره ای همیشه میان شبکه های افراط گرای خشونت باور و تروریستی وجود داشته است. در مورد رابطه القاعده و داعش سناریوهای متعدد وجود دارد؛ اما فکر می کنم این امکان نیز به دور از محاسبه نیست که بعد از کشته شدن ایمن الظواهری زیر حاکمیت گروه طالبان در کابل، القاعده نسبت به این گروه محتاطانه بی باور شود و به داعش نزدیک تر گردد.
القاعده چنان برداشت خواهد کرد که کشتن ایمن الظواهری در کابل خالی از دو احتمال نیست؛ یا طالبان از نظر امنیتی ظرفیت حمایت از اعضای القاعده را ندارند یا در این امر با آمریکاییها هماهنگ و همکار بوده اند. هرچند احتمالا طالبان از طریق همکاری اطلاعاتی با آمریکا روی بعضی از اعضای القاعده تجارت سیاسی کنند، اما باور ما این است که این گروه در کُل به هیچ قیمتی نمی خواهد رابطه با القاعده و شبکه های مانند آن را به دلیل اقتران و نزدیکی قناعت ها، اشتراک در اهداف و تجربه همکاری بیشتر از دو دهه، از دست بدهد.
تحلیل شما از نقش آمریکا بعد از خروج از افغانستان چیست؟
آمریکایی ها تلاش می کنند حضور اطلاعاتی خویش را در افغانستان تقویت کنند و ظاهرا روی کمک های بشر دوستانه تمرکز نمایند و برای حفظ نفوذشان در میان طالبان سیاست تعامل با این گروه را در دست گیرند. اما با توجه به توافق ناکام دوحه و خروج غیرمسئولانه ایالات متحده آمریکا، مردم افغانستان نسبت به اداره این کشور اعتمادشان را از دست داده اند. آمریکا به دلایل زیادی حتی در آن چه که خودش جنگ علیه تروریسم در افغانستان می خواند نیز موفق نبوده است. آمریکا با امتیازدهی به گروه طالبان و نادیده گرفتن مسئولیت هایش در قبال آن چه در افغانستان اتفاق افتاده است، مسیر اشتباهی را پیمود.
چه ارتباطی بین طالبان و القاعده وجود داشته که «ایمن الظواهری» راحت در افغانستان زندگی می کرده است؟
تمام گروهای تروریستی، از جمله القاعده در جنگ های بیش از دو دهه گذشته، ابتدا علیه دولت اسلامی به رهبری شهید پروفسور برهان الدین ربانی و سپس علیه جمهوری اسلامی افغانستان، عملا در کنار طالبان جنگیده و برای این گروه کمک های فنی، مالی و لجستکی فراوانی فراهم ساخته اند. القاعده از سال های دهه نود دوشادوش طالبان علیه مردم افغانستان و نیروهای مسلح دولت اسلامی افغانستان و سپس جمهوری اسلامی افغانستان جنگیده است. قطع ارتباط طالبان با القاعده و سایر گروهای مشابه غیر قابل تصور و تا حدودی ناممکن است؛ چون بخشی از ماشین جنگی گروه طالبان متکی به عناصر سازمان های برون مرزی افراطی است و اگر بخواهد خلاف اهداف و برنامه های آنها عمل کند، فلسفه وجودی و جنگ جویانش را از دست خواهد داد. باور من این است که رابطه با گروه های تروریستی بخش عمده ای از ماهیت وجودی و دوام طالبان است و من حتی نسبت به برخورد این گروه علیه داعش نیز شک دارم.
دلایل زیادی وجود دارد که نشان می دهد ایجاد گروه طالبان از همان ابتدا با بازی های اطلاعاتی منطقه ای و بین المللی و نقش شبکه های تروریسم جهانی در این بازی ها پیوند داشته و این گروه با چنین ماهیتی به وجود آمده است.
مشاهده خبر در جماران