کدخبر: ۱۵۱۵۰۲۸ تاریخ انتشار:

ناگفته های علی اکبر محتشمی پور از امام خمینی، تشکیل حزب الله لبنان و توصیه هایش به مسئولان ایرانی - مصاحبه ای که پس از چهار سال منتشر شد

مرحوم سید علی اکبر محتشمی پور در مصاحبه ای که پس از چهار سال و پس از درگذشتش منتشر شده می گوید: من معتقد هستم ایران هر کاری را می خواهد بکند باید بدون تبلیغات باشد چون تاثیرش از اینکه تبلیغات بکنیم بیشتر است. ما می گوییم تبلیغات مصرف داخلی دارد، اما در خارج هم منعکس می شود وقتی اینجا (در عراق) منتشر می شود تاثیر معکوس می گذارد. بر این اساس می توانیم در عراق خیلی کارها بکنیم و زیرساخت‌های عراق را بدون تبلیغات گسترده و بدون اینکه بیاییم در صدا و سیما و این طرف و آن طرف تبلیغ کنیم و بگوییم که ما داریم این کار را می کنیم، با آنها قرارداد ببندیم و آن را خوب اجرا کنیم و کار را از دست دیگران بگیریم. ما می توانیم برای اینها مترو بسازیم، جاده بکشیم و پولش را هم بگیریم.

به گزارش جماران؛ ایرنا نوشت: حجت الاسلام و المسلمین سیدعلی اکبر محتشمی‌پور از موثرترین مردان سیاست ایران در دوران انقلاب اسلامی و از بنیانگذاران جبهه مقاومت در منطقه، چهارسال پیش از رحلت در ماه گذشته،در مصاحبه با ایرنا به سوالاتی در باره برخی مسائل دوره حیات سیاسی اش بویژه مسائل منطقه پاسخ داد که اینک منتشر می شود.

مرحوم محتشمی‌پور در مصاحبه‌ای اختصاصی با خبرنگار اعزامی ایرنا به نجف در آذرماه ۹۶، دیدگاه‌های خود را در خصوص مسائل مختلف منطقه تشریح کرد اما به درخواست خودش، انتشار آن به آینده موکول شد و اکنون در آستانه بیستمین روز درگذشت این روحانی و سیاستمدار برجسته عضو مجمع روحانیون مبارز در قالب «پروژه تاریخ شفاهی ایران ایرنا»، متن کامل آن منتشر می شود. 

 او در ابتدا تمایلی برای گفتگوی خبری نداشت و تاکید می کرد که به نجف آمده است تا از سیاست و مسائل روزمره رسانه‌ای دور باشد اما بالاخره تواضع و مهربانی و حسن میزبانی‌اش بر این عدم تمایل غلبه کرد و انجام مصاحبه را پذیرفت. 

در باره محتشمی پور

سیدعلی اکبر محتشمی پور یکی از چهره‌های شاخص پیش و پس از انقلاب اسلامی، از یاران برجسته بنیانگذار جمهوری اسلامی، از مسوولان بلندپایه کشور در دهه ۶۰ و یکی از موثرترین چهره‌ها در تشکیل جبهه مقاومت و حمایت از انتفاضه ملت فلسطین به شمار می‌رود.

محتشمی پور در ۱۳۲۵ خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود، در مدرسه علوی تحصیلات خود را به پایان رساند و بعد برای فراگیری علوم دینی عازم حوزه های علمیه تهران، قم و نجف شد. از جمله استادان ایشان در این دوره می توان به امام خمینی(ره)،  آیت الله سیدحسن بجنوردی، آیت الله خوئی، آیت الله میرزا باقر زنجانی و نیز شهید آیت الله سیدمصطفی خمینی اشاره کرد.  

این عالم برجسته برای پیروزی انقلاب اسلامی، تلاش های بسیاری انجام داد و در قیام و نهضت امام خمینی(ره) علیه رژیم پهلوی از هیچ کوششی فروگذار نکرد و در این مسیر حتی به زندان افتاد. پس از تبعید امام به ترکیه و نجف، عازم عراق شد و تا زمان پیروزی انقلاب در ۱۳۵۷ هجری خورشیدی،  بیشتر زمان خود را خارج از ایران گذراند. محتشمی پور از جمله چهره های روحانی بود که امام (ره) را در دوران تبعید همراهی کرد.

مرحوم محتشمی پور در فاصله سال های ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹ خورشیدی عضو دفتر امام(ره) در پاریس، تهران و قم بود. او همچنین در ۱۳۵۹ عضو هیات منتخب امام برای بررسی بنیاد مستضعفان بود و در همین سال نماینده امام و مدیر صدای جمهوری اسلامی و نیز عضو شورای سرپرستی سازمان صدا و سیما بود. از دیگر مسوولیت های اجرایی وی می توان به وزیر کشور در کابینه دولت سوم از ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸، عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز، عضو کمیته مشاورین سیاسی حضرت آیت الله خامنه ای از ۱۳۶۸، نماینده مردم تهران (دوره  های سوم و ششم مجلس شورای اسلامی) ، رییس کمیسیون دفاع و دبیرکل گروه بین المجالس در دوره سوم مجلس شورای اسلامی، رییس کمیته علمی کنفرانس بزرگداشت بیستمین سالگرد شهادت آیت‌ الله سید مصطفی خمینی، مدیر مسوول مجله «بیان» در ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۰، مشاور اجتماعی ریاست جمهوری در دولت اصلاحات از۱۳۷۶ تا ۱۳۷۸، رییس کمیته علمی ستاد صدمین سالگرد میلاد امام خمینی(ره)، رییس فراکسیون جبهه دوم خرداد در دوره ششم مجلس شورای اسلامی (فراکسیون اکثریت)، دبیرکل کنفرانس بین‌المللی حمایت از قدس و حمایت از حقوق مردم فلسطین (ایران)، دبیرکل مجمع بین المللی پارلمان های مدافع مسأله فلسطین (أمین عام الرابطة الدولیة للبرلمانیین المدافعین عن القضیة الفلسطینیة «بیروت) و... اشاره کرد.

او که عمر خویش را سراسر در راه اعتلای اسلام و انقلاب، آزادی قدس شریف و دفاع از مظلومان وقف کرده و از بنیانگذاران حزب‌الله لبنان بود، در این راه از اهدای جسم و جان خویش نیز دریغ نکرد و به مقام جانبازی نائل آمد. محتشمی پور از ۱۳۶۰ خورشیدی به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوریه فعالیت می کرد.  او در دوران سفارتش، گروه های اسلامی به ویژه حزب الله لبنان و نیز هسته های مقاومت را تشکیل داد، این عامل سبب شد در بهمن ۱۳۶۲ خورشیدی، صهیونیست ها برای او، بسته ای انفجاری ارسال کردند و به این صورت او مورد هدف یک حادثه تروریستی قرار گرفت و در اثر آن از ناحیه چشم، گوش و هر ۲ دست آسیب دید و یک دست او از مچ قطع شد.

این عالم ربانی و سیاستمدار برجسته که یک دهه اخیر را در نجف اشرف ساکن شده بود، خرداد ماه گذشته پس از ابتلا به بیماری کووید ۱۹ برای طی درمان از نجف به بیمارستانی در کرمانشاه منتقل شد. او بعد از مداوای اولیه، به دلیل وخامت شرایط جسمی در  بیمارستان خاتم‌الانبیا(ص) تهران بستری شد و سرانجام، در ۱۷ خرداد ۱۴۰۰ چشم از جهان فروبست. 

 

 

متن کامل مصاحبه «محمدکاظم جعفری» خبرنگار ایرنا با آقای محتشمی پور که آذرماه ۱۳۹۶ در محل بیت امام راحل (ره) در نجف اشرف انجام شد اما به درخواست خود ایشان، انتشار آن به آینده موکول شده بود، اکنون و در شرایطی که جبهه مقاومت همچنان در صحنه منطقه فعال است، «الحشدالشعبی» روز گذشته با رژه ای باشکوه، هفتمین سالگرد تاسیس خود را در عراق جشن گرفته و افغانستان با روزهای دشواری روبرو است، تقدیم مخاطبان گرامی می شود: 

شما از بنیانگذاران حزب الله لبنان و از نزدیکترین افراد به‌حضرت امام هستید. اکنون با توجه به موفقیت‌های ماه‌های اخیر نیروهای مقاومت در عراق و سوریه و لبنان و پایان نظامی داعش، آینده منطقه را چطور می‌بینید و از نظر شما منطقه به کدام سمت پیش خواهد رفت؟ 

شما در مطلع سخنتان من را از جمله موسسان نیروی مقاومت مطرح کردید، اما موسس اصلی حزب الله شخص حضرت امام (ره) بودند یعنی فکر، طرح و اندیشه تاسیس حزب الله لبنان مربوط به‌شخص حضرت امام بوده است.

بعد از فتح خرمشهر و شکست قاطع رژیم بعث عراق و صدام حسین، من در سوریه به‌عنوان سفیر جمهوری اسلامی مشغول به‌فعالیت بودم. در این هنگام به‌من خبر دادند که یک هیات بلند پایه‌ نظامی و سیاسی در حال آمدن به‌سوریه است، و شما نیز برنامه ملاقات با حافظ اسد رییس جمهور سوریه را هماهنگ کنید.

وقتی این هیات وارد سوریه شد هم ارکان وزارت خارجه و هم فرماندهان سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی آن را تشکیل می‌دادند و رئیس هیات جناب دکتر ولایتی بود و در کنار دکتر ولایتی، وزیر دفاع جناب سرهنگ سلیمی حضور داشت؛ در میان چهره های برجسته ای را که در آن زمان آمدند، اگر بخواهم به نام افرادی اشاره کنم، باید از آقای محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران و آقای رفیق دوست (عضو شورای فرماندهی سپاه که اندکی بعد، وزیر سپاه پاسداران شد)، هم نام ببرم.

البته سپاه در آن موقع به‌صورت شورایی اداره می‌شد. فرمانده نیروی زمینی ارتش و تعدادی از فرماندهان ارتش از جمله مرحوم شهید صیاد شیرازی و دیگران نیز بودند. 

ملاقاتی با آقای حافظ اسد رییس جمهوری سوریه ترتیب داده شد که متجاوز از چهار ساعت طول کشید. در این ملاقات بحث این بود که با توجه به حمله اسراییل به‌ لبنان و اشغال جنوب لبنان و بیروت توسط نیروهای اسرائیلی و اشغال برخی از منطقه بقاع تا مرزهای سوریه، و  با توجه به‌اینکه نیروهای ایران (از ضرورت حضور در مقابل ارتش عراق با توجه به فتح خرمشهر و احتمال برقراری آتش بس) آزاد شده اند، برای مشارکت در دفاع از لبنان و سوریه این آمادگی را دارد که تا ۱۱ لشکر از لشکرهای سپاه و ارتش به‌منطقه اعزام شوند.

آنها گفتند کلیه سلاح و مهمات و هزینه‌های لشکر توسط خود ایران تامین می‌شود و یک اتاق عملیات مشترکی هم برای فرماندهان نظامی ایران و سوریه در سوریه تشکیل خواهد شد که تصمیم گیری‌ها در رابطه با نحوه مقابله با اسرائیل در آن اتاق عملیات گرفته خواهد شد.

حافظ اسد زیر بار نمی رفت و معتقد بود که شما صدام و رژیم عراق را نمی‌شناسید. بر این اساس، فکر نکنید جنگ تمام شده، این جنگ ادامه پیدا می‌کند و صدام باز هم حمله خواهد کرد و شما با رژیم عراق درگیر هستید. بر این اساس خودمان در سوریه با اسراییل درگیر خواهیم بود، می‌توانیم دفاع کنیم و شما زحمت نکشید.

ولی به‌هرحال طبق تصمیمی که در شورای عالی دفاع گرفته شده بود، قرار بود ایران در سوریه همگام با نیروهای سوری در این جنگ مشارکت داشته باشد. در نهایت قرار بر این شد که فرماندهان ایران و سوریه با هم بنشینند و هماهنگی کنند و در مورد نحوه انجام کار تصمیم بگیرند. این هیات حدودا چهار پنج روز در سوریه بودند، جلسه‌های متعددی برگزار شد و تصمیم گرفته شد که ۱۱ لشکر به‌سوریه اعزام شوند. هیات به ایران بازگشت و بلافاصله لشکر محمد رسول الله (ص) به‌فرماندهی حاج احمد متوسلیان از یک سو و نیروهای چتر باز و کلاه سبزهای ارتش جمهوری اسلامی ایران هم از سوی ارتش و نیروهای مسلح به‌سوریه آمدند.

 

 

چهار هواپیما متشکل از ۲ هزار نیرو از سپاه و بسیج و ارتش نیز وارد سوریه شدند، و سلاح‌های سبک، نیمه سنگین و سنگین به‌وسیله هواپیماهای نظامی به‌سوریه منتقل شد. هر شب یک هواپیما وارد می‌شد و ما استقبال می‌کردیم و آنها را در سوریه اسکان می دادیم اما روز پنجم دیدیم که نیرویی نیامد و روند اعزام متوقف شده است. با ایران تماس گرفتیم، گفتند امام مخالفت کرده اند و دستور داده اند که  نیرو به‌ سوریه اعزام نشود.

این خبر خیلی برای ما سنگین بود چرا که همه به‌ این نیروها دل بسته بودند، به‌خصوص لبنانی‌هایی که تحت اشغال اسراییل بودند، لذا من به‌همراه حاج محسن رفیق دوست که آن موقع عضو شورای فرماندهی سپاه بود و به‌عنوان مسئول تدارکات نیروهای مسلح به‌سوریه آمده بود، به‌تهران آمدیم و یک ملاقات از امام خواستیم. خدمت ایشان رسیدیم و من مفصل راجع این موضوع با حضرت امام صحبت کردم و از وضعیتی که پیش آمده اظهار نگرانی کردم.

به امام گفتم، اگر ما نیرویی به ‌سوریه نمی فرستادیم، مشکل نبود، اما الآن که نیرو فرستاده شده و این تصمیم در همه رسانه‌ها اعلام شده، متوقف شدن کار خیلی از نظر پرستیژ و حیثیتی برای جمهوری اسلامی و انقلاب خوشایند نیست، به‌خصوص که روی افکار عمومی مسلمانان به‌خصوص شیعیان سوریه و لبنان تاثیر منفی می‌گذارد چرا که خواهند گفت ایران وعده داده، خودش خلف وعده کرده و وسط راه سوریه را تنها گذاشته است. (چون) این سوریه نبوده که درخواست بکند و مجبور باشد، این ما بودیم که سوریه را مجبور کردیم که بپذیرد نیروهای ما نیز در کنار  آنها وارد عرصه مبارزه با رژیم صهیونیستی شوند. بر این اساس، به‌امام عرض کردم برای ما در سوریه، پاسخگویی به سوالاتی که از طرف خبرنگاران و مردم عادی می شود، خیلی سخت است. من آنقدر تحت تاثیر احساسات خودم و شرایط سوریه و لبنان قرار گرفته بودم که این حرف‌ها را که به‌امام می‌زدم، با اشک صحبت می کردم. حضرت امام با آرامش همه حرف های من را گوش کردند و بعد فرمودند که شرایط ما در داخل و خارج کشور استثنایی است.

تحلیلی که امام (ره) در آن روز ارائه داد، برای من بسیار بسیار مهم و جالب بود که یک رهبری که اصلا  سابقه نظامی گری نداشته است،  امروز در مقام رهبری یک انقلاب،  مدیریت کشور، نظام و انقلاب را به‌عهده دارد، چگونه مسائل را با دقت و ظرافت تجزیه و تحلیل و تصمیم گیری می کند.

امام فرمودند که شرایط جنگ ما با صدام و رژیم بعث عراق کاملا متفاوت است با اینکه نیرو در یک کشور دیگر اعزام کنیم. ما در شرایطی با عراق می جنگیدیم و از کشورمان دفاع می کردیم که نیروهای ما یک عقبه ای به‌مساحت جغرافیایی ایران داشتند، تمام مردم ایران از شهر و روستا این نیرو را پشتیبانی می کردند و می کنند، تمام بیمارستان های ما در خدمت مجروحان و تمام مساجد و حسینیه‌ها نیز در خدمت تدارکات جبهه بوده و هست. اما در سوریه و لبنان یک انقطاع کامل بین کشورمان و آن منطقه داریم، چه کسی می خواهد از نیروهای ما در سوریه و لبنان پشتیبانی کند؟! هر اتفاقی بیفتد ما مسئول جان بچه‌هایمان هستیم. در اینجا ما به راحتی نیروهایمان را تدارک می کردیم اما الان باید از کدام فضا استفاده کنیم و امکانات را برای تدارک نیروهایمان بسیج کنیم، از راه عراق که در جنگ هستیم و از راه ترکیه نیز که عضو ناتو است.

علاوه بر آن، امام به‌هیچ وجه از چنین تصمیمی که در شورای عالی دفاع گرفته شده بود، اطلاع نداشتند و وقتی از طریق رسانه‌ها متوجه این تصمیم و ورود نیروهای ایران به‌سوریه و لبنان شده بودند دستور توقف را صادر و از تداوم اعزام جلوگیری کرده بودند. 

 

 

آیا باز هم این اتفاق افتاده که مسئولان ارشد بدون اطلاع امام (ره)،  تصمیم‌های به‌این مهمی بگیرند یا این که اقدامات را از قبل با امام یا دفتر امام، هماهنگ می‌کردند؟

من چون سابقه طولانی در رابطه با امام دارم عرض می کنم، این یک موردش بود که بدون اینکه امام در جریان باشد تصمیمی گرفته شد، ولی وقتی متوجه این تصمیم اشتباه شدند با آن مخالفت کردند. مدیریت و تدبیر امام این گونه بود که به‌افرادی که مسئولیت‌های مختلفی دارند، اختیارات می‌دادند و از آنها مسئولیت می‌خواستند و آنها در تصمیم گیری آزاد بودند.

بر اساس قانون اساسی، حضرت امام فرمانده کل قوا بودند ولی اختیارات فرماندهی کل قوا را در انحصار شخص خودشان قرار نداده بودند، حساب می کردند که وزیر کشور مسئول امنیت و انتظامات کشور است و نیروهای امنیتی که در آن زمان نیروهای کمیته، شهربانی و ژاندارمری بودند باید در چهارچوب سیاست های دولت و وزارت کشور عمل بکنند و لذا حضرت امام به‌وزرای کشور اختیارات فرماندهی کل قوا را اعطا می کردند و وزیر کشور جانشین فرماندهی کل قوا در نیروی انتظامی می شد.

در مورد ارتش و سپاه هم همین طور بود و زمانی که بنی صدر رئیس جمهور بود، جانشین فرماندهی کل قوا در نیروهای مسلح شد و بعد از بنی صدر هم این اختیارات به‌فراخور به‌برخی اعطا می شد که آخرین فردی که جانشین حضرت امام شد، آیت الله هاشمی رفسنجانی بود که مسئولیت جنگ را بر عهده داشت. بر این اساس، جانشینی فرماندهی کل قوا نیز به‌ایشان واگذار و اعطا شد.

یک موقعی دکتر ولایتی از برخی از وزیران گلایه کرده بود که اینها در سیاست‌های خارجی دخالت می کنند و برای وزارت خارجه مشکلاتی ایجاد می شود. حضرت امام نامه نوشتند برای مهندس (میرحسین) موسوی و فرمودند که ولو اینکه همه وزارتخانه‌ها مسئولیت مشترک دارند اما هر وزیری در حیطه وزارتخانه خودش مسئولیت مستقیم دارد و باید پاسخگو باشد و وزیران نباید در کار دیگر وزیران و وزارتخانه‌ها دخالتی داشته باشند و در این خصوص وزارت خارجه و شخص وزیر امور خارجه را مثال زده بودند.

همین نامه باعث شد که در دور دومی که ما می‌خواستیم (به عنوان وزیر کشور) رای اعتماد از مجلس بگیریم، مخالفان من در مجلس، آمدند و این نامه امام را مطرح کردند که تنها کسی که در دولت راجع به مسائل خارجی از جمله آمریکا، اسرائیل و فلسطین و لبنان و جاهای دیگر اظهار نظر می کند آقای محتشمی پور است پس، منظور امام ایشان است و ایشان مخالف مشی امام عمل می کنند و لذا یک چنین نامه تندی را برای نخست وزیر فرستادند و اشاره به این موضوع کردند.

اتفاقا امام که مباحث مجلس را پیگیری می کردند، وقتی این بحث‌ها داغ می‌شود، به‌حاج احمد آقا می فرماید احمد! این ها در مجلس با مطرح کردن این نامه چماقی را درست می کنند که آقای محتشمی را حذف کنند. به‌یکی از نمایندگان مجلس بگو که سوالی در این رابطه از من بکند.  لذا در آن زمان زنگ می زنند به‌حجت الاسلام مجید انصاری که شما یک سوالی مطرح کنید از امام که آیا شما نظرتان از طرح این نامه آقای وزیر کشور، آقای محتشمی بودند؟!. آقای انصاری این نامه را استفتا می کند و برای جماران و امام می فرستد. امام نیز جواب می دهد منظور من از آن نامه آقای محتشمی نبوده و ایشان با هوش سیاسی خود به‌ اسلام و ایران خدمت کرده اند.

حضرت امام (ره) به‌دستگاه‌ها و شخصیت‌ها مسئولیت می‌دادند و از آنها مسئولیت می‌خواستند، مگر در موارد نادر وقتی می دیدند که انحراف، زاویه اش خیلی منفرجه می شود، ورود می کردند و جلوی انحراف را می گرفتند.

 

 

آینده مقاومت را در منطقه با توجه به‌پیروزی بر داعش در عراق و سوریه چطور می بینید؟

آقای جعفری ببینید اگر بخواهم وارد ریز قضایا بشوم، قصه خیلی طولانی می شود ولی یک نکته ای را می‌خواهم عرض کنم که جمهوری اسلامی یک الگویی را در زمان امام با مشورت و یا طرح حضرت امام ایجاد کرد که همین الگوی حزب الله لبنان و مقاومت اسلامی در  لبنان است که نزدیک به ۴۰ سال است که سرپا و موفق است و با کمترین اشتباه، آن مسیری را که از همان اول سیاست گذاری شده را ادامه می دهد و موفق هم پیش می رود. 

در موارد نادری ممکن است اشتباهی صورت گرفته باشد، و این به‌خاطر شالوده ای است که با نظر حضرت امام در ابتدا ریخته شد و مقاومت اسلامی شکل گرفت. ما موارد دیگری هم داریم که بانی و تَبَنی آن به‌قول عرب‌ها به‌وسیله جمهوری اسلامی بوده اما آن موارد، مواردی نبوده که امام دخالتی کرده باشد یا نظریه ای داده باشند. یک موردش شورای عالی افغانستان است که در داخل ایران، این شورای عالی تشکیل می شد و طبیعتا از دستگاه های مختلف شامل وزیر کشور، وزیر اطلاعات، فرمانده کل سپاه، نماینده آیت الله منتظری که آن موقع آقای ابوشریف بود، همه عضو بودند. 

تصمیم گیری‌ها راجع به احزاب مختلف سنی و شیعه افغانستان در این شورا گرفته می شد و این  گروه‌های مبارز افغانستانی که آن موقع در برابر شوروی سابق مقاومت می کردند نیز به وسیله این شورا پشتیبانی می شد. من بعد از اینکه از سوریه برگشتم و به‌صورت طبیعی عضو این شورای عالی شدم در یکی از جلسه‌ها خدمت اعضا این مساله را مطرح کردم که مشکل ما در افغانستان با این وضعیتی که هست حل نخواهد شد. و الآن اگر بخواهیم طرح موفقیت آمیز داشته باشیم، باید طرح لبنان را در افغانستان و عراق هم پیاده کنیم. ما در لبنان ۲ راه داشتیم؛ یک راه شکل دادن مقاومت به‌همین شکل فعلی و یک راه هم این بود که احزاب اسلامی موجود در لبنان را در جلسه ای جمع کنیم و شورای عالی احزاب اسلامی لبنان را تشکیل بدهیم و آموزش بدهیم و برای دفاع در برابر اسرائیل اسلحه و مهمات و امکانات در اختیارشان بگذاریم اما نظر امام این نبود. 

امام(ره) نظرشان این بود که ما خودمان یک تشکیلاتی را برنامه ریزی و تاسیس کنیم و در چهارچوب یک حرکت واحد و یکپارچه که هم از نظر نظامی و هم از نظر عقیدتی کارآمد باشند برای مقابله با اسراییل تاسیس شود نه اینکه یک شرکت سهامی درست کنیم و هر گروهی خود را شریک بداند و سهم خودش را بگیرد به‌عنوان اینکه برود با اسراییل وارد نبرد شود چون در این صورت، بحث منافع شخصی و تحصیل بیشتر امکانات جایگزین بحث مبارزه با اسرائیل می شود. 

این موضوع باعث کینه می‌شد و هر گروه که امکانات بیشتری کسب می کرد، مابقی سعی در حذف آن می‌کردند. بر این اساس، درگیر می‌شدند شبیه چیزی که امروز در افغانستان است. ما الآن حدود هشت گروه مجاهد شیعه در افغانستان داریم به‌جایی که با دشمن وارد مبارزه و جنگ شوند با خودشان می جنگند، شیعه با شیعه و سنی با سنی و... . این بزرگترین خطر و تهدید افغانستان است. علت اینکه آنها (دولت مجاهدین) در مقابل طالبان سقوط کردند و از بین رفتند، به‌خاطر این است که خودشان با خودشان می جنگیدند، یک تشکیلات منسجم یکپارچه در افغانستان نبود، بلکه جبهه بود، جبهه ای متشکل از شرکت‌های مختلف که منافع خود را دنبال می کردند، لذا این طرح، طرح موفقی نیست. طرح عراق نیز همین طور بود. در عراق هم حزب الدعوه از یک طرف، امل اسلامی از یک طرف، و گروه های دیگر شیعه عراق از یک طرف جمع شده بودند و یک شرکت سهامی تشکیل داده بودند در حالی که طرحی که امام مبتکرش در لبنان بود، ایجاد یک تشکیلات واحد و یکپارچه از هر حیث بود. بنابر این از وقتی اساسنامه حزب الله که در سال ۶۲ به‌وسیله یکی از اعضای حزب الله اعلام شد و در آن مسائل مربوط به‌حزب الله اعم از اعتقادات، مرام نامه  و اساس نامه در نزدیک به ۲۰ صفحه A۴ تدوین و اعلام شد و بر همان پایه نیز عمل می کند، موفق بوده است.

البته یک تغییرهایی در سیستم تشکیلاتی حزب الله انجام شده، در گذشته شورایی اداره می شد، شورای حزب الله بود ولی امروز به‌وسیله دبیرکل حزب الله مدیریت می شود، یک تغییراتی به‌مرور زمان انجام شد ولی ریشه ای و مبنایی نبود، بلکه مبنای آن یک مبنای قوی و استواری است که حزب الله همچنان بر اساس آن پافشاری می کند و راهش را ادامه می دهد و به‌این راحتی نه آمریکا و نه اسراییل و نه هیچ  قدرتی نمی تواند حزب الله لبنان را از پای درآورد.

 

 

با این توضیحات آیا نیروی الحشد الشعبی در عراق را هم در همین چهارچوب حزب الله لبنان می بینید یا ممکن است سرنوشتی مشابه آنچه در افغانستان و عراق قبل از داعش شاهد بودیم، رخ دهد؟

من از ۲ سال پیش (سال ۱۳۹۴ ) و شکل گیری الحشد الشعبی و فرمان حضرت آیت الله سیستانی برای ثبت نام و آن هجومی که برای ثبت نام از طرف جوانان عراقی (در لبیک به فرمان آیت الله سیستانی) صورت گرفت و موجب وحشت فراوان داعش و حامیان داعش شده بود، که ظرف چند روز متجاوز از ۲ میلیون نفر ثبت نام کردند و خود این ثبت نام مانع بزرگی برای ورود داعش به‌سامرا و نجف و کربلا شد و وحشت فراوانی آنها را فرا گرفته بود، در ذهنم مسائلی آمد و با بزرگانی صحبت کردم و مطرح کردم که بهترین فضا را می شود در عراق با همین جریان الحشد الشعبی ایجاد کرد، به‌صورتی که هم از نظر سیاسی و عقیدتی این جوانان عراقی بارور شوند و آمادگی پیدا کنند و هم از نظر آموزش های نظامی و تخصصی جهت مقابله با داعش. برای آینده عراق نیز سرمایه بسیار بزرگ و قوی ایجاد می‌شود. در یک جلسه خدمت آیت الله سیستانی راجع این موضوع صحبت کردم و برای برخی از کسانی که دست اندرکار الحشد الشعبی بودند، طرحم را بیان کردم. 

متاسفانه جریان‌های مخالف الحشد الشعبی از همان اول که احساس کردند چیزی مانند مقاومت اسلامی در منطقه در عراق نیز به‌وجود می آید، به‌تبلیغات و شانتاژهای خیلی زیادی دست زدند و مساله تعارض آمیز و فرقه گرایی را مطرح کردند. شرایط لبنان با عراق یکی است و حتی لبنان پیچیده تر از لبنان است، در عراق بحث شیعه و سنی مطرح  است در حالی که در لبنان هم شیعه، هم سنی و هم فالانژها و دروزی‌ها و مسیحی‌ها هستند.

 مسائل لبنان به‌مراتب سخت تر از عراق است. وقتی توانستیم معادله لبنان را با تمام پیچیدگی هایش حل کنیم، به‌راحتی می توانیم در داخل عراق هم مسائل را حل کنیم. ولی در لبنان، شوراهای حزب الله و دبیرکل هایی مانند سید عباس موسوی و سید حسن نصرالله که آمدند دارای یک تفکر باز و اندیشه خیلی خوبی بودند وقتی یک تحلیلی به‌آنها ارایه می شد، خودشان با ابعاد گسترده تر پیاده می کردند و به اجرا در می آوردند. در درون حزب الله تعصب‌های فرقه گرایانه وجود نداشت، آموزش‌هایی را که حزب الله به شیعه می دهد به‌اهل سنت حرکت توحید طرابلس هم می دهد، شیخ سعید شعبان در خیلی از موارد مورد موافقت بیشتر جمهوری اسلامی قرار می گیرد، یا در بدنه مدیریتی حزب الله، قنطار مسیحی هم هست. 

در لبنان وقتی بحث انتخابات می شود، حزب الله یک لیست بیشتر ندارد، حتی حزب الله با توجه به درایت بالایی که دارد، توانسته است جنبش املی را که از حزب الله جدا است، در داخل لیست خودش قرار دهد و از آن حمایت بکند و حتی رئیس مجلس که آقای نبیه بری است مورد حمایت سید حسن نصرالله و جنبش امل قرار می گیرد. حزب الله این گونه با دید باز و وسیع برخورد می کند لذا توانسته قلب‌های همه را به‌سوی خودش جلب کند. بنابر این، الحشد الشعبی با توجه به تنوع گروهها زمینه بروز اختلاف را دارد و اگر حزب الله لبنان را الگو قرار دهند براحتی می تواند یک نیروی پشتیبان وحدت عراق و حامی استقلال و تمامیت ارضی کل عراق باشد. بحث شیعه اصلا مطرح نیست بلکه با الگو گرفتن از جاهای دیگر از جمله حزب الله لبنان و با لحاظ کردن تفاوت هایی که در عراق وجود دارد حتما موفق خواهند شد اما اگر مشی احزاب سیاسی عراق را در پیش بگیرند و سرگرم اختلافات شوند، زمینه ای فراهم می شود که دچار مشکل و انشقاق شوند.

 

 

از برخی از سیاسیون در عراق شنیدم که مرجعیت نجف آیت الله سیستانی گفته الحشدالشعبی با فتوای ما و دعوت ما ایجاد شد اما به نیروی ایران تبدیل شد. آیا شما این نگرش را تایید می کنید و آیا اگر وجود دارد آن را جزو همین  اختلاف‌ها می دانید که ممکن است به‌آینده نیروی مقاومت در عراق لطمه بزند؟

من اطلاعی ندارم و در شان آیت الله سیستانی نمی بینم که چنین حرف و تعبیری داشته باشند، آیت الله سیستانی بالاتر از این حرف‌ها است. ممکن است برخی آدم‌های کوچک در داخل ایران و عراق حرفی را بزنند در حالی که در ذهن حضرت آیت الله سیستانی چنین چیزی نیست.

در طول ماه‌های اخیر نمایندگان آیت الله سیستانی در خطبه‌های نماز جمعه نامی از الحشد الشعبی نمی آورند و صرفا به‌عنوان نیروهای مساعد و کمک کننده به‌ارتش در مبارزه با تروریسم بسنده می کنند.

من اینجا که آمده ام می خواهم دور باشم از سیاست...

یک بخشی برای اطلاع خودم هست و یک بخشی هم برای انتشار در آینده و حسب توافق با جنابعالی.

محتشمی پور:  شش هفت سالی که اینجا هستم نه مصاحبه می کنم نه سخنرانی ، بخاطر همین حاشیه هایی که ممکن است پیش بیاید. حرفهای کلی مشکلی ندارد اما در جزییات ، ممکن است اوقات کسی تلخ شود در حالی که ما به تر و خشکش کاری نداریم کسی هم توجهی به حرف ما و نظریه ما ندارد. بنابر این، من داعیه آن را ندارم که مصاحبه کنم یا وارد جزییات بشوم. داخل عراق مساله زیاد دارد، خیلی خیلی متفاوت هست از جاهای دیگر . اینگونه نیست که الحشد الشعبی تحت فرمان ایران است. این‌ها هر کدامشان یک گروه و دسته ای و جریانی هستند که در یک مساله اشتراک داشتند و آن هم داستان داعش بوده که یکپارچه بودند و عمل می کردند.

بعد از سقوط داعش معلوم نیست اوضاع در عراق به‌کدام سمت و سو پیش می رود و شاید به‌دلیل آینده تیر و تاری که دارد، عربستان سعودی این طمع را کرده که شکافی بین شیعه ایجاد کند. از طرفی، از مقتدا صدر دعوت کرده از طرفی از سید عمار حکیم دعوت کرده و آقای حیدر العبادی هم آنجا می رود. عربستان سعی دارد با تطمیع، یک ائتلاف خاصی را در رابطه با انتخابات یا آینده عراق داشته باشد. به هر حال، الحشد الشعبی یکپارچه نیست و بخشی از آن مقتدا صدر و بخش دیگر عصائب اهل حق هستند و هر کدام یک مسئول و فرمانده ای دارند. حالا این وسط یک جریانی بخواهد اختلاف نظری بین آیت الله سیستانی و ایران از ناحیه الحشد الشعبی ایجاد کند، من آن را به مصلحت عراق و ایران و حوزه‌های علمیه نمی دانم.

نظر به بحران های عمیق اجتماعی و اقتصادی و نارضایتی های گسترده مردم در عراق، عربستان با توجه به پول و امکانات و عِده و عُده ای که دارد چه نقشی را می تواند در عراق داشته باشد؟

تصورم این است که محمد بن سلمان در مدتی که ولیعهد شده تصمیم گیری‌های احمقانه ای داشته است، طبیعتا در عراق هم تصمیم گیری‌هایش احمقانه است و به‌نتیجه نمی رسد اما به‌این معنا نیست که زمینه ای نداشته باشد. فضای عراق از نظر سیاسی آلوده است، متاسفانه هر کسی با شعار مبارزه با فساد می آید ولی در نهایت خودش در منجلاب فساد گرفتار می شود و همان راه گذشتگان را پیش می گیرد و مردم عراق به رغم اینکه کاملا مایوس هستند اما موقع انتخابات هیچ راهی ندارند چون اگر به فرد جدیدی رای ندهند ممکن است فرد قبلی رای بیاورد. 

الآن نزدیک به ۱۵ سال است که این دولت آمده و رژیم بعث هم رفته و درآمد عراق بسیار بسیار بالا است ولی زیرساخت‌ها مثل گذشته است. با این درآمد، می توانستند آن را کاملا بسازند و همه چیز آن مثل یک کشور مدرن منطقه شود چرا که نفت عراق کمتر از نفت عربستان نیست و منابع نفت عراق بسیار عظیم است و دولت عراق می تواند کشور را به‌ بهترین وضع بسازد، ولی فساد بیداد می کند و هر کسی هم که آمده همان گونه عمل کرده است. 

در برخی محافل عراقی شایع شده که جزیره ای در آمریکای لاتین است که مقام‌های عراقی شناسنامه آنجا را گرفته اند و در آنجا قصر و زمین و باغ می سازند و ۸۰ درصد از مالکان آن جزیره، مقام‌های عراقی اعم از نماینده، وزیر و غیره هستند، یعنی کشوری که این گونه اداره می شود آسیب پذیری بالایی دارد. اگر عربستان به‌عراق طمع دارد، به‌خاطر همین فضای آلوده ای است که در عراق وجود دارد و توانایی از درون پاشیدن عراق را خواهد داشت. اما خوشبختانه چون عربستان شناخت دقیقی از بافت اجتماعی عراق ندارد و عشایری که در عراق هستند پایه‌های مستحکم عراق هستند، عراقی ها راه خود را پیدا خواهند کرد. درست است برخی مسئولان عراقی دچار فساد شده اند ولی در میان عشایر، حرف اول را مرجعیت نجف می زند و به محض اینکه یک سطر پیام از مرجعیت صادر شود میلیون‌ها عراقی از آن حمایت می کنند. بر این اساس، عربستان نمی تواند این بافت را به هم بزند و به نتیجه مطلوب خود برسد. 

 

 

با توجه به‌شرایط خاص عراق، ایران به عنوان یک کشور همسایه و متحد، چه سیاستی را در قبال این کشور باید اتخاذ کند؟

در عراق حساسیت‌هایی وجود دارد، که ایرانی‌ها باید این حساسیت‌ها را لحاظ کنند. هشت سال جنگ بین ایران و عراق در عشایر عرب و یا ایرانی باعث بروز حساسیت‌هایی شده است. وقتی خونی در یک عشیره ای ریخته شود تا قصاص نکنند همچنان این کینه وجود دارد. در صدر اسلام بین ۲ قبیله اوس و خزرج اختلاف‌های عمیقی وجود داشت و آنها طی صدها سال جنگ و خونریزی از یکدیگر کینه به‌دل داشتند و در چنین شرایطی پیامبر اسلام (ص) با ایجاد یکپارچگی بین این قبیله، هنر خود را نشان داد. صدام که خدا لعنتش کند، می دانست که چه می کند و اتفاقا آمده از نیروها و جوان‌های شیعه در نجف و کربلا به‌زور افراد را به جبهه جنگ با ایران می‌فرستاده و اگر آن خانواده، جوان خود را نمی‌فرستاده کل آن خانواده نابود می‌شده است. 

وقتی در هر خانواده ای چه شیعه و سنی که البته شیعه بیشتر است، یک نفر از اعضایش در جنگ کشته شده، هنگامی که با هم صحبت می کنند، به‌یاد بچه خود می افتادند. در باطن خود ولو اینکه شیعه هستند ناراحت هستند که بچه ما رفته کشته شده و این حساسیت‌ها در عراق وجود دارد. بر این اساس، وقتی این حساسیت‌ها را در نظر داشته باشیم هر کاری را که می خواهیم در عراق بکنیم باید از هر گونه تبلیغات پرهیز کنیم. خود عراقی ها می فهمند که چقدر داریم خدمت می کنیم. یکی از ویژگی‌های کار سردار قاسم سلیمانی در عراق این (بوده) است که هیچ گاه نیامده کار خود را بزرگ جلوه بدهد و یا همان واقعیتی که عمل کرده را به نمایش بگذارد. 

این خودِ عراقی‌ها بودند که متوجه شدند که این سردار سلیمانی بوده که آمده در منطقه و به بچه‌هایشان آموزش داده و شجاعتی که در عراقی ها وجود دارد را زیر ذره بین گذاشته و بزرگ کرده است تا آنها این جسارت را پیدا کنند و بروند در دل دشمن و دشمن را نابود کنند اما اگر ما(ایران)  این موضوع را بزرگ کنیم و در رسانه هایمان و این طرف و آن طرف تبلیغ کنیم، در عراق اثر معکوس می گذارد.

 

 

من معتقد هستم ایران هر کاری را می خواهد بکند باید بدون تبلیغات باشد چون تاثیرش از اینکه تبلیغات بکنیم بیشتر است. ما می گوییم تبلیغات مصرف داخلی دارد، اما در خارج هم منعکس می شود وقتی اینجا (در عراق) منتشر می شود تاثیر معکوس می گذارد. بر این اساس می توانیم در عراق خیلی کارها بکنیم و زیرساخت‌های عراق را بدون تبلیغات گسترده و بدون اینکه بیاییم در صدا و سیما و این طرف و آن طرف تبلیغ کنیم و بگوییم که ما داریم این کار را می کنیم، با آنها قرارداد ببندیم و آن را خوب اجرا کنیم و کار را از دست دیگران بگیریم. ما می توانیم برای اینها مترو بسازیم، جاده بکشیم و پولش را هم بگیریم. من نمی خواهم بگویم که مجانی اینجا کار کنیم، بلکه می گویم بیاییم در این مناقصه ها شرکت کنیم و یک قیمت مناسبی بدهیم که ما برنده بشویم و در عمل آن را انجام بدهیم. الآن این‌ها (مردم عراق) مشکل برق و ارتباطات و تلفن دارند و کلی مسائل دارند که باید حل شود و ما می توانیم به آنها کمک کنیم.

منبع: ایرنا

مشاهده خبر در جماران