یادداشت/
شورای ختم سلطنت
محمدرضا شاه وقتی به دنبال دستور ویلیام سولیوان سفیر آمریکا، مجبور به خروج از کشور گردید، به جهت آنکه قبل از او ولیعهد از ایران خارج شده و همسرش فرح که نایب السطنه بود نیز به همراهش از کشور خارج می شد، تصمیم به تشکیل شورای سلطنت گرفت تا در غیاب او نظام سلطنتی حفظ شود غافل از آنکه همین شورا مهر خاتمه بر نهاد سلطنت را خواهد زد.
پایگاه خبری جماران: اول بهمن سالروز پایان یافتن سلطنت در ایران است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران گرچه در روز 22 بهمن سال 1357 اتفاق افتاد ولی بیست روز قبل از آن، با استعفای سید جلال الدین تهرانی از ریاست شورای سلطنت و غیر قانونی خواندن آن، رسما به سلطنت سلسله پهلوی بر ایران مهر پایان خورده و با برگزاری رفراندم جمهوری اسلامی در فاصله زمانی کوتاهی پس از آن، برای همیشه پرونده رژیم سلطنتی در ایران بسته شد.
ظاهرا درهمه تاریخ طولانی شاهنشاهی در ایران، اولین و آخرین شورای سلطنت تشکیل شده در ایران همین شوراست. محمد رضا شاه وقتی به دنبال دستور ویلیام سولیوان سفیر آمریکا، مجبور به خروج از کشور گردید، به جهت آنکه قبل از او ولیعهد از ایران خارج شده و همسرش فرح که نایب السطنه بود نیز به همراهش از کشور خارج می شد، تصمیم به تشکیل شورای سلطنت گرفت تا در غیاب او نظام سلطنتی حفظ شود غافل از آنکه همین شورا مهر خاتمه بر نهاد سلطنت راخواهد زد.
جالب آنکه روز 22دیماه 1357حضرت امام خبر تشکیل شورای انقلاب را درست یک روز قبل از تشکیل شورای سلطنت اعلام کرد و این شورا با 15 عضو روحانی و روشنفکر و ملی و اکثر قریب به اتفاق بدون پیشینۀ کار اجرایی توانست 30 روز بعد قدرت را منتقل کند، ولی شورای سلطنت متشکل از سیاستمداران کهنهکار، طی کمتر از یک هفته فروپاشید و رییس آن به پاریس رفت و استعفا کرد و شورا را غیرقانونی خواند. این موضوع از گویاترین اتفاقات تاریخ انقلاب است که عمق نفوذ رهبری آن و استیصال شاه و اضمحلال نهاد سلطنت و مهم تر از همه مردمی بودن انقلاب ضد سلطنتی را میرساند.
اعضای شورای سلطنت که 23دیماه یعنی سه روز قبل از خروج شاه تعیین شدند،عبارتند از:
شاپور بختیار نخست وزیر، محمد سجادی رییس مجلس سنا، جواد سعید رییس مجلس شورای ملی، سید جلالالدین تهرانی سناتور سابق، محمد علی وارسته وزیر سابق دارایی، عبدالله انتظام رییس شرکت ملی نفت، علیقلی اردلان وزیر پیشین دارایی، علی آبادی دادستان سابق و ارتشبد عباس قرهباغی رییس ستاد ارتش.ریاست شورا هم به سید جلال الدین تهرانی سپرده شد. او در آن زمان 72 ساله و مدتی نایبالتولیه آستان قدس رضوی بود.
سید جلال الدین تهرانی از خانواده ای روحانی بوده و سابقه تحصیلات حوزوی هم داشت. پدرش سید علی شیخالاسلام مرندی از علما و رجال دینی شهر مرند بود که لقب شیخالاسلام را از مظفرالدین شاه قاجار گرفته بود. او مدتی در مدرسه تربیت در تهران درس خواند، سپس در مدرسه سپهسالار به تحصیل علوم دینی مشغول شد. پس از تحصیلات مقدماتی دینی به نجوم روی آورد. سیدجلال تهرانی در سال ۱۳۰۷ در جریان دستگیری سید حسن مدرس همراه او بود و مدتی زندانی شد. وی در ۱۳۱۳ از طرف دولت به اروپا سفر کرد و در بروکسل و پاریس تحصیلات خود را در رشته نجوم تکمیل کرد و مدتی در بروکسل به تدریس پرداخت.
وی از مخالفان اصلاحات ارضی در دوران محمدرضا شاه پهلوی بود و پس از سخنرانی علیه این قانون در سالن کشاورزی خراسان، از استانداری خراسان و نیابت تولیت آستان قدس رضوی استعفا کرد. در وقایع خرداد ۱۳۴۲، به لحاظ نزدیکی با امام خمینی، اقداماتی در راستای نجات ایشان به عمل آورد. در سنا با نخستوزیران انتخابی شاه، یعنی حسنعلی منصور و امیر عباس هویدا به مخالفت برخاست و غالباً به لوایح دولت رأی کبود میداد. سید جلال تهرانی تنها سناتوری بود که به لایحه مصونیت مستشاران آمریکایی (کاپیتولاسیون) که بعداً به صورت قانون درآمد، رأی مخالف داد.
او صاحب تألیفات متعددی است و منزلش در سه راه امین حضور تهران و کتابخانه و قسمتی از اشیاء نجوم و تمامی اثاثیه و مجموعه بی نظیری از اجناس عتیقه خود را وقف آستان قدس رضوی کرد. برخی از ابزارآلات اخترشناسی متعلق به خود را نیز به دانشگاه تهران اهدا کرد. از وی حدود ۳۸۰ جلد نسخه خطی به جای مانده که وقف کتابخانه آستان قدس رضوی شدهاست.
به نظر می رسد اطلاعات علمی و سوابق سیاسی و قرابت فکری او با برخی دیدگاه های حضرت امام، عامل اصلی عضویت در شورای سلطنت و انتخابش به عنوان ریاست آن شورا بوده است. وی در خاطرات خود نوشته است:
«به اعلیحضرت گفتم تقدیر چنین بوده است و به سلامت ایران را ترک کنید». شاه اما با اضطراب پرسید: «سید! مأموریت من چه میشود؟» پاسخ دادم: «مأموریت الهی را به جد من سپرده بودند که 1400 سال قبل انجام داد. شما مأموریتی آسمانی نداشتید!»
باید گفت:شاپور بختیار که شرط قبول مسئولیت نخست وزیری را خروج شاه از کشور گذاشته بود، اعتنای چندانی به این شورا نداشت، تیمسار قره باغی در خاطرات خود می گوید:
بعد از مدتی انتظار و مذاکره با وی معلوم شد، آقای بختیار اصولا به شورای سلطنت که به پیشنهاد خودش به وجود آمده و شرط قبولی ایشان برای تشکیل دولت بوده اعتقادی نداشته و میل ندارد که شورای سلطنت تشکیل جلسه بدهد. به همین جهت جلسات شورای سلطنت بعد از مسافرت اعلیحضرت، فقط دو نوبت آنهم به پیشنهاد و به اصرار من تشکیل شد.
جلسه یکم، به منظور اطلاع از طرح نخست وزیر در مورد بی قراری آرامش در کشور بود که آقای بختیار بعد از صحبت در کلیات و اظهار امیدواری نسبت به موفقیت ماموریت آقای سید جلال تهرانی کرد و گفت: با آقای تهرانی که به پاریس رفته، مذاکرات تلفنی داشته و موافقت نموده است که نامبرده به منظور ملاقات با آقای خمینی، (که بنا به خواست آقای خمینی بود) از ریاست شورای سلطنت استعفاء بدهد و اطمینان دارد با اقدامات آقای سید جلال تهرانی در پاریس و ملاقاتها ومذاکراتی که خودش با جبهه مخالفین در تهران دارد به زودی اغتشاشات و ناآرامی ها خاتمه پیدا خواهند کرد.
با استعفای تهرانی معلوم شد فقط موضوع استعفای وی مطرح نبوده بلکه شورای سلطنت با مشورت و نظر نخست وزیر، به وسیله رئیس شورا غیرقانونی اعلام شده و نتیجه ای هم از مذاکرات حاصل نگردیده است! وقتی چگونگی را از آقای بختیار سئوال کردم اظهار نمود: این حرفها تأثیری ندارد ما کار خودمان را انجام می دهیم. در صورتیکه چنین نبود، زیرا در افکار عمومی غیر قانونی اعلام شدن شورای سلطنت معنای دیگری داشت و آن غیر قانونی تلقی شدن دولت خود آقای بختیار بود که آن هم به وسیله آقای خمینی غیر قانونی اعلام شده بود.
أما علت پیشنهاد من برای تشکیل جلسه دوم شورای سلطنت به این دلیل بود که چون اعلیحضرت در موقع خروج از کشور برخلاف معمول همیشه و روش جاری ستاد بزرگ ارتشتاران، اختیارات معمول را به رئیس ستاد بزرگ نداده بودند تا به موجب آن فرامین ارتش امضاء شود، بنابراین تصمیم گرفتم که فرامین ارتش را به امضای رئیس شورای سلطنت برسانم ولی بعد از استعفای آقای تهرانی و عدم مراجعت ایشان لازم بود که رئیس شورای سلطنت انتخاب شود تا فرامین را امضاء نماید. به همین جهت به نخست وزیر تلفن زده اظهار کردم: لازم است که شورای سلطنت تشکیل جلسه بدهد. اظهار نمود:
گرفتاری زیاد است، ضرورتی ندارد که شورا تشکیل شود، وقتی موضوع امضای فرامین ارتش را مطرح کردم اظهار داشت: این کارها مهم نیست، من خودم فرامین را امضاء می کنم!، گفتم اگر هم بنا باشد که شما امضاء کنید لازم است شورای سلطنت تشکیل شده و این اجازه را به نخست وزیر بدهد. در هر حال آقای بختیار مجبور شد اعضای شورای سلطنت را برای تشکیل جلسه دعوت نماید. این جلسه هم در نخست وزیری تشکیل شد. من در شورا اظهار کردم: که برابر روش جاری ستادی برای بیشتر موارد در ارتش شاهنشاهی مانند ترفیعات، مرخصی ها، پرداخت بعضی از استحقاقیهای افسران و ... احتیاج به فرمان داریم که معمولا به توشیح اعلیحضرت می رسید. حالا که تشریف ندارند، باید رئیس شورای سلطنت آنرا امضاء نماید. نخست وزیر اظهار نمود: موضوع مهی نیست، ممکن بود من خودم امضاء کنم ولی تیمسار میل دارند که شورای سلطنت در این مورد نظر بدهد. بالاخره بعد از بحث در این باره شورا موافقت نمود که آقای بختیار فرامین را امضا کند، و قرار شد که آقای وارسته از طرف رئیس شورای سلطنت فرامین ارتش را امضا نماید.( اعترافات ژنرال، ص220-221)
دکتر ابراهیم یزدی در خاطرات خود میگوید: روز 28 دیماه 1357روزنامهها خبر ورود و عکس سید جلال تهرانی را در فرودگاه پاریس همراه با مصاحبه کوتاهی از وی منتشر کردند. در فرودگاه به خبرنگاران گفته بود : "به امام به عنوان شخصیتی که مورد وسیعترین احترامات مردم ایران میباشد احترام میگذارم."
روز ۳۰ دیماه، نامهای از سید جلال تهرانی خطاب به امام به دست ما رسید که طی آن درخواست کرده بود که به دیدار امام بیاید.
بلافاصله درخواست او با امام مطرح شد. در آن جلسه حاج احمد آقا و آیتالله اشراقی و شاید یکی دو نفر دیگر هم حضور داشتند. پس از بحث و مشورت قرار شد اجابت درخواست تهرانی موکول به استعفای وی از عضویت شورای سلطنت شود. تاکید شد که استعفایش باید کتبی باشد و طی آن تصریح کند چون شورای سلطنت را غیرقانونی میداند استعفا میدهد.
این نظر را من در حاشیه نامه سید جلال به امام نوشتم و توسط همان کسی که نامه را آورده بود برای وی بازپس فرستادم.
داستان جالبی است. مردی که قرار بود در غیاب شاه شورای سلطنت را اداره کند و حتی یک جلسه هم تشکیل نداده بودند و قاعدتا باید در تهران میبود، به سرعت خود را به پاریس رسانده بود تا با آیتالله خمینی ملاقات کند. شرط را پذیرفت و استعفا کرد و به شهروند عادی بدل شد!
در متن استعفا نامۀ خود که انتشار نیافته بودچنین نوشت:
«یکشنبه اول بهمن ماه ماقصد ۱۳۵۷ هجری شمسی
مطابق با ۲۲ شهر صفرالمظفر ۱۳۹۹ هجری قمری
قبول ریاست شورای سلطنت ایران از طرف اینجانب فقط برای حفظ مصالح مملکت و امکان تامین آرامش احتمالی آن بود. ولی شورای سلطنت به سبب مسافرت اینجانب به پاریس که برای نیل به هدف اصلی بود تشکیل نگردید.
در این فاصله اوضاع داخلی ایران سریعاً تغییر یافت. به طوری که برای احترام به افکار عمومی مصلحت در آن بود که کنارهگیری کنم و کنارهگیری کردم. از خداوند و اجداد طاهرین و ارواح مقدسه اولیای اسلام مسئلت دارم که مملکت و ملت مسلمان ایران را در ظل عنایات حضرت امام عصر عجلالله تعالی فرجه از هرگونه گزندی مصون داشته و استقلال وطن عزیز ما را محفوظ فرمایند. محمدالحسینی سید جلالالدین تهرانی».
تنها یکی از دو شرط را انجام داده بود. قرار شد برای اصلاح متن حاج احمد آقا با او صحبت کند، ایشان هم به اتفاق شخصی به نام دکتر سیفالدین نبوی به منزل سید جلال در پاریس رفتند و تقریبا بعد از سه ساعت برگشتند. طبق آنچه گفته شد سید جلال تهرانی با اکراه متن را طبق نظر امام اصلاح کرده بود. گویا وی گفته بود که: "من به تازگی این سمت را پذیرفتهام، چگونه میتوانم کتبا بنویسم که شورای سلطنت غیرقانونی است؟! با توجه به تجارب و سوابق سیاسیام نخواهند پرسید که چطور شد هفت روز پیش نمیدانستی که شورای سلطنت غیرقانونی است و حالا که به پاریس آمدهای فهمیدی که غیرقانونی است؟!
برای رفع این ایراد احتمالی این راهحل به او ارایه شد که چون امام بعد از تشکیل شورای سلطنت آن را غیرقانونی اعلام کردهاند، به تبعیت از امام وی نیز شورای سلطنت را غیرقانونی اعلام کند. متن قبلی را با تغییری مختصر و با گنجاندن این موضوع دوباره فرستاد و به سرعت مورد قبول قرار گرفت.
به همان متن اول چند جمله را اضافه کرد.
«قبول ریاست شورای سلطنت ایران از طرف اینجانب فقط برای حفظ مصالح مملکت و امکان تامین آرامش احتمالی آن بود. ولی شورای سلطنت به سبب مسافرت اینجانب به پاریس که برای نیل به هدف اصلی بود تشکیل نگردید. در این فاصله اوضاع داخلی ایران سریعا تغییر یافت به طوری که برای احترام به افکار عمومی با توجه به فتوای حضرت آیتالله العظمی خمینی دامت برکاته مبنی بر غیرقانونی بودن آن شورا، آن را غیرقانونی دانسته کنارهگیری کردم. از خداوند و اجداد طاهرین و ارواح مقدسه اولیای اسلام مسئلت دارم که مملکت و ملت مسلمان ایران را در ظل عنایات حضرت امام عصر عجلالله تعالی فرجه از هر گزندی مصون داشته و استقلال وطن عزیز ما را محفوظ فرمایند. محمدالحسینی سید جلالالدین تهرانی».
عصر همان روز دیدار صورت پذیرفت. وقتی سید جلال تهرانی برای دیدار امام به نوفل لوشاتو آمد، بیش از صد خبرنگار در اطراف منزل امام ازدحام کردند. خبر استعفای سید جلال و دیدارش از امام به عنوان بزرگترین پیروزی انقلاب، بعد از خروج شاه از ایران تلقی گردید. ملاقات البته کوتاه و در حد 10 دقیقه بود چرا که امام با رئیس مستعفی شورای سلطنت غیر قانونی چه حرفی داشت و اساسا سید جلال چه اختیاری داشت؟! دیدار سید جلال با امام کوتاه وتشریفاتی بود و حدود ده دقیقه به طول انجامید و مطلب خاصی به جز تسلیم استعفایش و دعای خیر توسط امام چیز دیگری مطرح نگردید. وی وقتی مرا دید گفت: بالاخره کار خودتان را کردید؟ به او جواب دادم که اگرچه قبول عضویت در شورای سلطنت عمل خلافی بوده است اما شما با استعفای خود آنرا منحل و به سهم خود به انقلاب کمک کردید و این خود قابل تقدیر است. (آخرین تلاش ها در آخرین روزها، ص308-302)
در دوم بهمن رییس شورای سلطنت استعفای خود را رسانهای و علنی کرد و آن را غیر قانونی دانست. در چهارم بهمن روزنامۀ کیهان به نقل از سید جلال تهرانی نوشت: «افرادی که استعفای من از عضویت و ریاست شورای غیر قانونی سلطنت را خیانت میدانند یا جاهلاند یا کوتهنظرانه قضاوت میکنند. چون من وضع افکار عمومی را در تهران دیدم و میخواستم برای حل مشکل کمک کنم»
سید جلال الدین تهرانی پس از استعفا از شورای سلطنت در همان پاریس ماند و قریب 9 سال پس از آن هم زندگی کرد و در سال 1366در شانزه لیزۀ پاریس درگذشت. او شاید تنها مقام ارشد ماههای آخر سلطنت پهلوی باشد که چندی بعد جنازۀ او به ایران انتقال یافت و در حرم امام رضا علیه السلام حد فاصل رواق دارالحفاظ و رواق دارالسیاده به خاک سپرده شده است.
مشاهده خبر در جماران