باز نشر؛
آیین مسلمانی؛ حقوق انسانها در کلام رسول اکرم (ص) -۱۳ | دوازدهمین حق: «حق اجابت دعوت، تکبّر ناشی از حقارت است»/ به قلم سید حسن خمینی
از زمره حقوق مسلمان بر برادرانش آن است که دعوت او را اجابت کرده و به آن پاسخ مثبت دهند. در این باره روایات بسیاری وارد شده است.
حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در سلسله یادداشت های دیگری با عنوان" آیین مسلمانی حقوق انسانها در کلام رسول اکرم (ص)" به بازخوانی معارف رمضانی اسلام می پردازد.
یادداشت های یادگار امام با این عبارات آغاز می شود: "ماه مبارک رمضان در پیش است و همه باید خویشتن را برای استفاده از آن آماده کنیم. ماهی که ابواب رحمت الهی در آن گشوده می شود و طالبان معرفت بیش از هر زمان دیگر امید دارند تا با اجابت دعوت خداوند، به مطلوب خویش رهنمون شوند. امسال نیز نگارنده بر آن است که از خرمن معارف اسلامی، هر روز چند سطری را تقدیم دوستان کند. باشد که از نفحات قدسیه ای که در این ماه می وزد، شمیمی نیز نصیب ما شود و از مطالعه آن چه می نویسیم، اثری در جان خسته بنشیند."
بدین ترتیب، از امروز تا آخرین روزماه مبارک رمضان ، هر روز، یادداشتی به قلم حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران منتشر می شود که بخش سیزدهم آن در ذیل می آید:
دوازدهمین حق
یجیب دعوته
«حق اجابت دعوت، تکبّر ناشی از حقارت است»
از زمره حقوق مسلمان بر برادرانش آن است که دعوت او را اجابت کرده و به آن پاسخ مثبت دهند. در این باره روایات بسیاری وارد شده است. [1] از جمله آن که از رسول اسلام صلی الله علیه و آله روایت شده است که: «به حاضران و غایبان امت خود سفارش می کنم که دعوت مسلمانان را، گرچه از فاصله پنج میل، بپذیرند؛ زیرا این کار جزو دین است.» [2] و باز هم ایشان می فرمایند: «از ادب به دور است ... که مردی به میهمانی دعوت شود و نپذیرد یا بپذیرد و از غذای آن نخورد.» [3] و می فرمایند: «اگر مؤمنی مرا به خوردن پاچه گوسفندی دعوت کند، می پذیرم؛ که این کار جزو دین است.» [4] هم چنان که از امام صادق علیه السلام روایت کرده اند که: «یکی از حقوق واجب مؤمن بر مؤمن، این است که دعوت او را بپذیرد.» [5]
البته در اینجا لازم است توجه کنیم که دعوت انسان های فاسق، نه تنها لازم نیست مورد اجابت واقع شود، بلکه در روایات از آن ها نهی شده است. چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: «خداوند از این که من از غذای کافران و منافقان استفاده کنم، ابا دارد.»[6] و هم ایشان به ابوذر سفارش کرده اند که از غذای مردمان فاسق تناول نکند. [7]
در این باره می توان گفت اجابت دعوت مؤمن باعث رفت و آمد میان برادران دینی می شود و محبت را در میان آن ها زیاد می کند و به همین سبب نیز انسان باید از مراوده با کسانی که آدمی را از راه راست منحرف می کنند، چشم پوشی کرده و آن را به حداقل تقلیل دهد.
در روزهای گذشته درباره میزان اهمیت دوست و رفیق در تربیت سخن گفتیم و اینک تنها به این گفته امیرالمؤمنین علیه السلام بسنده می کنیم که: «بر اثر معاشرت با نابخردان، اخلاق فاسد می شود و بر اثر همدمی با خردمندان، اخلاق به درستی می گراید. مردمان گونه گونند و هر کس بر گونه (ساختار) خود عمل می کند. مردم با هم دوستی می کنند؛ پس هر کس دوستیِ او برای غیر خدا باشد، آن دوستی به دشمنی می انجامد و این سخن خدای تعالی است که: دوستان در آن روز با هم دشمنند، مگر گروه پرهیزگاران.» [8]
نکته: این که کسی از شما دعوت می کند که به منزل او بروید و بر سفره او بنشینید می تواند ناشی از علل متعددی باشد. گاه دعوت کننده قصد آن دارد که به شما احترام بگذارد و گاه می خواهد از مجالست شما بهره مند شود و گاهی نیز می خواهد در آن جلسه، مشکلات خویش را برای شما مطرح کند و از مشورت شما استفاده کند و یا از کمک شما برخوردار شود. و گاهی هم درصدد آن است که با این مهمانی، در میان خانواده و آشنایانش منزلتی پیدا کند.
در همه این موارد ـ و موارد دیگری که می توان برشمرد ـ دعوت کننده به نوعی به شما احتیاج دارد و حضور شما برای او مغتنم و پر فایده است. و ردّ دعوت او، دوری جستن از «برآورده ساختن حاجت برادر دینی» است، امری که بسیار در اخلاق اسلامی نکوهیده و زشت دانسته شده است تا آن جا که امام کاظم علیه السلام می فرمایند: «کسی که توانایی برآوردن حاجات برادرانش را داشته باشد و این کار را انجام ندهد، از ولایت خدا خارج شده است.» [9] ضمن این که ردّ دعوت ـ در صورتی که دعوت کننده مؤمن باشد و مراوده با او ضرری برای ایمان شما نداشته باشد ـ در بسیاری از اوقات بی احترامی به دعوت کننده است و چه بسا نوعی تکبّر و خود بزرگ بینی به حساب آید. به این معنی که «دعوت شده» شأن خود را بالاتر از هم نشینی با «دعوت کننده» به حساب آورد. لازم به ذکر است که این خود از بیماری های روحی است که باید همه به درمان آن قیام کنیم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله به ابوذر می فرمایند: «ای ابوذر! هرکس بمیرد و در دلش ذره ای تکبّر باشد، بوی بهشت را استشمام نمی کند مگر این که پیشتر توبه کند. ... کبر، آن است که حق را فروگذاری و به ناحق روی آوری و به مردم با این دید نگاه کنی که هیچ کس آبرویش چون آبروی تو نیست و خونش همانند خون تو نمی باشد.» [10] و امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «از تکبّر بپرهیز چراکه بزرگترین گناه و نکوهیده ترین عیب هاست.» [11] و هم ایشان در نهج البلاغه به انسان ها هشدار می دهد که: «نخوت و غرور از تلقینات شیطان است و آدمی باید فروتنی پیشه کند.» [12] و امام صادق علیه السلام می فرمایند: «هر کس از کبر و خود بزرگ بینی رهایی یابد به بزرگواری دست می یابد.»[13] و از ایشان روایت شده که هر کس مردم را خوار شمارد و حق را نشناسد، لعنت شده است.» [14]
نکته دیگر این که فراموش نکنیم کسی که تکبّر می ورزد ـ تا جایی که خود را به آن پایه از اهمیت می پندارد که از پذیرش دعوت برادرش سر می زند ـ به فرموده امام صادق علیه السلام حقیر است. ایشان می فرمایند: «هیچ کس تکبّر نکرد مگر به سبب آن که احساس حقارت [در درون خویش] دارد.» [15] و امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «هر متکبّری حقیر و پست است.» [16]
آخرین نکته این که در میهمانی ها باید از تجمّل گرایی پرهیز داشت. رسول اکرم صلی الله علیه و آله در این باره از به زحمت افتادن صاحب خانه نهی کرده اند. [17] و از امام هشتم روایت شده است که: «مردی امیرالمؤمنین علیه السلام را به میهمانی دعوت کرد. حضرت فرمود می پذیرم به شرط این که سه قول به من بدهی. عرض کرد: چه قولی ای امیرالمؤمنین؟ فرمود: از بیرون چیزی برای من تهیه نکنی، حاضریِ خانه ات را از من دریغ نکنی و به زن و فرزندانت اجحاف ننمایی. عرض کرد: قبول می کنم ای امیرالمؤمنین. پس علی بن ابی طالب علیهما السلام دعوت او را پذیرفت.» [18] نیز حارث اعور می گوید: «امیرالمؤمنین علیه السلام نزد من آمد. من عرض کردم: یا امیرالمؤمنین به منزل من تشریف بیاورید. فرمود: به این شرط می آیم که حاضریِ خانه ات را از من دریغ ننمایی و از بیرون هم چیزی تهیه نکنی.» [19]
[1] . وسائل الشیعه، ج16، ص427 و ج24 ، ص271 / المحاسن، ج2، ص411.
[2] . المحاسن، ج2، ص180 / ترجمه میزان الحکمه، ج7، ص3275.
[3] . قرب الاسناد، ص60 / ترجمه میزان الحکمه، ج7، ص3275.
[4] . المحاسن، ج2، ص180 / ترجمه میزان الحکمه، ج7، ص3275.
[5] . المحاسن، ج2، ص179 / ترجمه میزان الحکمه، ج7، ص3275.
[6] . المحاسن، ج2، ص180.
[7] . بحار الانوار، مرحوم مجلسی، ج77، ص84.
[8] . بحار الانوار، مرحوم مجلسی، ج78، ص82 / ترجمه میزان الحکمه، ج6، ص3011.
[9] . کافی، مرحوم کلینی، ج2، ص196.
[10] . بحار الانوار، مرحوم مجلسی، ج77، ص90.
[11] . غرر الحکم، ح2652.
[12] . نهج البلاغه، خطبه192.
[13] . بحار الانوار، مرحوم مجلسی، ج78، ص229.
[14] . کافی، مرحوم کلینی، ج2، ص311.
[15] . کافی، مرحوم کلینی، ج2، ص312.
[16] . غرر الحکم، ح6837.
[17] . کنز العمال، هندی، ح25875.
[18] . عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص42.
[19] . المحاسن، ج2، ص187 / ترجمه میزان الحکمه، ج7، ص3277.
مشاهده خبر در جماران