جی پلاس؛
فلسفه غیبت طولانی امام عصر(عج) چیست؟
دوران امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به امر حضرت حق، با غیبتی طولانی همراه شده که فلسفه ای دارد.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، امام حسن عسکری علیه السلام در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ به شهادت رسیدند و دوران امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آغاز شد. اما این دوران با دو غیبت صغری و کبری همراه شد و در این مطلب برآنیم که به علت غیبت طولانی ایشان بپردازیم:
پاسخ اجمالی:
امام زمان(عج) مأموریّت دارند تمام اصول تعلیمات اسلام، مانند عدالت و راستی را در جهان پیاده کنند و پیاده شدن یک چنین برنامه ای، شرایط و مقدّماتى لازم دارد؛ از جمله: آمادگى روحى مردم جهان، تکامل علوم و فرهنگ هاى انسانى، تکامل وسایل ارتباط جمعى، پرورش نیروى انسانى و...، فراهم شدن این امور نیاز به گذشت زمان دارد، لذا باعث طولانی شدن غیبت شده است.
پاسخ تفصیلی:
نخست باید توجّه کرد که غیبت امام از دیدگان ما، به این معنا نیست که ایشان در جهان دیگرى جز این جهان زندگى مى کنند یا وجود جسمانى شان به وجود ناپیدایى مانند امواج تبدیل شده است؛ بلکه معنای غیبت امام(عج) این است که ایشان در میان مردم زندگى مى کنند و مردم آن حضرت را مى بینند ولى نمى شناسند و از یک زندگى طبیعى برخوردارند.
امّا چرا غیبت ایشان طولانى است و فلسفه این غیبت ممتد چیست؟ در برابر این پرسش باید گفت: برنامه حضرت مهدى(عج) با برنامه پیامبران و سایر پیشوایان یک تفاوت کلّى دارد و آن این است که برنامه ایشان قانونگذارى نیست؛ بلکه یک برنامه به تمام معنا اجرایى در تمام جهان است؛ به این معنا که ایشان مأموریّت دارند تمام اصول تعلیمات اسلام را در جهان پیاده کنند و اصول عدالت و داد و حقّ و حقیقت را در میان همه افراد بشر بسط و گسترش دهند.
درست است که پیامبران و امامان نیز قسمت هایى از این برنامه را اجرا کرده اند، ولى بر اثر نبودن آمادگى در بسیارى از مردم جهان، این موضوع جنبه جهانى و عمومى به خود نگرفت و پس از نفوذ در شعاع معیّنى از جامعه هاى انسانى متوقّف ماند.
روشن است که پیاده شدن یک چنین برنامه انقلابى جهانى که به وسیله آن اصول عدالت و دادگرى و حقّ و حقیقت در میان همه مردم جهان گسترش یابد، شرایط مقدّماتى لازم دارد که در زیر به آنها اشاره مى شود و این شرایط و امکانات جز با مرور زمان و تکامل همه جانبه اجتماع ممکن نیست؛ از جمله:
1- آمادگى روحى
در درجه نخست باید مردم جهان براى اجراى این اصول، تشنه و آماده شوند و تا در مردم جهان تقاضایى نباشد «عرضه» هر نوع برنامه مادّى و معنوى مؤثّر نخواهد بود. قانون عرضه و تقاضا نه تنها در نظام زندگى اقتصادى حکمفرماست و تقاضایى از مردم نسبت به کالایى نباشد عرضه آن کالا کم اثر خواهد بود، بلکه عین این نظام در عرضه برنامه هاى معنوى و اصول اخلاقى و مکتب هاى سیاسى و انقلابى نیز حکفرماست و تا در اعماق دل مردم - براى این نوع امور - تقاضا و درخواستى نباشد عرضه آن با شکست روبه رو شده و کارى از پیش نخواهد رفت.
البتّه با گذشت زمان و شکست قوانین مادّى و پدید آمدن بن بست هاى جهانى و کشیده شدن بشریّت بر لب پرتگاه جنگ، مردم جهان را خسته خواهد کرد و آنان را به این حقیقت واقف خواهد ساخت که اصول قوانین مادّى و سازمان هاى به اصطلاح بین المللى، نه تنها نمى توانند مشکلات زندگى را حل کنند و عدالت را در جهان حکمفرما سازند، بلکه همین خستگى و یأس، مردم دنیا را براى پذیرش یک انقلاب بنیادى مهیّا و آماده مى کند و مى دانیم که این موضوع نیاز به گذشت زمان دارد تا تجربه هاى تلخ زندگى ثابت کند که تمام نظامات مادّى و سازمان هاى بشرى در اجراى اصول عدالت و احقاق حق و برقرارى امنیّت و آرامش، عاجز و ناتوانند و سرانجام بر اثر یأس و نومیدى، این تقاضا در مردم گیتى براى تحقّق چنان آرمان الهى پدید آید و زمینه براى عرضه یک انقلاب جهانى به وسیله یک مرد الهى و آسمانى از هر نظر مساعد شود.(1)
2- تکامل علوم و فرهنگ هاى انسانى
از سوى دیگر براى برقرار ساختن یک حکومت جهانى، براساس عدل و داد، نیاز فراوانى به پیشرفت علوم و دانش ها و فرهنگ هاى اجتماعى و مردمى دارد که آن نیز بدون پیشرفت فکرى و گذشت زمان ممکن و میسّر نمى شود.
برقرارى حکومت جهانى که در سراسر جهان، عدل و داد و قانون حکومت کند و همه مردم جهان از کلّیّه مزایاى فردى و اجتماعى اسلام بهره مند شوند بدون وجود یک فرهنگ پیشرفته در کلیه شؤون بشرى امکان پذیر نیست و هرگز بدون یک فرهنگ کامل، جامه عمل به خود نمى پوشد. این نیز احتیاج به گذشت زمان دارد.
3- تکامل وسایل ارتباط جمعى
از سوى دیگر، چنین حکومتى نیاز به وجود وسایل کامل ارتباط جمعى دارد تا در پرتو آن بتواند مقرّرات و احکام و اصول انسانى را از طرق مختلف در مدّت کوتاهى به مردم جهان اعلام کند. این موضوع بدون تکامل صنایع انسانى و گذشت زمان نیز انجام نمى گیرد.
4- پرورش نیروى انسانى
از همه اینها گذشته، پیشبرد چنین هدفى و پى ریزى چنان انقلابى به یک نیروى فعّال و سازنده انسانى نیاز دارد که در واقع ارتش انقلاب جهانى را تشکیل مى دهد و تشکیل چنین ارتشى و به وجود آمدن چنین افراد پاکباخته و فداکارى که در راه هدف و حقیقت از همه چیز بگذرند نیاز به گذشت زمان دارد.
اگر در برخى از روایات مى خوانیم که فلسفه طولانى شدن غیبت امام زمان، همان امتحان و آزمایش مردم است، ممکن است ناظر به همین قسمت باشد؛ زیرا امتحان و آزمایش در منطق اسلام نه به معنای آزمون هاى معمولى و کشف امور پنهانى است؛ بلکه مقصود از آن پرورش روحیّات پاک و پدید آوردن حدّاکثر ورزیدگى در افراد است.(2)
مجموع این جهات چهارگانه(3) نیاز به این دارد که زمان قابل ملاحظه اى بگذرد و جهان از بسیارى از جهات پیش برود؛ و آمادگى روحى و فکرى براى پذیرش حکومت جهانى بر اساس حقّ و عدالت در مردم پدید آید؛ آن گاه این برنامه با وسایل و امکانات خاصّى در سطح جهانى به وسیله حضرت مهدى(عج) پیاده شود... این است فلسفه غیبت طولانى امام.
امّا با این حال چرا امام در میان مردم شناخته نمى شوند و به طور ناشناس زندگى مى کنند؛ در صورتى که براى ایشان ممکن است که به طور شناخته شده در میان مردم به سر ببرند تا روزى که فرمان الهى درباره انقلاب جهانى ایشان فرا رسد؟
درباره این سؤال باید گفت: امام همچون انسان هاى دیگر طبق سنن عادّى انسانى زندگى مى کنند، ولى ایشان از یک عمر طولانى برخوردارند، اگر شناخته مى شدند هرگز از گزند نیروهاى اهریمنى که در هر عصر و زمانى تعداد و شماره هاى آنها کم نیست مصون و محفوظ نمى ماندند و به دست آنان از بین مى رفتند، چنانکه تاریخ این مطلب را درباره تمام امامان و پیشوایان گذشته به روشنى ثابت کرده است؛ و اگر آفتاب عمر امامى از پیشینیان به وسیله اهریمنان بدخواه غروب مى کرد امام و پیشواى دیگرى جاى او را مى گرفت، در صورتى که این موضوع درباره حضرت مهدى(عج) چنین نیست؛ ایشان آخرین حجّت خدا هستند و باید برنامه به دستشان اجرا شود.
در این صورت، ناچار باید به طور ناشناس زندگى کنند تا روزى که مأموریّت اجراى این برنامه به ایشان محوّل شود.(4)
پی نوشت:
(1). یکى از نشانه هاى روشن قیام امام زمان(علیه السلام) که احادیث اسلامى همگى بر آن اتّفاق دارند این است که سراسر اجتماع بشرى را جور و ستم و تعدّى و بیدادگرى فرا مى گیرد و ابرهاى یأس و نومیدى زندگى جامعه انسانى را تیره مى سازد و در حقیقت فشار ظلم و تعدّى آن چنان بر دوش آنان سنگینى مى کند که انسان را براى پذیرش انقلاب دیگر، انقلابى عمیق و بنیادى به دست توانا و نیرومند یک مرد الهى آماده مى سازد.
(2). تمام آزمون هاى الهى که درباره پیامبران و اولیاى وى انجام مى گیرد براى همین منظور است. اگر خدا ابراهیم را با تکالیف و وظایف سنگینى آزمود، چنان که مى فرماید: «وَ اِذِ ابْتَلَى اِبْراهِیمَ رَبَّهُ بِکَلِمَات فَاَتَمَّهُنَّ» (سوره بقره، آیه 124) براى همین هدف بوده است تا این رادمرد الهى به قدرى در کوران حوادث قرار گیرد تا در صلابت و استقامت به صورت فولاد آب دیده در آید.
(3). مجموع این جهات چهارگانه را مى توان در امور زیر خلاصه کرد: 1- تکامل روحى 2- تکامل فرهنگى 3- تکامل وسایل ارتباط جمعى 4- تشکیل یک ارتش انقلاب جهانى از یک جمعیّت پاکباخته و فداکار.
(4). گرد آوری از کتاب: پاسخ به پرسش های مذهبی، آیات عظام مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، مدرسة الإمام علی بن أبی طالب(ع)، چاپ دوم، ص 223.
مشاهده خبر در جماران