واکنش هادی سروش به اظهارات علم الهدی در مورد صدا زدن اسم کوچک همسر
حجتالاسلام والمسلمین هادی سروش می گوید: علمایی که نتوانند فقه اخلاقی به جامعه عرضه کنند، این جامعه خود را در محضر خدا نمیبیند. اینکه بگوییم بیاییم اخلاق را رعایت کنیم و اسم کوچک همسر را نبریم، اینها صحیح نیست. با بردن نام همسر و یا نبردن نامش جامعه نه بیاخلاق میشود و نه خوشاخلاق، همانطور که شبهای احیا و ... نیز ملاکی برای اخلاقی بودن جامعه نیست.
به گزارش جماران؛ حجتالاسلام والمسلمین هادی سروش، استاد حوزه علمیه و پژوهشگر دینی، شب گذشته، ۲۲ اسفندماه از طریق صفحه اینستاگرام خود به طرح بحث در زمینه «مقام حضور» پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
مقام حضور از جمله مقامات مهمی است که در میان عارفان جایگاه مهمی دارد. اولین آیات و سورهای که بر رسول خدا(ص) نازل شد، سوره علق بوده است. در این سوره آیه ۱۴ آیه مهمی است و طلایهدار این سوره است و در مقام حضور این آیه بسیار مهم است. این آیه چنین است: «أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى» این سوره نخستین سورهای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است و هنوز هیچ حکم فقهی و اخلاقی بر ایشان نازل نشده و این آیه، آیه مهمی است که دستورات دینی و انسانی را در بردارد و خدا میگوید آیا باور ندارید که خدا شما را میبیند؟ مجموعه قرآن را از نظر دستورات دینی میتوانید در این یک آیه ببینید که میشود مقام حضور. مقام حضور دارای سه مرتبه است و امیدوارم به درجه اول رسیده باشیم و خوشا به حال آنان که درجات دوم و سوم را نیز کسب کردهاند.
درجه اول این است که انسان حضور خدا را باور کند که او می بینید، میداند و بداند کاملا با او است. اگر به این رتبهها برسیم همه شخصیت ما اخلاقی است. درجه اول مقام حضور بر این است که خدا را حاضر ببینیم که او ما را میبیند. فرمود نمیدانید خدا شما را میبیند؟ اگر انسان باور کند و یا حتی احتمال دهد بزرگی او را میبیند و چشم بینایی دارد او را رصد میکند، انسان خود را جمع میکند و این اثر زیادی دارد. امام علی(ع) فردمود ای مردم بدانید شما در برابر چشم خدا هستید و او شما را میبیند. کسی که خود را در محضر خدا ببیند، نخستین مرتبه است و انسان در این مرتبه خود را از بدیها و زشتیها دور میکند و در مورد هرکسی سخنی نمیگوید و این نتیجه این است که انسان بداند خدا او را میبیند.
اگر ما باور کنیم که خدا ما را میبیند، از گناه فاصله میگیریم
آنهایی که به این درجه نرسیدند به خیلی از کارها دست میزنند. معاویه در ظرف طلا آب میخورد. کلا از ظروف طلا و نقره استفاده میکرد. به او گفتند مگر نشنیدی که پیامبر(ص) از استفاده از ظروف طلا نهی کرده است؟ این سخنی است که شیعه و سنی از رسول خدا(ص) نقل کردهاند و معاویه گفت مطلع هستم، اما نظر من غیر از نظر پیامبر(ص) است و در این زمینه مشکلی نمیبینم. این نتیجه این است که انسان خودش را در محضر خدا نبیند و در برابر ربوبیت خدا قد علم میکند و میگوید اگر خدا نظرش این است من هم نظرم این است. برخیها گناه میکنند، اما میگویند مشکلی در این کار نمیبینم که اینها راه و رسم معاویه است. پس درجه اول این است که بدانیم خدا میداند.
مرتبه دوم اینکه عالم را در محضر حق ببینیم و بدانیم که خدا میداند. اگر ما باور کنیم که خدا ما را میبیند، از گناه فاصله میگیریم، اما اگر باور کنیم که او همه چیز را میداند و به تمام امور آگاهی کامل دارد، تحمل مشکلات آسان میشود و نسبت به ناراحتیهایی که پیش میآید تحمل میکند. امام حسین(ع) وقتی علی اصغر(ع) به شهادت رسید، فرمود آرام شدم، چون به خدا گفت تو میدانی. لذا قدم اول این است که انسان از معاصی دور میشود و قدم دوم این است که انسان آرام میشود.
اما درجه سوم حضور حق تعالی این است که انسان خدا را در همه چیز و همه شئون حاضر میبیند و عرفا به این، حضور شهودی میگویند این یعنی من اصلا در محضر او هستم و او با من است و مقام بلندی است. نتیجه این محضر حضرت حق برای ما این ارمغان را دارد که با او انس پیدا میکنیم و خود را در آغوش فیض او میبینیم. بی جهت نیست که بزرگان از اولیا این مقامات را حس کردند و در ذائقه ملکوتی خود چشیدند و اینقدر در این دنیا راحت زندگی کردند، چون حضور شهودی دارند. نهتنها قائل هستند که خدا میبیند و میداند، بلکه خود را در همه جهت در محضر حقتعالی میبینند و اصلا خود را در آغوش فیض خدا میبینند که این حال قابل توصیف نیست.
اگر زمامداران و عالمان با خدا فاصله میلیمتری پیدا کنند مردم کیلومترها از خدا فاصله میگیرند
آیتالله میرزاجوادآقا ملکی تبریزی در سحر بیدار میشد و در حیاط خانه قدم میزد و میگفت «گر بشکافند سر و پای من، جز تو نیابند در اعضای من». این محضر خدا بودن است. انسان باید در تمام حالات فیض خدا را با خودش ببیند. انسان باید با خدا مرتبط باشد و بین خودش و خدا فاصلهای نبیند و این افراد از اخلاق جلوتر هستند. اگر باور کنیم خدا میبیند برای اخلاقی شدن کافی است. در درجه دوم حضور خدا را درک میکنیم که خدا میبیند و از این بالاتر انس انسان با خدا است. ما در زندگی خود میبینیم انسانهای وارستهای هستند که بسیار آرام هستند و با خدا انسی دارند و خود را در آغوش فیض الهی میبینند و علتش این است که به نور و روح الهی متصل هستند.
اما جامعه نیز باید خود را در محضر خدا ببیند. تا اینجا سخن این بود که خود را در محضر خدا ببینیم، اما جامعه نیز باید حود را در محضر خدا ببیند. آیا جامعه فعلی اینچنین است؟ اگر اینطور است این چالشها که داریم چیست؟ مشکل جامعه چیست؟ دو علت دارد و آن اینکه دو قشر در جامعه تاثیرگذار هستند؛ یکی زمامداران و یکی هم عالمان که اگر با خدا فاصله میلیمتری پیدا کنند مردم کیلومترها از خدا فاصله میگیرند. زمامداران باید عدالت را پیاده کنند و اگر در بالا اختلاس باشد و در سطح پایین فقر باشد این جامعه خود را در محضر خدا نمیبیند و نباید توقع نماز و روزه از این جامعه را داشت. گروه دوم نیز علما هستند که بسیار موثرند. علمایی که نتوانند فقه اخلاقی به جامعه عرضه کنند، این جامعه خود را در محضر خدا نمیبیند. اینکه بگوییم بیاییم اخلاق را رعایت کنیم و اسم کوچک همسر را نبریم، اینها صحیح نیست. با بردن نام همسر و یا نبردن نامش جامعه نه بیاخلاق میشود و نه خوشاخلاق، همانطور که شبهای احیا و ... نیز ملاکی برای اخلاقی بودن جامعه نیست.
علما و بزرگان ما باید فقه اخلاقی به جامعه تزریق کنند
لذا علما و بزرگان ما باید فقه اخلاقی به جامعه تزریق کنند که خود را در دو نقطه نشان میدهد یکی در امر به معروفها و یکی در قضاوتها. در جامعهای که امر به معروف و نهی از منکر در کمال اخلاق پیاده میشود؛ یعنی این جامعه خود را در محضر خدا میبیند، اما اگر عقدهگشایی شود یا ماجراجویی باشد، باور کنیم که در این جامعه از اخلاق و فقه اخلاقی خبری نیست و این جامعه خود را در محضر حضرت حق نمیداند. اگر در شبکه قضایی کشور قضاوتها درست نشود، اخلاق در جامعه رخنمایی نمیکند و باید قضاوتها را درست کنیم تا جامعه نشان دهد که خود را در محضر خدا میبیند.
مشاهده خبر در جماران