کدخبر: ۱۵۳۹۱۷۴ تاریخ انتشار:

معاون حوزه‌های علمیه: حوزه شبیه گوشت قربانی شده؛ هر کس یک تکه‌اش را می‌‎برد/ ریزش‌های طلبگی زیاد شده است/ آیا حوزه علمیه درست شده که مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم حل شود؟

حجت الاسلام والمسلمین عالم زاده نوری معاون تهذیب و تربی، حوزه‌های علمیه گفت: شما می‌دانید که ورودی‌های حوزه در گذشته کم بوده و این سال‌ها هم بخاطر عوامل مختلف کمتر شده است، همه ساله بیش از یک میلیون نفر جوان دانشگاه می‌روند، اما برای حوزه سالیانه چهار پنج هزار نفر وارد حوزه می‌شوند، توزیع نیروی انسانی خیلی ناعادلانه است. از میان طلبه‌هایی که وارد حوزه می‌شوند هم تعدادی ریزش داریم. اما از این دو مسئله، جان‌سوزتر چیزی است که معمولاً دیده نمی‌شود و آن ریزش‌های پنهان حوزه است. بعضی از روحانیون مجری گری می‌کنند، بعضی حافظ حقوق حیوانات شده‌اند، سگ‌های پیس و مریض را تیمار می‌کند و به دامن طبیعت برمی‌گرداند، بعضی مدیر باشگاه بولینگ و بیلیارد شده؛ انواع و اقسام کارهایی که انجام می‌دهند. … اما آن کارویژه تخصصی که قرار بود به عنوان عالم دین پیام خدا را به عالم بگستراند و اقامه کند، فراموش شده یا آن توجه و اهتمام لازم به آن نمی‌شود. ما از جایگاه خودمان پرتاب شده‌ایم و بیرون رفته‌ایم؛ ریزش‌های طلبگی زیاد شده. ریزش‌هایی که نوعاً دردش هم آشکار نیست ولی خیلی خسارت است.

به گزارش جماران؛ به نقل از خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین عالم زاده نوری معاون تهذیب و تربی، حوزه‌های علمیه به تشریح الزامات طلبگی علوم آل الله در انجام رسالت‌های الهی پرداخت که متن این گفت وگو به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آل الطاهرین.

رسالت حوزه؛ اقامه دین، ادامه رسالت پیامبران

حوزه علمیه امتداد جریان پیامبران الهی است و علما طبق حدیث شریف، وارثین انبیا هستند، یعنی کاری را که روزگاری پیامبران گذشته انجام می‌دادند در عصر غیبت پیامبران و ائمه اطهار و غیبت امام زمان (عج) علما و حوزه علمیه انجام می‌دهند.

مهم‌ترین کاری که آن پیشوایان معصوم داشتند و قرار است ما به عنوان وارثان انبیا در این روزگار متکفل آن باشیم اقامه دین خداست، اقامه دین خدا در جان انسان‌ها و اقامه دین خدا در جوامع بشری؛ یعنی توحید، ایمان، تقوا، طاعت، بندگی و عبودیت خدا باید در جان‌ها و بعد در سطح کلان جامعه حاکم شود، و این باید مقیاس جهانی پیدا کند، هُوَ الَّذیِ اَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدی وَ دینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه؛ فلسفه بعثت این است: خدا پیغمبر فرستاده، رسول فرستاده، دین حق فرستاده، هدایت فرستاده، که این دین عالم‌گیر شود و مقیاس جهانی پیدا کند، و کل زمین تحت حاکمیت خدا و دین خدا و اولیای خدا قرار گیرد، انَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ؛ انَّ الأَرضَ لِلَّهِ یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ؛ وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ، وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ.

خلاصه در مقیاس زمین و کل کره خاکی باید این دین حاکم شود، برای اینکه این اتفاق بیفتد وارثان انبیا باید اقامه دین بکنند. به همین جهت نهادی پدید آمده به نام روحانیت که باید اولاً پیام خدا و دین خدا را به گوش جهانیان برساند، و ثانیاً جاری و محقق بکنند و جوامع را بر اساس آن شکل بدهند، این آن کاری بوده که ما باید انجام بدهیم، بنابر روایت مشهور در مورد قم فرموده‌اند: «فَیُفِیضُ الْعِلْمُ مِنْهُ إِلَی سَائِرِ الْبِلَادِ فِی الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ»؛ این علم، علم الهی و انبیای الهی است و این مکتب باید از این نقطه یعنی از قم منتشر شود و در عالم گسترانیده شود، و ما به عنوان عالمان دین موظف هستیم که این مسئولیت را برعهده بگیریم. جمعیتمان هم برای انجام این کار بزرگ جهانی کم است، و باید قدر بشناسیم.

ریزش‌های پنهان در حوزه

شما می‌دانید که ورودی‌های حوزه در گذشته کم بوده و این سال‌ها هم بخاطر عوامل مختلف کمتر شده است، همه ساله بیش از یک میلیون نفر جوان دانشگاه می‌روند، اما برای حوزه سالیانه چهار پنج هزار نفر وارد حوزه می‌شوند، توزیع نیروی انسانی خیلی ناعادلانه است. از میان طلبه‌هایی که وارد حوزه می‌شوند هم تعدادی ریزش داریم. اما از این دو مسئله، جان‌سوزتر چیزی است که معمولاً دیده نمی‌شود و آن ریزش‌های پنهان حوزه است.

ریزش‌های پنهان طلبه‌های عمامه به سری هستند که به حسب ظاهر جز سیاهی‌لشکر حوزه محسوب می‌شوند، اما به واقع به رسالت‌های حوزوی نمی‌پردازند، یعنی نیروی این کار و آدم این کار نیستند، فقط جز آمار محسوب می‌شوند.

انواع ریزش‌های پنهان داریم، مثلاً طلبه‌ای که نهایتاً کارمند شده و در دبیرخانه مرکز مدیریت کاغذ می‌گیرد و امضا می‌کند و مهر می‌زند. این آیا رسالت طلبگی انجام می‌دهد؟ این آیا مسیر انبیا را امتداد می‌دهد؟ برای اقامه دین کار می‌کند؟ این همه درس خوانده که آخرش این بشود؟ این ریزش حوزه است، برای اینکه عمامه به سر دارد، چهره نورانی، نماز شب خوان، متعهد و انقلابی، همه چیز هست، ولی حوزوی نیست!

یا آن طلبه‌ای که خیریه تشکیل داده برای مستمندان پول جمع می‌کند بعد هم گوشت و مرغ و لوازم التحریر و لباس و مایحتاج تهیه می‌کند و به دست مستمندان می‌دهد این آیا سرباز اقامه دین است؟ آیا حوزه علمیه درست شده که مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم حل شود؟ البته این طلبه خیلی کارش خوب است. دارد خدمت می‌کند، من قضاوت منفی نسبت به کارش ندارم، می‌خواهم عرض بکنم که این از هویت طلبگی خارج شده است، طلبه به حوزه آمده بود که چه کار بکند؟ آمده بود که در مسیر اقامه دین خدا فعالیت نرم تخصصی بکند؛ اما الآن کارمند کمیته امداد شده است. برای آن کار لازم نبود این طلبه ۱۵ سال درس بخواند. کار خیریه را یک مسجدی متدین از همین کاسب‌هایی که در محله‌ها هستند، هم می‌توانست انجام بدهد، پس کسانی از حوزه، به صورت پنهان ریزش کردند و خارج شدند و چه بسا خودشان هم توجه ندارند و چون یک فعالیت مفید و مثبت و مورد نیاز انجام می‌دهند، ممکن است امر بر خودشان و بر دیگران مشتبه شده باشد.

بعضی از روحانیون مجری گری می‌کنند، بعضی حافظ حقوق حیوانات شده‌اند، سگ‌های پیس و مریض را تیمار می‌کند و به دامن طبیعت برمی‌گرداند، بعضی مدیر باشگاه بولینگ و بیلیارد شده؛ انواع و اقسام کارهایی که انجام می‌دهند. … اما آن کارویژه تخصصی که قرار بود به عنوان عالم دین پیام خدا را به عالم بگستراند و اقامه کند، فراموش شده یا آن توجه و اهتمام لازم به آن نمی‌شود. ما از جایگاه خودمان پرتاب شده‌ایم و بیرون رفته‌ایم؛ ریزش‌های طلبگی زیاد شده. ریزش‌هایی که نوعاً دردش هم آشکار نیست ولی خیلی خسارت است.

 

 

روان‌درمان‌گری به روش غربی؛ ریزش مخفی در حوزه

یکی از ریزش‌های پنهان که شاید مخفی‌تر باشد از موارد قبل، این است که تعدادی از طلبه‌های ما رفتند سراغ رشته روانشناسی و علوم تربیتی و مشاوره. اینها خدمت بزرگی انجام می‌دهند و آن اینکه درمانگری می‌کنند در میان مردم و طلاب. این خدمت، خدمت بزرگی است که نیاز بزرگی را تأمین می‌کند، اما اگر این درمانگری که خدمتی بزرگی به جامعه هم محسوب می‌شود هیچ نسبتی با دین خدا نداشته باشد و همان مفاد آموزشی که در دانشگاه‌ها خوانده می‌شود برایش کافی باشد، آن کسانی که به این کار می‌پردازند، ضمن نهایت احترامی که برایشان قائل هستیم، و ضمن تشکر فراوانی که از زحماتشان داریم و ضمن تقدیری که از گره‌گشایی‌های ارزشمندشان باید داشته باشیم، ولی باید اعتراف بکنیم که اینها حوزوی نیستند، اینها ریزش‌های حوزه هستند، یک فرق جوهری باید وجود داشته باشد، بین عالم دینی که به عرصه روانشناسی پا گذاشته با دانشجویی که به عرصه روانشناسی ورود کرده است. روانشناسان و مشاورانی که عمامه به سرشان هست، نباید مساوی باشند در عملکرد با روانشناسان و مشاورانی که عمامه به سرشان نیست و در دانشگاه‌ها درس خواندند. اگر اینها با همدیگر تفاوت ندارند اینها ریزش‌های حوزه هستند، ضمن اینکه خیلی خدمات ارزشمندی دارند انجام می‌دهند که مورد نیاز است؛

صرف اینکه روانشناسان حوزوی مرتکب خلاف شرع نمی‌شوند و توصیه‌های خلاف شرع نمی‌کنند هم برای حوزوی بودن کافی نیست، چون خلاف شرع نکردن ربطی به آخوندی ما ندارد، بیشتر مربوط به مسلمانی ماست؛ طبعاً یک پزشک یا روانشناس دانشگاهی هم در کار خودش باید مراعات شرع را بکند، همه انسان‌های مؤمن در جامعه اسلامی در هر شغل و صنف و کارویژه‌ای باید شریعت را کامل رعایت بکنند، هنرمند، کارگردان، مهندس، خیاط، بقال، مکانیک و آشپز و … در هر کاری باید مراعات شرع را بکنند.

اینکه ما مرتکب خلاف شرع نمی‌شویم ربطی به طلبگی ما ندارد، اینکه ما کار مفید و مثبتی انجام می‌‎دهیم، ربطی به طلبگی ما ندارد، همه اقشار و اصناف اجتماعی دارند کار مفید و مثبت انجام می‌دهند و بعضی‌ها هم مهم‌ترند مثل جراح قلب، بعضی‌ها هم شغلشان به آن اندازه اهمیت ندارد، مثل پرستار نسبت به جراح قلب.

انجام کارهای مفید برای جامعه و عدم ارتکاب گناه، قوام‌بخش هویت طلبگی نیست، هویت طلبگی ما برمی‌گردد به این که ما در عرصه دین حضور پیدا بکنیم، و به عنوان عالم دین درصدد اقامه دین خدا باشیم.

انتشار علم از قم به سراسر جهان

قرار بر این بود که علم از قم به سایر سرزمین‌ها در مشرق و مغرب عالم سرریز شود. اما در موضوع روانشناسی و مشاوره، شما می‌دانید که عمده متون، متونی ترجمه‌ای است، و پایه این علوم در خارج از زیست‌بوم ما شکل گرفته ولی به خاطر کارآمدی که دارد ما از آنها استفاده می‌کنیم.

اتفاقی که در عرصه روانشناسی و مشاوره افتاده فعلاً این است که «من سایر البلاد و من المشرق و المغرب یفیض العلم الی بلده قم!» شده، نشانه‌هایش هم خیلی آشکار و غیر قابل انکار است، ما داریم تغذیه فکری خودمان را از کجا دریافت می‌کنیم؟ ظاهر داستان این است که از سایر بلاد دارد به قم سرریز می‌شود، منتها به خاطر کارایی که دارد ما قبول کرده‌ایم، ما با اصلش فعلاً درگیر نیستیم، مسئله اصلی این است که این کار هرچند مفید و مثبت، کار آخوندی نیست، اینها ریزش‌های حوزه است، حوزه علمیه را درست نکرده بودند که مبلغ اندیشه دانشمندان غربی بشود. دانشگاه به اندازه کافی نیرو برای این کار تأمین می‌کند، این همه متقاضی هر سال دانشگاه می‌روند و همان علوم را می‌خوانند، بودجه و امکانات و نیروی انسانی و اعتبار هم دارند به قدری که بودجه حوزه در مقابل آن هیچ است. امسال بودجه حوزه را با دانشگاه مقایسه کنید؛ تفاوتش وحشتناک و غیرقابل باور است.

خسارت‌های حوزه

این همه بودجه و امکانات و نیروی انسانی و اعتبار دارند، خرج همین چیزها می‌کنند، ما اندک امکاناتی که داریم را معقول نیست که باز در همین راه به کار بگیریم. ما رسالت مهم‌تری داریم، و آن اینکه علم اهل بیت باید از اینجا به سراسر جهان افاضه شود، ما باید غیرتمندانه و مجاهدانه پای پیام دین و خدا و انبیای الهی بمانیم. دین را، هم خوب درک کنیم و هم خوب نشر دهیم و هم خوب محقق کنیم، وگرنه ما هم ریزش‌های حوزه و خسارت‌های حوزه هستیم، خسارت‌هایی که اصلاً دیده نمی‌شود، خسارت‌هایی که گاهی حتی دستآورد تلقی می‌شود، خسارت‌هایی که از آنها تشکر هم می‌شود، خسارت‌های فریبنده.

به حسب ضرورت‌های انقلاب ما مجبور شدیم تعدادی از نیروهای حوزوی را خرج کارهای دیگر بکنیم، ولی به مرور زمان اتفاق بدی افتاده، که حوزه شبیه یک گوشت قربانی شده که هر کس یک تکه‌اش را می‌‎برد. من شنیدم سازمان مبارزه با مواد مخدر در جلساتشان نشستند، فکر کردند که ما از ظرفیت‌های حوزه استفاده کنیم برای مبارزه با مواد مخدر؛ سازمان ترافیک نشستند در جلسه‌شان نوشتند که از ظرفیت‌های حوزه چگونه برای اصلاح فرهنگ ترافیک استفاده کنیم؛ یعنی هر کسی می‌آید وظیفه‌ی خودش را می‌اندازد روی دوش ما. انگار ما هیچ رسالتی و هیچ مأموریتی نداریم، و کار همه را باید انجام بدهیم و بار دیگران را برداریم. یک مقدارش هم تقصیر خودمان است که با بی‌توجهی هویت، رسالت و مأموریت خود را گم کردیم و نهادهای دیگر دیدند که یک نیروی آماده هست که می‌توانند از او بهره ببرند. ما باید برای ایفای آن رسالت اصلی خیلی پاسدار این نیروی اندک باشیم و دقیقاً روی آن خط راه برویم.

کارگروه‌هایی که اکنون در مرکز مشاوره تشکیل شده است تلاش علمی انجام می‌دهند برای اینکه پیام دین را در عرصه‌های مشاوره‌ای کودک، نوجوان، جوان، ازدواج، خانواده و درمان مسائل روانشناختی و مسائل تحصیلی و استعدادیابی و امثال اینها انتقال دهند. این گروه‌ها پیام دین را باید حتماً در این زمینه‌ها خوب درک کرده باشند، البته تولید علم کار بسیار سختی است و چه بسا زمان بسیار طولانی احتیاج داشته باشد، ولی اینکه ما یادمان برود کجا هستیم، و چه مأموریتی برعهده هست و تبدیل بشویم به یک عده روان‌درمانگر متعارفی که در دانشگاه هست، این قطعاً خسارت است.

وظیفه حوزویان در قبال منابع دین

این داستان خیلی عبرت‌آموز است: در آغاز کرونا دفتر تبلیغات تصمیم گرفت برای تسکین مسائل روحی و روانی ناشی از وحشت مردم کلیپ‌هایی تهیه کند. تعدادی از دوستان و رفقای خوب خودمان را دعوت کردند که مطالبی را بیان بکنند به صورت کلیپ و فایل صوتی و تصویری عرضه شود. بعد از اینکه کلیپ‌ها آماده شد، به عنوان ارزیاب، تعدادی را برای من فرستادند. نکته دردناک این بود که یک طلبه فاضل عمامه‌بسر برای رفع نگرانی‌های روحی و افسردگی‌هایی که در مواجهه با مصیبت و بلا پدید آمده، مطالب روانشناختی را بیان می‌کند اما دریغ از یک آیه یا حدیث!

بعضی از این کلیپها که متأسفانه کم هم نبود، اینجوری بود که اگر بر روی تصویرش دست می‌گذاشتیم و گوش می‌دادم، یک جمله از دین در آن نبود؛ در حالی که در موضوع بلا و مصیبت فرهنگ دینی ما بسیار غنی و سرشار است. چرا یک طلبه و یک عالم دین باید این مقدار از منابع دین بیگانه باشد؟

صدای برخی از این کلیپ‌ها با صدای آقای دکتری که در دانشگاه درس خوانده هیچ تفاوتی ندارد. هر چند حرف‌های خوبی توصیه شده است؛ اما انتشار آن حرف‌ها نه عمامه می‌خواهد نه دفتر تبلیغات اسلامی می‌خواهد و نه حوزه علمیه قم.

چه اتفاقی افتاده که یادمان رفته عالم دین هستیم؟ صرفاً در بعد روانشناسی و درمانگری افتاده‌ایم. یک مقدارش بازگشت دارد به اینکه بخشی از منابع ما نسبت به منابع ترجمه‌ای و غربی، به شکل جزئی در روش‌ها و تکنیک‌ها ورود کاربردی نکرده است. ولی مقدار بیشترش به این خاطر است که هویت طلبگی گم شده است.

بدون شک مشاوری که می‌خواهد درباره خانواده، کودک، نوجوان، و … مشاوره بدهد دست کم باید یک بار مجموع روایات مربوط به فضای خانواده و کودک و نوجوان را خوانده باشد؛ نمی‌گویم درس خارج برود، لااقل یک بار احادیثش را خوانده باشد. اما الان نمی‌توانیم تضمین بدهیم. شواهد و قرائنی هست که دوستان ما درسش را نخواندند و این خیلی خسارت است، این همان ریزش‌هاست. زیرا حوزه نیروی خودش را داده به جای اینکه مبلغ پیام امام صادق (ع) باشد، مبلغ پیام اندیشمندان غربی است.

شما نفرمایید تکنیک‌های روانشناختی با دین خدا مغایرتی ندارد، بله حرام نیست، کار را هم راه می‌اندازد، ولی جوهرش از تفکر دینی شکل نگرفته و یا لااقل مطمئن نیستیم که شکل گرفته باشد. ما موظف نیستیم این کار را انجام بدهیم، ما موظف‌ایم آخوندی بکنیم، ما باید عالم دین باشیم.

این کارگروه‌ها حتماً باید این رویکرد را حاکم بکنند که ما به عنوان عالم دین در این صحنه حضور پیدا بکنیم؛ در کسوت عالمان دین، از زبان دین، پیام دین را انتقال بدهیم و تلاش کنیم درمان دردهای خود را از دین خدا دریافت کنیم. البته شک هم نداریم که از بعضی تکنیک‌هایی که با دین مشکلی ندارد هم استفاده می‌کنیم ولی پایه را باید بر روی ادبیات دینی بگذاریم.

ما در این زمینه‌ها آیات و روایاتی داریم که کم و بیش جمع‌آوری هم شده و کتاب‌هایی پدید آمده و آثار خوبی که در این زمینه پدید آمدند. تأکید می‌کنم مرکز مشاوره حوزه (سماح)، کاملاً اسلامیتش و حوزوی بودنش و انتسابش به دین و به قم و به مکتب اهل بیت (ع)، باید لحاظ و تأمین بشود. طوری نشود که ما صرفاً درمانگرهایی بشویم که مسئله‌های مردم را حل می‌کنیم و چون داریم مسئله مردم را حل می‌کنیم، خیالمان راحت باشد که خدمت می‌کنیم، بله خدمت می‌کنیم، ولی قرار نیست که ما هر خدمتی را انجام دهیم. خیلی کارهای دیگر هم هست که خدمت هست، جراحی قلب هم خیلی خدمت بزرگی است، جان انسان‌ها را نجات می‌دهد، آیا ما باید دست از طلبگی برداریم و برویم جراحی قلب بکنیم؟ در آن صورت ریزش حوزه محسوب می‌شویم. و در واقع از ظرفیت‌های حوزه به خوبی استفاده نشده است. البته کم و بیش در جریان بعضی از تلاش‌هایی که صورت گرفته در زمینه مشاوره اسلامی هستم، و همین‌جا تشکر هم می‌کنم.

مشاهده خبر در جماران