تبیین پیام امام خمینی درباره کشتار حج۶۶ و قبول قطعنامه، در خطبههای نماز جمعه آیتالله خامنهای: پیام امام (ره) باید فرهنگ جامعه ما بشود
[پیام امام خمینی در ۲۹ تیر ۶۷] لوحهى زرّین پاکنشدنى است که بر سردر این انقلاب و بر پیشانى و کتیبهى این نظام عظیم اسلامى تا ابد خواهد ماند. کلمهکلمه و جملهجملهى این پیام قطرهى باران رحمتى است که کام مشتاقان را و جان عاشقان را سیراب خواهد کرد... این پیام باید فرهنگ جامعهى ما بشود.
به گزارش جماران؛ پیام امام خمینی رحمةاللهعلیه در ۲۹ تیرماه ۱۳۶۷ را میتوان در کنار وصیتنامه سیاسی و الهی ایشان یکی از راهنماهای اصلی جهتگیریهای انقلاب اسلامی دانست. جهتگیریهایی که برخاسته از نفس پاک و قدسی خمینی عظیم است.
بخشی از این پیام ۹۴۵۰ کلمهای مربوط به تحلیل ایشان از واقعه کشتار حجاج ایرانی در حرم ابراهیمی در اولین سالگرد آن واقعه اختصاص دارد. واقعهای که سال در موسم حج ۱۳۶۶ و توسط عمال آمریکایی و صهیونیستی دستگاه سعودی رقمخورد و در آن جمعی از حاجیان ایرانی به شهادت رسیدند. بخش دیگری از پیام هم مربوط به اعلام پذیرش رسمی قطعنامه ۵۹۸ و تبیین چرایی این تصمیم است.
نکته جالب توجه آن است که امام رحمةاللهعلیه اگرچه این پیام را حدود ۱۰ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار حکومت جمهوری اسلامی نگاشته، نه تنها از اصول و آرمانهای خود در انقلاب بهمن ۵۷ عقبنشینی نکرده و محافظهکارتر نشدهاند بلکه با روحیهای انقلابیتر و با زبانی صریح، وقایع را برای مردم تحلیل و آنها را دعوت به ادامه مبارزه با کفر و شرک میکنند.
دو روز بعد از این پیام تاریخی، آیتالله خامنهای امام جمعه تهران، در خطبههای نماز جمعه تهران به تشریح و تحلیل این پیام مهم میپردازد. نکته مهم در این دو موضوع آنکه هم امام خمینی رحمةاللهعلیه و هم آیتالله خامنهای، مردم را مخاطب اصلی خود قرار داده و بهطور مستقیم و به دور از هر واسطه و فاصلهای اقدام به تبیین وقایع برای ایشان کردهاند و مسائل را با آنها در میان میگذارند. اکنون و در سیوچهارمین سالگرد این پیام و آن خطبهها، رسانه KHAMENEI.IR متن بیانات آیتالله خامنهای را منتشر میکند.
خطبههای نماز جمعهى تهران در شرح پیام حج ۱۳۶۷ امام خمینی(ره)(۱)
خطبهی اوّل
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدللّه ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نستغفره و نستهدیه و نؤمن به و نتوکّل علیه و نصلّى و نسلّم على حبیبه و نجیبه و خیرته فى خلقه سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین سیّما بقیّةاللّه فى الارضین و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.قال اللّه الحکیم فى کتابه: لَقَد صَدَقَ اللهُ رَسولَهُ الرُّءیا بِالحَقِّ لَتَدخُلُنَّ المَسجِدَالحَرامَ اِن شاّْءَ اللهُ ءامِنینَ مُحَلِّقینَ رُءوسَکُم وَمُقَصِّرینَ لاتَخافونَ فَعَلِمَ مالَم تَعلَموا فَجَـعَلَ مِن دونِ ذّْلِکَ فَتحًا قَریبًا × هُوَالَّذیِّ اَرسَلَ رَسولَه بِالهُدیّْ وَدینِ الحَقِّ لِیُـظهِرَه عَلَی الدّینِ کُلِّه؛ وَکـَفیّْ بِاللهِ شَهیدًا.(۲)
همهى برادران و خواهران عزیز نمازگزار را دعوت میکنم و توصیه میکنم به رعایت تقواى الهى و تذکّر رضاى حق و پرهیز از سخط پروردگار و اغتنام فرصت از این ساعات پُربرکت و از این فضاى معنوى و روحانى براى دعا و توجّه و توسّل به پروردگار.
در این روزها دو مسئلهى مهم و اساسى براى ملّت ما و جامعهى ما، بلکه براى ملّتهاى مسلمان در سراسر جهان بلکه براى هوشمندان از همهى ملّتهاى عالم مطرح است: یکى مسئلهى حج و حالت ویژهاى که امسال حج مسلمانان دارد و آنچه در سال گذشته در حج پیش آمد و این نقطهى بسیار شگفتانگیز در تاریخ کعبهى مکرّمه و خانهى خدا. و دیگرى مسائل مربوط به جنگ و قبول قطعنامهى ۵۹۸ از سوى ایران و حوادث فراوانى که در پیرامون این دو مسئله وجود دارد یا وجود خواهد داشت. این دو مسئلهى مهم در دو خطبهى امروز باید مطرح بشود؛ در خطبهى اوّل مسئلهى حج، و در خطبهى دوّم مسئلهى قطعنامه.
البتّه اگر ما میخواستیم حقّ سخن را در این باره ادا بکنیم، باید پیام بلندِ زیباى استثنائىِ ماندگارِ تاریخىِ رهبر و امام عزیزمان را در اینجا مطرح میکردیم و در پیرامون آن حرف میزدیم. حقیقتاً این پیام یکى از آیات و معجزات بزرگ این انقلاب است و همان طورى که همه احساس کردید، آن چنان نغمهى دلپذیر و مؤثّرى است که تا اعماق جان ملّت انقلابى ما نفوذ کرد و تارهاى روح آنان را به نوا درآورد؛ و این تازه آغاز کار است. این پیام لوحهى زرّین پاکنشدنى است که بر سردر این انقلاب و بر پیشانى و کتیبهى این نظام عظیم اسلامى تا ابد خواهد ماند. کلمهکلمه و جملهجملهى این پیام قطرهى باران رحمتى است که کام مشتاقان را و جان عاشقان را سیراب خواهد کرد. حقیقتاً نشانهاى است از اینکه امام ما، این فرزند راستین ولىّ خدا و پیامبر خدا، ملهم به الهامات الهى است. این نیروى فوقالعادهاى است که خداى متعال ذخیرهى این انقلاب قرار داده است. افسوس که وقت کم است، والّا در ستایش این پیام ساعتها باید سخن گفت و در تفسیر آن عمرى را باید صرف کرد. برادران ما در مجلس شوراى اسلامى و بیرون آن مجلس گفتند که این پیام باید قانون بشود؛ این درست است امّا بالاتر از آن، این پیام باید فرهنگ جامعهى ما بشود. اى بسا قانونى که در دل مردم و عمق جان مردم نیست، بر نوک قلمها و لقلقهى زبانها است امّا فرهنگ یک جامعه، یعنى آن راه روشنى که جامعه آن راه را میپیماید. این پیام باید آن قدر تکرار بشود، آن قدر بر سر منابر و تریبونها گفته بشود و شرح و توضیح داده شود، آن قدر باید جزوه و کتابى که حاوى این پیام خواهد شد، در خانهها به وسیلهى پدران و مادران و جوانانِ بزرگ خانواده براى دیگران خوانده بشود، آن قدر باید این پیام در زبانها و دلها و ذهنها بگردد تا رنگ ثابت ملّت ما و فرهنگ ناسِتُردنى انقلاب ما بشود. این پیام و پیام سال گذشتهى حج یک مجموعهى کامل است که باید از آن، این ملّت جان خود را سیراب کند. من امروز به گوشههایى از این پیام اشاره میکنم و حقیقتاً وقتِ کوتاه این خطبهها به بیش از اشاره هم نمیرسد. البتّه میتوان فهرستى از مطالب این را گفت امّا بنده وقتى پیام را با دقّت مطالعه کردم، دیدم فهرست مباحث و نکاتى که امام در این پیام بیان کردهاند، آن قدر طولانى است که حتّى بیان رئوس مطالب هم وقت زیادى میطلبد. بنده امروز فقط برخى از مطالب این پیام را عرض میکنم، که البتّه نمیتوانم ادّعا بکنم که اینها مهمترین مطالب این پیام است.
مطلب اوّل که محور اوّلى پیام است، مسئلهى حج و فلسفهى حج است. مسلمانان حج را نشناختند، همچنان که قرآن را؛ مسلمانان حج را حرکات و الفاظى گمان بردند امّا روح حج را ندیدند و لمس نکردند. لذا سالها و قرنها بر حج گذشت، بدون آنکه این مراسم عظیم بتواند محلّ صحنهى عظیمى باشد که مسلمین در آن منافع خود را مشاهده کنند؛ لِیَشهَدوا مَنـافِعَ لَهُم.(۳) طواف خانهى خدا که حرکت متمرکز و یکپارچهى مسلمانان را بر گرد محور اللّه نشان میدهد و عبودیّت غیر خدا را نفى میکند و همهى حرکات و سکنات افراد امّت اسلامى را متوجّه به خدا میکند، سعى صفا و مروه که یک تلاش دائمى را به مسلمانان املا میکند و تعلیم میدهد، رمى جمرات که حضور شیطانهاى زور و زر را به یاد مسلمانان مىآورد و وجوب مبارزهى با آنها را به مسلمانان یادآورى میکند، وقوف در عرفات و مشعر و منىٰ که صحنهى عظیم محشر مسلمین را در مقابل چشمها ترسیم میکند و قدرت عظیم امّت اسلامى و انرژى متراکم آنها را به صورتى در مقابل چشمها مجسّم میکند، قربانى کردن در روز دهم ذىحجّةالحرام که وجوب قربانى دادن را و گذشتن از مال و جان را به مسلمانان مىآموزد، و دهها روح و فلسفه و معناى دیگر در حج، بکلّى از یاد مسلمانان رفته بود. حج یک سفر زیارتى ـ سیاحتى شده بود، یا سیاحتى ـ تجارتى. حج نتوانسته بود مسلمانها را به عظمت و عزّتشان آشنا کند. پردهداران حج از حج فقط همین را طلب کرده بودند که مسلمانان بیایند و پول خود را به دامن آنها بریزند و احیاناً سخن ناحق و زهرآگین آنها را بشنوند و برگردند. اسلام و انقلاب اسلامى و تجدید حیات اسلامى روح حج را به حج برگرداند؛ حقیقت حج را آشکار کرد؛ به مسلمانان دنیا نشان داد که چگونه یک ملّت با فداکارى خود، با مجاهدت یکپارچهى خود میتواند فریاد رساى خود را بر بلندترین مأذنهى جهان و در محشر عامّ مسلمین عالم بر صداى عَبَدهى(۴) طاغوت غالب کند؛ حقایق را به گوش آنها برساند. این نکتهى اوّلى پیام امام است. مسلمانان باید بدانند که حج، این واجبى که این همه مورد تأکید قرار گرفته و هر سال از همه جاى جهان اسلام کسانى باید پول خرج کنند، خود را به تعب بیندازند و به آن بروند، فقط براى یک سلسله اعمال خشک و بىروح نیست؛ براى حقایقى است، براى فهمیدن معارفى است، براى درس گرفتن است، براى با هم آشنا شدن است، براى پیدا کردن عزّت است؛ یک تجربهاى است، تمرینى است براى ایجاد امّت بزرگ اسلام بدون هیچ تمایز و تفاوت.
نکتهى دیگرى که در باب حج در پیام عظیم امام مشاهده میشود، تأثیر حجّ مسلمانان عاشق ایرانى در بیدارى مسلمانهاى دیگر نقاط جهان است. امام بر روى این نکته تکیه کردهاند که شما ملّت انقلابى که نُه حج بعد از پیروزى انقلاب به جا آوردید با خصوصیّاتى از حجّ کامل اسلامى، در این کار خود سود بردید و به اهداف خود نزدیک شدید. شما جانهاى بیدار را بیدارتر کردید، شما خواب مرگ مسلمانانِ به خواب رفته را برآشفتید، فریاد رعدآساى اللّهاکبر شما توانست مسلمانان را بیدار کند و دشمن اسلام و مسلمانان را بترساند. شما بودید که میوهى استقامت و زیتون نور و امید را با اللّهاکبرتان بر دامن ملّت مسلمان فلسطین افکندید. شما بودید که خنثى بودن و عقیم بودن درختهاى کهنهى پوسیدهى سیاست را در صحنهى حیات فلسطینىها ثابت کردید. شما بودید که کوکب دُرّى فلسطین را از شجرهى لاشرقیّه و لاغربیّهى اسلامى انقلاب خودتان به تشعشع و تلألؤ درآوردید. شما در این حجهایى که در این چند سال کردید و بخصوص در حجّ سال گذشته که حجّتان را با جهاد به هم آمیختید و با خون مطهّر خودتان سرزمین تاریخى اسلامى را رنگین کردید، توانستید وجدان دنیاى اسلام را تکان بدهید. امسال هم جاى خالى شما همان کارى را میکند که حضور قوىّ شما در سالهاى گذشته. امروز دلهاى بیدار و چشمهاى روشن در میان مسلمانان در خانهى خدا جاى خالى دویست هزار حاجى ایرانى را بخوبى لمس خواهد کرد. امسال خانهى خدا از فریاد اللّهاکبر عاشقانهى شما خالى است. امسال طنین برائت از مشرکین در خیابانهاى مکّه و مدینه و در آن سرزمین یادگارهاى اسلامى شنیده نمیشود. امسال مردم مسلمان عالم در کنار بقیع زمزمهى حزنآلود عاشقانهى دعاى کمیل شما را نمیشنوند. دروازههاى مدینةالرّسول را بر روى امّت پیغمبر بستند، خانهى خدا را به روى بندگان صالح خدا بستند امّا این مظلومیّت شما، این جاى خالى شما امسال همان کارى را خواهد کرد که فریاد رعدآساى شما در سالهاى قبل. این هم نکتهى دوّم از پیام امام.
نکتهى دیگر، اشاره به مقاومت عظیم ملّت ایران است. امام از حج نگاهشان را برمیگردانند به داخل ایران اسلامى و عظمت این ملّت بزرگ را که بر قلّهى استقامت جهان و تاریخ قرار گرفت، به یاد ملّت مىآورند و در تاریخ ثبت میکنند. هیچ فکر کردید که از اوّل انقلاب چقدر فشار بر شما وارد شده و شما با گردن برافراشته، با سینهى سپرکرده، با مشت گرهکرده، با فریاد رساى مقاومت خودتان، در مقابل این همه فشار ایستادگى کردید؟ از ساعت اوّل پیروزى انقلاب، توطئهها، محاصرهها، ضربهها، خباثتها، حملهها، دروغزنىها، از همه طرف به سمت این ملّت سرازیر شد و این ملّت بزرگ مقاومت کرد. تاریخ بداند، نسلهاى آینده به یاد داشته باشند که این نسل مبارک، این امّت بزرگ در این بُرههى از زمان به دنبال سر این رهبر استثنائى و عظیم، صداقت خودش را نشان داد، فداکارى خودش را نشان داد. مبارک باد بر این امام، این امّت؛ و مبارک باد بر این امّت، این امام. از این مسئله هم امام با یک عظمتى یاد میکند.
آن وقت خطاب به مسلمانان سراسر جهان این وظیفهى بزرگ را [یادآورى میکنند] که مسلمانهاى عالم باید از مرداب سکوت و سکونى که بر آنها تحمیل شده، خودشان را خلاص کنند؛ این مسئله که مسلمانان عالم باید از مرگ نترسند؛ این مسئله که مسلمانان عالم باید بر فشار و ظلمى که قدرتهاى شرق و غرب بر آنها تحمیل کردهاند، کمر خم نکنند و به زانو در نیایند؛ یادآورى عظمت و جوهر عزّتى که در مسلمانهاى عالم هست به خاطر اسلام. این هم نکتهى دیگرى است که امام فریاد میکند و مسلمانهاى جهان گوش به این فریاد میدهند. و بدانید که این پیام چون از دلى معدنمعرفت و [سرشار از] آگاهى و جایگاه اخلاص به وحدانیّت پروردگار برخاسته، در سرزمینهاى مستعدّ دل انسانهاى مسلمان بذرى خواهد ریخت مبارک؛ بذرى که از آن نهالى بالنده سر بر خواهد آورد و میوهى آن را دنیاى اسلام خواهد چید و خواهد چشید.
خطاب به مسلمانان عالم امام عزیز ما میگویند تا وقتى که تعادل قوا در جهان به نفع مسلمین به وجود نیاید، تا وقتى این تقسیم غیر عادلانهى عالم به مستکبر و مستضعف که متأسّفانه ملّتهاى مسلمان در کفّهى مستضعف قرار گرفتهاند، از بین نرود، مسلمانها همواره باید شاهد باشند که منافع بیگانگان و دشمنان آنها بر منافع آنها ترجیح پیدا خواهد کرد. مسلمانها باید خودشان با قوّت و قدرتى که خدا به آنها داده و در دل اسلام وجود دارد، این بىتعادلى موجود را به هم بزنند و تعادل قوا را به نفع خودشان تغییر بدهند. مسلمانهاى عالم باید بدانند تا وقتى که سردمداران فاسد و مزدور و وابسته و نوکرصفت بر جوامع آنها حکومت میکنند، این تعادل قوا هرگز تغییر نخواهد کرد به سود مسلمین، و مسلمانها را روزبهروز در دنیا ضعیفتر خواهند کرد. در این پیام یک فصل مهمّى مربوط به جهان اسلام است؛ فصل مهمّ دیگرى مربوط به مسائل داخلى کشور خودمان و جامعهى خودمان.
در مسائل داخلى مهمترین و اصلىترین مسئلهاى که امام بر روى آن تکیه میکنند، مسئلهى عدالت اجتماعى است و از بین رفتن تمایزات فقر و غنا به شکل وحشتناکى که بر اثر تحمیل دشمنان در این جامعه به وجود آمده و متأسّفانه همچنان در بخش مهمّى هنوز ادامه دارد. عدالت اجتماعى یعنى در جامعه فقیر نباشد؛ یعنى خیرات و برکات جامعه تنها به سود یک دستهى از مردم و به زیان اکثریّت قاطع مردم مصرف نشود. عدالت اجتماعى یعنى اینکه در جامعهى اسلامى از همهى برکاتى که در این جامعه هست، قشرهاى عظیم مردم بتوانند استفاده کنند و بهره ببرند و استعدادهاى آنها شکوفا بشود. محرومان و پابرهنگان مورد توجّه ویژهى امام امّتند؛ اینها لشکریان اصلى و حقیقى انقلابند؛ اینها کسانى هستند که در طول تاریخ، پشت سر پیغمبرها، همینها ایستادهاند؛ آنها کسانى هستند که دشمنان و مخالفان پیغمبران، آنها را «ارذلون»(۵) یعنى طبقات پست معرّفى میکردند امّا پیغمبران عظیمالشّأن الهى آنها را خودىهاى نهضت و در حرکت الهى خودشان میدانستند و همّتشان براى آنها بود. عدالت اجتماعى یعنى آن چیزى که در آیهى قرآن به عنوان هدف از ارسال رسل و بعثت انبیا معرّفى شده است: لَقَـد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنـتِ وَ اَنزَلنـا مَعَهُمُ الکـِتبَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّـاسُ بِالقِسط؛(۶) آمدن پیغمبران براى این است که در جامعه قسط باشد، عدالت اجتماعى باشد. پیغمبران آمدهاند تا گردنکلفتهاى جامعه، مفتخورهاى جامعه، زالوصفتان جامعه، استثمارگران جامعه، زراندوزان جامعه، بىدردان و بىغمان مرفّه جامعه را سر جاى خودشان بنشانند و مستضعفان، محرومان و پابرهنگان را به حقوقشان برسانند؛ این بایستى هدف اصلى انقلاب باشد. در قوانین، در اجرائیّات، در برخورد مأمورین با مردم، در ارزشگذارى در سطح جامعه، در گفتنها، در تبلیغها [عدالت اجتماعی] باید در رأس امور قرار بگیرد. اگر عدالت اجتماعى در جامعهاى نباشد، هدف اعلاى دین، یعنى تکامل انسانى، به هیچ وجه به دست نخواهد آمد در سطح عموم جامعه؛ و خاصیّت بزرگ و نشانهى بزرگ جامعهى اسلامى در مقابل جامعهى طاغوتى همین است. جامعهى اسلامى آن جامعهاى است که وقتى نگاه میکنند، در آن از تبعیض و ظلم و نابرابرىها هیچ نشانهاى نباشد؛ در آن از فقر، از محرومیّت خبرى نباشد. ما باید همّت کنیم. استکبار جهانى و ایادى و مزدورانش در این سالهاى بعد از انقلاب با پیش آوردن مسائل و مشغولیّتهاى فراوان، ما را از این کار عقب انداختند. ما باید در این ده سال در این زمینه بیش از این پیش میرفتیم. این یک پیام بسیار مهمّى است.
آنچه باید قانون بشود، آنچه باید در قوانین تجلّى پیدا کند، آنچه باید مسئولین کشور در گفتارشان و در عملشان و در اجرائیّاتشان و در روش زندگىشان، بخصوص در روش زندگىشان آن را نشان بدهند، این است. امام حملهى تند خودشان را به مرفّهین بىدرد جامعه یک بار دیگر تکرار میکنند؛ آنهایى که از دردهاى عمومى جامعه بىخبر و به آنها بىاعتنائند؛ آنهایى که هشت سال جنگ سرنوشتساز در این مملکت و براى این ملّت آنها را به خود نیاورد؛ آنهایى که از گرفتارىهاى مردم سوء استفاده کردند؛ آنهایى که وقتى ملّت ما در مقابل دشمنان خارجى مشغول جنگ است، در جبههى داخلى از پشت به او خنجر زدند؛ آنهایى که مردم را در فشار و تنگنا قرار دادند. این نداى دردآلود امام امّت بایستى در همهى کارهاى اجرائى ما و قضائى ما تجسّم و تبلور پیدا کند.
نکتهى دیگرى که امام تکیه میکنند، خطر رفاهطلبى است. خطر رفاهطلبى مخصوص آن کسانى نیست که به عنوان مرفّهین جامعه و بىدردها و بىغمها شناخته شدند [بلکه] آن کسانى که دل در گرو انقلاب دارند، آنها هم باید خودشان را از شرّ شیطان رفاهطلبى و راحتطلبى حفظ کنند؛ این شیطان وسوسهگر است، این شیطان براى نفوس ضعیف بسیار پُر جاذبه است. آن کسانى که به عنوان سربازان انقلاب و راهروان انقلاب یا پیشروان انقلاب شناخته شدهاند، نباید به دام رفاهطلبى بیفتند، نباید به دنیاطلبى رو بیاورند؛ و این بیشتر توجّهش به ما مسئولین است. ما باید خیلى مواظب خودمان باشیم از اینکه به دام رفاهطلبى نیفتیم. این پیام را یکایک مجریان کشور، یکایک سردمداران، یکایک مسئولان، یکایک نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، یکایک علما و روحانیّونى که در مصادر امور قرار دارند، باید مورد توجّه قرار بدهند.
نکتهى دیگرى که در مسائل داخلى امام به آن توجّه فرمودند و به شکلى پدرانه و بسیار لطفآمیز آن را مطرح کردند، خطر جنگ دروغین و تصنّعى و دشمنساخته میان دو گروه از سربازان انقلاب است که یکى دیگرى را به تهمت التقاط و گرایش به چپ متّهم بکند و آن دیگرى طرف مقابل را به تهمت ارتجاع و گرایش به اسلام آمریکایى متّهم بکند؛ این یک جنگ خطرناکِ دروغینِ پلید و دشمنساخته است؛ مواظب باشید.
امام در این پیام به ما روحانیّون توصیه کردند که به وظایف خودمان اهمّیّت بدهیم، توجّه کنیم و به جوانها بپردازیم و جوانها را از خودمان طرد نکنیم؛ احیاناً شبههى ذهن آنها و نقطهى ابهام فهم آنها را عمده نکنیم، بزرگ نکنیم، آن را وسیلهى روگردانى از آنها ندانیم، آن را بهانهى طرد آنها به حساب نیاوریم. به جوانها هم تذکّر دادند که بدانند روحانیّت آن هستهاى است که بقای اسلام به حراست از این هسته بستگى دارد. آن کسانى که سالهاى متمادى سعى کردند که اسلام منهاى روحانیّت را در ذهنها جا بیندازند، آنها خائنند یا نمیفهمند؛ اسلام را نمیخواهند، نه اسلام منهاى روحانیّت را. روحانیّت متعهّد و مؤمن و مبارز و علماى دلسوز و اسلامشناس که مورد توجّه امام در این پیام هستند و فرمودند هر جا من از روحانیّت دفاع کردم، از اینها دارم دفاع میکنم و نه از غیر اینها، اینها قدوه(۷) و اسوهى جوانها هستند؛ باید به آنها توجّه کنند و رو کنند. یک پیام جامع و کامل.
جوانها را به حرکت علمى و عملى تحریص کردند: حرکت علمى، رسیدگى به مسائل علمى حوزهى زندگى؛ و حرکت عملى، یعنى پرداختن به جهاد و شهادت. علم و عمل آمیختهى با هم، آن هم در دست و بال جوانان کشور، یک اعجوبهاى خواهد شد براى ادامهى این حرکت عظیم به سمت هدفها. اینها فقط یک گوشهاى از رئوس مطالب پیام امام در این بخش است. حقیقتاً اگر ما بخواهیم قدر این پیام را بدانیم و از آن قدردانى بکنیم، باید اینها را تکرار کنیم، تکرار کنیم، بگوییم، بیندیشیم، تعلیم بدهیم، یاد بگیریم، تا به صورت یک فرهنگ در جامعه در بیاید و البتّه با این پیام برخورد صادقانه هم بکنیم؛ برخورد صادقانه.
خب، من در پایان این خطبه دلم نمىآید که یاد شهداى مظلوم سال گذشته را یک بار دیگر تکرار نکنم. شهداى حج حقیقتاً مظلوم بودند. این دویست و خردهاى زن حقیقتاً مظلومانه کشته شدند. زوّار ایرانى و حجّاج ایرانى در خانهى خدا و در مقابل چشم حجّاج بیتاللّه مظلومانه کتک خوردند. آنچه سال گذشته مزدوران آمریکایى و دشمنان ریشهاى با اسلام با این مسلمانان مؤمن و مخلص و عاشق انجام دادند، دیگر در تاریخ سابقه ندارد. حرم امن الهى را ناامن کردند، زوّار خانهى خدا را از خانهى خدا دور کردند، دلهایى را که مشتاق حج بوده ــ خدا میداند اینهایى که به شهادت رسیدند، چند سال منتظر این بودند که به خانهى خدا بروند و حجّ خانهى خدا کنند ــ این دلهاى عاشق را در آستانهى اعمال حج، از حج محروم کردند؛ اگر چه آنها به جوار رحمت الهى رفتند. فاجعهى بسیار بزرگى بود. این حادثه، فراموشنشدنى است. خدایا تو میدانى، از سال گذشته تا امسال، از وقتى که این حادثه شنیده شد تا این ساعت، هر وقتى من از این حادثه یاد کردم و به یاد آوردم، قلبم را یک حزن عمیق و تمامنشدنى گرفته. خدا میداند هرگز من در این مدّت طاقت نیاوردم به صفحهى تلویزیون به طور کامل نگاه کنم وقتى که این حادثه را نشان میدهد. هیچ حادثهاى شاید در طول دوران انقلاب به قدر این حادثه در بنده اندوه و غم و حزن ایجاد نکرد؛ به خاطر مظلومیّت این شهیدان عزیز. جشن ملّت ایران را عزا کردند؛ خدا لعنتشان کند. هر سال از وقتى که حجّاج ما راه مىافتادند به سمت خانهى خدا، یک شادى عظیم براى ملّت ما بود؛ دائماً خبرهاى اینها را دنبال میکردند، از آنها خبر میگرفتند: امروز در مدینه راهپیمایى شد، امشب در مدینه دعاى کمیل خوانده شد ــ مردم این دعاى کمیل را از رادیو مىشنیدند و به یاد آن حاجیانى که در کنار قبور ائمّهى بقیع و کنار مزار رسولاللّه نشستند و دعا میخوانند، اشک میریختند ــ امروز در مکّه راهپیمایى شد، امروز پیام امام خوانده شد. این قضایا دانهدانه براى مردم ما مثل یک مژدهى شادى و پیروزى بود تا وقتى که حجّاج از مکّه برمیگشتند. اوج شادىِ ما آن روزى بود که حاجىهاى ما ــ این۱۵۰ هزار، ۱۶۰ هزار، ۱۸۰ هزار حاجى ــ از مکّه برمیگشتند و سرتاسر کشور را یک موج سرور و جشن و شادىِ غرورآمیزى پُر میکرد. امّا دشمنان خدا سال گذشته این جشن را عزا کردند، این شادى را تبدیل به غم و اندوه کردند.
بنده معتقدم این حادثه در تاریخ باید بماند، این شهادت بزرگ باید با یک رشته و پیوند عاطفى در اعماق جامعه باقى بماند. منهاى حرفهاى سیاسى و روشنگرىهاى سیاسى که به جاى خود لازم و مفید است، جنبهى عاطفى این قضیّه باید فراموش نشود. بنده تصمیم گرفتم به یاد این عزیزان روضهخوانى راه بیندازم و انشاءاللّه این روضهخوانى را ادامه خواهم داد. هر سال از شب ششم ذىحجّه تا شب نهم ــ چهار شب ــ به یاد این عزیزان دور هم جمع بشویم. توصیه میکنم دیگران هم این کار را بکنند؛ در مساجد، در منازل. بگذارید این یاد شجاعت و مظلومیّت با هم، یاد این حجّ و جهاد با هم، یاد این خونى که بر سرزمین مکّه و کنار خانهى خدا ریخته شد، در تاریخ ما بماند و بدانند نسلهاى آینده که این ملّت چگونه مبارزه کرد و چگونه شجاعت به خرج داد. امیدوارم که خداى متعال در این خونها برکتى قرار بدهد، در این شهادتها آن چنان عزّت و عظمتى براى مسلمانها قرار بدهد که دشمنان اسلام و مسلمین را انشاءاللّه پشیمان کند.
پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد تو را قسم میدهیم روح شهیدان عزیز حجّ سال گذشته را با ارواح اولیای مطهّر خودت محشور بگردان. پروردگارا ! به خانوادههاى آنها اجر و صبر عنایت کن. پروردگارا ! به ملّت ما اجر و صبر و استقامت عنایت کن.
بسم الله الرّحمن الرّحیم، وَ العَـصرِ، اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ، اِلَّا الَّذینَءامَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحتِ وَتَواصَوابِالحَقِّ وَتَواصَوابِالصَّبر.(۸)
خطبهی دوّم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدللّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم محمّد و على علىّ امیرالمؤمنین و على الصّدّیقة الطّاهرة سیّدة نساء العالمین و على الحسن و الحسین سیّدى شباب اهل الجنّة و على علىّبنالحسین و محمّدبنعلىّ و جعفربنمحمّد و موسىبنجعفر و علىّبنموسى و محمّدبنعلىّ و علىّبنمحمّد و الحسنبنعلىّ و الخلف القائم المهدى حججک على عبادک و امنائک فى بلادک و صلّ على ائمّة المسلمین و حماة المستضعفین و هداة المؤمنین.
مسئلهى اصلى که امروز در این خطبه مطرح خواهم کرد، مسائل مربوط به پذیرش قطعنامهى ۵۹۸ شوراى امنیّت است. لکن قبل از آن لازم میدانم به یاد امام باقر ــ باقرالعلوم ــ اسوهى مقاومت و علم و عمل که شهید امروز است، اداء احترام کنم و به شما برادران و خواهران عرض کنم که زندگى امام باقر مثل همین زندگى ده سالهى شما سر تا پا جهاد و مبارزه و پیشرفت و موفّقیّت بود. آن روز مردم مجاهدتش را میدیدند و امروز ثمرات عظیمش را مىبینیم که در سراسر تاریخ اسلام این ثمرات گسترده و پراکنده است. امیدواریم ما شیعیان خوبى براى آن حضرت باشیم و آن راه را همچنان ادامه بدهیم.
در مورد این قطعنامه مسائل متعدّد و مهمّى هست که من به قدر کفاف وقت به صورت فشرده به اهمّ آنها اشاره خواهم کرد. اوّلاً باید دانست که مسئلهى قبول قطعنامه یکى از پدیدههاى بسیار مهمّ تاریخ انقلاب ما است؛ چه قبول قطعنامه به آتشبس و خاتمهى جنگ منتهى بشود، و چه با خباثت دشمن و بهانهگیرى و جنگافروزى او به خاتمهى جنگ منتهى نشود. به هر حال این حرکت یکى از مهمترین حوادث و مهمترین حرکات و مهمترین آزمایشها در تاریخ انقلاب ما بود، خیلى چیزها را و خیلى حقایق زیبا را از انقلاب ما آشکار کرد؛ چیزهایى که اگر این تجربهها پیش نیاید، به این روشنى دیده نخواهد شد: شجاعت رهبرى کشور را و رهبرى انقلاب را، آن قدرت و صلابت معنوى و شجاعت روحى و اخلاقى که در یک لحظه یک موضعى را به خاطر مصلحت اسلام و مسلمین اتّخاذ میکند و اعلام میکند که دنیا در مقابل این موضعگیرى متحیّر میماند. این شجاعت از شجاعت در جنگ بالاتر است؛ این آن شجاعت اخلاقى و روحى است که کمتر کسى از بزرگان عالم این قدر توانسته است آن را در اعمال و رفتار خود نشان بدهد. دلبستگى رهبر و امّت دنبالهرو او به اسلام و مسلمین، به مصالح اسلامى که آن وقتى که مصلحت اسلام ایجاب میکند ــ که حالا در این باره مختصرى بعداً عرض خواهم کرد ــ ناگهان یک موضعى را در پیش میگیرد که علىالظّاهر با موضع گذشتهى او ۱۸۰ درجه اختلاف جهت دارد؛ چون اسلام این را میخواهد، چون مصلحت انقلاب و مصلحت کشور و مصلحت ملّت این را ایجاب میکند؛ یعنى فانى شدن در مصالح اسلام و مسلمین.
یکى از نکات زیبایى که باز آشکار شد، اتّحاد و پیوند مستحکم بین مردم و امام است. به مجرّد اینکه معلوم شد رضایت امام و تصمیم امام پاى این قضیّه است، ناگهان همین ملّتى که مشتها را گره کرده بودند و فریاد جنگ سر میدادند، گفتند که اماما پیامت را شنیدیم و ما تسلیم پیام تو هستیم. این، اطاعت و انقیاد امّت، آن هم امّتى بیدار است؛ ملّتى که بزرگ و کوچک آن سیاسىاند. مردم ما مردم چشم و گوش بستهاى نیستند. یک وقت یک ملّتى هستند که اصلاً نمیدانند در دنیا چه میگذرد، در کشورشان چه میگذرد، دولت یعنى چه، جنگ یعنى چه، صلح یعنى چه؛ خب، یک چنین ملّتى اشکالى ندارد که به حرکت بزرگترها و پیشوایان خودشان به هر طرف که آنها رفتند، حرکت کنند؛ ملّت ما آن جور ملّتى نیست. امروز من گمان نمیکنم در دنیا هیچ ملّتى باشد که شعور سیاسى و درک سیاسى و قدرت تحلیل سیاسىاش به قدر ملّت ما باشد. در شهرها، در روستاها، بزرگ، کوچک، زن، مرد، قشرهاى مختلف، همه نسبت به مسائل کشور، مسائل دولت، مسئولین کشور، مسائل جهانى، آمریکا، اسرائیل، شوروى، دشمنىها، دوستىها، جبههبندىها، سازمان ملل، شوراى امنیّت، نسبت به این مسائل سیاسى، همهى مردم ما امروز آشنایند. یک ملّت آگاه، روشن، تصمیمگیرنده، اعتراضکننده، صاحبنظر، صاحب اراده که خیلى جاها ممکن است نظر مسئولین را هم قبول نداشته باشد، آن را هم اعلام بکند، یک چنین ملّت بیدارِ هوشیارِ سیاسىِ آگاهِ بااراده را مشاهده میکنیم که در مقابل رهبرشان آن چنان با اعتقاد، با انقیاد، با قبول، برخورد میکنند که این نشاندهندهى اتّحاد کامل بین امام و امّت است. این یکى از آن زیبایىهاى عظیم انقلاب ما است. هیچ کس اعتراض نمیکند؛ چرا؟ چون رهبرشان را مىشناسند. امام هم خودشان فرمودند من شماها را مىشناسم، شما هم مرا خوب مىشناسید؛ درست است. امام عزیز! در این چند سال، یکایک این ملّت، شما را شناختند. آن روح بزرگ، آن فدائى بودن در مقابل مصالح اسلام، آن بىرودربایستى بودن نسبت به حقایق و عدم اِغماض از آنچه منطبق بر مصلحت اسلام و مسلمین است، آن آمادگى براى فداکارى و شهادت که در شما هست، آن روح بلند و بزرگ و فکر حکیمانه و دوراندیش و مصلحتیاب و جهتیاب، اینها را مردم در امام آزمایش کردند، تجربه کردند. امام هم ملّت خودش را، ایمانشان را، اخلاصشان را، فداکارىشان را، هوشمندىشان را خوب فهمیده و خوب شناخته. حقیقتاً پیوند بین این امام و امّتش و معرفت این دو نسبت به همدیگر، یکى از آن نکات بسیار مهمّ این بُرههى از زمان بود که اینجور به این وضوح آشکار شد و روشن شد.
حتّى از همه بالاتر، به نظر من نیروهاى مسلّح ما بودند؛ سپاه با آن شور و حماسهى خودش، و ارتش با آن اقامت طولانى خودش در میدانهاى نبرد [مطیع بودند]. نیروهاى مسلّح معمولاً علاقهمندند به اینکه جنگ را ادامه بدهند؛ آنها مایلند که قدرتنمایى کنند، آنها مایلند که عظمت و قوّت خودشان را به دشمن نشان بدهند و بینى دشمن را به خاک بمالند امّا همین نیروهاى مسلّح ما، سپاه و ارتش ما هم در مقابل امام اظهار انقیاد کردند؛ چون فرمان امام است. این خیلى چیز باعظمت و باشکوهى است. فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامى(۹) و رئیس ستاد مشترک ارتش جمهورى اسلامى(۱۰) در پاسخ به امام نوشتند و پیام دادند که اماما ما هر چه شما بگویید، قبول میکنیم. در حالى که ما میدانیم طبیعت نیروهاى مسلّح و روحیهى نیروهاى مسلّح یک روحیهاى است که میل به جنگ و حمله دارد. آن شور انقلابى، آن روحیهى نظامیگرى میخواهد که برود در میدان جنگ و خودش را نشان بدهد و دشمنش را به خاک بنشاند امّا چون امام اراده کرده، چون امام این را مفید دانسته و طبق مصلحت تشخیص داده و نظر مسئولین کشور را تأیید فرموده و به این کار اقدام کرده و تصمیم گرفته، لذا آنها هم میگویند ما تسلیمیم؛ که این یکى از آن نکات بسیار جالبى بود که در این بُرههى از زمان نشان داده شد و آشکار شد.
خب، یک نکتهى دیگر این است که این حادثه در دنیا تحلیلهاى زیادى را برانگیخت. بعضىها در دنیا تحلیل اقتصادى کردند، گفتند ضرورتهاى اقتصادى، ایران را به این موضع رساند. بعضىها تحلیل نظامى کردند، بعضىها تحلیل سیاسى کردند؛ هر کسى یک حرفى زد. حقیقت این است که از اوّل انقلاب تا حالا دشمنان ما هرگز در هیچ حادثهاى، از جمله در این حادثه، نتوانستهاند یک تحلیل درست و واقعبینانهاى به دست بیاورند و ارائه بدهند. بنده عرض میکنم تحلیلهاى دنیا نسبت به آنچه اتّفاق افتاد، تحلیلهایى ناقص یا سر تا پا غلط و دروغ است. تحلیل واقعى این نیست، مسئله این نیست.
مسئله را در آن حدّ مجملى که میشود گفت، من در یک جمله عرض میکنم و آن جمله را براى شما تبیین میکنم؛ آن جمله این است که من عرض میکنم مسئولین نظام تشخیص دادند و امام عزیز و بزرگوار بر این تشخیص صحّه گذاشتند که امروز قبول قطعنامه به صلاح اسلام و انقلاب و کشور است. حالا چطور به صلاح است؟ چه عواملى وجود دارد و چه حوادثى وجود دارد که قبول قطعنامه امروز به نفع انقلاب است؟ همهى مردم تشنهاند، مشتاقند که این عوامل و حوادثى که امام در پیامشان اشاره کردند، اینها را بدانند. بنده این عوامل و حوادث را خیلى خوب میدانم و میتوانم براى شما بیان کنم و هیچ جملهاى که به مردم نشود گفت، در این عوامل و حوادث نیست؛ من این را قرص و محکم به شما عرض میکنم. ما اگر این عوامل و حوادثى را که امام اشاره کردند، به شما ملّت عزیز بگوییم، مطمئنّاً نیروى عظیم شما بیشتر به کار خواهد آمد تا در این مرحله آن کارى را که باید انجام بدهد، انجام بدهد. تمام ملّت ایران ــ مگر افراد معدودى که خائنند و مزدور بیگانه هستند، که بالاخره گوشه و کنار از این قبیل پیدا میشوند ــ محرمند که به آنها این عوامل و حوادث گفته بشود. البتّه در حالى که شما محرمها این مطالب را از دهان من میشنوید، گوشهاى نامحرم هم متأسّفانه خواهد شنید. اگر ما میتوانستیم فضائى را پیدا کنیم یا به وجود بیاوریم که آنچه را که به شما گفته میشود و ملّت ایران محرم دانستن آن است، فقط ملّت ایران آن را بشنود و دشمن از آن اطّلاع پیدا نکند، اگر یک چنین فضائى را ما پیدا میکردیم، شک نداشته باشید بنده و دیگر مسئولین نظام مىآمدیم یکى یکى این عوامل و حوادث را میگفتیم و مطمئناً نظر موافق همه را جلب میکردیم امّا چه کنیم، هر چه به شما گفته بشود، دشمن شما هم آن را خواهد شنید. گوش نامحرم و خائن دشمن نباید بشنود. ما رموز انقلابمان و اسرار کشورمان را مایل نیستیم دشمن ما بشنود، لذا نمیگوییم. یک عدّهاى ممکن است در ذهنشان خلجان کند که شاید ما محرم نبودیم؛ نخیر، شما محرمید، شما خودى هستید. قضیّه، قضیّهى خود شما است، مربوط به خود شما است؛ ما هم که تصمیم میگیریم، کارگزار شما هستیم. شما به ما اطمینان کردید، ما داریم مسئلهى شما را به نفع شما آن جور که تشخیص میدهیم و طبق حجّت شرعى و وظیفهى شرعىمان راه میبریم و حرکت میدهیم. چطور شما محرم نیستید؟ شما محرمید، دشمن شما محرم نیست. آن گوش نامحرمى که نباید بشنود، او از رموز و اسرار کار شما آگاه خواهد شد؛ لذا حالا وقتش نیست و نباید گفت. همان طور که امام فرمودند، انشاءاللّه یک روزى خواهد رسید ــ آن روز هم مال چند سال دیگر نیست، خیلى زودتر از اینها است ــ که ما بتوانیم براى مردم شرح بدهیم و آن دلایل و عوامل و حوادث و عللى که امام در پیامشان اشاره فرمودند، اینها را تشریح کنیم، بگوییم اینها است علل، و مردم خواهند فهمید و درک خواهند کرد و روشن خواهد شد.
آنکه امروز باید فهمید، این است که آن چیزى که تصمیم گرفته شد، به هیچ وجه برگشت از شعارهاى اصولى ما نیست. دشمن نمیتواند در اینجا ما را متّهم کند که ما از اصول خودمان برگشتیم؛ حاشا و کلّا. انقلاب اسلامى و رهبرى عظیمالشّأن آن و مسئولین این انقلاب و این نظام با ذرّهذرّهى وجود خودشان و با لحظهلحظهى عمر خودشان از اصول انقلاب اسلامى و از روح آشتىناپذیرى این انقلاب با ابرقدرتها و مستکبران عالم حراست و دفاع خواهند کرد.
در تاریخ ما هم یک بار دیگر اتّفاق افتاد، در زمان پیغمبر در سال ششم هجرت. یعنى هزار و چهارصد و دو سال قبل از این، رسول خدا با عدّهاى راه افتادند به قصد ورود به مکّه. خداى متعال به پیغمبر هم وعده داده بود، پیغمبر هم به مردم از قول خداوند گفته بود که ما وارد مکّه خواهیم شد. آمدند مسلمانها با امید اینکه وارد مکّه خواهند شد ــ در محلّى به نام حدیبیّه ــ دشمن راه آنها را سد کرد، مانع از حرکت آنها شد؛ میخواستند حمله کنند، آنها را قتل عام کنند، از بین ببرند. خداى متعال مسلمین و بندگان خودش را حفظ کرد و قضیّه منتهى شد به نوشتن یک صلحنامه، که به «صلح حدیبیّه» معروف است. وقتى که صلحنامه را مینوشتند، پیغمبر نام خودش را که به امیرالمؤمنین فرمود نوشت، بعد از آن کلمه «رسولاللّه» را نوشت. آنها اعتراض کردند، گفتند ما به رسولاللّه بودن تو اعتقادى نداریم. پیغمبر گفت بسیار خوب، این کلمه را پاک کن. امیرالمؤمنین عرض کرد یا رسولاللّه! من دلم نمىآید کلمهى رسولاللّه را پاک کنم. پیغمبر فرمود بده من خودم پاک کنم؛ گرفت کاغذ را از امیرالمؤمنین، آنجایى که رسولاللّه نوشته بود، با دست مبارک خودش آن را پاک کرد. پیغمبر این صلحنامه را با کلمهى «بسم الله الرّحمن الرّحیم» شروع کرد که شعار اسلامى است، آنها گفتند ما قبول نداریم؛ ما این رحمانى که تو میگویى، نمىشناسیم؛ بنویسید «بسمک اللّهمّ»؛ همان شعارى که مشرکین و کفّار قریش داشتند. پیغمبر فرمود بسیار خوب، «بسماللّه» ننویسید، بنویسید «بسمک اللّهمّ». آن چنان وضعیّتى پیش آمد که اوّلاً همهى مسلمانها دچار تعجّب شدند. یک عدّه از مسلمانهاى داغ و تند فریادشان بلند شد که یا رسولاللّه! چه کار دارى میکنى؟ مگر ما حق نیستیم؟ مگر اینها باطل نیستند؟ این چه جور تصمیم و روشى است که شما در پیش گرفتید؟ یک نفرى هم از سرشناسهاى مسلمانها گفت من حتّى در پیغمبرىِ پیغمبر در آن روز شک کردم! آن روز میدانید خداى متعال از این حادثه در قرآن به چه تعبیرى یاد کرده؟ این آیهى معروف و آیات اوّل سورهى «اِنّا فَتَحنـا» که میفرماید: اِنّا فَتَحنـا لَکَ فَتحًا مُبینًا،(۱۲) راجع به همین صلح است. این فتح مبینى که در قرآن یادآورى شده، این فتح مبین جنگ بدر و حنین و اُحد و احزاب نیست؛ صلح حدیبیّه است. اِنّا فَتَحنـا لَکَ فَتحًا مُبینًا؛ ما فتح آشکارى را براى تو تدارک دیدیم. آن وقت مسلمانها نمیفهمیدند. همین آیهاى که در اوّل خطبهى اوّل خواندم، این مطلب را بیان میکند: فَعَلِمَ مالَم تَعلَموا؛ خدا چیزى را میدانست که شما نمیدانستید. پیغمبر فرمود صبر کنید، تحمّل کنید، نتیجه معلوم خواهد شد. در تاریخ اسلام مینویسند برکاتى که بر صلح حدیبیّه مترتّب شد، بر هیچ جنگى از جنگهاى پیغمبر مترتّب نشده بود. شش سال پیغمبر تا آن تاریخ با کفّار قریش جنگیده بود و این صلح حدیبیّه به معناى نفى جنگ بدر و اُحد نبود. در جنگهاى قبل از صلح حدیبیّه یک جا پیغمبر بهطور مطلق فاتح شده بود، مثل بدر؛ یکجا پیغمبر شکست خورده بود، مثل اُحد؛ یک جا پیغمبر مورد محاصره قرار گرفته بود، مثل احزاب؛ یک جا به متارکه منتهى شده بود، مثل بعضى از جنگهاى دیگر؛ این جنگها سر جاى خودش بود. صلح حدیبیّه به هیچ وجه شعار جنگ بدر و اُحد را تخطئه نمیکرد. پیغمبر شعار جنگ با کفّار و مشرکین را که پس نگرفته بود، موضع پیغمبر که تغییر نکرده بود امّا مصلحت آن روز آن بود؛ همچنان که مصلحت جنگ بدر آن بود، مصلحت جنگ اُحد آن بود، مصلحت جنگ احزاب آن بود. این ریشهى تاریخى این کار است؛ ببینید که همه چیز در تاریخ اسلام منطبق با یک نظام منطقى و روشن در جاى خود گذاشته شده است. مسئله این است.
خب، من حالا اصل ماجراى قطعنامه را مختصرى تشریح کنم، با اینکه شما نسبت به آن آشنا هستید. قطعنامهى ۵۹۸ قطعنامهاى است که شوراى امنیّت در حدود یک سال پیش صادر کرده بود که چند مادّه دارد ــ شاید در حدود ده مادّه ــ که مادّهى اوّل آن، آتشبس است. بعد از آتشبس یک سرى کارهاى دیگر است؛ از جمله عقبنشینى تا مرزها، از جمله تضمین آرامش در مرزها، از جمله تعیین متجاوز و شروعکنندهى جنگ، از جمله بازسازى، از جمله استقرار یک آرامش در منطقه و از این حرفها. ما قبلاً به عللى که در گذشته توضیح دادیم، قطعنامهى ۵۹۸ را نمیپذیرفتیم و حالا به جهت همان مصالحى که اشاره شد، این را ما پذیرفتیم و قبول کردیم و قدم اوّل آن، آتشبس است؛ آتشبس را هم دبیرکلّ سازمان ملل باید متعهّد بشود و او است که این کار را انجام خواهد داد. این مسئلهى قطعنامه [است]. ما گفتیم این قطعنامه را قبول داریم. البتّه قبول قطعنامه به معناى این نیست که بمجرّد قبول، آتشبس مستقر خواهد شد؛ نه، این بسته به تلاش دبیرکل است که چقدر انگیزه و همّت و توانایى داشته باشد و دنبال این قضیّه را بگیرد تا اینکه آتشبس برقرار بشود و بعد از آتشبس هم کارهاى دیگرى که در آن قطعنامه پیشبینى شده. این مسئلهى قطعنامه و سر و کار این قطعنامه با سازمان ملل و با شوراى امنیّت.
چند نکته را من اینجا باید در پیرامون این قطعنامه عرض بکنم: یک مسئله این است که تا این ساعت عراق نسبت به این قضیّه صادقانه برخورد نکرده؛ این را دنیا باید بفهمد، ما داریم این را اعلام میکنیم. [عراق] بهانهجویى و بهانهگیرى کرده. این بهانهجویى و بهانهگیرى عراق اگر چه ممکن است کار را به تأخیر بیندازد یا موجب بشود که اصلاً مسئلهى آتشبس پیش نیاید و روند جنگ ادامه پیدا کند امّا در عین حال یک فایدهى بزرگ وجود دارد و آن، افشا شدن چهرهى جنگافروزِ جنگطلبِ متجاوزِ خبیثِ رژیم صدّام حسین است. این را دنیا خواهد فهمید و اگر این بهانهگیرىها ادامه پیدا کند، بیشتر خواهند فهمید و حرفى که ما در طول این مدّت میزدیم، ثابت خواهد شد. ما از اوّل میگفتیم که طبیعت رژیم عراق و این بعثىهاى عفلقى که بر سر کار هستند، طبیعت آتشافروز و جنگطلب است.
الان در همین چندروزه چند بهانه را اینها مطرح کردهاند؛ یکى از بهانهها این است که گفته ما آتشبس نمیخواهیم، ما صلح میخواهیم! این را، هم اعلام کردند، هم به آقاى معمّر قذّافى گفته؛ که او دیشب تلفنى به من اطّلاع داد که صدّام حسین میگوید ما آتشبس نمیخواهیم، ما صلح میخواهیم. بنده به او گفتم که هر صلحى اگر بخواهد انجام بگیرد، با آتشبس شروع خواهد شد؛ صلح بدون آتشبس که معنى ندارد. اگر او نمیخواهد بهانهجویى بکند و آتشبس را عقب بیندازد، این حرف یک حرف غیر منطقى و غلط و غیر قابل قبولى است. ما تمام بندهاى قطعنامه را میخواهیم، نه فقط آتشبس؛ ما که تشنهى آتشبس نیستیم. این قطعنامه با همهى بندهایش بایستى انجام بگیرد؛ راه اجراى آن هم دبیرکلّ سازمان ملل است که ما این را گفتیم، دیشب هم با آقاى قذّافى این را تکرار کردیم. گفتیم همان طریقهى منطقى و قانونى و معمول خودش بایستى اجرا بشود و هیچ چیز دیگرى را ما آماده نیستیم قبول کنیم. دبیرکلّ سازمان ملل مشغول میشود، کار میکند و تحرّکات سیاسى خودش را [انجام میدهد]؛ البتّه با سرعت هر چه بیشترى این کار باید انجام بگیرد که این دشمنِ بهانهگیرِ آتشافروز فرصت بهانهگیرىهاى بیشترى پیدا نکند. این یکى از بهانهها است که ما صلح میخواهیم، آتشبس نمیخواهیم؛ خب، آتشبس مقدّمهى صلح است. میگفتند که ایران حرکت تاکتیکى دارد میکند. امام فرمودند نه، این حرکت، حرکت تاکتیکى نیست؛ این حرکت واقعى و صادقانه است. در پیامشان فرمودند اینکه گفته بشود که این یک تاکتیک است که ایران به کار میزند، ما این را رد میکنیم، تخطئه میکنیم. صادقتر و قاطعتر از قول امام امّت در این دنیاى بزرگ هیچ قول صادق و قاطعى وجود ندارد و امام به این صراحت اعلام کرده.
بهانهى دیگرى که باز مطرح کردند و تکرار میکنند، این است که ما میخواهیم با ایران مذاکرات مستقیم انجام بدهیم؛ این هم به نظر ما یک بهانه است، فرار کردن از وظایفى است که در این مرحله بر عهدهى طرفین وجود دارد؛ میخواهند از این وظایف فرار کنند، والّا خب مذاکرهى مستقیم در جاى خودش. آن وقتى که کار به مذاکرهى مستقیم برسد، خب ممکن است مذاکرهى مستقیم هم انجام بگیرد. این یک شرط اضافهاى نیست که یک نفرى بیاید بگوید ما میخواهیم مذاکرهى مستقیم بکنیم. در شرایط کنونى دبیرکل واسطه است و بایستى اقداماتش را انجام بدهد و دنبال بکند. ممکن است در خلال کار به مذاکرهى مستقیم هم منتهى بشود؛ کسانى خواهند رفت از دو کشور، مىنشینند حرفهایشان را ممکن است با همدیگر بزنند؛ این یک بهانهجویى است، این یک بهانهگیرى است، این براى این است که کار عقب بیفتد. بنابراین ما تا این لحظه نشانههاى بىصداقتى را و بهانهگیرى را و جنگافروزى و تجاوزطلبى را در دشمن خودمان دیدیم؛ که البتّه ما قبلاً هم این را بارها دیدیم و تکرار کردیم و تجربه کردیم و امروز دنیا دارد اینها را مشاهده میکند و ما اصرار داریم که دنیا روى این بهانهها تکیه کند و حقیقت آنها را درک کند. این یک نکته.
نکتهى دوّمى که ما به مردممان میخواهیم مؤکّداً بگوییم، [این است که] این احتمال وجود دارد که عراق بخواهد با این بهانهجویىها آتشافروزى را همین طور ادامه بدهد؛ که البتّه در این صورت چهرهاش افشا خواهد شد. امّا ما مردم ایران باید هواى کار خودمان را داشته باشیم. حواس شما مردم باید کاملاً جمع باشد؛ نیروهایتان باید کاملاً آماده باشد؛ نیروهایى که در جبههى نبرد هستند، باید با آمادگى کامل، با مراقبت و هوشیارى کامل، با بر حذر بودن از توطئهى دشمن و حیلهى دشمن، مرزها را حفظ کنند و خطوط خودشان را نگه بدارند؛ و عموم ملّت هم همین طور. روند حرکت به جبههها بایستى با همان قوّت و قدرت ادامه داشته باشد و نیروهاى سرزندهى ما و تازهنَفَس ما و قدرتمند ما باید آماده باشند که اگر دشمن به فکر حیلهگرى افتاد، بتوانند در زمان مناسب و در سرعت لازم پاسخ او را به خودش برگردانند.
یک نکتهى دیگرى که من بایستى حتماً بگویم، این است: یک عدّهاى آدمهاى منافق و دورو و خبیث ممکن است در داخل کشور پیدا بشوند و تبلیغات خارجى هم به آنها کمک بکند و دامن بزند که بخواهند غرور ملّى ما را بشکنند؛ [یعنى] این جور تفهیم کنند به ملّت ما که با قبول قطعنامه غرور ملّى ما جریحهدار شده، و بخواهند جریحهدار بکنند با حرف خودشان و با کار خودشان غرور این ملّت مقاوم و بزرگ را. من به شما عرض میکنم، ما به مذاکرهکنندههاى خارجى هم در این چندروزه این را با قاطعیّت و قدرت گفتیم؛ غرور ملّت ما امروز از همیشه باصلابتتر و عظیمتر و درخشانتر است. ملّت ما آن ملّتى است که هشت سال تمام بدون کمک گرفتن از هیچ دولت و قدرتى و بدون تکیه بر هیچ تکیهگاهى غیر از شخصیّت خودش و خداى خودش، توانسته در مقابل یک رژیمى که شرق و غرب او را کمک کردند و به او کمک تزریق کردند، ایستادگى کند و مقاومت کند و توانسته جلوى حملات ویرانگرانهى آن دشمن را سد کند و از کشور خودش و ملّت خودش و از مرزهاى خودش و انقلاب خودش دفاع کند؛ چه غرورى بالاتر از این؟ آنچه شما ملّت بزرگ در این هشت سال انجام دادید، پایهگذار یک غرور ملّىِ تمامنشدنى و پایانناپذیر است؛ مگر شوخى است هشت سال جنگ؟ این چنین جنگى؛ هشت سال مقاومت، هشت سال دفاع مقدّس. اگر این دفاع شما نبود، میدانید چه میشد؟ اگر این مبارزهى فداکارانهى ملّت ما و جوانهاى ما نبود، میدانید شرق و غرب چه خوابى براى این کشور و این انقلاب دیده بودند؟ اگر این شهداى عزیزى که در طول این هشت سال در راه حراست از انقلاب و نظام جمهورى اسلامى به خاک و خون غلتیدند، اگر این فداکارى را از خودشان نشان نمیدادند، میدانید امروز از انقلاب چه باقى مانده بود؟ اگر این فداکارى را شما نمیکردید، اگر خانوادههاى شهدا آن استقامت را نمیکردند، اگر شهداى عزیز ما آن جور در جبههها حضور پیدا نمیکردند و خون خودشان را در راه خدا نمیدادند، امروز از انقلاب ما هیچ اثرى باقى نبود و دشمن بر جان و مال و ناموس این ملّت مسلّط شده بود. شما توانستید حیات این ملّت را، شرف این ملّت را، استقلال این ملّت را، حیثیّت جهانى این ملّت را با مقاومت خودتان حفظ کنید. این کار، کار رزمندگان عزیز ما است؛ این کار، کار شهداى بزرگوار ما است که امام فرمودند مقامات معنوى و فلسفهى شهادت را با این چشمهاى ظاهربین نمیشود دید؛ حقیقت هم همین است. شهداى ما توانستند بزرگترین دستاورد اسلامى در طول تاریخ بعد از صدر اسلام تا امروز را با خون خودشان حفظ کنند؛ آن وقت یک عدّه یاوهگوى دشمنصفت یا ابله و نادان گوشه و کنار پیدا بشوند بگویند که بله، شهدا خونشان هدر رفت! شهدا با خون خودشان، با فداکارى خودشان توانستند اسلام را حفظ کنند و انقلاب را حراست کنند. این عظمتى که امروز این ملّت در دنیا دارد و چشمهاى دنیا به سمت این ملّت دوخته است، به خاطر خون همین شهدا است؛ به خاطر استقامت همین خانوادههاى عزیز شهیدان ما است؛ به خاطر رزم این رزمندگان ما است. سپاه ما، ارتش ما، بسیج ما، توانستند عظمت این ملّت را حفظ کنند و این ملّت از نیروهاى مسلّح پشتیبانى کرد و خودش لباس رزم پوشید؛ این بزرگترین مایهى غرور ملّى ما است.
یک نکتهى دیگرى که من باید اضافه کنم، این است: بعضى از این عناصر فرصتطلب و بددل که هیچ وقت با انقلاب و با اسلام آشتى نکردند، آنها از این فرصتها خیلى استفاده میکنند براى سمپاشى؛ اینها کسانى هستند که از اوّل با جنگ مخالف بودند، حالا مؤمنینِ حزباللّه و رزمندگان و پاکباختگان صادق عاشق را مورد خطاب قرار میدهند، میگویند دیدید شما حالا رسیدید به آن حرف ما! این بسیار ابلهانه است. این مثل این است که کسانى که در جنگ اُحد خیانت کردند و در جنگ احزاب با پیغمبر در میدان جنگ شرکت نکردند، اینها بیایند در صلح حدیبیّه بگویند دیدید که ما آنجا نیامدیم، حق با ما بود! این قضیّه غیر از آن قضیّه است. آن کسانى که در این چندساله در بزرگترین حماسهى تاریخ این ملّت شرکت نکردند، تا ابد سرشکستهاند. این تجربهى عظیم این ملّت، یک عدّهاى را براى همیشه و تا ابد سرشکسته کرد؛ یک عدّهاى را هم براى همیشه و تا ابد سربلند کرد. آن کسانى که هشت سال خونینترین تجربهى این ملّت را دیدند و از کنج عافیت خودشان بیرون نیامدند، اینها تا ابد سرشکستهاند. آن کسانى که ابتلائات بزرگ این ملّت را دیدند و از این ابتلائات براى پُر کردن کیسههاى خودشان استفاده کردند، اینها تا ابد سرشکستهاند. اینها خیال نکنند که حالا پذیرش قطعنامه حرف آنها را سبز کرد؛ نه، حرف آنها به معناى نشانهى ننگى بر پیشانى آنها است تا ابد. آن کسانى که نگاه کردند که جوانهاى پاک و خالص این ملّت میروند به جبههها پرپر میشوند و حاضر نشدند یک قدم در این راه بردارند، اینها دیگر فرصت هم از دستشان رفت و تا ابد سرشکستهاند؛ اینها سرشکستههایند امّا یک عدّهاى هم تا ابد سربلندند. آن مردمى که به نداى امام پاسخ دادند، آنهایى که به نداى انقلاب پاسخ دادند، آنهایى که هر وقت جبهه به آنها نیاز داشت، خودشان را در سنگر حاضر کردند، آنهایى که نگذاشتند اسلام و انقلاب غریب بماند، آنهایى که شهید دادند، آنهایى که سلامتىشان را دادند، آنهایى که مالشان را دادند، آنهایى که وقتشان را دادند، آنهایى که تلاش مناسب را در هر بُرههاى از زمان انجام دادند، آنها در طول تاریخ ما و تا ابد سربلند و سرافرازند.
معذرت میخواهم، خیلى طولانى شد. من مطالب فراوانى را دلم میخواهد با شما در میان بگذارم و نکات گوناگونى را یادداشت کردم که اینجا بگویم لکن الان چشمم افتاد ساعت را دیدم، دیر شده؛ خطبهى عربى را هم باید بخوانم. یک دعا میکنم قبل از آنکه خطبهى عربى را شروع کنم: پروردگارا! به حرمت محمّد و آل محمّد پیوند مقدّس بین امام و امّت را همواره مستحکم بدار. پروردگارا! این ذخیرهى بزرگ الهى را، این امام و رهبر بزرگوار و عزیز را براى ما و ملّت ما حفظ کن. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد طعم شیرین پیروزى در میدانهاى گوناگون را به این ملّت بچشان.
السّلام على جمیع المؤمنین والمؤمنان وخصوصاً حجّاج بیت الله الحرام.
یخلوا الحجّ فی هذه الأیّام وهی الأیّام واللیالی المعلومات أیّام الإجتماع السنویّ للمسلمین فی العالم، أیّام الذکر والاستغفار ومشاهدة المنافع للمسلمین، أیّام القیام المجموعیّ للمؤمنین قرب بیت الله والإعلان العامّ للبرائة من المشرکین. نعم یخلوا الحجّ من حضور شعبنا الثائر واشتراکه فی مراسیمه وحتّى العامّ الماضی کان الإیرانیّون المخلصون الوالهون المؤمنون أکبر مجموعةٍ من الشّعوب الإسلامیّة یطوفون کالفراش الواله حول بیت الله الحرام ویحملون معهم رسالة الجمهوریّة الإسلامیّة والثورة الإسلامیّة فیشکّلون مظهراً للأمل والحیاة والحرکة فی هذه الأمّة المسلمة وقد کانوا بحضورهم یثبتون أنّ عهد الإسلام لم ینته کما یتصوّر الإعداء وإنّما عصر حاکمیّة الإسلام والتطبیق القرآنیّ قد بدأ من جدیدٍ. عصر یقظة المسلمین، عصر الإحساس بقدرة المسلمین فی مواجهة القوى التی عملت قروناً على إضعافهم، عصر الوحدة السیاسیّة الإسلامیّة الکبرى بدوافع وشعارات أکثر اتساعاً من الدافع والشعار الوطنیّ والقومیّ والطائفیّ، عصر العظمة والعّزة الإلهیّة للمسلمین فی قبال العظمة والقدرة الشیطانیّة الکاذبة للاستکبار. عصرٌ لا یضطرّ معه المسلمون للعیش أسرى وآلاتٍ طیئةٍ بید أعداء الله وتحقیق منافع هؤلاء الأعداء على حساب فناء منابع المسلمین الإقتصادیّة والثقافیّة والإنسانیّة.
إنّ الإیرانیّین الثائرین وشعب الجمهوریة الإسلامیّة بحضورهم القویّ المتین وبمسیراتهم وشعاراتهم قد بشّروا المسلمین بشروع مثل هذا العصر العظیم الرائع. إنّ الحجّ هذا العامّ یفتقر حضور هذا الشعب الواله النشط المخلص المؤمن إلى جانب إخوته الحجّاج الآخرین. ذلک أنّ الاستکبار العالمیّ لم تستطع تحمّل مثل هذا الحضور القویّ الفعّال البنّاء، فدفع الحکّام السعودیّیین وهم عملائه المطیعون لأوامره والذین یشترک معه فی المنافع دفعهم فی العام الماضی وفی قلب مراسم الحجّ لارتکاب جریمةٍ مروّعةٍ أدّت إلى قتل وجرح الکثیرین من هؤلاء المؤمنین المشتاقین ثمّ قاموا بعد ذلک بقطع العلاقات الدیبلوماسیّة ومنع الحجّاج الإیرانیّیین من حضور الحجّ هذا العامّ. فکانوا بذلک مصداقاً تامّاً لقوله تعالى إنّ الذین کفروا ویصدّون عن سبیل الله والمسجد الحرام الذی جعلناه للناس سواءاً العاکف فیه والباد.
إنّنا نوجّه رسالتنا الدّائمة إلى کلّ الحجّاج وکلّ المسلمین هذا العامّ ولقد أثبتت الحوادث والوقائع أکثر من ذی قبل. أنّ العدوّ یعیش کابوس الخوف والذعر والقلق جرّاء یقظة المسلمین وأکّدت أنّ الإسلام عندما تتجلّى بشکل نظامٍ سیاسیٍّ إجتماعیٍ یملک القدرة على تهدید منافع أعدائه وأعلنت أنّ القوّة والقدرة الحقیقیّة هی من نصیب الإسلام والمسلمین، إنّه إذن درسٌ رائعٌ لنا وسبیلٌ ممتدٌّ إلى المستقبل. إنّنا بتمسّکنا بالإسلام وبالاعتماد على قاعدة النظام الإسلامیّ سنمضی فی طریق صراعنا المریر الصارم ضدّ الاستکبار العالمیّ وخصوصاً أمریکا وروسیا دون ما أیّة مساومةٍ فی أصولنا ومواضعنا الإسلامیّة.
إنّنا بعد سنواتٍ ثمان من المقاومة البطولیّة الرائعة لشعبنا ضدّ نظام معتدٍ تدعمه أمریکا وروسیا وکلّ اولئک الذین یشترکون معهما فی العداء للإسلام وبعد دفاعٍ مقدّسٍ فی عطار مظلومیّةٍ وغربةٍ کاملةٍ، قبلنا القرار السادس من مجلس الأمن حول الحرب إلّا أنّ هذا القبول لم یکن على أساس ضعفٍ منّا أو عدولٍ عن شعاراتنا المقدّسة الحقّة. فإنّ من الخطاء بمکانٍ أن یتصوّر أحدٌ أنّ شعباً ثوریّاً مؤمناً متّحداً مؤمناً بالله والیوم الآخر معتقداً بالجهاد والشهادة، یقف عاجزاً ضعیفاً عن الدفاع ومن الخطاء أن یظنّ أحدٌ أنّ هذا الشعب الذی یستمدّ حیاته وقدرته من الإسلام قد خطر فی ذهنه أن ینحرف قید شعرةٍ عن الإسلام. إنّنا بقبولنا وقف إطلاق النار أوضحنا أکثر من ذی قبل شجاعتنا فی اتّخاذ القرار فی أیّ مجالٍ یحقّق مصلحة الثورة والشعب ولمّا کان دخولنا فی هذه المرحلة محقّقاً لمصالح الثورة والشعب فقد صرنا فی هذا الطریق خلف قاعدنا الکبیر. إنّ العدوّ الیوم یعیش تناقضاً واضحاً بین طبیعته العدوانیّة الدمویّة وشعاراته التی یتوجّه بها فی کلّ حین وأیّ السبیلین یختار فإنّ النتیجة سوف تکون لصالحنا. إنّنا نملک الیوم قدرة المناورة والله غالبٌ على أمره ولینصرنّ الله من ینصره إنّ الله لقویٌّ عزیزٌ والعاقبة للمتّقین. أوصیکم عباد الله ونفسی بتقوى الله.
(۱ این نماز جمعه در دانشگاه تهران برگزار شد.
(۲ سورهى فتح، آیات ۲۷ و ۲۸؛ «حقّاً خدا رؤیاى پیامبر خود را تحقّق بخشید [که دیده بود]: شما بدون شک، به خواست خدا در حالى که سر تراشیده و موى [و ناخن] کوتاه کردهاید، با خاطرى آسوده در مسجدالحرام در خواهید آمد. خدا آنچه را که نمیدانستید، دانست و غیر از این، پیروزى نزدیکى [براى شما] قرار داد. او است کسى که پیامبر خود را به [قصد] هدایت، با آئین درست روانه ساخت، تا آن را بر تمام ادیان پیروز گرداند و گواه بودن خدا کفایت میکند.»
(۳ سورهى حج، بخشى از آیهى ۲۸؛ «تا شاهد منافع خویش باشند ...»
(۴ پرستندگان
(۵ سورهی شعراء، آیهی ۱۱۱
(۶ سورهى حدید، بخشى از آیهى ۲۵؛ «براستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند...»
(۷ سرمشق، الگو
(۸ سورهى عصر؛ «به نام خداوند رحمتگر مهربان. سوگند به عصرِ [غلبهى حق بر باطل]، که واقعاً انسان دستخوش زیان است؛ مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کردهاند.»
(۹ آقای محسن رضائی
(۱۰ سرتیپ علی شهبازی
(۱۲ سورهى فتح، آیهى ۱
مشاهده خبر در جماران