بوی تعفن ریاکاری!
پیش از داستان سفر اخیر برخی بستگان یکی از مسئولان به ترکیه، در داستان کاترین شکدم خبرنگار اسراِئیلی که توانسته بود به راحتی با عوامل متعدد و بالای نظام ارتباط برقرار نماید و قبل تر از آن، در داستان م.سهیلی و یا اظهارات یکی از مسئولان بلندپایه اسبق درمورد لنگ بستن یمنی ها و توصیه به درس آموزی مقاومت برای جامعه ایرانی و آشکار شدن حضور منسوبان او در مهمانی «گرگ وال استریت» در ترکیه، عیب و نقصی خود را نشان داده بود و آن چیزی نیست جز ریاکاری که برخی عوامل و کارگزاران سیستم به آن دچار شده اند و جملگی این رویدادها هم مؤید این نقیصه است، بطوریکه انگار هر کسی بخواهد به این سیستم نزدیک شود و یا در آن ارتقاء یابد، همچون کاترین شکدم یا م.سهیلی، با یک ریاکاری ساده به راحتی می تواند تا عمق آن نفوذ نماید.
در واقع در داستان موسوم به سیسمونی- گیت آنچه بیشتر از سفر به ترکیه آن هم در این شرایط بد اقتصادی مردم آزار دهنده است، ریاکاری متعفنی است که برخی رقیب را جزو ۴ درصد مرفه و اشرافی معرفی کرده و خود را جزو ۹۶ درصد مردم عادی و یا محروم برمی شمردند و اکنون گمان می رود خود در بین آن ۴ درصد اشرافی هستند و یا توصیه ی فردی دیگر به مردم برای بستن لنگ و سردرآوردن برخی منسوبانش از پروژه های سرمایه گذاری گرگ وال استریت!
اکنون از کسانی که منتقدان به وضعیت انقلاب را به اشرافی زدگی و عدم دلبستگی به انقلاب متهم می کنند، باید پرسید به واقع اکنون آیا منصوبان مستقیم و غیرمستقیم برخی مسئولان نزدیک به کانون قدرت اشرافی تر زندگی می کنند یا منتقدان سیستم؟ و اگر استدلال این آقایان در عدم دلبستگی به انقلاب به دلیل اشرافی زدگی درست باشد، غیر از این است که بعضی در کانون قدرت بیش از همه دلبسته به انقلاب نیستند؟ و آیا غیر از این است که برخی مسئولان در سیستم از اهداف انقلاب اسلامی دور شده اند؟
اما ریشه این مشکل را باید در چاپلوسی دانست که برخی سعی دارند در نظام نهادینه جلوه دهند که در آن هرکس می تواند چاپلوسانه خود را به ساختار نزدیک نماید و در آن ارتقاء یابد و به دنبال آن، چنانچه به هر فساد و یا رفتار خلاف ارزشی دست زند، با سکوت و حتی همراهی و تأیید سیستم و کانون قدرت مواجه می شود؟! نشانه این سکوت و تأیید را می توان در ماجرای اتهامات املاک و حقوقهای نجومی و یا فایل صوتی افشا شده یافت که به جای رسیدگی علنی و آشکار به اتهامات و مشخص شدن حقیقت، نه تنها به اتهام متهمان رسیدگی نشد، بلکه منتقدان به لجن پراکنی و دروغ پردازی متهم شدند.
در حالی که خروجی ساز و کارهایی همچون نظارت استصوابی در بیشتر موارد منجر به آن شده که تنها سرسپردگان و چاپلوسان را بر صدر نشاند و از این طریق هرگونه منتقد یا دیدگاه متفاوتی را کنار می زند، افکار عمومی تلقی می کنند در چنین سیستمی، هر چه فرد چاپلوس تر باشد، به ساختار قدرت نزدیک تر می شود و به عکس چنانچه فردی منتقد به سیستم و عملکردها باشد، طرد شده و با انواع و اقسام اتهامات مواجه می شود. در چنین وضعیتی، هر روز باید یا منتظر جاسوس هایی همچون کاترین بود که توانسته اند با ظاهرسازی و حتی انقلابی تر از هر انقلابی خود را به سیستم نزدیک کنند و یا منتظر خاوری هایی بود که با سواستفاده از چفیه در صف اول تظاهرات بودند، اما با اختلاس های کلان سر از کانادا درآورده اند.
چنانچه سیستم می خواهد از این فضاحت های هر روزه رها شود، باید به جای بر صدر نشاندن چاپلوسان، فضا را برای منتقدان باز و امکان انتخاب شایستگان را برای مصادر مهم فراهم نماید و در نهایت شفافیت و صداقت را سرلوحه خود قرار دهد تا شاهد دور شدن نظام از اهداف انقلاب و سقوط اعتماد اجتماعی در میان جامعه نباشیم.
مشاهده خبر در جماران