جی پلاس/ به مناسبت سالروز رحلت؛
سید محمدکاظم طباطبایی یزدی؛ مرجعی که علیه انگلیس فتوا صادر کرد و مخالف مشروطه بود
آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی از علما و فقهای قرن سیزده و چهارده قمری است. وی شاگردانی مانند شیخ عبدالکریم حائری و آقا ضیاء الدین عراقی را پرورش داد، وی صاحب کتاب عروه الوثقی است.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی سید محمدکاظم طباطبایی یزدی اختصاص دارد.
زندگینامه سید محمد کاظم طباطبایی یزدی
سید محمدکاظم طباطبائی یزدی (۱۲۴۷ق-۱۳۳۷ق) از فقهای شیعه و نویسنده کتاب العروة الوثقی است که پس از درگذشت سید محمدحسن شیرازی، به مرجعیت رسید. وی از مخالفان نهضت مشروطه بود و میان وی و آخوند خراسانی منازعاتی در این باره در گرفت. سید یزدی در مقابل حمله ایتالیا به لیبی، حمله انگلیس به عراق و حمله روسیه به ایران حکم به وجوب دفاع مسلمانان از وطن را صادر کرد.
اطلاعات فردی
سید محمدکاظم طباطبایی یزدی
از مراجع تقلید شیعه
نام کامل سید محمدکاظم
نسب سادات طباطبایی
تاریخ تولد ۱۲۴۸ق
زادگاه روستای کِسنَویّه یزد
تاریخ وفات ۲۸ رجب ۱۳۳۷ق
محل دفن مسجد عمران بن شاهین در حرم امام علی(ع)
خویشاوندان سرشناس سید محمد(فرزند) رهبر عشائر در مبارزه با انگلستان
اطلاعات علمی
استادان محمدباقر آقا نجفی اصفهانی، سید محمدباقر خوانساری، سید محمدهاشم خوانساری، سید محمدحسن شیرازی
شاگردان عبدالکریم حائری یزدی، محمدحسین کاشفالغطاء، محمدتقی بافقی، آقا ضیاء عراقی، سید حسین طباطبایی بروجردی
محل تحصیل اصفهان، نجف
تألیفات العروة الوثقی
فعالیتهای اجتماعی-سیاسی
سیاسی فتوا علیه استعمار ایتالیا، روس و انگلیس، مخالفت با مشروطیت
زندگینامه
سید محمدکاظم یزدی در روستای کِسنَویه یزد به دنیا آمد.[۱] پدرش سید عبدالعظیم یک کشاورز بود. نسب وی به سادات طباطبایی و امام حسن(ع) میرسد.[۲]درباره سال تولد سید محمدکاظم اختلافاتی وجود دارد اما علی دوانی در کتاب نهضت روحانیون ایران سال ۱۲۴۸ق را به نقل از خانواده سید محمدکاظم یزدی ذکر کرده است.[۳]
سید محمد کاظم، در ۲۸ رجب ۱۳۳۷ق (۱۲۹۸ش) بر اثر بیماری درگذشت و در مسجد عمران بن شاهین در حرم امام علی(ع) دفن شد.[۴]در رحلتش در عراق شیعه و سنی ماتم گرفتند و در ایران، احمد شاه نیز در مجلسش حاضر شد.[۵]
سید محمدکاظم یزدی در نجف ازدواج کرد. فرزندانش عبارتند از: سید علی، سیده زهرا، سید حسن، سید محمود،[۶]، سید اسدالله.[۷] و سید محمد که متوفای ۱۳۳۴ق است و مولف صحائف الأبرار بوظائف الأسحار و رسالة فی فضل الکتب و اقتنائها.[۸] او در اهواز در مبارزه عشائر علیه قوای انگلیسی نقش رهبری داشت.[۹]
حیات علمی
تحصیلات
سید محمدکاظم تا مدتی کشاورزی میکرد اما بعدها به تحصیل علم روی آورد.[۱۰] او آموختن مقدمات دروس حوزوی را از سال ۱۲۵۶ق در مدرسه محسنیه یا دومنار یزد آغاز کرد.[۱۱] چهار سال بعد برای ادامه تحصیل به مشهد رفت و دروس سطح و نیز هیئت و نجوم و ریاضی را فرا گرفت. در سال ۱۲۶۵ق به اصفهان مهاجرت کرد[۱۲] و در مدرسه صدر اقامت گزید و در درس شیخ محمدباقر نجفی حاضر شد تا از او اجازه اجتهاد گرفت.[۱۳] او در سال ۱۲۸۱ق، با اجازه و معرفی محمدباقر اصفهانی نجفی به نجف رفت.[۱۴] و در نجف در «مدرسه صدر» ساکن شد. پس از مدتی امام جماعت صحن علوی(ع) شد.[۱۵]
اساتید
در اصفهان:
محمد باقر نجفی[۱۶]
سید محمدباقر خوانساری صاحبروضات الجنات؛[۱۷]
میرزا محمدهاشم چهارسوقی؛[۱۸]
ملامحمد جعفرآبادهای[۱۹]
مولی حسن بن محمد اردکانی؛ استاد علوم ادبی سید بود.[۲۰]
در نجف:
میرزا محمدحسن شیرازی[۲۱]
شیخ مهدی جعفری[۲۲]
شیخ راضی نجفی فرزند شیخ محمد جعفری[۲۳]
شیخ مهدی آل کاشف الغطاء
جایگاه علمی
او را علامه اجلّ، حافظ شریعت و مرجع شیعه گفتهاند که ریاست علمی طایفه شیعه بدو منتهی میشد.[۲۴] در حلقه درسی او بیش از دویست عالم مینشستند.[۲۵] محسن امین او را فقیهی لغتدان، ادیب فصیحی معرفی کرده که کتاب عروة الوثقی او چنان اهمیت داشت که هر که میخواست در منصب مرجعیت قرار گیرد بر آن تعلیقه مینوشت.[۲۶]
غروی بر آن است که سید کاظم یزدی دریای متلاطم از علم و تحقیق بود و در معقول و منقول تبحر داشت. بر همه فروعات فقهی و متون احادیث حضور ذهن داشت. دانشمندی متقی که هیچ وقت عالم سیاست نتوانست او را بفریبد و تخدیرش کند.[۲۷]
شاگردان
تعداد شاگردان سید محمدکاظم یزدی، چنانکه در مقالات کنگره بزرگداشت وی آمده، ۳۵۰ تن ذکر شده، اما بنابر پژوهشی دیگر، شاگردان وی دستکم ۷۵۰ نفر بودهاند.[۲۸] برخی از شاگردان وی عبارتند از:
شیخ عبدالکریم حائری یزدی؛ مؤسس حوزه علمیه قم.
شیخ محمدحسین کاشف الغطاء.
محمدتقی بافقی.
آقا ضیاء عراقی.
سید محمدحسن قزوینی حائری
سید حسین بروجردی.
میرزا مهدی آشتیانی.
سید عبدالحسین شرف الدین جبل عاملی.
سید حسین قمی.
سید حسن مدرس.
سید محمود حسینی امام جمعه.
شیخ عبدالکریم زنجانی.
سید محمدتقی خوانساری.
سید احمد خوانساری.
شیخ علی اکبر نهاوندی.
سید جمال الدین گلپایگانی.
شیخ محمدحسن آل مظفر.
سید حسن امین عاملی؛ مولف اعیان الشیعه.
شیخ محمدحسین شیرازی.
سید حسین اشکوری.
میرزا رضی زنوزی.
شیخ عبدالحسین رشتی.
سید محمدحجت کوه کمری تبریزی.
میرزا مصطفی مجتهدی تبریزی.
محمدمحسن آقابزرگ تهرانی.
مرجعیت
سید محمدکاظم طباطبائی یزدی در سال ۱۳۱۲ق بعد از وفات میرزای شیرازی به مرجعیت رسید. در آن روزها آخوند خراسانی (درگذشته ۱۳۲۹ق) و شیخ محمد طه نجف (درگذشته ۱۳۲۳ق) نیز از مراجع زنده شیعیان بودند که پس از درگذشت آن دو، سید محمدکاظم یزدی تنها مرجع بزرگ زمان خود شد.[۲۹]
آثار
العروة الوثقی؛ در فقه.
اجتماع الامر و النهی؛
الاستصحاب؛
التعادل و التراجیح؛
رسالة فی منجزات المریض؛
حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری؛
السؤال و الجواب؛ حاوی استفتاءات فقهی که کاشف الغطاء آن را تدوین کرده است.
حجیة الظن فی عدد الرکعات و کیفیة صلوة الاحتیاط؛
الصحیفة الکاظمیة؛ حاوی مجموعهای از ادعیه و مناجات که خود وی انشاء کرده است.
ملحقات العروة الوثقی؛
بستان راز و گلستان نیاز؛ الهی نامه به فارسی است.
الکلمات الجامعه و الحکم النافعه؛ کلمات قصار با انشای ایشان
حاشیه بر فرائد الاصول؛
رسالة فی ارث الزوجة من الثمن و العقار؛
سرودهها؛
ذخیرة الابرار؛ فتاوای سیدکاظم یزدی است که توسط شیخ عباس قمی تدوین شده است.[۳۰]
ذخیرة الصالحین؛ فتاوای سیدکاظم یزدی است که سعید بن محمدرضا حلی گرد آوری کرده است.[۳۱]
رد المقدمة الثالثة من مقدمات دلیل الانسداد؛[۳۲]
رسالة فی إرث الزوجة من الثمن أو العقار؛[۳۳]
الصحیفة الکاظمیة؛ ادعیه و مناجاتهای سید است.[۳۴]
طریق النجات؛ فتاوای سید است به زبان فارسی.[۳۵]
خدمات اجتماعی
مدرسه سید کاظم یزدی که ساخت آن از سال ۱۳۲۵ق در محله حویش نجف آغاز شده بود، در سال ۱۳۲۷ق تکمیل شد.[۳۶]
سید یزدی در محله العماره نجف مکانی را تاسیس کرد به نام «خان الزائرین» برای اسکان زائرین که در سال ۱۳۸۴ق تبدیل به مدرسه شد.[۳۷]
سیاست
سید کاظم یزدی در سالهای آخر عمرش، درگیر سیاست شد و در زمانی که به صورت جدی احساس خطر میکرد، با بیانیه و تلگراف، نظرات خود را بیان مینمود که در روند سیاسی ایران تأثیرگذار بود. با فروکش کردن تب و تاب مشروطه، او دوباره از فعالیت سیاسی دست کشید.[۳۸] با وجود کنارهگیری از سیاست، با آغاز جنگ جهانی اول، سید کاظم یزدی فتوای دفاع داد. در این جهاد بر ضد انگلیسیها، فرزند وی به شهادت رسید.[۳۹]
حمایت از شرکت اسلامیه
در سال ۱۳۱۶ق برخی از متدینان برای مبارزه با نفوذ اقتصادی بیگانگان، شرکت اسلامیه را در اصفهان تأسیس کردند. سید جمال الدین واعظ اصفهانی برای تقویت این شرکت، در رسالۀ «لباس التقوی»، ایرانیان را از مصرف کالاهای خارجی منع کرد و حمایت از شرکت اسلامیه را از وظایف حتمی مسلمانان دانست.[۴۰]
بر این رساله، عالمان برجستهای همچون آخوند خراسانی، حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل، فاضل شربیانی، میرزا حسین نوری، شریعت اصفهانی، سید اسماعیل صدر و سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی، تقریظ نوشتند. سیدکاظم در تقریظ خود اینگونه نوشته است: «بذل جهد و صرف همت با روی گرداندن مَهما امکَن از البسه و اقمشه خارجه لازم است.»[۴۱]
فتوای سید کاظم یزدی علیه استعمار ایتالیا در لیبی
”در این ایامی که کشورهای اروپایی مانند ایتالیا به طرابلس غرب حمله نموده و از طرفی روسها شمال ایران را با قوای خود اشغال کردهاند و انگلیسیها نیز نیروهای خود را در جنوب ایران پیاده کردهاند و اسلام را در معرض خطر نابودی قرار دادهاند، بر عموم مسلمانان، از عرب و ایرانی، واجب است که خود را برای عقب راندن کفار از ممالک اسلامی مهیا سازند و از بذل جان و مال در راه بیرون راندن نیروهای ایتالیا از طرابلس غرب و اخراج قوای روس و انگلیس از ایران هیچ فروگذار نکنند؛ زیرا این کار از مهمترین فرایض اسلامی است؛ تا به یاری خداوند دو مملکت اسلامی از تهاجم صلیبیها محفوظ بماند. سید محمدکاظم طباطبائی …»
علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، بنیاد فرهنگی امام رضا علیهالسلام، ص۱۳۱ به نقل از آیت الله سید هبة الدین شهرستانی، مجله نورالعلم، سال دوم، شماره ۶
فتوا علیه استعمار ایتالیا، روس و انگلیس
در پی اشغال کشور لیبی توسط قوای ایتالیایی و نیز هجوم قوای روس و انگلیس به ایران، سید کاظم یزدی در سال ۱۳۲۹ق فتوایی صادر کرد.
اعلان جهاد علیه انگلیس
در جنگ جهانی اول و با اشغال عراق توسط نیروهای انگلیسی، سیدمحمدکاظم یزدی، میرزا محمد تقی شیرازی و شیخ الشریعه اصفهانی علیه انگلیس اعلان جهاد دادند، شماری از علمای ایران به همراه علمای عراق، وارد جنگ شدند و به دفاع از عراق پرداختند. عدهای از علما از جمله سیدمحمد طباطبائی، سید محمود طباطبایی فرزندان سیدکاظم یزدی، سید مصطفی کاشانی و فرزندش سیدابوالقاسم کاشانی در آن جنگ شرکت کردند. سیدکاظم یزدی در وجوب جهاد با کفّار انگلیس، در آن زمان برای نماینده خود در کوفه فتوایی صادر نمود.
فتوای سیدکاظم یزدی علیه استعمار انگلیس خطاب به نماینده خود در کوفه
«سید بزرگوار، سیدعلی قزوینی ادام اللّه توفیقک: فتوای ما مبنی بر دفاع در مقابل هجوم کفّار به بلاد مسلمین در همه جا پخش شده است. از آنجا که دشمن نزدیک شده و کار سخت بالا گرفته و مشکلات زیادی پدید آورده است، بر هر کس لازم است که در عقبراندن قوای دشمن و سعی در حفظ ثغور اسلام، با همه امکاناتی که دارد، غفلت نورزد. اگر اهل جنگ نباشد یا عذری داشته باشد، وظیفه دارد که عشایر را با نصیحت و موعظه تشویق به جهاد کند. از این رو، بر شما هم واجب است که آنچه را گفتیم به دیگران برسانید؛ زیرا حفظ اسلام بر هر فردی، به هر صورت که امکان دارد، واجب است. النصر من الله تعالی ان شاء اللّه تعالی سیدمحمّدکاظم طباطبائی»
متن عربی این فتوا در مجله عربی اضواء چاپ بغداد، سال سوم، ش. ۱۰ آمده است. به نقل از دوانی، پیشین، ص۲۱۴.
مشروطه
در صدر مشروطه از امضای بیقید و شرط مجلس شورا خودداری کرد و حمایت از مجلس را منوط به انطباق کامل مصوبات آن با موازین شرع شمرد. دیدگاه انتقادیش نسبت به مشروطه، همسو با آراء شیخ فضل الله نوری بود و وقتی شیخ در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شد، مجدانه به حمایت از او برخاست. مشروطه خواهان بر آن بودند که یزدی را در انقلاب درگیر سازند و از پشتیبانی و نفوذ او بهره ببرند. در واقع قصد فریب او را داشتند اما یزدی به وسیله آشنایانش در تهران، اصفهان، تبریز و همدان به تحقیقات سرّی پیرامون اصول مشروطه گری پرداخت و... خواستههای مشروطه گران را نادرست یافت.[۴۲]
تعامل و تقابل با مرحوم آخوند خراسانی
تعامل
تعامل علیه مسیو نوز بلژیکی: نخستین ورود جدی این دو مرجع به سیاست، حمایتشان از عزل نوز بلژیکی(شاغل در گمرک در عصر مظفرالدین شاه) بود. چون این حرکت، نهضت مشروطه را شدت بخشید، شایعه کردند که علمای نجف از سخن خود در این باره برگشتهاند. آخوند و سیدکاظم در جمادی الثانی ۱۳۲۳ق، در جواب عریضه تعدادی از تجار، ضمن ظالمخواندن نوز، بر موضع قبلی خود تاکید کردند.[۴۳]
حمایت از شرکت اسلامیه اصفهان: شرکت اسلامیه اصفهان در ۱۳۱۶ق، با هدف تأمین منسوجات مورد نیاز مردم ایران و مقابله با وابستگی به خارج تأسیس شد. آقانجفی اصفهانی و برادرش نورالله نجفی اصفهانی از مؤسسان این شرکت بودند. علما در حمایت از این شرکت و ترغیب مردم به محصولات داخلی، بیانیههایی صادر کردند. هشت تن از مراجع تقلید و علمای بزرگ چون آخوند خراسانی، سیداسماعیل بن سیدصدرالدین عاملی، حاج میرزا حسین نوری، حاج میرزا خلیل، سیدمحمد کاظم یزدی، محمد غروی شربیانی، محمدحسین مامقانی و شیخ الشریعه اصفهانی، با نوشتن تقریظ بر کتاب لباس التقوی که سید جمال الدین اسدآبادی در حمایت از آن شرکت نگاشته بود، از مردم خواستند تا حد امکان از استعمال البسه بیگانگان خودداری کنند.[۴۴]
دفع روس و انگلیس از ایران: در جریان اولتیماتوم روسیه به دولت ایران و ورود نیروهای روسی به آذربایجان و در پی آن ورود نیروهای انگلیسی به جنوب ایران، آخوند تصمیم گرفت به همراه مقلدانش برای بیرون راندن بیگانگان وارد ایران شود. در این جریان علمای عتبات برای همراهی آخوند اعلام آمادگی کردند. وقتی خبر کشتار ثقه الاسلام تبریزی به نجف رسید، سید کاظم یزدی اعلام کرد به صف مخالفان خواهد پیوست. کسانی چون ابوالقاسم شیروانی دیپلمات روس در نجف مانع رفتن وی به ایران شدند، اما او در فتوایی بیرون راندن کفار صلیبی از ایران و عثمانی را مهمترین وظیفه مسلمانان اعلام کرد.[۴۵]
تقابل
اوج تعارض این دو مرجع، در جریان مشروطه و میان سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۹ بود. این تعارض مورد بهرهبرداری محمدعلی شاه قرار گرفت. سیدکاظم یزدی بسیار کمتر از آخوند فعالیت سیاسی داشت و رفتارهای سیاسی او تنها در صدور تعداد محدودی تلگراف و بیانیه خلاصه میشد؛ اما به دلیل جایگاهش در مقام یک مرجع برجسته، وزنه سنگینی به شمار میآمد.
آخوند خراسانی حامی مشروطه بود و تا آخر عمر از آن دست نکشید.[۴۶]اما سید کاظم با بابشدن مفاهیمی مانند آزادی، پارلمان، دموکراسی و... به مخالفان مشروطه پیوست. او با عدم امضای نظامنامه قانون اساسی، علناً نشان داد مخالف رویه مشروطه طلبان است.
یزدی در پاسخ به تلگرافی از ملامحمد آملی- از هواداران شیخ فضل الله- با اشاره به مشروطه خواهان گفته بود «از تجری مبتدعین و اشاعه کفریات ملحیدن که نتیجه حرمت موهومه است، قرار مسلوب تلگراف مزید تشویش به عون الله متمنیات آنان شدنی نیست. البته دفع کفریات و حفظ عقیده و اجرای قوانین محکمه قرآنیه و شریعت ابدیه محمدیه اهم فرایض ربانیین علماء با ملاحظه جهات موجبات صلاح و صیانت دین و دماء مسلمین منظور اطلاع داده بذل مجهود شود.[۴۷]
در زمانی که شیخ فضل الله و هوادارانش در حرم عبدالعظیم حسنی تحصن کرده بودند تنها عالم بلندپایهای بود که از آنان قاطعانه پشتیبانی کرد. عباراتی که سید در دومین تلگراف خود به ملامحمد آملی به کار گرفته است نشان دهنده نهایت تعارض و تقابل وی با مشروطه طلبان است:
این جانب در این حوادث واقعه و فتن مستحدثه ناچار سکوت را اصلح می دانسته مداخل در این قسم امور را که مستتبع بعض لوازم است بر خود روا نداشتم ولی از تواتر ناملایمات و اصغاء نشر کفر و زندقه و الحاد در سواد اعظم ایران به قدری ملول و متأثر شده که لابد شدم دیگر بر حسب وقت دیگر آنچه تکلیف الهی است ادا نمایم...امید است از اثر اهتمامات عالیه در مقام دفع کفریات شایعه برآمده منشأ آن که حریت موهومه و بعض روزنامه جات ملعونه و مکاتیب خبیثه است به طور اصلح و انسب جلوگیری بشود که به تدریج سد ابواب طعن را بر رؤسا ملت نموده عقاید عامه مسلمین محفوظ بماند. الاحقر محمد کاظم الطباطبایی به تاریخ ۲۳ شهر جمادی الاول ۱۳۲۵[۴۸]
سید کاظم در این تلگرافها و سایر بیانیههای خود به صورت کاملاً روشن و آشکار مشروطیت را با «کفر و زندقه و الحاد» برابر دانسته است و منشأ آن را نیز «حرمت موهومه و بعض روزنامه جات ملعونه و مکاتیب خبیثه» اعلام نموده است.
اما درست در نقطه مقابل، آخوند خراسانی تقریباً در تمامی تلگرافهای خود مجاهده در راه استقرار سلطنت مشروطه را برابر با جهاد در رکاب معصوم میداند.[۴۹] او حکم به افساد شیخ فضل الله نوری میدهد[۵۰] و چندی بعد خواستار تبعید او از پایتخت شد.[۵۱]
با به توپ بستن مجلس اول در ۲۳ جمادی الاول ۱۳۲۶ق دوران استبداد صغیر و دور تازهای از تعارضات علما آغاز شد. آخوند خراسانی برای اعاده مشروطه تلاش فراوانی از فرستادن تلگراف تا تحریم دادن مالیات و اعلان وجوب جهاد با محمدعلی شاه، کرد.[۵۲] در همین حال سید یزدی برای جلوگیری از اعاده مشروطه، فتوای حرمتش را صادر کرد.[۵۳]
عمدهترین حامیان سید کاظم، ایلهای عرب شیعی اطراف نجف و کربلا بودند که «هر روز به شیوه عرب «هوسه» میکردند و شعرهایی در دشنام به مشروطه میخواندند»[۵۴]
دو دستگی شیعیان نجف حتی در مقاطعی موجب شد که شخص آخوند و سید کاظم که غالباً در عرصه عمومی با احترام از یکدیگر یاد میکردند، به طور مستقیم در برابر هم قرار گیرند.[۵۵]
دو تیره شدن علمای نجف بحث داغ مجالس و محافل تهران بوده است. عین السلطنه از این بحثها گزارش کرده «خواستند سید را خارج کنند، به کوفه هم رفت؛ اما اعراب بدوی آقا را مجدداً به نجف آوردند و حاضر جنگ شدند. شب هم درب خانه آخوند را آتش زدند. صبح گفتند اعراب کردهاند، اما اینها منکر شدند که کسان آخوند برای اتهام ما این کار را کردند.[۵۶]همچنین احتمال داده شده که دست دولت عثمانی نیز در این مخالفت خوانی سید کاظم علیه مشروطه در میان بود چرا که از رسیدن مشروطه ایران به خاک عثمانی بیم داشت.[۵۷]
هجمههای مشروطهطلبان به سید یزدی
به سبب مخالفت سید کاظم یزدی با مشروطیت، برخی بعد از مشروطه از او به بدی یاد کردهاند. ملکزاده او را «ریاکاری بینظیر» میداند که بیش از هر کس نسبت به مشروطه و مشروطهطلبان اظهار تنفر میکرد. در حالی که از طرف دولت عثمانی حمایت میشد، پول زیادی از سوی محمدعلی شاه برای وی ارسال شد.[۵۸] کسروی نیز معتقد بود یزدی در برابر آخوند خراسانی دشمنی با مشروطه را راهی برای پیش افتادن خود میدانست و جز در پی دستگاه «آیت اللهی» نبود و توده و کشور و این گونه چیزها در نزد او ارج نمیداشت.[۵۹] آخوند نیز در میان مخالفان مشروطه همین وضعیت را داشت.
بزرگداشت
کنگره بینالمللی صاحب عروه الوثقی با حضور علما و شخصیتهایی از ایران، عراق و لبنان پنجشنبه ۲۴ اسفند ماه ۱۳۹۱ در سالن همایشهای مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) در قم برگزارشد.
پانویس
۱. بذرافشان، سید محمدکاظم یزدی: فقیه دوراندیش، ۱۳۷۶ش، ص۲۳؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ۱۳۶۹ش، ج۶، ص۳۹۱؛ یزدی، سؤال و جواب، ۱۳۷۶ش، ص۱.
۲. امین، أعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۱۰، ص۴۳.
۳. بذرافشان، سید محمدکاظم یزدی: فقیه دوراندیش، ۱۳۷۶ش، ص۲۳.
۴. امین، أعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۱۰، ص۴۸.
۵. امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۴۳
۶. موسوی درودی، «زندگینامه مختصر و سالشمار فعالیتهای علمی...»، ۱۳۹۶ش، ص۱۹۸.
۷. شرف الدین، مع موسوعات رجال الشیعة، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۳۶۰.
۸. آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۵، ص۸
۹. شرف الدین، مع موسوعات رجال الشیعة، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۳۶۰.
۱۰. امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۴۳
۱۱. موسوی درودی، «زندگینامه مختصر و سالشمار فعالیتهای علمی...»، ۱۳۹۶ش، ص۱۹۷.
۱۲. موسوی درودی، «زندگینامه مختصر و سالشمار فعالیتهای علمی...»، ۱۳۹۶ش، ص۱۹۷.
۱۳. صدر، تکمله اَمل الآمل، ۱۴۲۹ق، ج۵، ص۴۷۴
۱۴. موسوی درودی، «زندگینامه مختصر و سالشمار فعالیتهای علمی...»، ۱۳۹۶ش، ص۱۹۷.
۱۵. امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۴۳
۱۶. صدر، تکمله اَمل الآمل، ۱۴۲۹ق، ج۵، ص۴۷۴
۱۷. حبیبآبادی، مکارم الآثار، ۱۳۵۱ش، ج۳، ص۸۰۴-۸۰۶.
۱۸. تبریزی خیابانی، علمای معاصر، ۱۳۶۶ش، ص۶۸-۶۹
۱۹. امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۴۳
۲۰. آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۴، ص۱۰
۲۱. امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۴۳
۲۲. امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۴۳
۲۳. صدر، تکمله امل الامال، ۱۴۲۹ق، ج۵، ص۴۷۴.
۲۴. آقابزرگ تهرانی، طبقات أعلام الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۷، ص۷۱.
۲۵. امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۴۳.
۲۶. امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۴۳.
۲۷. غروی، مع علماء النجف الأشرف، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۴۵۸.
۲۸. سلیمانی بروجردی، «فهرستی از شاگردان صاحب عروه»، ص۲۴۱.
۲۹. موسوی درودی، «زندگینامه مختصر و سالشمار فعالیتهای علمی...»، ۱۳۹۶ش، ص۱۹۳.
۳۰. آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۱۲.
۳۱. آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۱۶.
۳۲. آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۲۲۵.
۳۳. آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۵۵.
۳۴. آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۵، ص۲۳.
۳۵.آقابزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۵، ص۱۷۰.
۳۶. موسوی درودی، «زندگینامه مختصر و سالشمار فعالیتهای علمی...»، ۱۳۹۶ش، ص۲۰۲.
۳۷. غروی، مع علماء النجف الأشرف، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۵۲.
۳۸. دولت آبادی، ج۴، ص۱۳.
۳۹. بهشتی سرشت، تقابل و تعامل آخوند ملا محمد کاظم...، ۱۳۸۷ش، ص۴۰۳.
۴۰. حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، ۱۳۶۴ش، ص۱۳۱.
۴۱. حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، ۱۳۶۴ش، ص۱۳۱.
۴۲. حائری، تشیع و مشروطیت، ص۲۰۱، به نقل از اصفهانی، احسن الودیعه، ج۱، ص۵۳۵۴.
۴۳. شریف کاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۵.
۴۴. حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، ۱۳۶۰، ص۱۳۱
۴۵. حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، ۱۳۶۰، ص۱۶۱
۴۶. کفایی، مرگی در نور، ۱۳۵۹ش، ص۲۷۸ به بعد.
۴۷. لوایح آقا شیخ فضل الله نوری، ۱۳۶۲، ص۴۲.
۴۸. ترکمان، رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات... و روزنامه شیخ شهید فضل الله نوری، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۵۵.
۴۹. افشار، ظهیر الدوله، ۱۳۶۷ش، ص۴۰۳ ؛ قوچانی، سیاحت شرق، ۱۳۷۸ش، ص۴۰ ؛ کدیور، سیاستنامه خراسانی، ۱۳۸۵ش، ص۲۱۰.
۵۰. روزنامه خورشید، س ۱،ش ۹۰، سوم ذی حجه ۱۳۲۵؛ تفرشی حسینی، ۱۳۵۱؛ ص۶۳.
۵۱. کدیور، سیاست نامه خراسانی، ۱۳۸۵ش، ص۱۸۰.
۵۲. کلانتر باغمیشه (شرف الدوله)، روزنامه خاطرات، ۱۳۷۷ش، ص۲۲۶؛ شریف کاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۲۳؛ ملکزاده، تاریخ مشروطه ایران، ۱۳۶۳ش، ج۴، ص۸۳۹؛ حبل المتین کلکته، ص۱۶،ش ۱۷، ۱۴ شوال ۱۳۲۶، ص۱.
۵۳. حبل المتین کلکته، س ۱۶،ش ۲۰، ۵ ذیقعده ۱۳۲۶، ص۶.
۵۴. کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ۱۳۸۳ش، ص۳۸۲.
۵۵. کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ۱۳۶۱ش، ص۳۱۷.
۵۶. عین السلطنه، روزنامه خاطرات، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۲۳۲۷.
۵۷. همانجا؛ ملک زاده، تاریح مشروطه در ایران، ۱۳۸۳ش، ج۳، ص۵۱۲.
۵۸. ملک زاده، تاریخ مشروطه ایران، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۵۱۲ ؛ نیز دولت آبادی، حیات یحیی، ۱۳۶۱ش، ج۳، ص۳۲.
۵۹. کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ۱۳۸۳ش، ص۳۸۱.
منابع
امین، سید محسن، أعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
کسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیر کبیر، ۱۳۸۳ش.
کرمانی، ناظم الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، آگاه، ۱۳۶۱ش،
مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الأدب، تهران، کتابفروشی خیام، ۱۳۶۹ش.
حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴ش.
رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات... و روزنامه شیخ شهید فضل الله نوری، ۱۳۶۲ش.
کلانتر باغمیشه (شرف الدوله)، روزنامه خاطرات، تهران، فکر روز، ۱۳۷۷ش.
کدیور، محسن، سیاستنامه خراسانی، کویر، چ اول، ۱۳۸۵ش.
ملک زاده، مهدی، تاریخ مشروطه ایران، تهران، علمی، ج۳، چ۳، ۱۳۶۳ش.
موسوی درودی، زهراسادات، زندگی نامه مختصر و سال شمار فعالیتهای علمی آیت الله العظمی طباطبایی یزدی صاحب عروة الوثقی، در مجله «نقد کتاب فقه و حقوق»، بهار و تابستان ۱۳۹۶ش، ش۹-۱۰.
حبیبآبادی، محمدعلی مکارم الآثار، اصفهان، ج۳، ۱۳۵۱ش.
شریف کاشانی، محمدمهدی، واقعات اتفاقیه در روزگار، تهران، تاریخ ایران، ۱۳۶۲ش،
عین السلطنه، قهرمان میرزا، روزنامه خاطرات، تهران، اساطیر، ۱۳۷۴ش،
لوایح آقا شیخ فضل الله نوری، یه کوشش هما رضوانی، تهران، تاریخ ایران، ۱۳۶۲ش.
کفایی، عبدالحسین مجید، مرگی در نور، تهران، زوار، ۱۳۵۹ش،
صدر، حسن، تکملة أمل الآمل، بیروت، دار المؤرخ العربی، چ۱، ۱۴۲۹ق.
غروی، محمد، مع علماء النجف الأشرف، بیروت، دار الثقلین، چ۱، ۱۴۲۰ق.
بهشتی سرشت، حسن و حاتمی، حسین، تقابل و تعامل آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و سید محمد کاظم یزدی در جریان انقلاب مشروطه؛ در فصلنامه علمی پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا(س)، ۱۳۸۷ش، ش۷۱.
افشار، ایرج، ظهیر الدوله، خاطرات و اسناد، تهران، زرین، ۱۳۶۷ش،
تبریزی خیابانی، علی، علمای معاصر، تهران، چاپ سنگی، ۱۳۶۶ش.
شرف الدین، عبدالله، مع موسوعات رجال الشیعة، لندن، الارشاد، چ۱، ۱۴۱۱ق.
مشاهده خبر در جماران