کدخبر: ۱۵۲۸۶۹۷ تاریخ انتشار:

جی پلاس/ به مناسبت سالروز رحلت؛

مروری بر زندگی آیت الله کوهستانی؛ فرزندی از کاشان که در مازندران رشد کرد

آیت الله شیخ محمد کوهستانی در سال ۱۲۶۷ شمسی در روستای کوهستان از توابع بهشهر به دنیا آمد. وی در حوزه های علمیه مختلف از جمله ساری، مشهد و نجف به کسب علم پرداخت. او در چهاردهم ربیع الاول دیده از جهان فرو بست.

به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی آیت الله محمد کوهستانی اختصاص دارد.

 

زندگینامه آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی

در سال ۱۳۰۸ قمری (۱۲۶۷ ه.ش) در روستای کوهستان و در خانه علم و تقوا کودکی چشم به جهان گشود که سیمای ملکوتی‌اش آینده‌ای بس درخشان را نوید می‌داد. نامش را به نام پیامبر اسلام صلی‌الله علیه‌و‌آله‌و‌سلم «محمد» نهادند تا به برکت نام آن حضرت، منشأ حرکت سازنده و حیات بخش در جامعه آینده شود.

 

پدرش عالم پارسا و فقیه وارسته آیت الله محمد مهدی کوهستانی از عالمان برجسته و با فضل بود، اجداد ایشان در اصل از کاشان بوده‌اند که قریب به یک قرن و نیم قبل به مازندران هجرت کردند و نسب معظم له به «ملا محمد شریف کاشانی» که عالمی برجسته و فاضل بود می‌رسد به این ترتیب: محمد مهدی فرزند محمد علی فرزند مهدی فرزند حاج محمد کاشی که وی نوه ملا محمد شریف بود. ملا محمد شریف از علمای زمان خود به شمار می‌آمد او را به عنوان قاضی به قریه «رستمکلا» ـ از توابع شهرستان بهشهر ـ دعوت کردند که بعد یکی از نوادگان او به نام حاج محمد کاشی در کوهستان سکنی گزید و فرزندان او نیز در همان کوهستان ماندگار شدند و به کوهستانی شهرت پیدا کردند.

 

شیخ مهدی با دختر عالم ربانی مرحوم ملا محمد باقر ازدواج کرد که ثمره این پیوند مبارک تنها یادگارش آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی بود.

 

علوّ همت و روح بلند مادر

فاطمه کوهستانی ـ همسر حاج شیخ مهدی ـ بانویی با ایمان و پاکدامن و مادری خردمند و باکفایت بود. قناعت و ساده‌زیستی همراه با کیاست و تدبیر از صفات این بانوی صالح به شمار می‌آمد. از جهت معیشتی وضعیت مناسبی نداشت. اما بسیار سخاوتمند بود و به فقرا و مستمندان رسیدگی می‌کرد و در برآوردن حوائج آنان می‌کوشید. به خاندان عصمت و طهارت به ویژه سیدالشهداء علیه‌السلام علاقه‌ای وافر داشت و هفتگی در منزل مراسم روضه و عزا برقرار می‌کرد. از آن جا که وی زنی لایق و مسئولیت‌شناس بود با از دست دادن همسر دانشمند خود ضعف و سستی به خود راه نداد بلکه به خوبی از عهده مسئولیت خطیر تربیت تنها یادگارش برآمد و در رشد فکری و تعالی روحی او اهتمام ورزید.

 

اسباب و مقدمات تحصیل فرزندش را خود مهیا می‌ساخت و زحمات و دشواری‌ها را بر خود هموار می‌کرد تا طلبه نوجوانش فقدان پدر را احساس نکند و با خیالی آسوده راه پیشرفت و ترقی را بپیماید. آن مادر فداکار آن قدر در جهت تحصیل و رشد علمی فرزندش اهتمام ورزید که یک بار ناچار شد مقداری از زمین‌های مزروعی خود را بفروشد و هزینه زندگی‌اش را تأمین کند. هیچ‌گاه حاضر نمی‌شد که دیگران مخارج زندگی و تحصیل فرزندش را به عهده بگیرند، معمولاً هزینه و مخارج زندگی‌اش را علاوه بر داشتن مقداری زمین کشاورزی از طریق هنر دستی مثل کلاه‌بافی و غیره اداره می‌کرد.

 

از جمله قضایایی که نشان دهنده علوّ همت و روح بلند آن زن شایسته است آن است که وقتی به او خبر دادند یکی از تجار خیرخواه عده‌ای از مؤمنین را تشویق نمود که برای مخارج زندگی پسرش اعانه‌ای جمع‌آوری کنند و برایش به نجف بفرستند از این خبر برآشفت و به آن تاجر پیغام فرستاد که: «شیخ محمد مقنّی نیست تا برای او جیره جمع کنید، پسرم احتیاج به این پول‌ها ندارد خودم هزینه‌اش را تأمین می‌کنم.» وقتی این سخن به پدر مرحوم آیت الله برهانی رسید از همّت بلند آن مادر شگفت زده شد و گفت: به راستی که او زنی بلند همّت و مردآفرین است.

 

دوران تحصیل

مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی مشهور به «آقاجان» قسمتی از دوران کودکی خویش را در زمان حیات پدر بزرگوارش گذراند. استعداد و نبوغ فوق العاده وی، پدر را بر آن داشت که در تعلیم و تربیتش بیشتر بکوشد، لذا در همان اوان طفولیت وی را به مکتب خانه فرستاد تا با قرائت قرآن و خواندن و نوشتن آشنا شود و خود نیز شخصاً در تربیت او مراقبت کامل داشت که در آینده فردی مفید و عالمی خدمت‌گزار شود؛ گویی از جبینش آتیه‌ای پرامید را می‌خواند.

 

محمد، این نوجوان باهوش و تشنه علم، پس از فراگیری قرآن و فارسی به حوزه علمیه بهشهر که در آن عصر، پررونق و فعال بود و اساتید برجسته‌ای در آن تدریس می‌کردند رفت و علوم پایه از قبیل صرف، نحو و منطق را در آن جا فرا گرفت. کتاب «شمسیه در منطق» را نزد عالم فاضل شیخ احمد رحمانی خلیلی خواند. «مطّول» را نزد شیخ محمد صادق شریعتی آموخت و مدتی نیز از محضر عالم فاضل حاج آقا بزرگ کردکویی استفاده کرد. قسمتی از کتاب « قوانین» را نزد فقیه بزرگ آیت الله آقا خضر اشرفی تلمّذ کرد، گو این که قسمتی از فقه یا اصول را از محضر علمی آیت الله حاج سید محسن نبوی اشرفی نیز بهره برده است. بیشتر تحصیلات مقدماتی معظم له در حوزه بهشهر بود ولی در این میان مدتی در حوزه علمیه ساری درس خواند. چند ماهی نیز در حوزه علیمه بابل در مدرسه «کاظم بیک» و «سقا» نزد اساتید آن سامان به تحصیل پرداخت. در آن عصر مدیریت حوزه بابل با آیت الله شیخ محمد حسن بارفروشی معروف به «شیخ کبیر» بود و شکوه و رونق بسیار می‌داشت.

 

آیت الله کوهستانی پس از اتمام علوم پایه و آموختن ادبیات عرب و مقداری از فقه و اصول برای ادامه تحصیل عازم حوزه مشهد شد و در مدرسه «میرزا جعفر» که از مدارس بزرگ و در مجاورت حرم مطهر بود اسکان یافت تا در جوار ملکوتی حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیها السلام از فیوضات و برکات معنوی آن امام رئوف بهره‌مند شود.

 

 

دین جدّ ما را روان و ساده باید گفت

روزی ایشان به مناسبتی درباره چگونگی دوران تحصیل چنین فرمود: «در مشهد درس حاج آقا حسین قمی می‌رفتم، خیلی روان و ساده مطالب را بیان می‌فرمود، با خود گفتم: ایشان که درس خصوصی برای ما نمی‌گذارد پس خوب است که دیگر درسش را ادامه ندهم. شب در عالم خواب دیدم که سید جلیل القدری به من فرمود: «دین جدّ ما را این چنین (روان و ساده) باید گفت.»

 

آیت الله کوهستانی پس از اقامت طولانی در جوار حضرت رضا علیه‌السلام برای تحکیم مبانی اجتهاد و رسیدن به مدارج عالیه علمی، حدود سال ۱۳۴۰ قمری رهسپار حوزه بزرگ و پرآوازه نجف اشرف شد. ورود ایشان به حوزه نجف زمانی بود که حوزه در اوج شکوفایی علمی و معنوی به سر می‌برد و استوانه‌های بزرگ فقاهت و عدالت بر کرسی تدریس تکیه زده بودند و حضور آن بزرگان خود فرصت مناسبی را فراهم آورده بود که آن فقیه والامقام مبانی فقهی خویش را هر چه بهتر تقویت و استوارتر سازد.

 

ایشان پس از تلاش بیست سال به زادگاه خود بازگشت و به تاسیس حوزه علمیه و تربیت شاگردان در روستای کوهستان پرداخت.

 

وفات

سرانجام در حدود ساعت یک بعد از نیمه شب جمعه چهاردهم ربیع الاول برابر با هشتم اردیبهشت سال ۱۳۵۱ شمسی در حالی که سکوت سنگینی فضای منزل آن عالم الهی و آسمان خطه شمال را فراگرفته بود قلب مبارکش از تپش باز ایستاد و خورشید فروزانی که هزاران نفر از پرتو روشنایی او بهره می‌گرفتند غروب کرد و ندای «ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ…» «به سوی پروردگارت بازگرد» را لبیک گفت و روح بلندش به ملکوت اعلی پرواز کرد و بدین ترتیب خواسته‌اش که رحلتش شب جمعه باشد، مستجاب شد و در شب غفران و رحمت الهی به لقای محبوب شتافت.

 

طبق وصیت‌اش آیت الله هاشمی نسب (داماد ایشان) پیکر مطهرش را همان شب در حیاط منزل غسل داد. صبح جمعه آیت الله حاج شیخ محمد شاهرودی ـ از علمای برجسته بهشهر ـ بر ایشان نماز خواند. پس از انتقال جنازه به مشهد صبح فردا یعنی روز پانزدهم ربیع الاول پیکر مطهر آن عالم ربانی با حضور علما و مراجع و طلاب و قشرهای مختلف مردم به سمت حرم منوّر تشییع شد. با عنایت حضرت رضا علیه‌السلام و سفارش آیت الله العظمی میلانی در فرصتی کوتاه بدن پاک آن رادمرد الهی را در بهترین نقطه یعنی دارالسیاده در جوار ملکوتی امام هشتم علیه السلام به خاک سپردند.

 

مشاهده خبر در جماران