کدخبر: ۱۵۲۳۴۳۴ تاریخ انتشار:

یادداشت/

سوالی از زندگانی امام سجاد

پایگاه خبری جماران: یکی از سوالات و شبهات پیرامون زندگانی امام سجاد(ع) آن است که آیا واقعا مادر آن بزگوار، فرزند یزدگرد پادشاه ساسانی بوده است یا خیر؟ و اگر بوده است، جریان ازدواج ایشان با با امام حسین(ع) چگونه بوده است؟

آن چه در پی می آید پژوهشی کوتاه در این زمینه است که در آن سعی شده بی طرفانه و به دور از تعصب، به ارائه تمام دیدگاه های برجسته پرداخته شود.

در منابع روایی و تاریخی حداقل سه جریان در مورد ازدواج این بانو وجود دارد:

جریان نخست

نخستین جریان در این باره که معروف‌ترین آنها نیز هست و در بسیاری از منابع روایی و تاریخی مطرح می‌شود و بیشتر قابل استناد است، این است که در اواخر سال ششم حکومت عثمان، آخرین جنگ میان سپاه مسلمانان با شاهان ساسانی شکل گرفت و در آن زمان یزدگرد سوم شاه ایران به همراه دوتن از دخترانش بنام شاه زنان و شهربانو در خراسان بودند که در پس این جنگ یزدگرد فرار کرد و دختران وی اسیر شدند. پس از به اسارت درآمدن آن ها، آن دو را به مدینه بردند و به خلیفه تحویل دادند.

در آن زمان، مردم از خلافت ناراضی بودند و بدنبال قیام علیه وی بودند؛ لذا خلیفه سوم از این شرایط به-وجود آمده استفاده کرد و این دو دختر را توسط امیرالمومنین(ع) به امام حسن و امام حسین(ع) هدیه کرد تا از این طریق روابط خود را با امامان معصوم بهبود ببخشد و خطر احتمالی قیام مردم را دفع کند. امام علی(ع) به اطرافیانش خبر داد که شهربانو مادر پاکی برای ائمه‌ طاهرین خواهد شد و همچنین می‌فرماید: «او مادر اوصیاء، ذراری پاک است». (ناسخ التواریخ، ج۱، ص۱۳)

همچنین علامه مجلسی(رضوان الله علیه) در این باره از امیرالمومنین(ع) نقل کرده است:

امیرالمؤمنین(ع) به فرزندش امام حسین(ع) سفارش می‌کند که نسبت به آن بانو نیکی و احسان کند و می‌فرماید: «به شهربانو نیکی کن، که او پسندیده است و برای تو بهترین فرد روی زمین بعد از تو را به دنیا خواهد آورد.» (بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۹؛ کافی، ج ۱، ص ۴۶۷)

شیخ صدوق(علیه الرحمة) نیز در کتاب «عیون  اخبارالرضا» از امام رضا(ع) نقل کرده است:

«این دو خواهر –شاه زنان و شهربانو-چون عجم و شاهزاده بودند و به اصطلاح امروزی خودمان در پر قو بزرگ شده بودند، مانند سایر زنان عرب توانایی زایمان بدون حضور قابله را نداشتند فلذا هردو به هنگام زایمان از دنیا رفتند.

شهربانو همسر امام حسین(ع) بعد از زایمان، و شاهزنان همسر امام حسن مجتبی(ع) قبل از زایمان به دیار حق شتافتند و هردوی آنها در قبرستان بقیع دفن شدند.

 همچنین شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال در اشاره به این واقعه متذکر شده است که شهربانو پس از به دنیا آمدن امام سجاد از دنیا رفت و در بقیع دفن شد و حضرت زین العابدین توسط فرد دیگری نگهداری می شد.

در این هنگام امیرالمومنین(ع) به همراه حسنین به واسطه جنگ جمل، در بصره حضور داشتند که خبر ولادت دُرّ گران بهای صحیفه سجادیه حضرت زین العابدین(ع) به وسیله پیک به محضر آن ها می رسد و در این هنگام ابوالاسود دوئلی که در شعر دستی روان داشت این بیت را بیان کرد:

و ان ولیدا بین کسری هاشم

لاکرم من نیطت علیه التمائم

یعنی فرزندی که در میان دو طائفه خسروان ساسانی و بنی هاشم-یعنی امام حسین(ع)-به دنیا آمده است بهترین فرزندی است که نشانه کوچکی بر او آویزان کرده باشند.

«تمائم» جمع «تمیه» است که در فارسی به چیزی میگویند که غالبا مردم برای دفع چشم و نظر بر بچه های شان آویزان می کنند. البته اینجا منظور این نیست که حتما بنی هاشم از این ها برای دفع چشم و نظر استفاده کرده باشند بلکه در مجموع کنایه از فرزند و کودک است.

سوالی که مطرح می شود این است که این شعر ابوالاسود دوئلی چه ارتباطی با میلاد امام زین العابدین(ع) دارد؟

پاسخ این است که طبق اسناد تاریخی، جنگ جمل در نیمه ماه جمادی الاول سال ۳۶ هجری رخ داده است و ابوالاسود دوئلی به عنوان مذاکره کننده با عایشه در این جنگ حضور داشت و لذا در پی همین جریانات، آن زمان در آنجا حضور داشته و این شعر را نیز سروده است، لذا تاریخ ولادت امام سجاد (ع) نیز بنابر نظر مشهور به همین تاریخ-یعنی ۱۵ جمادی الاولی سال ۳۶ هجری- و به ایام فتح بصره در جنگ جمل بر می گردد.(تاریخ تحقیقی اسلام، آیت الله شیخ محمد هادی یوسفی غروی)

جریان دوم

اسارت شهربانو در دوره امیرالمومنین علی(ع) 

هنگامی که حضرت علی(ع)، حریث بن جابر را به حکومت قسمتی از شرق فرستاد، حریث از آن سرزمین دو دختر یزدگرد را به اسارت گرفت و نزد حضرت علی(ع) روانه ساخت. آن حضرت شهربانو را به امام حسین(ع) بخشیدند و زین العابدین(ع) از او متولد شد و دیگری را به محمدبن ابی بکر داد و قاسم از او متولد گردید. (ریاحین الشریعه، ص ۱۲و۱۳؛ جلاءالعیون، ص۸۳۳)

این جریان رد می شود؛ زیرا:

اولاً آن چه در منابع تاریخی آمده و به حد تواتر نیز رسیده است، آن است که هرگز فتوحاتی در زمان خلافت حضرت علی(ع) نبوده است؛ از این رو به اسارت گرفتن کنیزی به دست هرکسی رد می شود.

ثانیاً این روایت نیز درست به نظر نمی رسد؛ زیرا نام «حریث بن جابر» در شمار کارگزاران علی(ع) در آن زمان دیده نمی شود و ظاهرا حریث بن جابر هیچ گاه از جانب امام علی(ع) به حکومت خراسان منصوب نشده است.

جریان سوم

پـس از اسـارت شـهـربـانـو، او را بـه مـجـلس خـلیـفـه دوم آوردنـد. کـمال و جلال و زیبایى او همه را متعجب کرد. وقتى شهربانو را در جمع مسلمانان وارد کردند، چهره خود را پـوشـانـد و گـفـت: روز هـرمـز سـیـاه‌بـاد (کنایه از این که روزگار فرزندان هرمز به کجا انجامید است)! خلیفه سـخـن او را نـفـهـمـیـد و خیال کرد که دشنام مى‌دهد؛ از این‌رو خواست او را بزند که امـام عـلى (ع) او را مـنـع کـرد. سـپـس، خـلیـفـه دسـتور داد تا او را براى فروش عـرضـه کـنـنـد و بـراى این کـه خـریـداران قیمت بیشترى بپردازند، گفت نقاب از صورت او بـردارنـد. شـهـربـانـو از بـرداشـتـن نـقـاب خـوددارى کـرد. امام على (ع) به خلیفه دوم گفت: رسـول خـدا (ص) فرموده است که بزرگ هر قومی را احترام کنید، پس او را در انـتـخـاب شـوهـر، آزاد بـگـذار و هـر کـس را کـه انـتـخـاب کـرد، قـیـمـتـش را بـا او حـسـاب کـن. وقـتـى بـنـا شـد او را در انـتـخـاب هـمـسـر آزاد بـگـذارنـد، شـهـربـانـو امـام حـسـیـن (ع) را انـتـخـاب کرد و بـا اشـاره، مـنـتـخـب خـود را شناساند. (بزرگ زنان صدر اســلام، احمد حیدری، ص۴۷)

 

 

جریان سوم نیز رد می شود؛ زیرا:

اولاً این که براساس رویات تاریخی مورد استناد، شهربانو در آخرین جنگ میان سپاه اسلام و ایران به اسارت در آمده بود و جزء اسیران خراسان بوده است؛ که این جنگ در سال ششم خلافت عثمان رخ داده است و این در حالی است که خلیفه دوم در این زمان اصلاً زنده نبوده است.

ثانیاً بنابر قول مشهور، امام سجاد(ع) در سال ۳۶ هجری قمری به دنیا آمده و خلیفه دوم در سال ۲۳ هجری قمری کشته شده است؛ یعنی اگر شهربانو در آخرین سال خلافت خلیفه دوم به اسارت در آمده و با امام حسین(ع) ازدواج نموده باشد؛ مفهوم آن چنین است که امام سجاد(ع) ۱۳ سال پس از ازدواج شهربانو با امام حسین(ع) به دنیا آمده است. هرچند این حادثه محال نیست، اما بسیار بعید به نظر می رسد.

ثالثاً راوی گزارش دهنده این جریان، «عمرو بن مر» است که نجاشی و ابن عضائری سخنان او را بسیار ضعیف می دانند؛ همچین استاد مطهری نیز تصریح می کند که دو نفر در نقل روایات دو نفر غیر قابل اعتماد هستند که علمای رجال نیز آن ها را غیر مقبول دانسته اند: یکی «ابراهیم بن اسحاق احمری نهاوندی» و دیگری «عمرو بن شمر».

البته این نکته را نیز متذکر می شویم که خود شهید مطهری در سخنان خود و همچنین مرحوم سیّدجعفر شهیدی، در کتاب «چراغ روشن در دنیاى تاریک» یا «زندگانى امام سجّاد(علیه السلام)»، به دلایل زیر اصل این ماجرا -یعنی ازدواج شهربانو با امام حسین(ع)-را رد مى کند:

۱-اختلاف در نام شهربانو؛

۲-اختلاف در نام پدر وى؛

۳- یزدگرد در سال سى ام هجرى در زمان خلافت عثمان کشته شد؛ لذا اسارت دخترانش در زمان عمر، با استبعاد بیشترى همراه است.

استاد سید محمدتقی قادری نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر نیز در کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» هم همین نظر استاد مطهری و استاد شهیدی(رضوان الله علیهما) را دارد.

در مجموع، استدلالات مرحوم شهیدی هر چند قابل توجه است، ولى در حدى نیست که بتواند این ماجراى مشهور را رد و ابطال کند؛ چرا که اختلاف در نام و نام پدر و زمان اسارت، نمى تواند اصل ماجرا را ابطال کند و به هر حال، همه نقل ها در این که از خاندان شاهنشاهى ایران، بانویى اسیر مى شود و به ازدواج امام حسین علیه السلام در مى آید، متفق اند.

گفتنى است که اشکالات مرحوم سید جعفر شهیدى، از سوی دکتر احمد مهدوى دامغانى، در کتاب «شاهدخت والاگُهر شهربانو»،  به گونه اى علمى و روشمند، پاسخ داده شده اند.

با توجه به مطالب و قضایای بیان شده، می توان استنتاج کرد که ظاهراً جریان نخست بیشتر قابل استناد است و به حقیقت امر نزدیک تر می باشد. و الله اعلم!

 

مشاهده خبر در جماران