یادداشت/
علل اصلی پدیده انقلاب اسلامی ایران چه بود؟
همواره این سوال کلیدی وجود دارد که علل اصلی پدیده انقلاب اسلامی ایران چه بوده است. دانستن آن میتواند ما را در روند شکلگیری آینده ایران کمک نماید و آموزههای آن راه های ناهموار توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران را هموار سازد.
پایگاه خبری جماران: انقلاب اسلامی ایران در آخر قرن بیستم یکی از مهمترین پدیده های سیاسی و اجتماعی بود که به خاطر پیچیدگی های خود نگاه صاحب نظران را به خود جلب نموده است پژوهش ها و تحلیل های فراوانی پیرامون این انقلاب انجام شده است ولی هیچکدام نتوانسته است همه ابعاد این واقعه مهم تاریخی_سیاسی را به طور کامل بررسی و تحلیل نماید.
همانطورکه هانا آرنت میگوید: «جنگ و انقلاب هنوز دو مسئله اساسی دنیای ما را در قلمرو و سیاست تشکیل می دهد جنگ بشر را در معرض خطر نابودی قرار داده است و در همان حال آدمی امیدوار است که انقلابها انسان را رهایی بخشد» خیلی از وقایع همانند قیامهای برزگران و دهقانان، اعتصابات و جنبشهای اصلاحطلبان، کودتا و جنبش های اجتماعی در کشورهای مختلف انجام میشود که انقلاب نامیده نمیشود. انقلاب سرنگونی قهرآمیز یک حکومت از طریق بسیج عمومی به شکل نظامی و غیرنظامی که به نام عدالت اجتماعی به وجود می آید تا نهادهای سیاسی جدید برپا نماید
انقلابها سه مرحله اساسی دارند، زمینهسازی برای انقلاب، وقوع انقلاب و پیروزی انقلاب. در خیلی از کشورها زمینههای انقلاب که معمولاً بلندمدت است فراهم میگردد ولی فرصت وقوع انقلاب یا جرقه ای که همه مردم را علیه نهادهای وضع موجود بسیج کند فراهم نمیشود و ممکن است در این مرحله انقلاب سرگوب یا توانایی سرنگونی حکومت را نداشته باشد و منجر به پیروزی انقلاب نشود. بنابراین یک انقلاب که میتواند حکومتی را سرنگون و بر اساس عدالت اجتماعی نهادهای سیاسی جدیدی را بر پا کند می بایست هر سه مرحله اساسی انقلاب را طی نماید. انقلاب اسلامی ایران هر سه مرحله را طی نمود. زمینههای انقلاب سالها به طول انجام میانجامد، در دورانی که جریان اصلاح طلبانه نظیر نهضت ملی کردن نفت، نهضت ۱۵ خرداد و انواع مختلف مبارزه سیاسی و اجتماعی و مدنی به انجام رسید، همگی به زمینه سازی انقلاب کمک کردند. از سال ۱۳۴۲ که مبارزات مسلحانه در جریانات اسلامی و مارکسیستی پا به عرصه مبارزه نهاد، مبارزه مسلحانه پیشاهنگ که در جهت مبارزات مسلحانه چریکی پیشاهنگ دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی در جهان بود و از آن وام گرفته بود ، هدف آن مبارزه مسلحانه به منظور آگاه کردن و بسیج توده ها برای قیام و انقلاب برای حاکمان ستمگر بود.
همواره این سوال کلیدی وجود دارد که علل اصلی پدیده انقلاب اسلامی ایران چه بوده است. دانستن آن میتواند ما را در روند شکلگیری آینده ایران کمک نماید و آموزههای آن راه های ناهموار توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران را هموار سازد. برای مرور اجمالی علل انقلاب در ایران به چند گزاره مهم که پشتیبانی مطالعات پژوهشی دارند ،اشاره می شود:
۱- مطالعات نشان می دهد که انقلاب در کشورهای با درآمد متوسط بیشتر از کشورهای بسیار فقیر اتفاق افتاده است در ایران نیز زمانی انقلاب به پیروزی رسید که رشد اقتصادی ایران به بالای ۱۰ درصد رسیده بود ،گروههای درآمدی متوسط ایران در شهرهای بزرگ مثل تهران و اصفهان و تبریز و مشهد گسترش یافته بودند و اگرچه در ایران فقر و نابرابری بود ولی در مجموع ایران یک کشور فقیر ارزیابی نمیشد.
۲ - اگرچه بدنه اصلی انقلاب بسیج و قیام تودههای مردم است ولی انقلاب زمانی رخ میدهد که نخبگان جامعه به حکومت پشت کنند. بسیاری از دانشگاهیان، متخصصین و روشنفکران به عنوان نخبگان ایرانی مخالف نظام موجود بودند و از تبعیض و فساد وجو امنیتی رژیم ناراحت بودند و همین ها توانستند با سازماندهی خود مردم را به حرکت درآورند.
۳- الگوهای سنتی و مذهبی و مرسوم با شروع مدرنیزاسیون با مشکل مواجه میشوند و در اثر رواج بازارهای آزاد نابرابری تشدید شده و تقاضاهای اجتماعی بیشتر میشود. در ایران نیز تشدید توسعه صنعتی و توسعه شهرها موجب مهاجرت، سست شدن شالوده های سنتی و بروز نابرابریهای در شهرها شد که بستر های اجتماعی اعتراض ها را فراهم ساخت.
۴ - در جامعه ای که نخبگان در ساختار جامعه جذب شده و در تقسیم کار اجتماعی سهیم هستند، به عنوان واسطه ای بین مردم و حکومت قرار میگیرد و فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، مذهبی و آموزشی را سازماندهی می کنند و حکومت نیز از آنها پشتیبانی و آنان نیز اقتدار و باورها و رفتارهای حکومت را تقویت میکنند ، این حالت همانند مانعی برابر شورش ها و انقلاب ها عمل می کند. چنین جامعهای دارای تعادل پایدار است. انقلاب زمانی صورت می گیرد که شرایط تعادل پایدار به تعادل ناپایدار میگراید در این صورت ممکن است یک اتفاق ساده جامعه را به سمت انقلاب سوق دهد. انقلاب ناشی از عدم تعادل در حوزههای مختلف جامعه است که شرایط را برای اثرگذاری یک واقعه برای تشدید عدم تعادل و انقلاب فراهم میسازد.
۵-در واقع انقلاب یک فرآیند یکباره و خود به خود نیست بلکه فرآیندی است پیچیده که از اختلالات اساسی و تنش های فزایندهای شکل یافته که نمیتوان آن را به طور دقیق پیش بینی نموده و در انقلاب ایران نیز اگرچه زمینه های انقلاب از دهه ۲۰ فراهم شده بود و در دهه چهل و پنجاه با وارد شدن به فاز نبرد مسلحانه پیشاهنگ تشدید گردید ولی هیچ کس پیش بینی نمی کرد که انقلاب با این سرعت و آن هم نه با نیروی محرکه نبرد مسلحانه پیشتاز بلکه با راه آگاهی و بسیج توده های تودههای مردم به شکل غیر مسلحانه به ثمر برسد.
۶- شش عامل میتواند جامعه را از حالت تعادل پایدار به شرایط تعادل ناپایدار اجتماعی تبدیل کند. اول، مشکلات کمبودهای مالی و اقتصادی در سطح ملی و منطقه ای. دوم، احساس مخالفت و بیگانگی رو به رشد نخبگان با حکومت. سوم، بسیج انقلابی که بر اثر خشم عمومی از بیعدالتی ایجاد شود. چهارم، پیوند نخبگان ناراضی و مردم و ایجاد ائتلافهای مختلف روی موضوعات مورد اعتراض. پنجم، فراهم شدن مناسبات بین المللی مناسب برای موفقیت انقلاب
در ایران همه این ۵ عامل طی فرآیند چند ساله به خصوص از ۱۳۴۳ تا۱۳۵۷ فراهم گردید. شرایط اقتصادی علیرغم رشد اقتصادی مناسب از سال ۱۳۵۳ با مشکلات جدی مواجه شد و مخالفت و بیگانگی تدریجی نخبگان و روشنفکران و متخصصین از حکومت به خصوص با عملکرد ناهنجار امنیتی ساواک، ائتلاف مردم و نخبگان در جامعه در سالهای ۵۶ و ۵۷ توسط روشنفکران ، نخبگان و روحانیون و مردم روی مخالفت با رژیم و نهایتا پیروزی خزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری و مخالفت آنان با حکومت های خودکامه مثل حکومت شاه و تاکید بر ارائه آزادیهای نسبی. خود را نشان داد
7- انقلاب ها تقریباً به خاطر پیچیدگی ها و سود بردن از عناصر متعدد غیر قابل پیش بینی به نظر می رسند. در واقع پدیدهی اجتناب ناپذیری هستند و تا لحظهای که عملاً وارد مرزهای وقوع و پیروزی می رسند غیرقابل تصورند.
8- در هر صورت انقلابها در مرحله زمینه انقلاب، وقوع و پیروزی آن دارای علل ساختاری اند که در روندی بلندمدت نهادها و مناسبات سیاسی، اجتماعی و نظامی را فرسود نموده و جامعه را از حالت تعادل پایدار به شرایط تعادل نا پایدار می رساند و آن را از هم میپاشاند وبرای انقلاب آماده میسازد.
این ساختارها چنین هستند:
- علل تغییرات جمعیتی، این امر در انقلاب ایران نیز اتفاق افتاد و در اثر چند موج مهاجرت روستاییان به شهرها مهاجرت کردند و در نهایت در سالهای ۵۳ دراثر افزایش سرسامآور پول نفت وگسترش فعالیتهای عمرانی و توسعه شهری، روستاییان به شهرهای بزرگ هجوم بردند و در حالی که ساختارها و سازمان اقتصادی و اجتماعی شهرها ظرفیت این مهاجران را نداشتند. اسکان غیررسمی، حاشیه نشینی، گرانی، کمبود مسکن و گران بودن آن و قطع برق موجب شد که مهاجرین با داشتن فرهنگ سنتی و مذهبی با نخبگان مذهبی و روشنفکری و مخالفان ائتلاف نموده و بخشی از بسیج توده مخالف رژیم را سامان دهند.
- الگوی حاکم بر مناسبات بین المللی که رژیم شاه خود را با آن تنظیم نموده بود، بر اثر سر کار آمدن دموکراتها در آمریکا به سمت خواسته آنان در فضای باز سیاسی حرکت کرد و موجب امکان فعالیت های سیاسی مخالفان رژیم در ائتلاف بین مردم و نخبگان گردید.
- توسعه نامتوازن اقتصادی در کشور، تشدید تضاد شهر و روستا که موجب مهاجرت به شهرها شد، تشدید فقر و نابرابری و فقیرتر شدن فقرا و ثروتمند تر شدن ثروتمندان که در ایران سالهای چهل و پنجاه بطور کامل مشاهده می گردید
- ایجاد رژیم های فردی و تحقق کامل آن و حکومت فردی پادشاهی که در طول زمان در قدرت جا خوش می کنند و خود را از نخبگان جامعه دور نگاه داشته و عمدتاً با قسم خوردگان خود و حلقه های فامیلی کار میکنند وبی اعتنا شدن حاکمام فردی به آسیبهای اجتماعی ناشی از سیاستهای اقتصادی، مردم به این نتیجه می رساند که با رژیمی نالایق و نامشروع سر و کار دارند.
- علل ساختاری عواملی ترکیبی اند که از صورتبندی آن«معمای دیکتاتوری» شکل داده میشود و حکومت فردی که با نخبگان و سرنوشت مردم بیگانه اند تولد می یابد. شاه دقیقاً و به تدریج بعد از کودتای ۱۳۳۲ چنین وضعیتی پیدا نمود.حتی دیکتاتورها برای ایجاد ثبات ، دست به وارد کردن تکنولوژی های جدید، ارتقای وضعیت اجتماعی، تقویت بنیه نظامی و جذب سرمایهگذاری خارجی نموده و سعی میکنند که از افراد تحصیل کرده و نظام اداری جدید بهرهمند شوند. شاه نیز چنین کرد غافل از اینکه رشد اقتصادی ناشی از این نظامات موجب ایجاد گروه های متوسط شهری میشود و همین گروهها هستند که از ساختار سنتی و مذهبی روستا ها به شهر مهاجرت نموند و با ائتلاف با نخبگان و به خصوص روحانیون مبارز ، موجب یک انرژی قوی برای مخالفت و انقلاب برای عدالت اجتماعی میشوند. همین رویداد در برزیل و شیلی توسط دیکتاتورهای آنها اتفاق افتاد ولی منجر به انقلاب نشد، ولی در ایران به بروز انقلاب کمک نموده و علت آن این است که در آن کشورها توانستند در مواجهه با بحرانها انعطاف کافی را برای زنده کردن دوباره نظم اجتماعی، به خرج دهند.
بنابراین زمانی که به علل ساختاری وقوع انقلاب دست به دست هم دهند و انرژی لازم را جهت بروز انقلاب فراهم می سازند میتوانیم این علل را که در هر کشوری از جمله در انقلاب ایران مختص شرایط زمینه ای تاریخی سیاسی اجتماعی و فرهنگی آن است به عنوان شالوده های اساسی وقوع وپیروزی انقلاب تعریف کنیم. همان علل ساختاری که بشکل تجمعی موجب بروز شرایط تعادل پایدار به شرایط نا پایدار اجتماعی می شود.
حال می توانیم بر اساس گزاره های فوق علل وقوع انقلاب اسلامی ایران را برشماریم.
1- زمینهسازی مبارزات جریانات مسلمان، ملی گرا و چپ طی سالهای بعد از ۱۳۲۰ تا اوایل دهه پنجاه و قبل از سرکوبی آنان توسط رژیم شاه
۲ - رشد اقتصادی نامتوازن و عدم تعادل منطقهای و مهاجرت روستاییان به شهرهای بزرگ و تهران و جذب نشدن در ساختار فرهنگی شهرنشینی و مواجهه با کمبود مسکن تورم نارسایی های فرهنگی و مذهبی و آمادگی برای ائتلاف با نخبگان مذهبی و روشنفگری بر علیه رژیم در سالهای ۵۵ تا ۵۷
۳ - خودکامگی شاه، به عنوان دیکتاتور و حاکم فردگرا، اسقاط وظایف قانونی دولت، ارتش و عدم اجرای قانون اساسی مشروطیت و دخالت غیرقانونی در همه امور کلی و جزئی کشور توسط شاه
۴- وابستگی غیرمتعارف شاه به دستورات بیگانگان از جمله آمریکا و انگلیس و تشدید آن در سالهای ۵۶ و ۵۷
۵ - فساد اقتصادی مسئولین و درباریان
۶ - وجود فقر و نابرابری در ایران علیرغم رشد اقتصادی بالا و تجربه فقر ۴۰ درصد خانوارهای ایرانی در سالهای ۵۶ و ۵۷
۷- سرکوب شدید روشنفکران و نخبگان ، زندان و اعدام آنها و آماده نمودن آنها برای نقش آفرینی در ایجاد ائتلاف بین آنها و مردم بر علیه رژیم شاه
۸ - هژمونی ساواک بر همه ارکان جامعه
۹ - فرمایشی بودن انتخابات مجلس و سنا در دورههای مختلف و حذف شایستگان
۱۰- تشکیل حزب رستاخیز و مسدود کردن هرگونه اظهارنظر مستقل و نیمه مستقل و وابسته به حکومت
۱۱- مشارکت اجتماعی و سیاسی عمدتاً توسط حکومت با شکل کاملاً ناکارآمد در جهت تایید سلطنت و یا به طور کلی تعطیل بود و شاه امکان شنیدن صدای منتقدان و حتی مصلحان را از خود و حکومت دریغ نموده بود.
12- قطع رابطه ملت با دولت و حکومت و نداشتن زبانی مشترک و ایجاد سوء ظن ناشی از فساد، ناکارآمدی و امنیتی کردن جامعه توسط ساواک
13- عدم آمادگی شاه در تغییر شیوه حکمرانی کشور و خلع نهاد دولت و تمرکز فعالیت های آن در یک نفر و ناتوانی در مواجهه با تحولات شهرنشینی و سیاسی رشد گروه های متوسط شهری ناشی از مهاجرت ها و تغییرات و مطالبات اجتماعی جامعه ایران در دهه 40 و 50
14- ضعف شخصیت شاه و بیماری وی و تمرکز قدرت شدید و ناکارآمدی در تصمیم سازی و تصمیم گیری برای کنترل کشور در زمان وقوع انقلاب
از سوی دیگر عوامل زیر به قدرت بخشیدن ساختاری وقوع انقلاب کمک نمود:
1- سرکوب سال های 40 تا 50 که شامل احزاب و نهضت ها و سازمان های مسلحانه می گردید فضای رقابت سیاسی را به شدت کاهش داد و با وقوع انقلاب در سال 56 هیچ کدام از سازمان ها و نهادهای سیاسی مخالف وجود نداشتند. از سوی دیگر سازمان قدرتمند و گسترده روحانیت در سراسر کشور توانست شرایط را به نفع جربان های اسلامی متمایل کند.
2- قدرت بسیج کنندگی، نفوذ معنوی و کاریزماتیک امام خمینی که با شعارهای هوشمندانه خود، نقش رهبری و پیشاهنگ را ایفا نمود، توانست همه گروه های اجتماعی و سیاسی را متحد نموده و راهبری کند. نفوذ معنوی ایشان در مردم به ویژه گروه های متوسط به پایین جامعه که اکثریت داشتند نقش اکثریت و هژمونی غالب را ایفا نمود و عملاً از سال 56 نقش گروه های مارکسیستی، ملی گرایان که در زمینه سازی انقلاب نقش آفرین بودند در مرحله وقوع و پیروزی انقلاب اسلامی در سال های 56، 57 کمرنگ شد و هژمونی اصلی انقلاب به گروه ها و جریانات اسلامی و روحانیت سپرده شد. ودرعمل سازمان قدرتمند گروه های مذهبی، ایدیولوژی اسلام انقلایی شیعه ورهبری قدرتمند وکارآمد، بقول لنین سه شرط اساسی وساختاری وقوع وپیروزی انقلاب شد.
3- پیروزی کارتر و اعمال سیاست حقوق بشری و تسری آن به ایران و اجرای سیاست باز سیاسی در نظام دیکتاتوری شاه و ایجاد تعارض در باز شدن بند و بست های نظام استبدادی و ایجاد آزادی نسبی به نفع فعالیت ها و و ائتلاف های زمان وقوع انقلاب و نهایتاً تن دادن قدرت های بزرگ به پیروزی انقلاب از ترس پیروز شدن کمونیست ها ، فرصت بین المللی برای وقوع انقلاب را فراهم ساخت.
4- عدم دخالت ارتش به خاطر ناکارآمدی ناشی از روابط خطی با شاه و نداشتن هویت مستقل برای تصمیم سازی و تصمیم گیری و همچنین پیروی از خواست آمریکا از ترس طولانی شدن مبارزات و به میدان آمدن کمونیست ها و نفوذ شوروی. حتی در خاطرات دکتر یزدی آمده است که امام خمینی با هوشمندی به آمریکا پیام داد که اگر ارتش دست به کودتا یا خشونت بزند کار مبارزه طولانی تر می شود و محتمل است کمونیست ها با حمایت شوروی وارد صحنه شوند و دست بالا را بگیرند.
5- نقش شخصیت های مذهبی دانشگاهی که انقلاب اجتماعی را در چشم تحصیل کرده ها، گروه ها، دانشجویان، کارمندان و گروه های متوسط فرهنگی توجیه می کردند بسیار موثر بود، نقش اول را دکتر شریعتی داشت که مفاهیم انقلابی را در قالب فرهنگ اسلامی و شیعی و روشنفکری با زبان و قلمی جادویی به جامعه تزریق نمود و موفق ترین روشنفکری بود که در صد سال اخیر توانست با توده های مردم سخن بگوید
6- علی رغم رشد اقتصادی بالا که عمدتاً نیز ناشی از رشد بخش نفت بود، موجب تعارض بین توسعه و ساختار کشور گردید. همان چیزی که رئیس سازمان برنمامه و بودجه در تدوین برنامه پنجم توسعه به شاه تذکر داه بود. بنابراین به یکباره کشور با افزایش هزینه کردن پول های چند برابر شده نفت در سال 1353و با نارسایی های ناشی از تعارض فعالیت های اقتصادی و زیربنایی و کمبود ظرفیت های اداری، زیربنایی مواجه شد. قطع برق در شهرها، افزایش تورم، گرانی مسکن و مواد غذایی موجب نارضایتی مردم گردید و توسط انقلابیون نیز این امر به رخ کشیده شد و موجب سرعت بخشیدن به ائتلاف بین نخبگان و مردم برای وقوع انقلاب گردید.
7- بی توجهی حکومت شاه به جریان های مخالف مذهبی بر اساس سیاست های بین المللی امریکا و انگلیس که تمرکز بر خطر شوروی در ایران داشت، رژیم را از سازماندهی و گسترش مخالفان مذهبی در ایران به خصوص در سطوح غیررسمی و سنتی آن غافل نمود.»
*استاد دانشگاه شهید بهشتی
مشاهده خبر در جماران