رسانه ها چگونه باید پرونده هایی نظیر قتل بابک خرمدین را پوشش دهند؟/ چه خطری در این زمینه وجود دارد؟ | تحلیل هادی خانیکی
هادی خانیکی، استاد علوم ارتباطات، در رابطه با پرونده قتل بابک خرمدین گفت: «میشود از رسانهها دعوت کرد که وقتی چنین حوادثی اتفاق میافتد، دربارهشان نشستهایی ترتیب دهند که در آن نشستها روانپزشکان و روانشناسان، جامعهشناسان و اخلاقشناسان، در این جلسات حضور داشته باشند و ابعاد مختلف این اتفاق را بررسی میکنند؛ چراکه انعکاس بیقیدوشرط این مسائل و به عبارتی گزارشهای لحظهبهلحظه خطر دارد. برای همین باید سراغ روانپزشکان و روانشناسان رفت و ابعاد آن را بررسی کرد. انعکاس بیقیدوشرط این حوادث میتواند منجر به حوادثی مشابه شود».
به گزارش جماران؛ هادی خانیکی، استاد علوم ارتباطات، در گفتوگو با «شرق»، به تحلیل انتشار خبر قتل بابک خرمدین توسط رسانهها پرداخت. او تصریح کرد: «مسئله قتل بابک خرمدین و پیش از آن خواهر و شوهرخواهرش، بهویژه انتشار ناگهانی اخبار مجموعه قتلهای فجیع در رسانهها، ابعاد مختلفی پیدا کرده که طبیعتا یکی از ابعادش، ابعاد ارتباطی است. برای یک خبرنگار مشخص است که آنچه در عرصه عینی روزنامهنگاری مطرح است، این است که چه چیزی تبدیل به خبر میشود و چطور آن خبر دیده یا شنیده میشود و واکنش نسبت به خودش را بهدنبال دارد. به همه اینها که نگاه کنیم این مسئله قتل از آخرین بخش آن که چگونگی اعترافات پدر و مادری که دست به این قتل زدهاند، آغاز میشود تا چگونگی کشف قتل که از یک جنازه مثلهشده آشکار میشود و تا بعد این ماجرا و چگونگی انجام این قتل جدید». او در ادامه اظهار کرد: «کسی که به قتل رسیده یک کارگردان و مدرس سینماست که حداقل برای بخشی از جامعه شناخته شده است. این زنجیره اما به اینجا ختم نمیشود و معلوم میشود که سالها پیش از این جنایت، دختری و همسرش که منسوبان همین خانواده و پدر قاتل هستند، به همین شیوه کشته شدهاند و ماجرا ادامه پیدا میکند. پس میبینم که در ماجرای این جنایت از اصول خبری مثل شگفتی یا برخورد وجود دارد و بههمیندلیل خبر خودبهخود انعکاس زیادی پیدا میکند».
خانیکی با بیان اینکه این قتل با ارزشها و هنجارهای خانوادگی اجتماعی، فرهنگی و دینی ما هم مغایرت زیادی دارد، افزود: «همین مسئله باعث اهمیت خبری بیشتر میشود و حالا طبیعی است که رسانهها چه شبکههای مجازی، چه روزنامهها و رسانههای مکتوب و چه رسانههای دیداری و شنیداری روی این مسئله پردازش کنند؛ اما از اینجا به بعد، چگونگی و ملاحظات و اقتضائاتی مطرح میشود که باید به آن توجه کرد. چنین رخدادها و حوادث تکاندهندهای را باید از حوزههای مختلف مثل حوزههای ارتباطی تا حوزههای سلامت روان و حوزههای اجتماعی و حتی حقوقی پردازش و بررسی کرد که آیا رهاکردن فرایند انعکاس اطلاعات و اخبار بر پایه جذابیت خبری درست است یا باید اصول راهنما و قطبنمای اخلاقی و حرفهای دیگری را لحاظ کرد؟ من قبل از اینکه نظر خودم را از منظر ملاحظات ارتباطی بگویم، فکر میکنم رسانههای ما و اساسا نظام ارتباطی ما، پیش از آنکه تنها به جنبههای صرفا انعکاس خبر بپردازد، نیازمند آن است که انعکاس خبر را با توجه به وضعیت جامعه، وضعیت روان فردی، وضعیت حقوقی انسانها بهویژه حقوق اجتماعی مورد توجه بیشتری قرار دهد».
قتل خودش فینفسه تکاندهنده است
خانیکی گفت: «قتل معمولا خودش فینفسه تکاندهنده است و قتلهای فجیع تکاندهندتر؛ در ایران یا در جهان معمولا این نوع از جنایات کم نبودهاند و نیستند. قتلهای تکاندهنده چه بهلحاظ تاریخی و چه بهلحاظ اجتماعی در جهان نمونههای پرشماری دارند. حتی در جوامع پیشرفته غربی هم قتلهای خانگی، قتلهایی که به فرزندکشی یا پدرکشی و همسرکشی و مادرکشی میانجامد، قتلهای کمی نیستند. البته هرکدام از اینها شگفتآور هستند و شکلی که جنبههای خبری پیدا میکند، وقتی است که معمولا یا در سنین زیر نوجوانی اتفاق میافتند یا مقتول کودک یا نوجوان است؛ اما از جنس این قتل که مقتول سن بالایی دارد و ۴۷ساله است، از جهت نحوه وقوع جرم، بازهم این خبر شگفتی میآفریند. مسئله این است که بعد از این قتلها چیزی که از منظر رسانهها و نهادهای مدنی اهمیت پیدا میکند، اتخاذ رویکرد حمایتی از جامعه است؛ یعنی اگر پدر یا مادری دست به کاری فجیع با هر انگیزهای میزند، اگر میخواهیم روان افراد جامعه و شهروندان پریشان نشود، باید از نقش پدری و مادری حمایت شود. در چنین شرایطی باید رسانهها با توجه به روان جامعه، برای هموزن اخبار، از خبرهایی مثبت هم استفاده کنند تا جامعه از اخبار بهصورت متوازنتری استفاده کند؛ برای مثال در این مورد خاص سراغ مادران و پدرانی بروند که برای فرزندانشان فداکاری کردهاند. مادر تنگدستی که سختترین کارها را میکند که فرزندش ادامه تحصیل بدهد. این دقیقا همان چیزی که در ادبیات ما و فرهنگ دینی و ملی ما وجود دارد. درواقع با انعکاس اخبار دیگر سعی میکنند نقشهایی را که در خانواده وجود دارد، تضعیف نکنند و همچنین در شکبههای کابلی و پادکستها به تلطیف فضای خانوادگی میپردازند».
خطر گزارش لحظهبهلحظه
خانیکی گفت: «به همین اعتبار من میگویم میشود از رسانهها دعوت کرد که وقتی چنین حوادثی اتفاق میافتد، دربارهشان نشستهایی ترتیب دهند که در آن نشستها روانپزشکان و روانشناسان، جامعهشناسان و اخلاقشناسان، در این جلسات حضور داشته باشند و ابعاد مختلف این اتفاق را بررسی میکنند؛ چراکه انعکاس بیقیدوشرط این مسائل و به عبارتی گزارشهای لحظهبهلحظه خطر دارد. برای همین باید سراغ روانپزشکان و روانشناسان رفت و ابعاد آن را بررسی کرد. انعکاس بیقیدوشرط این حوادث میتواند منجر به حوادثی مشابه شود و تقویت الگوبرداری و الگوسازی در جامعه را در پی داشته باشد. ما نمونههای بسیاری داریم از کسانی که گزارش و تحقیق درباره حوادث کردهاند اما خودآگاه یا ناخودآگاه به بخشی از فاعلان حادثه تبدیل شدهاند».
این استاد علوم ارتباطات در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه ما به انتشار خبری با جزئیاتش میپردازیم که هنوز جزئیات آن مشخص نیست! و از ابعاد آن چیزی نمیدانیم. درگیرکردن خبرهای درست و نادرست فقط رموز و پیچیدگی کار را بیشتر میکند. این را باید از حقوقدانان پرسید که قبل از اینکه اساسا تحقیقات به مرحله دادگاه برسد، انتشار اخبار جنایت از همان لحظههای اول درباره کسانی که دست به قتل زدند و احتمالا مبتلا به روانپریشی هستند، از منظر حقوقی صحیح است؟ انتشار صحبتها قبل از اینکه بازپرسی انجام شود چقدر میتواند اعتبار حقوقی داشته باشد؟ همین برونریزی انگیزهها خودش نقض جنبههای حقوقی است یا نه؟».
انگشت اتهام به سوی خانواده
خانیکی در بخش پایانی صحبتهای خود به مسئله انگزنی پرداخته و گفت: «هر جناینی به سمت انگ میرود و انگشت اتهام را بهسوی بخشی از جامعه نشانه میرود. در مورد اخیر، این جنایت انگ را به سمت پدر و مادر میبرد. این خودش یک پدیده مهم رسانهای و روانپزشکی است که درواقع روی داوری عمومی تأثیر میگذارد. مسئله بعدی مسئله تعمیم است. عمولا بهویژه در مسائل سخت و پیچیده که ما از تحلیل اجتماعی و روانی و ارتباطی آن ناتوان هستیم ابعاد دیگری باید روشن شود. به اینجا میرسیم یک نتیجهگیری کلی میکنیم؛ مثلا به فروپاشی در جامعه ایرانی یا غربی میرسیم. از این مسائل کم نبوده که بلافاصه ایدئولوژیکش کردهایم و خودمان را در آن گیر کردهایم. وقتی خواستیم نتیجه بگیریم، جامعه غربی که درحال فروپاشی است، یک مرتبه به جامعه خودمان میرسیم و تعمیم میدهیم که جامعه ما هم فروپاشیده و مضمحل شده. درحالیکه در همین جامعه که چنین قتلی در آن به وقوع پیوسته، میشود هزاران نمونه پیدا کرد که در فرودستانهترین سطوح خود، بالاترین ارزشهای خانوادگی پاس داشته میشوند. این هم اشکالی است که ما با چند اصل کلی که چون در جامعه ما آسیب اجتماعی بالا رفته و انباشتگی اجتماعی تضعیف شده، تحلیل هر پدیدهای کفایت نمیکند. ماجرایی شبیه به قتل بابک خرمدین که جامعه را تکان داده و جا دارد تکان دهد، موضوعی است که باید بهصورت مستقل و موردی رویش کار شود و روانپزشکان، جامعهشناسان و ارتباطشناسان کنار هم روی آن کار کنند. روی این سوژه مطالعه کنند نه اینکه با تعمیم غلط یا پیشفرضهایی که برای حل هر مسئله مهم است به سراغش بروند. خلاصه کلام اینکه رسانهها باید جامعه را به سمت تأمل و بازاندیشی در این مسائل برسانند و خودشان در این کار بازاندیشانه برخورد کنند. معنای بازاندیشانه برخوردکردن این است که در کنار نقد رویدادها آن هم بعد از اینکه تأیید میشوند (نه اینکه به شایعات دامن بزنند)، در کنارش به تحلیل و تبیین پدیده در ابعاد مختلف بپردازند».
مشاهده خبر در جماران