به بهانه درگذشت جانباز ۷۰ درصد و معاون سازمان فرهنگ و ارتباطات
اکبر قولى جانباز هفتاد درصد دفاع مقدس و معاون توسعه روابط فرهنگی بین الملل سازمان فرهنگ و ارتباطات درگذشت.
معاون توسعه روابط فرهنگی بین المللی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که از رزمندگان و جانباز هفتاد درصد دوران دفاع مقدس بود، روز گذشته به دیار باقی شتافت.
به گزارش جماران ، به همین بهانه عباس خامهیار در یادداشتی آورده است:
از افتخارات دوران معاونتم در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى داشتن همکارانى دلسوز، دردآشنا و فهیم در عرصه توسعه روابط فرهنگی بینالملل بود.
اکبر قولى جانباز هفتاد درصد دفاع مقدس که روز گذشته خبر ناگوار پر کشیدن ناگهانی روح بلندش همه دوستان و همکاران را سخت شوکه کرد و فردا نیز در دیار ابدی سکنی مى گزیند، یکی از سرآمدان آنان بود که مسئولیت مدیرکلى توسعه روابط فرهنگى اروپا و آمریکا را عهدهدار بود و سپس به عنوان رایزن فرهنگی کشورمان به ایتالیا اعزام شد و مدتی پس از پایان مأموریت و بازگشت به میهن به معاونت توسعه روابط فرهنگی بینالملل سازمان گمارده شد و تا دیروز عهدهدار این مسئولیت بود.
نگارش و قلمفرسایی در ثنای این مدیر مؤمن، نجیب و مخلص در این شرایط اندوهناک روحی، دشوار است و ازسوی این بنده ناتوان، دشوارتر. زیرا فقدان این یار قدیمی برایم سخت اندوهبار و برای سایر همکاران و سازمان متبوعم خسرانی سترگ محسوب میشود. اما آنچه که بیش از همه به ذهن اینجانب متبادر میشود، «نظم» اوست که به عنوان آخرین وصیت مولا علی(ع)، همواره و در همه حال بدان متعهد بود. از شکل و شمایل ظاهری گرفته تا عمق جان و فعالیتهای روزمره. زودتر از همه بر سر کار و در جلسات حضور پیدا میکرد و رایانه شخصیاش را همواره به همراه داشت.
مرحوم اکبر قولى از حدود ۳۰ سال پیش که علوم رایانهای رواج امروز را نداشت بهرغم اینکه رشته تحصیلیاش مدیریت بود، در زمینه فناوری اطلاعات تبحر خاصی داشت و این مسئله در تمامی دوران خدمتش و در همه عرصههای اداری داخل و خارج از کشور مشهود بود.
«اکبر آقا»ی عزیز ما با آن روح لطیف، در تواضع، فروتنی و بیادعایی زبانزد همگان بود. او قبل از نیل به افتخار جانبازی، یکبار هم شهید شده بود و پیش از آنکه پایش را کاملاً در جبهه از دست دهد، بر اثر موج انفجار از هوش رفته بود و پیکرش با پیکر شهدا به پشت جبهه انتقال داده شده بود. اما پس از مدتی که متوجه زنده بودنش شده و وی را بازمیگردانند، او در دفاع از میهن و صیانت از آرمان هاى ملت اش لجاجت(!!) به خرج داده و در عملیات کربلای ۴ یا ۵ پای خود را از دست میدهد وجالب اینکه به خاطر نظم و شیکپوشی و شیکرفتاری و تکیه بر عصایی فاخر کمتر کسی متوجه قطع کامل پایش میشود.
او اما تنها کسی بود که جراحت و درد ناشی از سایش محل اتصال پای مصنوعیاش را سالیان سال پنهانی متحمل شد و هیچ شکوهای بر زبان نیاورد و بیش از یک انسان سالم کار و تلاش نموده و هیچ مطالبهای هم به ازای جانبازیاش نداشت. حتی هنگام شرکت در محافلی که از او خواسته میشد، پای مصنوعیاش را دربیاورد تا آن را چک کنند(!)، خم به ابرو نمیآورد.
زندهیاد اکبر قولی، انسانی متین و باوقار بود. حقیقتاً قَوْلی حَسَن داشت و پسوند «جان» هنگام نام بردن از مخاطبانش، هرگز از ادبیاتش جدا نشد و همواره زینتبخش گفتارش بود. دینداری صادق، انقلابی عملگرا، بسیار خوشرفتار، نیکپندار و پاکسرشت بود. بزرگى خود را در قدردانى و قدرشناسى از پیشکسوتان میدید و شکرگزارى خداوند را در شکرگزارى از بندگانش به جا مىآورد که: «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق».
هنگامی که همسر و همراه با وفایش در سال ۱۳۹۷ در محل مأموریت فرهنگیاش در ایتالیا بر اثر سکته مغزی آسیب جدی دید و تا مدتها در بیمارستان بسر میبرد با عشقی وصفناپذیر از او مراقبت میکرد و برای معالجهاش از هیچ کاری دریغ نکرد. در تماسهای تلفنیمان در آن دوره حساس، هیچگاه نمیتوانست حزن و اندوه و حتی گریه هاى خود را پنهان کند. چنین صحنههایی را در دوران پرستاری از پدرش و سپس در اندوه و ماتم از دست دادن او شاهد بودم.
اکبر اقای عزیز، همیشه و نسبت به همه اینگونه مهربان و دلسوز بود و بدی هیچکسی را نمیخواست و حتی در قبال نامهربانیهای عدهای هم سخت صبور و بردبار بود. اما ناملایمات هفتههای اخیر، کمرش را خم کرد و نتوانست برابر بی اخلاقیها و نامه پراکنیهای دروغین و ناجوانمردانه تاب بیاورد.
دو شب پیش از رحلت جانسوزش، در تماسی تلفنی و در ادامه گفتگوها و دلتنگى هاى حضورى سه هفته پیش مان، سفره دلش را برایم باز کرد و در عین حال و در اوج ناراحتی، بازهم صبور بود و به بردباری دعوت میکرد. تا آن زمان هیچگاه او را اینگونه غمگین و اندوهبار ندیده بودم؛ اما نه برای خود که برای اهداف والا و مقدسِ سازمانی و میهنیاش.
خدایش بیامرزد و از سر تقصیرات همه ما درگذرد و عاقبتمان را ختم به خیر کند . امید است که خداوند مهربان روح پاکش را با یاران شهیدش محشور فرماید و آسوده و خرسند در حریم امناش سکنی گزیند. همچنین برای همسر بزرگوار و فرزندان ارجمندش، صبری جمیل و اجری جزیل آرزومندم.
به قول علامه اقبال لاهوری:
چو رخت خویش بر بستم ازین خاک
همه گفتند با ما آشنا بود
ولیکن کس ندانست این مسافر
چه گفت و با که گفت و از کجا بود
مشاهده خبر در جماران