کدخبر: ۱۵۲۸۶۹۶ تاریخ انتشار:

جی پلاس/ به مناسبت سالروز رحلت؛

سلیمان بن مهران؛ ایرانی تباری که افتخار شاگردی امام صادق(ع) را داشت

ابو محمد سلیمان بن مهران اعمش کوفی از علمای شیعه در قرن دوم بود که گفته اند در سال ۶۱ قمری به دنیا آمد. وی از راویان احادیثی در منقبت حضرت امیر سلام الله علیه بود که برخی از آنها را مستقیم از امام صادق علیه السلام نقل می کرد.

به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی سلیمان بن مهران اعمش اختصاص دارد.

 

زندگینامه سلیمان بن مهران اعمش

سلیمان بن مهران معروف به أَعْمَش (۶۱ ـ ۱۴۷ یا ۱۴۸ق) از علمای کوفه در قرن دوم قمری و از شیعیان و اصحاب امام صادق(ع) بود. با وجود اعتقاد سلیمان به تشیع، علمای اهل سنت وی را بسیار ستوده و توثیق کرده‌اند. وی از راویان فضائل امام علی(ع) بود و روایاتی در این باب به طور مستقیم از امام صادق(ع) روایت کرده است. سلیمان اعمش از نمایندگان برجسته مکتب علمی کوفه و پیروان تعالیم عبدالله بن مسعود در علم حدیث، فقه و قرائت قرآن بود.

 

مشخصات فردی

نام کامل ابو محمد سلیمان بن مهران اعمش کوفی

لقب اعمش

ولادت سال ۶۱ قمری

محل زندگی کوفه

وفات سال ۱۴۷ و به قولی سال ۱۴۸ قمری

مشخصات دینی

از یاران امام صادق(ع)

فعالیت‌ها نقل روایت، از قاریان و فقهای کوفه

مشایخ عبدالله بن مسعود، ابان بن ابی عیاش، عدی بن ثابت

شاگردان حفص بن غیاث، ابوبکر بن عیاش

 

نام و نسب

ابو محمد سلیمان بن مهران از اهالی کوفه بود و منابع از او با عنوان اعمش کوفی نیز نام برده‌اند. به دلیل ضعف بینایی لقب اعمش داشت. وی از وابستگان (موالی) بنی‌کاهل از شاخه‌های قبیله بنی اسد بود.[۱] بیشتر گزارش‌ها او را ایرانی‌تبار و پدرش را از اهالی طبرستان[۲] و دماوند[۳] (دنباوند که منطقه‌ای میان طبرستان و ری بوده)[۴] دانسته‌اند. ظاهرا پدرش در جنگ‌های مسلمانان در شمال ایران اسیر و برده شد و در عراق یکی از افراد قبیله بنی اسد او را خرید و آزاد کرد.[۵]

سال تولد او را ۶۱ قمری [۶]یعنی همان سال شهادت امام حسین(ع) دانسته‌اند. بنابر برخی گزارش‌ها پدر سلیمان در نبرد امام حسین(ع) و کوفیان شرکت داشته است؛ اما درباره اینکه او در سپاه امام(ع) بوده یا در سپاه دشمنان ایشان، اطلاعی در دست نیست.[۷] در صورتی که این خبر صحیح باشد، برخی از نقل‌ها که او را متولد طبرستان دانسته‌اند قابل قبول نخواهد بود.

سلیمان در سال ۱۴۷ق[۸] و به قولی سال ۱۴۸ قمری در هشتاد و هشت سالگی درگذشت.[۹]

 

تشیع سلیمان

سلیمان اعمش از بزرگان شیعه و از اصحاب امام صادق(ع) است.[۱۰] هر چند نام وی در برخی از منابع اصلی رجال شیعه ذکر نشده، اما عالمان علم رجال و تراجم‌نگاران شیعه‌ای که از او نام برده‌اند، در تشیع او تردید نکرده‌اند.[۱۱] منابع اهل سنت نیز به تشیع وی اشاره کرده‌اند.[۱۲] تشیع سلیمان با توجه به زندگی او در کوفه که از مراکز تشیع بود، عجیب نیست.

 

نقل روایات در فضیلت امامان: اعمش به نقل روایات در فضایل امام علی (ع) شهرت داشت. بنابر گزارشی سید اسماعیل بن محمد حمیری، شاعر شیعی، احادیثی از فضایل علی (ع) از اعمش شنید و بر اساس آن‌ها اشعاری سرود.[۱۳]

 

همچنین نقل شده که در روزهای پایانی عمرش، ابو حنیفه که از معاصران سلیمان بود بدو گفت روایاتی درباره علی (ع) نقل کردی که اگر از آنان بازگردی برایت بهتر خواهد بود مانند روایت «انا قسیم النار». سلیمان در پاسخ ابو حنیفه حدیث دیگری نقل کرد که بر اساس آن پیامبر(ص) فرموده بود در روز قیامت خدا به من و علی (ع) می‌فرماید هر کس شما را دوست دارد به بهشت داخل کنید و هر که شما را دشمن داشته به جهنم فرستید.[۱۴]

 

در منابع شیعی روایات متعددی از اعمش در مسئله امامت و اثبات امامت علی (ع) از زبان امام صادق (ع) نقل شده است.[۱۵]

 

همچنین نام وی در سند برخی روایات که در باب اثبات امامت علی (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل شده وجود دارد.[۱۶] افزون بر این موارد از او روایاتی در سرزنش معاویه و اهل جمل[۱۷] نقل شده است.[۱۸]

 

دفاع از علی(ع) نزد خلفا: بنا بر برخی گزارش‌های تاریخی سلیمان گاه به دلیل تشیع از سوی خلفا در فشار بود. نقل شده که هشام بن عبدالملک نامه‌ای به اعمش نوشت و در آن نامه به او دستور داد مناقب عثمان و بدی‌های علی (ع) را برایش بنویسد. اعمش، نامه هشام را در دهان گوسفندی نهاد و به فرستاده هشام گفت به هشام بگو جوابت همین است؛ هنگامی که فرستاده هشام برای بردن پاسخی از وی اصرار کرد، سلیمان برای هشام چنین نوشت: «اگر عثمان مناقب تمامی اهل زمین را داشته باشد سودی برای تو ندارد و اگر علی را بدی‌های اهل زمین باشد تو را ضرر نمی‌رساند. بنابراین تو فقط مواظب خودت باش.»[۱۹]

 

بنابر گزارشی یک‌ بار منصور عباسی، سلیمان را نزد خود خواند و درباره فضایل علی (ع) پرسید و بدو گفت چند حدیث درباره فضائل علی (ع) می‌دانی؟ سلیمان در پاسخ گفت: ده هزار حدیث. سپس برای منصور روایتی در مناقب امام نقل کرد.[۲۰]

 

نظر سلیمان درباره قیام زید: از جمله حوادثی که در دوران زندگی سلیمان اتفاق افتاد قیام زید بن علی بن حسین(ع) بود. از اعمش نقل شده که می‌گفت: اگر امید پیروزی زید بن علی را داشتم در قیام او شرکت می‌کردم. این گفته می‌تواند به نوعی همدلی با قیام زید تفسیر شود. با این حال برخی روایاتی که از او نقل شده نشان دهنده این است که او از انجام چنین اقداماتی دوری می‌کرده و درباره درستی آن تردید داشته است.[۲۱]

 

جایگاه علمی سلیمان

سلیمان بن مهران از بزرگترین علمای کوفه بود.[۲۲] او را داناترین فرد به قرائت قرآن و حدیث و فرائض در میان هم عصرانش دانسته‌اند.[۲۳] بیشتر رجالیان اهل سنت و جماعت او را توثیق کرده‌اند.[۲۴]

 

روایات او را تا چهار هزار حدیث شمرده‌اند.[۲۵] و او را داناترین فرد به احادیث عبدالله بن مسعود می‌دانستند.[۲۶] با اینکه، ابن شهاب زهری، محدث معروف اهل مدینه، دانش عراقی‌ها را ضعیف می‌دانست، با دیدن مجموعه‌ای از احادیث اعمش آن را ستود.[۲۷] از جمله ویژگی‌های اعمش در مقام محدث، دقت او به سند روایات بود. او از روش اهل حدیث مبنی بر نقل انبوه حدیث بدون توجه به درستی یا نادرستی آن ناراضی بود[۲۸]

 

سلیمان از قاریان بزرگ قرآن بود.[۲۹] به گفته ابن‌سعد او در کوفه برای مردم قرآن می‌خواند و مردم قرآن‌های خود را با قرائت او تطبیق می‌دادند. استاد اصلی او در قرائت یحیی بن وثاب بود که با او رابطه نزدیک و طولانی مدت داشت. یحیی نیز قرائت را از شاگردان ابن مسعود آموخته بود؛ از همین روست که قرائت او را نزدیک به قرائت ابن مسعود دانسته‌اند.[۳۰] برخی پژوهشگران تاکید کرده‌اند که قرائت اعمش صرفا روایت قرائت ابن مسعود نبود؛ بلکه گزینشی از میان قرائات منتسب به ابن مسعود و در حقیقت اقدامی در جهت بازسازی نظام قرائی ابن مسعود بود.[۳۱] شیوه قرائت اعمش بعد از وی در قرائت حمزه و کسایی ادامه حیات یافت.[۳۲] قرائت او به شکل مستقل نیز تا مدتی حفظ شد.[۳۳]

 

اعمش از فقهای بزرگ عصر خود نیز به حساب می‌آمد. او در فقه نیز پیرو مذهب ابن مسعود بود و شاگرد برجسته ابراهیم نخعی به شمار می‌آمد. در فقه به روش تابعین کوفی پایبند بود و در مباحث حلال و حرام بسیار محتاط بود‌ و به شیوه استادش ابراهیم نخعی از اظهار نظر درباره حلال و حرام بودن امور پرهیز داشت.[۳۴]

 

استادان، راویان و شاگردان

اعمش افزون بر شاگردی امام صادق (ع)، تحت تاثیر محیط علمی عراق بوده و مهم‌ترین سرچشمه دانش حدیثی و فقهی و قرآنی وی تعالیم عبدالله بن مسعود است که هر چند خود وی با او ارتباط مستقیم نداشت اما نزد شاگردانش درس آموخته بود.

 

استاد اصلی اعمش در قرائت قرآن یحیی بن وثاب بوده است.[۳۵] اما او علم قرائت قرآن را از استادان بسیاری آموخت از جمله ابراهیم نخعی، زر بن حبیش، زید بن وثاب، عاصم بن ابی النجود، ابی‌حصین، مجاهد بن جبر و ابی‌العالیه الریاحی.[۳۶]

 

بنابر برخی روایات، سلیمان با انس بن مالک دیدار کرده بود؛ اما در اینکه از او حدیث شنیده باشد، تردید کرده‌اند.[۳۷] سلیمان اعمش از بسیاری افراد، روایت نقل کرده است، از جمله:[۳۸]

عبدالله بن ابی اوفی

حکم بن عتیبه

ابو اسحاق سبیعی

ابان بن ابی عیاش

طلق بن حبیب

زید بن وهب

ابی عمرو شیبانی

ابی ظبیان بن جندب

خیثمه بن عبدالرحمن الجعفی

سعید بن بعیده

سلیمان بن مسهر

طلحه بن مصرف

طلحه بن نافع

ابراهیم بن مالک اشتر نخعی

عبدالله بن مره

عبد العزیز بن رفیع

عبدالملک بن عمیر

عدی بن ثابت

عماره بن عمیر

راویانی که از سلیمان نقل روایت کرده‌اند نیز بسیارند، از آن میان می‌توان به این افراد اشاره کرد[۳۹]

سفیان ثوری

حکم بن عتیبه

ابواسحاق سبیعی

شعبه بن الحجاج

شعبه بن الحجاج

حفص بن غیاث

جریر بن حازم

سهیل بن ابی صالح

ابراهیم بن طهمان

ابو اسحاق الفزاری

ابوبکر بن عیاش

عبدالله بن ادریس

 

ویژگی‌های اخلاقی

گزارش‌های تاریخی از شوخ‌طبعی او سخن رانده‌اند؛[۴۰] با وجود این برخی از روایات نیز او را فردی بدخلق دانسته‌اند.[۴۱] اعمش فرد زاهدی بود که با وجود فقر و تنگدستی به سلاطین و ثروتمندان بی‌اعتنایی می‌کرد. همچنین منابع از مراقبت او بر نماز جماعت خبر داده‌اند.[۴۲]

 

پانویس

۱. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۶، ص۳۳۳.

۲. طبری، تاریخ الطبری، ۱۹۶۷م، ج۱۱، ص۶۵۲.

۳. سمعانی، الانساب، ۱۳۸۲ق، ج۱۱، ص۳۲.

۴. دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۰، ص۴۰۲.

۵. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۹، ص۶.

۶. زرکلی، الاعلام، ۲۰۰۲م، ج۳، ص۱۳۵.

۷. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۹، ص۶.

۸. نگاه کنید به: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۹، ص۱۳.

۹. طبری، تاریخ، ۱۹۶۷م، ج۱۱، ص۶۵۲.

۱۰. طوسی، رجال، ۱۳۸۱ق، ص۲۱۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۲۸۱؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۹۸۹م، ج ۸، ص۲۸۰-۲۸۱ .

۱۱. امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج ۷، ص۳۱۶؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۹۸۹م، ج۸، ص۲۸۱.

۱۲. ابن‌حجر، تهذیب التهذیب، ۱۹۸۴م، ج۴، ص۱۹۶.

۱۳. ابی‌الفرج اصفهانی، ج۷، ص۱۸۶.

۱۴. مجلسی، بحار الانوار، ۱۳۶۳ش، ج۳۹، ص۱۹۶.

۱۵. برای نمونه نک: حر عاملی، إثبات الهداة، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۱۳۳؛ ج ۲، ص۱۰۷؛ ج۳، ص۸۱.

۱۶. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۳۴۳؛ حر عاملی، إثبات الهداة، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۳۱۳؛‌ ج۱،‌ ص ۳۱۷؛ ج۲، ص۶۱.

۱۷. دشمنان علی(ع) در جنگ جمل.

۱۸. دایره المعارف تشیع، مدخل سلیمان بن مهران.

۱۹. دایره المعارف تشیع، مدخل سلیمان بن مهران.

۲۰. خوارزمی، المناقب، ۱۴۱۱ق، ص۲۸۴.

۲۱. ذهبی، سیر اعلام نبلاء، ج۶، ص۲۳۴.

۲۲. ذهبی، تاریخ اسلام، ج۹، ص۱۶۱.

۲۳. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۹، ص۷؛ مزی، تهذیب الکمال، ۱۹۹۲م، ج۱۲، ص۸۵.

۲۴. عزیزی و دیگران، ج۱، ۴۳۷-۴۳۸ .

۲۵. ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج۹، ص۱۶۲.

۲۶. مزی، تهذیب الکمال، ۱۹۹۲م، ج۱۲، ص۸۵.

۲۷. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۶، ص۳۲۲.

۲۸. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۴۰۴.

۲۹. مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۴، ص۳۰۹.

۳۰. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۶، ص۷۹۹؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۴۰۲-۴۰۳.

۳۱. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۴۰۳.

۳۲. مقریزی،‌ ج۴، ص۳۰۹.

۳۳. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۴۰۳.

۳۴. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۴۰۵.

۳۵. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۶، ص۷۹۹؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۹، ص۴۰۲-۴۰۳.

۳۶. ابن‌جزری، غایة النهایة، ۱۳۵۲ق، ج۱، ص۳۱۵.

۳۷. ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج۹، ص۱۶۲.

۳۸. ابن‌حجر، تهذیب التهذیب، ۱۹۸۴م، ج۴، ص۱۹۵.

۳۹. ابن‌حجر، تهذیب التهذیب، ۱۹۸۴م، ج۴، ص۱۹۶؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج۹، ص۱۶۲.

۴۰. ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج۹، ص۱۶۳.

۴۱. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج ۹، ص۷.

۴۲. مزی، تهذیب الکمال، ۱۹۹۲م، ج۱۲، ص۸۸؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۹، ص۱۰.

 

منابع

ابن‌حجر، شهاب‌الدین احمد، تهذیب التهذیب، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۴م.

ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت،‌ دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.

ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل‌ابی‌طالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.

ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت،‌ دار الفکر، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.

امین، محسن، أعیان الشیعه، تحقیق حسن امین، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.

حر عاملی، محمد بن حسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت، اعلمی، ۱۴۲۵ق.

خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت،‌ دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.

خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۱ق.

خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بیروت، مدینة العلم، ۱۹۸۹م.

زرکلی، خیرالدین بن محمود، الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ پانزدهم، ۲۰۰۲م.

دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۹، مدخل اعمش.

دایرةالمعارف تشیع، ج، مدخل سلیمان بن مهران.

ذهبی، شمس‌الدین محمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت،‌ دار الکتاب العربی، ط الثانیة، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.

سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، تحقیق عبدالرحمن بن یحیی المعلمی الیمانی، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.

طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت،‌ دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.

طوسی، محمد بن حسن، رجال، نجف، انتشارات حیدریه، ۱۳۸۱ق.

عزیزی و دیگران، حسین و پرویز رستکار و یوسف بیات، راویان مشترک، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۰ش.

مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، اسلامیه، ۱۳۶۳ش.

مزی، یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، تصحیح بشار عواد معروف، بیروت، موسسة الرسالة، ۱۹۹۲م.

مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت،‌ دار الکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۲۰ق/۱۹۹۹م.

مشاهده خبر در جماران