کدخبر: ۱۵۶۲۵۰۰ تاریخ انتشار:

عاشورا حرکتی در امتداد بعثت و غدیر و چالشی در تبیین انتظار/۲

عاشورا حاصل فراموشی پیام غدیر

در شرایطی که ظلم از جایگاه سلطه و اقتدار برخوردار و مصداق‌های ارجمند مکتب یا کشته یا منزوى می‌‌شدند، براى احیاى بنیان‌هاى دین و صلاح و فضیلت چه اقدامى جز حرکت عاشورایى باقى مى ماند؟!

صفحات تاریخ مؤید این واقعیت است که حیات بشر به نحو مستمر و مؤثری بر مدار اهلیت انسانی خویش قرار نگرفته و اغلب خوی سرکش آدمی بر آن غلبه داشته است. در این میان ایمان مذهبی که از طریق ارسال انبیای الهی رواج یافته، به‌تنهایی در تمشیت امور زندگانی و نیکبختی انسان کفایت نکرده است. زیرا کم کم بی‌ایمانی و یا ایمان صوری جایگزین ایمان متکی بر شناخت و معنویت شده و ایمان حقیقی بتدریج ماهیت خود را از دست داده است. چرا که ایمان بدون معرفت و مجاهده در راه کسب فضیلت و کمال، ایمانی ظاهری و منتهی به جهل و رکود و تعصب است و همچون سلاحی خطرناک  دستمایه تجاوز به حقوق دیگران و فساد خواهد بود.

آیین آسمانی اسلام به عنوان ختم نبوت با پیش‌بینی عوارض دوران فترت، «بعثت» را با «امامت» همراه نمود تا پس از رسول گرامی اسلام ، همچون بارقه‌ای ظلمت‌ها را شکافته و مأموریت الهی پیامبر اسلام (ص) را استمرار بخشیده و امت را با اصالت‌های دین آشنا و به عافیت و رستگاری رهنمون شود. امامت در اصل برپایه ایجاد وحدت و از بین بردن نفاق و تشتت و فساد و انحراف بنیان نهاده شد تا امت برای همیشه بر شالوده فضل و تقوا قرار گرفته و از دانایی و فضیلت به دور نماند. اما با رحلت پیامبر اسلام (ص)  پیام غدیر نادیده گرفته شد و قلمرو اسلامی از استمرار نبوت در قالب امامت محروم ماند. در نتیجه محیط اسلامی آلوده به ظلم و جهل و فساد و آشفتگی اخلاقی شد.  حال آنکه اسلام آمده بود تا میان مردم  «عقل» و «عدالت» را حاکم گرداند و به ظلم و تباهی و فساد پایان دهد. اما چندی نگذشت که  فرزند صخربن حرب ملقب به «ابوسفیان» که مردی در رأس کفر و الحاد بود و از وی به عنوان فرعون زمان پیامبر یاد می‌‌شد، به توصیه وی مبنی بر اینکه – ای بنی امیه بیدار باشید! اکنون وقت آن است که مهیا شوید تا حکومت این امت را در دست گیرید و آن را همانند گویی که بچه‌ها با آن بازی می‌‌کنند بین خودتان بگردانید-  دست به کار شده و با همدستی کسانی که بر اثر به دست آوردن اموال و غنایم جنگی در نتیجه کشورگشایی‌ها متمایل به دنیا شده بودند روی کار آمدند و بدین ترتیب زمینه  جانشینی پیامبر برای امام معصوم که از جانب خداوند منصوب شده بود فراهم نشد.

 با شهادت امیرالمؤمنین علی (ع) سرسلسله امامت و جانشینی برحق پیامبر اسلام (ص)، شرایط برای امامان بعد دشوارتر شد. تا آنجا که بعد از علی (ع) دوستی و پیروی از امامان بعد، جرم تلقی شده و مجازاتش کشته شدن همراه با شکنجه بود. «میثم تمار»، «رشید هجری» و «حجربن عدی» تنها نمونه‌هایی از آن بی‌شمارند که یکی – میثم – دست و پایش صلیب‌گونه به درخت خرمایی میخ شده وبه شهادت رسید و دیگری – رشید هجری – دست‌ها و پاهایش را بریدند و چون همچنان از فضایل علی (ع) دم می‌‌زد زبانش را هم بریدند و با آن وضع به دارش آویختند. حجر بن عدی را نیز تنها به جرم اینکه در مجلسی که نسبت‌های ناروا به امیرالمؤمنین علی (ع) داده می‌‌شد و آن حضرت را سب و لعن می‌‌کردند به اعتراض زبان گشود و فریاد برآورد که: «مردی  که راه تقوی را می‌‌پیمود شایسته این سخنان نیست...» او را نیز با وضع فجیعی به شهادت رساندند. آری این وضع امت پیامبر آخرالزمان بود که نبوت به او ختم شده و رسالت دیگری در بین نبود. در چنین شرایطی  که ظلم از جایگاه سلطه و اقتدار برخوردار و مصداق‌های ارجمند مکتب یا کشته یا منزوى می‌‌شدند، براى احیاى بنیان‌هاى دین و صلاح و فضیلت چه اقدامى جز حرکت عاشورایى باقى مى ماند؟! از این رو وقتی معاویه  درگذشت پس از وی فرزندش یزید بر جایگاه رسول خدا (ص) تکیه زد و خود را خلیفه مسلمین نامید و درصدد برآمد تا از اشخاصى همچون حسین‌بن‌على (ع) بیعت بگیرد. سیدالشهدا (ع) ضمن توصیف این شرایط: «...به راستى دنیا دگرگون شده، خوبى‌هایش رفته و بدى‌هایش مانده و مانند مرغزار بى حاصل شده است. چرا چنین شده؟ چون همان طور که مى‌بینید، به حق عمل نمى‌شود و از باطل جلوگیرى نمى‌شود در چنین وضعیت ننگینى هر فرد باایمانى موظف است که در راه حمایت از دین خدا و جهاد با تبهکاران و لقاى خدا آماده شهادت گردد که شهادت در این راه بالاترین سعادت است.» قدم در راه قیام نهاده و نهضتی با ساختارى اصلاح‌طلب و با هدف احیاى سنن نبوى، کنار زدن پرده ریا و تزویر از مقابل چهره حکومتگران فاسد و بیدارى وجدان عمومى را  شکل داد و چنان هنگامه‌اى در تاریخ برپا کرد که همواره حکومت‌هاى خودکامه و ریاکار از ناحیه فرهنگ عاشورا در معرض تهدید قرار دارند.

 

مشاهده خبر در جماران