یادداشت؛
عبرت های عاشورا - ۱؛ عدم پاسخگویی به مردم!
پایگاه خبری جماران: هر سال که ماه محرم فرا میرسد، عده ای تنها در اندیشه برگزاری عزاداری هستند، اما باید به این نکته توجه نمود که عزاداری برای ائمه (ع) و به ویژه امام حسین (ع) و یارانش، فرصتی است تا همه ما، بیش از عزاداری، پیرامون این حوادث و رویدادها تأمل کنیم و از آنها درس عبرتی برای این روزگار خود فرا بگیریم.
یکی از سؤالاتی که همواره پیرامون حادثه عاشورا مطرح بوده، این است که چگونه ۵۰ سال بعد از وفات پیامبر اسلام (ص)، نوه ایشان به دست حکومتی که مدعی حکومتی اسلامی است، به شهادت میرسد؟ چه زمینه هایی وجود داشته که بسیاری از مردم آن زمان نه تنها مخالفت چندانی نمیکنند، بلکه عده بسیاری حتی همراهی هم میکنند و در کربلا برای کشتن نوه رسول خدا (ص) حاضر میشوند؟
برای پاسخ به این سؤال، باید زمینه های آن را در حکومت بنی امیه به ویژه در دوران معاویه که به تدریج نوع فکر مردم تغییر کرد، جستجو نمود. اما این حکومت چه ویژگیها و چه نوع عملکردی داشت که در نهایت، کار آن به شهادت امام حسین (ع) منجر شد؟
یکی از ویژگیهای این حکومت آن بود که معاویه، حکومت خود را حکومتی از جانب خدا میدانست که خداوند آن را به او داده است. در واقع معاویه برای تثبیت خلافت خود، از برخی اصول دینی بهره میبرد. وی به قدرت رسیدن خود را از سوی خدا میدانست؛ زیرا همه کارها در دست خداوند است (ویکی شیعه). زمانی دیگر معاویه گفت: این خلافت امری از امر خداوند و قضایی از قضای الهی است (ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج ۹، ص۸۵). معاویه در برابر فرزند عثمان که به ولایتعهدی یزید اعتراض کرد و گفت تو به خاطر پدر ما سر کار آمدی، اظهار کرد: این مُلکی است که خداوند آن را در اختیار ما قرار داد (ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج ۱، ص۲۱۴) و زیاد بن ابیه، حاکم معاویه در بصره و کوفه، ضمن خطبه معروف خود گفت: ای مردم! ما سیاستمدار و مدافع شما هستیم و شما را با سلطنتی که خداوند به ما داده، سیاست میکنیم (ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج ۴، ص۱۸۰). بر همین منوال بود که یزید نیز در اولین خطبه خود گفت: پدرش بندهای از بندگان خدا بود، خداوند او را اکرام کرده و خلافت را به او بخشید... و اکنون نیز خداوند این حکومت را بر عهده ما نهاده است (ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، ج ۱، ص۲۱۴).
نتیجه چنین رویکردی به حکومت چه خواهد بود؟ طبیعی است با چنین رویکردی به حکومت، اولاً حاکم خود را در برابر مردم پاسخگو نمیداند و مدعی است تنها به خدا باید پاسخ دهد. ثانیاً هر کار و عملی انجام دهد، معصوم از خطا تلقی میشود، چراکه به زعم مردم، حکومت او از جانب خدا است و و هر عمل آن، مطابق خواست خدا تلقی میگردد. از دل همین نوع حکومت است که شهادت امام حسین (ع) در کربلا رقم میخورد، چراکه در نظر عدهای از مردم، این کار از سوی حکومتی از جانب خدا صورت گرفته و در نتیجه ایرادی متوجه آن نیست.
این در حالی است که حضرت علی (ع) که با انتصاب از سوی خداوند و با بیعت و پذیرش اکثریت مردم با ایشان به حکومت رسید، هیچگاه خود را از پاسخگویی به مردم مبرا ندانست. ایشان در یکی از خطبه هایشان میفرمایند: «هرگز گمان مبرید سخن حقی را که به من پیشنهاد داده و گفته اید، بر من گران آید (یا ناراحت شوم) و نه این که بپندارید در پی بزرگ نشان دادن خویشتنم؛ زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه داشتن عدالت به او، برایش سنگین باشد، عمل به آن برای وی سنگینتر است. از سخن حق، یا مشورت به عدالت، خودداری نکنید، زیرا من خویشتن را مافوق آن که اشتباه کنم، نمیدانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر آن که خداوند مرا حفظ کند» (نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶).
اکنون باید پرسید که آیا در زمان حاضر چنین تلقی از حکومت اسلامی ایران در نزد عده ای وجود ندارد که آن را صرفاً حکومتی از جانب خدا معرفی نماید؟ و آیا چنین دیدگاهی از سوی بعضی از افراد ترویج نمیگردد؟ آیا تضعیف و انحراف از جمهوریت نظام، به چنین دیدگاهی منجر نمیشود که حکومت اسلامی را صرفا حکومتی از سوی خدا معرفی نماید که هر آنچه انجام دهد، مبرا از خطا است و حاکم اسلامی نیازی به پاسخگویی به مردمان ندارد؟
*فاعتبروا یا اولی الابصار*
مشاهده خبر در جماران