جی پلاس/ به مناسبت سالروز رحلت؛
میرزا حسین خلیلی تهرانی؛ مرجعی که وی را ذبیح اعظم خواندند
میرزا حسین خلیلی تهرانی از مراجع ثلاث نجف و از رهبران روحانی نهضت مشروطه در سال ۱۲۳۰ قمری در نجف به دنیا آمد. وی از محضر صاحب جواهر و شیخ انصاری بهره برد. آقا ضیاء الدین عراقی از شاگردان برجسته اوست.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی میرزا حسین خلیلی تهرانی اختصاص دارد.
زندگینامه میرزا حسین خلیلی تهرانی
میرزا حسین خلیلی تهرانی (۱۲۳۰ق ـ ۱۳۲۶ق)، فقیه و مرجع تقلید شیعه قرن سیزدهم و چهاردهم و از مراجع ثلاث و رهبران روحانی نهضت مشروطه.
وی در نجف از درس فقهایی مانند محمدحسن نجفی (صاحب جواهر) و شیخ انصاری بهره علمی برد تا اینکه خود مرجع تقلید شد. وی از کسانی بود که به امور سیاسی و اجتماعی ایران با حساسیت ویژه مینگریست و در موارد زیادی نسبت به این مسائل واکنش نشان می داد؛ از جمله در عزل امین السلطان (صدر اعظم وقت ایران). او در جریان نهضت مشروطه تلاشهای فراوانی انجام داد. ساخت مدرسه علمیه خلیلی (نجف) از فعالیتهای اجتماعی ایشان بود.
اطلاعات فردی
نام کامل: میرزاحسین خلیلی تهرانی
تاریخ تولد ۱۲۳۰ق
زادگاه نجف
تاریخ وفات ۱۳۲۶ق
محل دفن نجف
شهر وفات کوفه، مسجد سهله
اطلاعات علمی
استادان مولی زین العابدین گلپایگانی، محمدحسن نجفی و شیخ انصاری
شاگردان آقاضیاءالدین عراقی، آقاحسین نجم آبادی، سیدمیرزا آقا دولت آبادی، سید محمد لواسانی، شیخ مرتضی آشتیانی و...
اجازه روایت به آقابزرگ تهرانی، میرزا علی اکبر همدانی، شیخ محمد طالقانی و شیخ محمدحسین کاشف الغطاء
ولادت و تحصیلات
میرزا حسین، در سال ۱۲۳۰ق در قم [۱] یا نجف متولد شد.[۲] ابتدا نزد پدرش حاج میرزا خلیل، و برادرش حاج ملا علی تهرانی، درس خواند و پس از اتمام مرحله سطح، در درس محمد حسن نجفی (صاحب جواهر، متوفی ۱۲۶۶) و بعد از وفات او در درس شیخ انصاری (متوفی ۱۲۸۱) حاضر میشد و از آنان و برخی دیگر از علما، از جمله مولی زین العابدین گلپایگانی، اجازه روایت گرفت.[۳] سپس در نجف به تدریس فقه پرداخت. احاطه او بر فروع فقهی و همچنین تسلطش در تدریس، ستایش شده و گفته شده که از آرای بلند و قدرت بیان فوقالعاده برخوردار بوده است.[۴]
مرجعیت
میرزا حسین خلیلی تهرانی، پس از وفات شیخ محمدحسین کاظمی (۱۳۰۸) و رحلت میرزای شیرازی (۱۳۱۲)، از مراجع تقلید زمان خود به شمار میآمد و مقلدانی در ایران، هند، عراق و دیگر بلاد اسلام داشت.[۵]
شاگردان
در حلقه درس او فقهای نامداری شرکت میکردهاند. وی شاگردان فراوانی تربیت کرد که از آن جملهاند:
آقا ضیاء عراقی
آقاحسین نجم آبادی
سید میرزاآقا دولت آبادی
سید محمد لواسانی
مرتضی آشتیانی[۶]
آقابزرگ تهرانی،[۷] علی اکبر همدانی[۸]، محمد طالقانی[۹] و محمد حسین کاشف الغطاء[۱۰]، از او اجازه روایت گرفتهاند.
توجه به امور سیاسی و اجتماعی
اعتراض به سیاستهای امین السلطان
خلیلی تهرانی نسبت به امور سیاسی و اجتماعی ایران حساس بود. وی در ۱۳۲۱ق، به دنبال اوضاع نابسامان اقتصادی و اجتماعی ایران و نارضایتی مردم از کارهای امین السلطان (صدراعظم وقت)، همراه با آخوند ملامحمدکاظم خراسانی (متوفی ۱۳۲۹) به علمای ایران نامه نوشت و ناخشنودی خود را از سیاستهای نادرست امین السلطان نشان داد و حتی گفتهاند که او را تکفیر کرد. این اقدامات بسیار مؤثر افتاد و موجب عزل امین السلطان شد.[۱۱]
همراهی با نهضت مشروطه
با آغاز نهضت مشروطه، تهرانی همراه با آخوند خراسانی و شیخ عبداللّه مازندرانی (متوفی ۱۳۳۰) از آن حمایت کرد. این سه روحانی که بعد از وفات میرزای شیرازی مرجعیت شیعیان را به عهده داشتند و با عنوان مراجع ثلاث نجف شناخته میشدند، با نامهها، پیامها و ارشادهای خود، سهم مهمی در پیروزی نهضت مشروطه داشتند. هدف آنان از این حمایت که از عمدهترین عوامل پیروزی انقلاب مشروطه دانسته شده، حفظ مذهب اسلام و از میان برداشتن حکومت استبداد و کوتاه کردن دست متجاوزان خارجی بیان شده است.[۱۲]
تنفیذ قانون اساسی مشروطه
پس از پیروزی نهضت مشروطه و تأسیس مجلس شورا، قانون اساسی برای تصویب نزد این سه تن فرستاده شد و آنان هم آن را تنفیذ کردند[۱۳] و پس از آن با ارسال نامهها و تلگرامهای پی درپی، به تقویت مجلس مبادرت کردند.[۱۴]
مبارزه با حکومت استبدادی
پس از به توپ بسته شدن مجلس اول در ۱۳۲۶ق، تهرانی و دیگر علمای ایرانی مقیم عراق، بر شدت مبارزه خود با حکومت استبدادی و پشتیبانی از مشروطهخواهان افزودند. تهرانی و خراسانی و مازندرانی طرد کردن محمدعلی شاه را از اوجب واجبات، دادن مالیات به گماشتگان او را از اعظم محرّمات و کوشش در راه استقرار مشروطه را به منزله جهاد در رکاب امام زمان(عج) دانستند.[۱۵] در زمان استبداد صغیر، یکی از مدارسی که تهرانی در نجف بنا نهاده بود، محل گردهمایی ایرانیان شد.[۱۶] گفتهاند که پس از بروز پارهای انحرافات در نهضت مشروطه، تهرانی از حمایت آن اظهار پشیمانی میکرد.[۱۷]
ویژگیهای اخلاقی و عبادی
تهرانی فردی متقی بود و مداومت و مراقبت به قرائت ادعیه و زیارات داشت. بسیاری از اوقات خود را در مسجد کوفه و مسجد سهله به عبادت میگذراند و پیاده به زیارت کربلا میرفت. خوشاخلاق و خوشسخن و بسیار رئوف بود.
او یک زائرسرا و دو مدرسه علمیه و قنات در نجف، برای عموم وقف کرد.[۱۸]
درگذشت
میرزا تهرانی در شوال ۱۳۲۶ق در مسجد سهله درگذشت و پیکرش تا نجف تشییع و در آنجا، کنار مدرسهای که بنا نهاده بود دفن شد. در ایران و هند و عراق، برای او مراسم سوگواری برگزار شد و بازار تهران چند روز تعطیل شد. شعرای بسیاری در رثای وی شعر سرودهاند.[۱۹] پس از وفات تهرانی، شایع شد که وی با زهر مسموم شده است و حتی او را «ذبیح اعظم» و «شهید اکبر» خواندند.[۲۰]
آثار و تالیفات
تهرانی در فقه و اصول فقه و رجال، آثار بسیاری بر جای گذاشت. گفته شده که تمامی آنها به خط خود او نزد شاگردش، محمدتقی گرگانی، بوده است. [۲۱]
ذریعة الوداد، شرحی است بر کتاب نجاة العباد محمدحسن نجفی و ظاهراً ناتمام مانده است.[۲۲] این کتاب نخستین بار در بمبئی و سپس در ۱۳۱۲ق در ایران چاپ سنگی شد و بارها در ایران به چاپ رسید.[۲۳]
حاشیه بر بعضی رسائل عملیه
کتاب غصب
کتاب اجاره
رسالاتی در باب بیع و خیارات[۲۴]
برخی فتواهای تهرانی، همراه با فتواهای بعضی علمای دیگر، در کتاب مجمع الرسائل در ۱۳۳۱ق در تهران چاپ شده است.[۲۵] همچنین تقریراتی از دروس او را شاگردانش نوشتهاند.[۲۶] وی بر کتابهای بسیاری تقریظ نوشته است.[۲۷]
فرزندان
تهرانی شش پسر داشت که همگی در علوم دینی تحصیل کردند.[۲۸] معروفترین آنها، محمد، در نجف متولد شد و سطوح عالی فقه و اصول را نزد آخوند خراسانی و پدرش فراگرفت و از علمای نجف اجازه اجتهاد دریافت کرد.[۲۹] محمد از کودکی شعر میسرود، بیشتر اشعار او در مدح و رثای اهل بیت(ع) است. وی در برخی اشعارش مسلمانان را به بیداری فراخوانده است.[۳۰] وی بسیار به عبادت، ذکر و اعتکاف در حرم امام علی(ع) میپرداخت.[۳۱] او در ۱۳۵۵ق در نجف وفات یافت و در مقبره پدرش دفن شد. کتاب فی الطهاره، کتاب فی الخمس، قاموس غریب القرآن و چند رساله فقهی، از آثار اوست.[۳۲]
پانویس
۱. صدرالاسلام خویی، ۱۴۲۷، ج ۱، ص ۶۳۷.
۲. آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۴، جزء ۱، قسم ۲، ص ۵۷۳
۳. رجوع کنید به حرزالدین، ج ۱، ص ۲۷۹ـ ۲۸۰؛ آل محبوبه، ج ۲، ص ۲۲۶ـ۲۲۷؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۱۸۳، ج ۱۹، ص ۶۰
۴. آل محبوبه، ج ۲، ص ۲۲۶؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۴، جزء ۱، قسم ۲، ص ۵۷۳ ـ۵۷۴.
۵. حرزالدین، ج ۱، ص ۲۷۷؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۴، جزء ۱، قسم ۲، ص ۵۷۴.
۶. برای اسامی دیگر شاگردان او رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۴، جزء ۱، قسم ۲، ص ۵۷۴؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۲، ص ۹۹، ۴۱۴، ج ۶، ص ۱۷۰، ج ۱۰، ص ۴۵؛ حسن امین، ج۱، ص ۵۲، ج ۶، ص ۱۸۲، ۵۷۴.
۷. ۱۴۰۴، جزء ۱، قسم ۲، ص ۵۷۴
۸. آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۱۷، ص ۲۳۲
۹. حسینی، ج ۱، ص ۵۳۶
۱۰. حرزالدین، ج ۱، ص ۲۸۱؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۱۸۳.
۱۱. رجوع کنید به کسروی، ص ۳۱ـ۳۲.
۱۲. رجوع کنید به حائری، ص ۱۲۳ـ۱۲۴، ۱۳۳ـ۱۳۴.
۱۳. رجوع کنید به نجفی قوچانی، ص ۳۶۶
۱۴. رجوع کنید به فضل اللّه نوری، ج ۲، ص ۱۱۱ـ۱۱۲، ۱۲۶ـ۱۲۷، ۱۴۸ و جاهای دیگر.
۱۵. رجوع کنید به ناظم الاسلام کرمانی، بخش ۲، ج ۵، ص ۳۵۳؛ حائری، ص ۱۱۰
۱۶. آل محبوبه، ج ۱، ص ۱۳۵؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۴، جزء ۱، قسم ۲، ص ۵۷۵
۱۷. رجوع کنید به حرزالدین، ج ۱، ص ۲۷۷ـ۲۷۹.
۱۸. رجوع کنید به آل محبوبه، ج ۲، ص ۲۲۶ـ ۲۲۸؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۴، جزء ۱، قسم ۲، ص ۵۷۵ ـ ۵۷۷.
۱۹. رجوع کنید به ناظم الاسلام کرمانی ، بخش ۲، ج ۴، ص ۲۳۸ـ۲۳۹؛ آل محبوبه، ج ۲، ص ۲۲۸ـ۲۲۹؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۴ق، جزء ۱، قسم ۲، ص ۵۷۶
۲۰. ناظم الاسلام کرمانی، بخش ۲، ج ۴، ص ۲۴۶؛ حبیب آبادی، ج ۳، ص ۸۹۸.
۲۱. آقابزرگ طهرانی ، ۱۴۰۴، جزء ۱، قسم ۲، ص ۵۷۵.
۲۲. رجوع کنید به حرزالدین، ج ۱، ص ۲۸۰؛ آل محبوبه، ج ۲، ص ۲۲۷
۲۳. رجوع کنید به مشار، ستون ۳۹۳؛ عوّاد، ج ۱، ص ۳۴۳؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۱۰، ص ۳۳.
۲۴. رجوع کنید به حرزالدین ، ج ۱، ص ۲۸۰؛ آل محبوبه ، ج ۲، ص ۲۲۷؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۱۹، ص ۵۹، ج ۲۲، ص ۲۷۳.
۲۵. آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۲۰، ص ۳۰
۲۶. رجوع کنید به محسن امین، ج ۸، ص ۱۵۱؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۴، ص ۳۷۲
۲۷. برای نمونه رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۱۵، ص ۳۲۰، ج ۱۸، ص ۸۹، ج ۱۹، ص ۶۸.
۲۸. رجوع کنید به حرزالدین، ج ۱، ص ۲۸۲؛ آل محبوبه، ج ۲، ص ۲۲۸
۲۹. خاقانی، ج ۱۰، ص ۴۵۳؛ آل محبوبه ، ج ۲، ص۲۴۵.
۳۰. رجوع کنید به خاقانی، ج ۱۰، ص ۴۵۴ـ۴۶۰، ۴۶۱ـ۴۶۲
۳۱. خاقانی، ج ۱۰، ص ۴۵۳
۳۲. خاقانی، ج ۱۰، ص ۴۵۴؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۵، ص ۲۴۵، ج ۱۵، ص ۱۸۷، ج ۱۸، ص ۲۹۵، ج ۲۳، ص ۱۸.
منابع
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعه، جزء ۱: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد ۱۴۰۴ق.
جعفربن باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها بیروت ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
حسن امین، مستدرکات اعیان الشیعه، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۶ق/ ۱۹۸۷ـ۱۹۹۶م.
محسن امین، اعیان الشیعه، چاپ حسن امین، بیروت ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران، ۱۳۶۴ش.
محمدعلی حبیب آبادی، مکارم الآثار در احوال رجال دو قرن ۱۳ و ۱۴ هجری، ج ۳، اصفهان، ۱۳۵۱ش.
محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم، ۱۴۰۵ق.
علی خاقانی، شعراءالغری، نجف، ۱۳۷۳/۱۹۵۴، چاپ افست قم، ۱۴۰۸ق.
کورکیس عوّاد، معجم المؤلفین العراقیین، بغداد ۱۹۶۹ق.
فضل اللّه نوری، مجموعهای از رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات و روزنامه شیخ شهید فضل اللّه نوری، گردآورنده محمد ترکمان، تهران، ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ش.
صدرالاسلام خویی، محمد امین، مرآه الشرق، قم، مرعشی، ۱۴۲۷ق.
احمد کسروی، تاریخ مشروطة ایران، تهران، ۱۳۶۳ش.
خانبابا مشار، فهرست کتابهای چاپی عربی، تهران، ۱۳۴۴ش.
محمدبن علی ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، چاپ علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۷۶ـ۱۳۷۷ش.
محمدحسن نجفی قوچانی، سیاحت شرق، یا زندگینامه آقانجفی قوچانی، چاپ رمضانعلی شاکری، تهران، ۱۳۶۲ش.
مشاهده خبر در جماران