جی پلاس/ به مناسبت سالروز ولادت؛
مروری بر زندگی شیخ بهایی
شیخ بهاءالدین عاملی معروف به شیخ بهایی، فقیه، محدث، حکیم و ریاضیدان شیعه عصر صفوی بود. از وی بیش از ۱۰۰ اثر در زمینههای مختلف بر جای مانده که مهمترین آن، جامع عباسی است. وی مدتی شیخ الاسلام بود هر چند که به این امر تمایل نداشت.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی عالم برجسته شیعی، شیخ بهایی اختصاص دارد.
محمد بن عزّالدین حسین (۹۵۳ق ـ۱۰۳۱ق) متخلص به بهائی و معروف به شیخ بهائی و بهاءالدین عاملی، فقیه، محدث، حکیم و ریاضیدان شیعه عصر صفوی بود. شیخ بهائی بیش از ۱۰۰ کتاب در زمینههای مختلف تالیف کرده است. جامع عباسی و اربعین از جمله آثار اوست. آثاری نیز در معماری بر جای گذاشته که منارجنبان اصفهان، تقسیم زایندهرود اصفهان، گنبد مسجد امام اصفهان و نقشه حصار نجف، از آن جمله است. وی سفرهای بسیاری به نقاط مختلف دنیا کرد و سفر مشهوری نیز همراه شاه عباس صفوی با پای پیاده به مشهد داشته است.
اطلاعات فردی
نام کامل: محمد بن عزّالدین حسین
لقب بهائی
تاریخ تولد ۱۷ یا ۲۷ ذیالحجه سال ۹۵۳ق
زادگاه بعلبک
محل زندگی بعلبک، جبل عامل، اصفهان، قزوین، هرات
تاریخ وفات ۱۰۳۱ق
شهر وفات مشهد، حرم امام رضا(ع)
خویشاوندان سرشناس پدرش حسین بن عبدالصمد حارثی، از نسل حارث هَمْدانی از اصحاب امام علی(ع)
اطلاعات علمی
استادان ملا عبدالله یزدی، ملا علی مُذَهّب، ملا علی قائنی، ملا محمدباقر یزدی و...
شاگردان محمدتقی مجلسی، محمد محسن فیض کاشانی، صدرالمتألهین شیرازی، سید ماجد بحرانی، ملا حسنعلی شوشتری، مجتهد کرکی، ملا صالح مازندرانی، نوه شهید ثانی و ملا خلیل بن غازی قزوینی
اجازه روایت از ملا حسنعلی شوشتری، پدرش حسین بن عبدالصمد حارثی
تألیفات جامع عباسی، کشکول، موش و گربه، نان و پنیر
فعالیتهای اجتماعی سیاسی
اجتماعی شیخ الاسلام و امام جمعه اصفهان، معمار و طراح برخی آثار در اصفهان و نجف
او مقام شیخ الاسلامی بالاترین منصب رسمی دینی در حکومت صفویه را بر عهده داشت.
زندگینامه شیخ بهایی
بهاءالدین عاملی در ۱۷ محرم سال ۹۵۳ق در بعلبک به دنیا آمد.[۱] محل زندگی وی جُبَع یا جُباع، از روستاهای جبل عامل بوده است.[۲] پدرش، عزّالدین حسین بن عبدالصمد حارثی (متوفی ۹۸۴ق)، از شاگردان و دوستان شهید ثانی (متوفی ۹۶۶ق) بود.
نسب وی به حارث هَمْدانی (متوفی ۶۵ق) از اصحاب امیرالمومنین(ع) میرسد؛ از این رو به حارثی هَمْدانی نیز شهرت دارد.
کودکی و جوانی
یک سال بعد از تولد او در بعلبک، خانوادهاش به جبل عامل رفتند اما پس از شهادت شهید ثانی و احساس عدم امنیت در این شهر و نیز به دعوت و تشویق شاه طهماسب اول و علی بن هلال کرکی معروف به شیخ علی مِنشار، شیخ الاسلام اصفهان، از جبل عامل به ایران نقل مکان و در اصفهان ساکن شدند. خانواده او از نخستین علمای شیعه در جبل عامل بودند که در پی استقرار حکومت شیعی صفوی، به ایران مهاجرت کردند.[۳]
بنابر نسخهای به خط شیخ بهائی که در ۹۶۹ق در قزوین نوشته شده، او هنگام ورود به ایران ۱۳ ساله بود، اما بعضی منابع او را در این زمان ۷ ساله دانستهاند.[۴]
بعد از ۳ سال اقامت در اصفهان، شاه طهماسب اول به توصیه و تأکید شیخ علی منشار، عزّالدین حسین را به قزوین دعوت و منصب شیخ الاسلامی شهر را به او سپرد. شیخ بهائی نیز همراه پدرش به قزوین رفت و مدتی در آنجا اقامت و به تحصیل علوم مختلف پرداخت.
به نوشته شیخ بهائی [۵]، وی در سال ۹۷۱ق همراه با پدرش در مشهد بوده است.[۶] بعدها پدرش برای مدتی شیخ الاسلام هرات شد، اما وی در قزوین ماند و در ۹۷۹ق و ۹۸۱ق اشعاری در اشتیاق به دیدار پدر و شهر هرات برای او فرستاد.[۷] در سال ۹۸۳ق پدر شیخ به قزوین آمد و برای سفر حج از شاه اجازه خواست، شاه به خود او اجازه داد اما از همراهی بهاءالدین عاملی با پدر ممانعت و او را به ماندن در قزوین و تدریس علوم مکلف کرد.[۸]
همسر و فرزندان
همسر شیخ بهائی، دختر علی منشار عاملی، زنی دانشمند بود که پس از درگذشت پدر، کتابخانه نفیس ۴ هزار جلدی او را به ارث برد و شیخ بهائی آن را در ۱۰۳۰ق وقف کرد. این کتابخانه پس از وفات شیخ بهایی، به سبب اهمال در نگهداری از بین رفت.[۹] برخی بر این عقیدهاند از این که بهائی مدت زیادی از عمر خود را به تنهایی در سفر گذرانده، میتوان حدس زد که فرزندی نداشته است. بیشتر منابع نیز فرزندی برای او معرفی نکرده و بعضی او را عقیم دانستهاند.[۱۰]
تحصیلات و اساتید
بیشتر تحصیلات بهائی در قزوین بود که آن زمان حوزه علمی فعّالی داشت. پس از قزوین، در اصفهان به تحصیل خود ادامه داد. اولین و مهمترین استاد بهائی، پدرش بود که نزد وی تفسیر و حدیث و ادبیات عرب و مقداری معقول خواند واز او اجازه روایت دریافت کرد.
استادان دیگر بهائی عبارتاند از:
ملاّ عبدالله یزدی؛
ملاّ علی مُذَهّب؛
ملا علی قائنی؛
ملا محمد باقر یزدی؛
شیخ احمد گچایی؛
شیخ عبدالعالی کرکی (درگذشت ۹۹۳ق) فرزند محقق کرکی؛
محمود دهدار (درگذشت۱۰۱۶ق)؛[۱۱]
محمّد بن محمّدبن ابی اللّطیف مقدسی شافعی.[۱۲]
شاگردان
شهرت علمی و موقعیت اجتماعی بهائی موجب شد شاگردان بسیاری داشته باشد. امینی، [۱۳]کاملترین گزارش از اسامی شاگردان شیخ و راویان او را گردآوری کرده است. وی از ۹۷ نفر با ذکر منبع نام میبرد که مشهورترین آنها عبارتاند از:
محمدتقی مجلسی
محمد محسن فیض کاشانی
صدرالمتألهین شیرازی
سید ماجد بحرانی، که بر الاثناعشریة بهائی تعلیقه نگاشته است.[۱۴]
شیخ جواد بن سعد بغدادی معروف به فاضل جواد، شارح خلاصة الحساب و زبدة الاصول شیخ بهائی.
ملا حسنعلی شوشتری که در ۱۰۳۰ق از بهائی اجازه روایت دریافت داشته است.[۱۵]
ملا خلیل بن غازی قزوینی (متوفی ۱۰۸۹ق)
شیخ زین الدّین بن محمد نواده شهید ثانی
ملا صالح مازندرانی
رفیع الدین محمد نائینی مشهور به میرزا رفیعا[۱۶]
سفرها
شیخ بهایی در حیات خویش به سفرهای متعددی رفت.
سفر حج
بهائی پس از مدتی برای سفر حج، از شیخ الاسلامی کناره گرفت و مسافرت طولانی خود را آغاز کرد و در ۱۰۲۵ق به اصفهان بازگشت و از آن پس تا آخر عمر همراه شاه عباس بود. وی در این سفر، به عراق و حلب، شام و مصر و سَراَندیب (سِیلان)، حجاز و بیت المقدس رفته و در سفر خود، توانست بسیاری از علما و بزرگان صوفیه را ببیند.
بهائی در سفرهای خود، ناشناس و در کسوت فقر و درویشی سیر کرده و با ارباب ادیان و مذاهب اسلامی به بحث و احتجاج پرداخته و در بعضی موارد تقیه میکرده است.[۱۷]
او در راه بازگشت از حج به تبریز رفت و حدود یک سال در آنجا ماند.[۱۸] وی سفری نیز به کَرْک نوح در جبل عامل داشته و در آنجا با شیخ حسن صاحب معالم (متوفی ۱۰۱۱ق) دیدار کرده است.[۱۹] از آثار وی چنین برمی آید که وی به شهرهای دیگری چون کاظمین، هرات، آذربایجان و قم و شیروان مسافرت کرده است.[۲۰]
سفر پیاده به مشهد
از سفرهای تاریخی شیخ بهائی، سفر پیاده او به مشهد است. بار اول، در ۲۵ ذیالحجه ۱۰۰۸ق بود. در این زمان، شاه عباس به شکرانه فتح خراسان، از طوس تا حرم امام رضا (ع) را پیاده رفت و شیخ بهایی نیز او را همراهی کرد.
سه سال بعد، شاه عباس به سبب نذری که داشت دوباره با پای پیاده از اصفهان به مشهد رفت و ۳ ماه در این شهر ماند که در این سفر نیز شیخ بهائی همراه او بود.[۲۱]
موقعیت اجتماعی
انتصاب به مقام شیخالاسلامی
شیخ بهائی پس از مرگ پدرش در ۹۸۴ق، در بحرین[۲۲] به امر شاه طهماسب به هرات رفت و به جای او به شیخ الاسلامی هرات منصوب شد. این اولین منصب رسمی وی بود.[۲۳]
پس از وفات پدر همسرش (شیخ علی منشار) در همان سال، شیخ الاسلام اصفهان شد. حکم شیخ الاسلامی او را شاه اسماعیل دوم (حک: ۹۸۴ ـ ۹۸۵) یا شاه محمد خدابنده (حک: ۹۸۵ ـ ۹۹۵) صادر کرد. عدهای گفتهاند شاه عباس اول که در ۹۹۶ق به حکومت رسید، فرمان شیخ الاسلامی او را صادر کرده است.[۲۴]
این منصب مورد رضایت و علاقه او نبود و همچنان گرایش به عزلت داشت و در زهد و درویشی به سر میبرد،[۲۵] حتی پیوسته سعی در کنارهگیری و استعفا از شیخ الاسلامی داشت و به گزارش بعضی منابع برای مدتی از این مقام کناره گرفت.
نقل میکنند، بهائی گذشته از شیخ الاسلامی، منزلت و قرب خاصی در دربار صفوی داشت و در دانش، تقوا، کفایت و کاردانی مورد اعتماد شاه عباس اول و طرف مشورت او قرار میگرفت. به نوشته اسکندر منشی[۲۶]، شاه از محضر بهائی بهره میبرد و وجود او را بسیار مغتنم میشمرد، تا آنجا که پس از بازگشت بهائی از سفر طولانی، به استقبال او آمد و ریاست علمای ایران را به او پیشنهاد کرد که بهائی نپذیرفت.[۲۷] شاه در امور شرعی خانوادگی نیز به وی رجوع میکرد.[۲۸]
اقامه نمازجمعه
بهائی اقامه نماز جمعه اصفهان را بر عهده داشت.[۲۹]
مذهب و مشرب شیخ بهائی
شیعه بودن شیخ بهایی را باتوجه به تعلق او و خانوادهاش به شیعیان جبل عامل و نیز تالیفهای بسیارش در فقه و معارف شیعی غیر قابل تردید دانستهاند. از شاخصترین این آثار قصیده معروف «وسیله الفوز و الامان» او در مدح امام زمان(عج) و نیز صلوات مشهوری است که برای ۱۴ معصوم علیهم السلام ساخت و با عبارت «اللهم صل و سلم و زد و بارک علی صاحب الدعوة النبویة» شروع میشود و آن را خدام بقاع متبرکه در مراسم اعیاد در آستان قدس رضوی و حضرت معصومه(س) و مذکّران شیعه در دیگر مجالس مذهبی میخوانند. [۳۰] بهاءالدین عاملی در اشعار عربی خود علاوه بر اظهار ارادت و اخلاص کامل به ائمه شیعه و اشتیاق به زیارت قبور ایشان[۳۱]، در مواردی از مخالفان آنها تبری جسته است.[۳۲]
محمدامین محبّی[۳۳] و احمد خَفاجی[۳۴] بر این باورند که بهائی تسنّن خود را از شاه عباس اول که شیعه بود، پنهان میکرد و او را تنها به سبب افراطی که در محبت ائمه شیعه داشته است، شیعه شمردهاند.[۳۵] احتمالا مهمترین سبب این اشتباه، مشی و سلوک خود بهائی است که وی در سفرهای خود تقیه میکرد و به سبب مشرب عرفانی خود، با هر ملتی به اقتضای مذهب ایشان رفتار می کرد.
بعضی علمای شیعه بر تسامح بهائی در برخورد با مذاهب دیگر ایراد گرفته و در توثیق او تردید کردهاند،[۳۶] ولی مسلم است که شیخ بهائی فقیه شیعی معتدلی بوده و به شیوه قدما، به اقوال و آثار عامّه نظر داشته است؛ برای نمونه، بر کشاف زمخشری حاشیه نوشته و حاشیهاش بر تفسیر بیضاوی علیرغم ناتمام ماندن، از بهترین حواشی این تفسیر شمرده شده است.[۳۷]
از سوی دیگر، بهائی در کسوت فقر و درویشی بوده و علیرغم آمد و شد به دربار صفوی، مشرب تصوف و عرفان داشته و به همین خاطر مورد توجه منابع صوفیه قرار گرفته و گاه یک صوفی تمام عیار معرفی شده است. معصوم علیشاه[۳۸]، بهائی را همراه با بسیاری از بزرگان شیعه چون میرداماد، میرفندرسکی، ملا صدرا، مجلسی اول و فیض کاشانی، به سلسله نوربخشیه و نعمت اللهیه منتسب کرده است. آنچه بیش از هر چیز تصوف بهائی را قوت بخشیده، کلمات و اشعار خود اوست. او در آثار خود از محیی الدین ابن عربی با عباراتی مانند جمال العارفین، شیخ جلیل، کامل، عارف و واصل صمدانی تجلیل کرده است.[۳۹] از این رو، بعضی علمای شیعه نیز بر او به دلیل تمایلش به تصوف و بعضی موارد دیگر ایراد گرفتهاند.[۴۰]
بهائی بیش از سایر علما و فقهای امامیه تمایل به عرفان داشته است. به گفته علامه مجلسی، وی اهل چله نشینی و ریاضات شرعی بوده و به شاگرد خود محمدتقی مجلسی تعلیم ذکر داده است.[۴۱] با این همه، در بعضی منابع به بیزاری بهائی از صوفیان و دراویش زمان خود و آداب و عقاید ایشان اشاره شده است.[۴۲] خود بهائی نیز در داستان رمزی گربه و موش[۴۳] و در اشعارش، از صوفیان ریاکار انتقاد شدیدی کرده است. از این رو از بعضی علمای شیعه در دفاع از بهائی و عدم انتساب او به تصوف اصطلاحی، شواهدی نقل شده است.[۴۴]
مقام علمی
شیخ بهایی در تمام علوم رسمی زمان خود دست داشت و در شماری از آنها منحصر به فرد بود. او در حوزه معارف دینی و علوم اسلامی استاد بود. در سلسله اجازات روایی، از محدثان امامی برجسته قرن یازدهم به شمار میرود و طرق بسیاری از اجازات محدّثین در قرون اخیر به او و از او به پدرش و شهید ثانی منتهی میشود.[۴۵]
وی از ۲۵ سالگی در تفسیر قرآن به خوض و تدقیق پرداخته و آن را اشرف علوم دانسته است.[۴۶] مهمترین کوشش بهائی، ارائه توجیه و تعلیلی در مورد وضع معانی جدید برای تقسیمبندی احادیث از سوی متأخران است. به گفته وی، وقوع فاصله زمانی بین متأخرین و سلف صالح و احتمال از میان رفتن کتب اصول اخبار، و اشتباه بین احادیث مورد اعتماد قدما با غیر آن، و به طور خلاصه انسداد طرق تشخیص احادیث مورد وثوق قدما، باعث شد تا متأخران به وضع معانی جدید برای اصطلاحاتی چون صحیح، حَسَن و موثّق دست یازند و ملاک جدیدی برای تمیز اخبار ارائه دهند. وی همچنین به ریشههای تقسیمبندی قدما و تعریف آنان از صحیح و حسن و موثق اشاره میکند.[۴۷]
گذشته از علوم و معارف اسلامی، مهمترین حوزه فعالیت علمی بهائی، ریاضی و سپس معماری و مهندسی بوده و در جغرافیا و نجوم نیز تبحر داشته است.
آثار شیخ بهایی
او یکی از پرکارترین علمای جهان اسلام از نظر تألیف و تنوع در آن بوده است. تعداد تألیفات او را با توجه به رسالهها و تحشیهها و تعلیقهها، ۱۲۳ عنوان دانستهاند. با توجه به گستره دانش شیخ بهایی، آثار او در زمینههای متنوعی هستند و از فقه، علوم قرآنی، ادعیه و مناجات، اصول اعتقادات گرفته تا حکمت و فلسفه و حتی ریاضیات و علوم غریبه را شامل میشوند. از جمله آثار مشهور او میتوان به جامع عباسی اشاره کرد که او این کتاب را به درخواست شاه عباس اول، درباره احکام فقهی و به زبان فارسی نگاشت. این اثر ابتکاری نو در نگارش متون فقهی به شمار میرود و برخی از صاحبنظران از آن به عنوان اولین دوره فقه غیراستدلالی به زبان فارسی یاد میکنند که به صورت رساله عملیه نوشته شده است.
آثار معماری
آثار معماری و مهندسی شیخ بهایی را از حیث انتساب میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
آثاری که نسبت آنها به او قوی است، مانند اثر مهندسی تقسیم آب زایندهرود برای ۷ ناحیه از نواحی اصفهان که خصوصیات آن به تفصیل در سندی که به طومار شیخ بهائی شهرت دارد آمده است.
آثاری که به گزارش منابع به بهائی منتسب است، مانند:
گنبد مسجد امام اصفهان
طراحی کاریز نجف آباد معروف به قنات زرینکمر
تعیین دقیق قبله مسجد امام اصفهان
طراحی نقشه حصار نجف
طراحی و ساخت شاخص ظهر شرعی در مغرب مسجد امام اصفهان و نیز در صحن حرم حضرت رضا(ع)
طرح دیواری در صحن حرم حضرت علی(ع) در نجف به قسمی که زوال شمس را در تمام ایام سال مشخص میکند
طراحی صحن و سرای مشهد به صورت یک ۶ ضلعی
اختراع سفیدآب که در اصفهان به سفیدآب شیخ معروف است
ساختن منارجنبان اصفهان
طراحی گنبد مسجد امام اصفهان که صدا را ۷ مرتبه منعکس میکند
ساختن ساعتی که نیاز به کوک کردن نداشت.[۴۸]
آثاری که انتساب آنها به شیخ بهائی بعید است و بیشتر نبوغ و شخصیت نادر بهائی دستمایه انتساب این خوارق عادات و افسانههای تاریخی به وی شده است، مانند حمّام معروف شیخ بهائی در اصفهان که میگویند مدت زیادی آب آن تنها با نور شمعی گرم بوده است.[۴۹]
آثار ادبی
شیخ بهایی اشعار بسیاری به فارسی و عربی سروده است که بیشتر آنها در کتاب کشکول آمده است و مضامینی عرفانی و صوفیانه دارد. کلیات اشعار فارسی او شامل غزلیات، مثنویات (نان و حلوا، شیر و شکر، نان و پنیر)، قطعات، رباعیات، مستزاد و مخمس توسط سعید نفیسی در ۱۰۳ صفحه، اولین بار در ۱۳۱۶ش به چاپ رسید.گفته شده این کلیات ناقص بوده و شامل کلیه اشعار فارسی نبوده، اشعار عربی را ندارد و همچنین انتساب بعضی از اشعار آن به بهایی، جای تردید دارد.[۵۰] گفته شده اشعار بهایی شباهت بسیاری به مثنوی جلا ل الدین بلخی دارد. [۵۱]
بهاءالدین عاملی در مثنوی فارسی شیر و شکر برای اولین بار در شعر فارسی، بحر «خبب»، رایج در اشعار عربی و نا آشنا در فارسی را به کار برده است.[۵۲]
نمونه اشعار:
تاکی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟ ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
اشعار عربی وی را نخستین بار شیخ محمد رضا فرزند شیخ حر عاملی جمعآوری کرده و بعدها به صورت کامل چاپ شده است. مشهورترین شعر عربی بهایی قصیدهای با عنوان وسیله الفوز و الامان فی مدح صاحب الزمان در ۶۳ بیت است.[۵۳]
بهایی آثاری نیز در نثر فارسی دارد که مهمترین آنها به زبان فارسی کتاب پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش است. شیخ در این اثر بعضی موضوعات و مسائل عرفانی و صوفیانه را به شیو ۀ رمز و تمثیل آورده است. موش و گربه درواقع شامل انتقادات بهایی به تصوف دروغین و صوفی نمایان است.[۵۴] کتاب بهایی از یک سو متاثر از موش و گربه منظوم عبید زاکانی و از سوی دیگر تاثیرگذار در رساله منثور جواهر العقول منسوب محمد باقر مجلسی (چاپ ۱۳۲۴ق) است.[۵۵]
وفات
بهاءالدین عاملی چند روز قبل از مرگ با جمعی از همراهان و شاگردان خود به زیارت قبر بابا رکن الدین شیرازی رفت و مکاشفهای برایش روی داد که از آن نزدیک بودن مرگش را استنباط کرد. محمدتقی مجلسی، [۵۶] که خود از همراهان شیخ بوده، این مکاشفه را گزارش کرده است.[۵۷]
بهائی از آن پس خلوت گزید و بعد از ۷ روز بیماری از دنیا رفت و طبق وصیتش او را به مشهد انتقال دادند و در مَدْرس سابق خودِ او در پایین پای امام رضا(ع) به خاک سپردند.[۵۸]
اسکندر منشی، [۵۹] وقایعنگار روزانه شاه عباس، و نیز مظفر بن محمدقاسم گنابادی، منجم معروف آن عصر، در تنبیهات المنجمین[۶۰] که چند ماه پس از مرگ بهائی نوشته، سال وفات شیخ بهایی را ۱۰۳۰ق ذکر کردهاند.[۶۱]
اما نظام الدین ساوجی، شاگرد بهائی و تمامکننده جامع عباسی، وفات وی را در ۱۰۳۱ق ذکر کرده است[۶۲] و بسیاری از تذکرهنویسان از وی پیروی کردهاند.[۶۳]
سریال شیخ بهایی
شیخ بهایی، نام یک مجموعه تلویزیونی درباره زندگی شیخ بهایی به کارگردانی شهرام اسدی است. این سریال، روایتگر زندگی شیخ بهایی در دو بخش نوجوانی و کهنسالی است. این سریال در ۱۷ قسمت ۵۰ دقیقهای از شبکه دوم صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد.
پانویس
۱. قمی، وقایع الایام، ۱۳۸۹ش، ص۲۴۲.
۲. مجلسـی، محمدباقر، ج۱۰۴، ص۱، ۱۴، ۲۰، ۲۴، ۲۷، ۳۴، ۴۷، ۲۰۸، ۲۱۱؛ مهاجر، ص۱۴۵؛ مدنی، الحدائق، ص۳؛ بحرانی، ص۱۶؛ برهان آزاد، ص۱۴۳ ـ ۱۴۴.
۳. مهاجر، ص۹۵، ۱۴۶؛ افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج۲، ص۱۱۹؛ عاملی، ص۳۰؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۵؛ میراحمدی، ص۵۴.
۴. اعتمادالسلطنه، ص۴۴۷؛ بحرانی، ص۲۶.
۵. بهائی، الاربعون ص۶۳.
۶. بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۶.
۷. مدنی، سلافة، ص۲۵۹، ۲۹۶؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۸ ـ ۲۹، ۴۶.
۸. افندی اصفهانی، ریاض، ج۲، ص۱۲۰؛ بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹.
۹. نوری، خاتمه، ج۲، ص۲۳۱ ـ ۲۳۲؛ قمی، فوائد الرضویه، ج۲، ص۵۱۰.
۱۰. امین، ج۹، ص۲۴۲.
۱۱. میرجهانی طباطبائی، ص۱۰۰.
۱۲. اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶، ۱۶۸؛ افندی اصفهانی، ریاض، ج ۵، ص۹۵؛ بحرانی، ص۴۳۴ ـ ۴۳۵؛ محبّی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۰ ـ ۲۵۱؛ امین، ج۹، ص۲۴۳؛ آقابزرگ طهرانی، الروضه، ص۷۵؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۱۵، ص۳۷۸، ج۱، ص۵۱۹؛ نوری، خاتمه، ج۲، ص۲۵۲.
۱۳. ج ۱۱، ص۲۵۲ ـ ۲۶۰.
۱۴. امینی، ج۱۱، ص۲۶۲.
۱۵. مجلسی، محمدباقر، ج۱۰۷، ص۲۳ ـ ۲۴.
۱۶. مجلسی، محمدباقر، ج۱۰۶، ص۱۴۶ ـ ۱۵۱؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۱، ص۲۳۷ ـ ۲۳۹.
۱۷. محبّی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶ـ ۱۵۷؛ مدرس تبریزی، ج۳، ص۳۰۳.
۱۸. بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۰.
۱۹. حرّ عاملی، امل، ج۱، ص۵۸.
۲۰. بهائی، مشرق، ص۴۸۰؛ بهائی، الاربعون، ص۵۰۷؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۹، ۷۰، ۲۳۶ و ج۲، ص۳۳؛ بهائی، الحدیقة، ص۱۵۶؛ بهائی، مفتاح، ص۸۰۰.
۲۱. اسکندر منشی، ج۱، ص۵۶۸ و ج۲، ص۶۱۰ ـ ۶۱۲؛ فلسفی، ج۳، ص۸۵۹ ـ ۸۶۰، ۸۶۳ ـ ۸۶۴؛ مدرّس تبریزی، ج۳، ص۳۰۴؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۲؛ شاملو، ج۱، ص۱۸۳ـ ۱۸۴؛ خراسانی، ص۵۷۰؛ اعتمادالسلطنه، ص۶۱۱ ـ ۶۱۳.
۲۲. بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹.
۲۳. مهاجر، ص۱۵۶؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۸.
۲۴. اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶؛ افندی اصفهانی، ریاض، ج۵، ص۹۴؛ حبیب آبادی، ج۳، ص۸۲۲؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات، ص۱۶۳.
۲۵. مدرّس تبریزی، ج۳، ص۳۰۳؛ مدنی، سلافة، ص۲۹۰ ـ ۲۹۱؛ محبّی، نفحة الرّیحانة، ج۲، ص۲۹۲؛ امین، ج۹، ص۲۳۷.
۲۶. ج ۱، ص۱۵۷.
۲۷. طوقان، ص۴۷۴.
۲۸. فلسفی، ج۲، ص۵۶۳، ۵۷۴؛ منجم یزدی، ص۱۰۹، ۲۶۸، ۳۰۱، ۳۴۷.
۲۹. اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶.
۳۰. امین، سید حسن، شیخ بهایی عالم بزرگ ذوفنون، ص۱۶-۱۷.
۳۱. خوانساری، ج۷، ص۷۰ ـ ۷۱؛ حرّ عاملی، امل، ج۱، ص۱۵۹؛ امینی، ج۱۱، ص۲۷۳ ـ ۲۷۹.
۳۲. جزایری، ج۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ خوانساری، ج۷، ص۷۲.
۳۳. محبی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰ ـ ۴۴۱.
۳۴. ص۱۰۴.
۳۵. بستانی، ج۱۱، ص۴۶۳؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۲.
۳۶. امین، ج۹، ص۲۴۲ ـ ۲۴۳.
۳۷. امین، ج۹، ص۲۴۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۹.
۳۸. ج ۱، ص۱۸۳ و ج۲، ص۳۲۲ و ج۳، ص۲۱۵.
۳۹. کشکول، ج۱، ص۴۷؛ ج۲، ۳۳۵، ۳۴۹؛ ج۳، ص۵۶، ۳۲۱؛ بهائی، الاربعون حدیثاً، ص۱۱۴، ۱۱۶، ۴۳۴.
۴۰. تنکابنی، ص۲۴۰ ـ ۲۴۲.
۴۱. جعفریان، دین، ص۲۶۶؛ جعفریان، رویارویی، ص۱۲۵؛ معصوم علیشاه، ج۱، ص۲۸۴.
۴۲. کشمیری، ص۳۳؛ کرمانشاهی، ج۲، ص۳۹۷.
۴۳. مینوی، موش، ص۴۹ ـ ۵۵؛ منزوی، ج۲، ص۱۷۲۶.
۴۴. حرّ عاملی، الاثناعشریة، ص۱۶، ۳۴، ۵۳؛ کشمیری، ص۳۲ ـ ۳۳؛ امین، ج۹، ص۲۴۲؛ قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۵۸؛ بهاءالدین عاملی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۴۶ ـ ۴۷؛ امینی، ج۱۱، ص۲۸۳ ـ ۲۸۴.
۴۵. خوانساری، ج۷، ص۶۰؛ بهائی، الاربعون حدیثا، ص۶۳ ـ ۶۵.
۴۶. بهائی، العروة الوثقی، ص۴۲ ـ ۴۳.
۴۷. بهائی، مشرق الشمسین، ص۲۴، ۳۵؛ نوری، خاتمه، ج۳، ص۴۸۱ ـ ۴۸۲.
۴۸. مدرّس تبریزی، ج۳، ص۳۰۵؛ امین، ج۹، ص۲۴۰؛ نعمه، ص۵۵ ـ ۵۶؛ بهائی، کلیات، مقدمة نفیسی، ص۵۱؛ هنرفر، ص۴۵۵؛ رفیعی مهرآبادی، ص۴۶۷، ۴۷۱؛ همایی، ج۱، ص۱۷.
۴۹. نعمه، ص۵۵؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۵۲؛ رفیعی مهرآبادی، ص۳۹۷، ۴۰۷.
۵۰. امین، سید حسن، «شیخ بهایی عالم بزرگ ذوفنون»، ص۲۰.
۵۱. توکلی طرقی، عبد الحسین، شیخ بهایی؛ فقیه عارف و دانشمند شاعر، ص۶۵.
۵۲. جوکار، منوچهر، جوانب عرفانی در زندگی و شعر شیخ بهایی، ص۹۱.
۵۳. امین، سید حسن، «شیخ بهایی عالم بزرگ ذوفنون»، ص۲۰.
۵۴. جوکار، منوچهر، جوانب عرفانی در زندگی و شعر شیخ بهایی، ص ۸۵-۸۶.
۵۵. امین، سید حسن، «شیخ بهایی عالم بزرگ ذوفنون»، ص۱۹.
۵۶. مجلسی، محمدتقی، روضه، ج۱۴، ص۴۳۴ ـ ۴۳۵.
۵۷. مدنی، سلافه، ص۲۹۱؛ اسکندر منشی، ج۲، ص۹۶۷؛ محبّی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۵۴ ـ ۴۵۵.
۵۸. اسکندر منشی، ج۲، ص۹۶۷ ـ ۹۶۸؛ اعتمادالسلطنه، ص۴۴۵ ـ ۴۴۷؛ افندی اصفهانی، ریاض، ج۵، ص۹۷.
۵۹. ج ۲، ص۹۶۷.
۶۰. ص ۲۲۳ ـ ۲۲۴.
۶۱. مجلسی، محمدتقی، روضه، ج۱۴، ص۴۳۵؛ حسینی استرآبادی، ص۲۱۷؛ آقابزرگ طهرانی، الروضه، ص۸۵ ـ ۸۶.
۶۲. شیخ بهائی، جامع عباسی، ص۹۶.
۶۳. تنکابنی، ص۲۴۵؛ خراسانی، ص۶۴۰؛ اعتمادالسلطنه، ص۴۴۷، ۶۷۶ .
منابع
آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت، ۱۴۰۳ق.
آقابزرگ طهرانی، الروضة النضرة فی علماءِ القرن الحادی عشرة، بیروت، ۱۴۱۱ق.
آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، چاپ علی نقی منزوی، تهران، ۱۳۶۶ش.
ابنصابونی، کتاب تکملة اکمال الاکمال فی الانساب و الاسماء و الالقاب، بیروت، ۱۴۰۶ق.
استرآبادی، حسن، تاریخ سلطانی، چاپ احسان اشراقی، تهران، ۱۳۶۴ش.
اسفندیار، کیخسرو، دبستان مذاهب، چاپ رحیم رضازاده ملک، تهران، ۱۳۶۲ش.
اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران، ۱۳۵۰ش.
اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمد اسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
افندی اصفهانی، عبدالله، تعلیقة امل الامل، چاپ احمد حسینی، قم، ۱۴۱۰ق.
افندی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم، ۱۴۰۱ق.
امین، سید حسن، «شیخ بهایی عالم بزرگ ذوفنون»، حافظ، شماره ۵۷، آذر و دی ۱۳۸۷، ایران، تهران.
امین، محسن، اعیان الشیعة، چاپ حسن امین، بیروت، ۱۴۰۳ق.
امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، بیروت، ۱۳۸۷ق
بحرانی، یوسف، لؤلؤة البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم.
تنکابنی، محمد، کتاب قصص العلماء، تهران.
توکلی طرقی، عبد الحسین، «شیخ بهایی؛ فقیه عارف و دانشمند شاعر»، کیهان فرهنگی، شماره ۲۹۴-۲۹۵، تهران، ایران، خرداد و تیر ۱۳۹۰ش.
ثابتیان، ذبیح الله، اسناد و نامههای تاریخی دورة صفویه، تهران، ۱۳۴۳ش.
جاپلقی بروجردی، علی، ظرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال، چاپ مهدی رجائی، قم، ۱۴۱۰ق.
جزایری، نعمت الله، الانوار النعمانیة، چاپ محمدعلی قاضی طباطبایی، تبریز، ۱۳۸۲ش.
جعفریان، رسول، دین و سیاست در دوره صفوی، قم، ۱۳۷۰ش.
جعفریان، رسول، رویارویی فقیهان و صوفیان در عصر صفویان، کیهان اندیشه، آذر و دی ۱۳۶۹ش.
جوکار، منوچهر، «جوانب عرفانی در زندگی و شعر شیخ بهایی»، مطالعات عرفانی، شماره ۱۶، دانشگاه کاشان، پاییز و زمستان ۱۳۹۱.
جهانگیری، محسن، شرح احوال و ذکر آثار و نقل افکار شیخ بهائی، فلسفه، نشریه اختصاصی گروه آموزشی فلسفه، ش ۱، ضمیمه مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، بهار ۱۳۵۵ش.
حبیب آبادی، محمدعلی، مکارم الاثار در احوال رجال دو قرن ۱۳ و ۱۴ هجری، اصفهان ۱۳۵۱ش.
حرّ عاملی، الاثناعشریة، چاپ مهدی لازوردی و محمد درودی، قم، ۱۴۰۰ق.
حر عاملی، امل الامل، چاپ احمد حسینی، بغداد، تاریخ مقدمه ۱۳۸۵ش.
خراسانی، محمدهاشم، کتاب منتخب التواریخ، تهران، ۱۳۱۷ش.
خفاجی، احمد، ریحانة الالباء و زهرة الحیاة الدنیا، چاپ سنگی بولاق، ۱۲۷۳.
خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، چاپ اسدالله اسماعیلیان، قم، ۱۳۹۰.
دیباجی، ابراهیم، کفاره روزه ای که خوردم رمضان: شرح از جامی، شیخ بهائی، و اسیری لاهیجی، وحید، سال ۴، ش ۴، فروردین ۱۳۴۶ش.
رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم، آثار ملی اصفهان، تهران، ۱۳۵۲ش.
جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، بیروت، ۱۹۷۸م.
سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره.
سرکیس، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، چاپ افست قم، ۱۴۱۰ق.
سمیعی، کیوان، تسامحات ادبی، یادگار، سال ۲، ش ۲، مهر ۱۳۲۴ش.
شاردن، جان، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، تهران، ۱۳۷۵ش.
شاملو، قصص الخاقانی، چاپ حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۷۱ش.
شریعتی، علی، راهنمای خراسان، تهران، ۱۳۶۳ش.
شیخ بهائی، الاربعون حدیثاً، قم، ۱۴۱۵ق.
شیخ بهائی، جامع عباسی، چاپ سنگی تهران، ۱۳۲۸ش.
شیخ بهائی، الحدیقة الهلالیة، چاپ علی موسوی خراسانی، قم، ۱۴۱۰ق.
شیخ بهائی، العروة الوثقی، چاپ اکبر ایرانی قمی، قم، ۱۴۱۲ق.
شیخ بهائی، کتاب المخلاة، مصر، ۱۳۱۷ش.
شیخ بهائی، الکشکول، بیروت، ۱۴۰۳ق.
شیخ بهائی، مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین، مع تعلیقات محمد اسماعیل بن حسین مازندرانی خواجوئی، چاپ مهدی رجائی، مشهد ۱۳۷۲ش.
شیخ بهائی، مفتاح الفلاح، مع تعلیقات محمد اسماعیل بن حسین مازندرانی خواجوئی، چاپ مهدی رجائی، قم، ۱۴۱۵ق.
صبا، محمدمظفر، تذکر روز روشن، چاپ محمد حسین رکن زاده آدمیت، تهران، ۱۳۴۳ش.
طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، ۱۳۹۰ق.
عاملی، حسین، وصول الاخیار الی اصول الاخبار، چاپ عبداللطیف کوه کمری، قم، ۱۴۰۱ق.
عبرت نائینی، محمدعلی، تذکرة مدینة الادب، تهران، ۱۳۷۶ش.
فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، ۱۳۶۴ش.
محمد قصری، سیمایی از شیخ بهائی در آئینه آثار، مشهد، ۱۳۷۴ش.
قمی، عباس، سفینة البحار و مدینة الحکم و الاثار، بیروت.
قمی، عباس، فوائد الرضویه، تهران، تاریخ مقدمه ۱۳۲۷ش.
قمی، عباس، کتاب الکنی والالقاب، صیدا، ۱۳۵۸ش.
کرمانشاهی، آقامحمدعلی، خیراتیه در ابطال طریقة صوفیه، چاپ مهدی رجائی، قم، ۱۴۱۲ق.
کشمیری، محمدعلی، کتاب نجوم السماء فی تراجم العلماء، قم.
گنابادی، مظفر، تنبیهات المنجمین، چاپ سنگی، ۱۲۸۴.
گوپاموی، محمد، کتاب تذکرة نتایج الافکار، بمبئی ۱۳۳۶ش.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق.
مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، چاپ حسین موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی، قم، ۱۴۱۳ق.
مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی، قم، ۱۴۱۴ق.
محبی، محمدامین، خلاصة الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر، بیروت.
محبی، محمدامین، نفحة الریحانة و رشحة طلاءالحانة، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۷ق.
مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، تهران، ۱۳۶۹ش.
مدنی، علی خان، الحدائق الندیة فی شرح فواید الصمدیة، چاپ سنگی، تهران ۱۲۹۷ش.
مدنی، علی خان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین، قم، ۱۴۱۵ق.
مدنی، علی خان، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، مصر، ۱۳۲۴ق.
معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۳۹ش.
منجم یزدی، جلال الدین، تاریخ عباسی، چاپ سیف الله وحیدنیا، تهران، ۱۳۶۶ش.
منزوی، احمد، فهرست نسخههای خطی فارسی، تهران، ۱۳۵۱ش.
موسوی حسینی، عباس، نزهة الجلیس و منیة الادیب الانیس، نجف۱۳۸۷ق.
مهاجر، جعفر، الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، بیروت، ۱۴۱۰ق.
میرجهانی طباطبائی، محمدحسن، روایح النسمات در شرح دعای سمات، تهران، ۱۳۷۰ش.
مینوی، مجتبی، موش و گربه مجلسی.
مشاهده خبر در جماران