جی پلاس؛
علت برآشفتگی امام از عروسشان چه بود؟/ چرا زهرای مرضیه(س) پاره تن پیامبر(ص) است؟
دکتر فاطمه طباطبایی، عروس امام خمینی که عرفان عملی را در مکتب ایشان آموخته است، با تبریک ولادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها و بیان اینکه چرا فاطمه زهرا(س)، پاره تن پیامبر(ص) است، به ذکر خاطره ای پرداخته از روزی که بر شلوار فرزندش وصله زده و واکنش امام را در پی داشته است.
جی پلاس: دکتر فاطمه طباطبایی در گفت و گویی که به مناسبت ولادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در سال ۷۶ انجام دادند، با تبریک این میلاد فرخنده، به بیان حدیث نورانی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله درباره نور فاطمه زهرا سلام الله علیها پرداخته و به علت اینکه چرا آن حضرت پاره تن پدر بود، اشاره کردند. متن بخشی از این گفت و گو در ادامه آمده است:
ـ با تبریک سالروز میلاد پربرکت حضرت فاطمه زهرا(س) و میلاد حضرت امام خمینی از شما می خواهیم این گفتگو را با احساسی که خودتان از شخصیت والای دخت گرامی پیامبر اکرم(ص) دارید آغاز کنید.
ـ من هم این روز فرخنده و این تقارن زیبا را به شما و به همه مسلمانان و دوستداران خاندان عصمت و طهارت تبریک می گویم؛ اما بپذیرید که سخن گفتن دربارۀ این گوهر گرانمایه صدف نبوّت و ولایت، زبانی دیگر و بیانی دیگر می طلبد؛ چیزی که من می توانم بگویم و جرأت گفتن آن را به خود می دهم فقط بیان احساس قلبی و رؤیا گونه ای است که از بعضی احادیث مربوط به اصل خلقت و آفرینش نور آن حضرت در قلب و روح من تابیده است. از احادیث مشهور شیعه است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: نخستین آفریده ای که خداوند آفرید نور من بود و نور من از نور خداست، و حدیث دیگر اینکه آن حضرت فرمودند که: خداوند نور فاطمه را پیش از خلقت آسمانها و زمین آفرید و نور فاطمه هم از نور خداست. این حدیثها را که در کنار هم می گذاریم و بررسی می کنیم، می بینیم که نور فاطمه ـ سلام اللّه علیها مقدم بر آفرینش آسمان ها و زمین است، و ارض و سماء متأخر از حقیقت وجودیه آن بانوی مکرّمه است؛ و نور فاطمه و هستی او بر هستی این دو تقدّم دارد.
باز به سخن دیگری از پیامبر استناد می کنم که این یکی در روایات شیعه و سنی آمده که فرمودند: فاطمةُ بضعة منی، مَنْ اَذاهٰا فقد اذانی و من اذانی فقد اذی اللّه ، یعنی فاطمه پارۀ تن و روح من و جزئی از جسم و جان من است.
گفت پیغمبر که آزار من آزار خداست و آنکه زهرا را بیازارد مرا آزرده است
شاید کسی با سطحی نگری گمان کند هر پدری ممکن است راجع به فرزندش چنین حرفی را بزند که اگر کسی فرزند مرا آزار بدهد، مرا آزرده است؛ ولی توجه داشته باشید که وقتی پیامبر عظیم الشأن، این انسان کامل چنین سخنی می گوید تنها توجه به جنبه عاطفی پدرانه ندارند، بلکه از حقیقتی بسیار عمیقتر پرده برمی دارند.
با این جملاتی که ذکر شد، می توانیم بگوییم که وقتی خلقت زهرا(س) خلقت عقل کل و خلقت نور پیامبر می شود آن وقت می فهمیم که پارۀ تن پیامبر(ص) یعنی چه، اذیت زهرا(س)، اذیت پیامبر(ص) است یعنی چه، و آزار پیامبر(ص)، آزار زهرا(س) است یعنی چه...
تبریک دیگری هم در این روز باید خدمت شما عرض کنم و آن به مناسبت تولد فرزند راستین حضرت زهرا(س)، حضرت امام خمینی است که به نظر من این تقارن خجسته تأمل برانگیز است. چون که تولد این دو شخصیت در فرهنگ و تمدن ما منشأ اثر بود. به عنوان مثال می بینیم حضرت زهرا(س) یک خلقت ویژه دارند و من عرض می کنم که این خلقت ویژه چه چیزی را برای ما به ارمغان می آورد.
اینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که خلقت ویژه، خود مستلزم معصومیّت و قداست و کمال است. پس، چگونه کسی که خلقتش کامل بوده، و چنین ویژگی را داشته، می تواند برای ما اسوه و الگو باشد؟ من فکر می کنم این بُعد اهمیت بسیاری دارد، که هنر زهرا(س) در حفظ این کرامات است؛ یعنی کرامت انسانی را توانسته است حفظ کند و در خود پرورش بدهد و به اوج کمال برساند. این بُعد است که می تواند برای ما الگو و اسوه باشد. مگر جز این است که در آثار برخی از بزرگان دین آمده است که همۀ انسان ها با فطرت پاک زاده می شوند؛ همه انسان ها کمالجو هستند؛ همه انسان ها دنبال مطلق می گردند؛ و هیچ چیزی جز دستیابی به آن روح متعالی آنها را اقناع نمی کند. پس، آنچه اهمیت اساسی دارد این است که آیا ما این نیروهای کمالی را که در وجود ما نهفته است توانستیم به فعلیت برسانیم؟
کمال زهرای اطهر(س) در این است که اگر خلقت ویژه دارند، اگر کمالات را در وجودشان به نحو احسن دارند، بدین خاطر است که توانسته اند این کمالات را در خودشان پرورش بدهند و به فعلیت برسانند؛ و چنین است که ایشان برای ما الگو می شوند.
از بحث خلقت و آفرینش ویژۀ حضرت زهرا(س) و پیوند روحانی ایشان با پیامبر اکرم(ص) که بگذریم، به بُعد اجتماعی شخصیت آن بزرگوار می پردازیم که آن هم جزئی از رسالت و پیام الهی حضرت رسول است.
قیام ایشان علیه بی عدالتی و برای اقامه عدل در جامعه، دفاع از حریم ولایت، قیام علیه سلطه گری و سلطه پذیری و همه مسائل دیگری که برای ما در این روزها گفته می شود از ویژگی ها و خصوصیات حضرت زهرا(س) است.
همۀ این ویژگی ها، چیزهایی نیست که بتوان به سادگی از کنارشان گذشت. بعد از رحلت پیامبر(ص) با آن علاقه ای که حضرت زهرا(س) به پدر داشتند ـ که این علاقه یک علاقه خاصی بوده بعد از آن شرایط، حضرت زهرا(س) به مسجد می آیند. شرایط روحی را در نظر بگیرید! خود ما در شرایط بسیار کمرنگتر از این وقتی قرار می گیریم، شاید حرف های روزمرۀ خودمان را هم نتوانیم آنچنان که شایستۀ طرح در جمعی باشد ادا کنیم. شاید برای هر کسی این حالت پیش آمده باشد؛ و برای خود من مکرر اتفاق افتاده که در یک بحران روحی که قرار گرفته ام (مخصوصاً از جهت عاطفی) حتی ادای سخنان روزمره هم برایم مشکل شده است. می بینیم حضرت زهرا(س) در چنین شرایطی قرار می گیرند و به مسجد می آیند و در حضور جمع، آن خطبه غرّا و مفصل را دربارۀ مهمترین مسألۀ روز و شاید مهمترین مسألۀ تاریخ اسلام ایراد می کنند. خطبه ای که سرتاپای آن مملو از نکات عرفانی و علمی دقیق است که حالا نمی خواهم این را بحث کنم که خودش بحث مفصلی است. می بینیم که همین نمونه، یعنی این نمونه ای که می خواهد برای ما اسوه و الگو باشد چگونه است.
چرا بهترین روز برای روز زن، تولد حضرت زهراست
حضرت امام به این نکته اشاره داشتند که اگر چه همه روزها می تواند روز زن باشد؛ اما اگر قرار است روزی را زن های ما روز زن قرار بدهند، چه بهتر که این روز، روز تولد حضرت زهرا(س) باشد. البته این بدان معنا نیست که حضرت زهرا(س) فقط الگوی زنان است، بلکه به تعبیر حضرت امام، صدّیقۀ طاهره(س) الگوی هر انسان آزاده ای است. هرکس که بخواهد آزادی خودش را، حریّت خودش را، اصالت خودش را و
انسانیّت خودش را حفظ کند باید از زهرا(س) الگو بگیرد.
تمام این مراتب الگودهی در رفتار و کردار حضرت زهرا(س) نمود دارد و ما باید آنها را بجوییم و بیابیم. کلّی بحث کردن و مسائل کلی را مطرح کردن شاید نتواند به آن صورت برای ما مشکلی را حل کند. باید دقیقاً و جزء جزء مسائل را بحث کنیم و موشکافانه باز بکنیم که بتواند برای هر کسی الگو قرار بگیرد.
تولد حضرت امام که مقارن شده است با ولادت حضرت زهرا(س) به نظر من قابل تأمل است. تقارن این دو میلاد مبارک می تواند برای ما مفهومی نمادین و سمبلیک داشته باشد. یعنی حرکت امام و آثار وجودی امام در چنین روزی متولد می شود، و این درک و برداشت می تواند ما را به یک افق دیگری رهنمون سازد و افق دیگری را به روی ما بگشاید؛ تولد امام می شود تولد انسان نو، تولد انسانیت نو و تولد جامعۀ نو.
حافظ می گوید: /آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست/؛ یعنی آدم در عالم ظلمت، در عالم جهل، در عالم از خود بیگانگی، در عالم اسارت، آدم نمی شود.
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست عالمی از نو بباید ساخت و ز نو آدمی
می بینیم کار امام، ساختن آدم نو است. بر چه پایه ای؟ با تعالیمی برگرفته از اسلام و برگرفته از دستورات مادرشان حضرت زهرا(س) و بر پایۀ نور، بر پایه هدایت الهی، بر پایه عقل و بر پایه خرد است.
امام وقتی می خواهد انسان را از عالم خاکی به عالم افلاکی ببرد، و وقتی راجع به قیام صحبت می کند، می گوید: من آمده ام تا بزرگواری شما را حفظ بکنم؛ یعنی بزرگواری، شرافت، آزادگی، حریّت و انسانیّت افراد برای امام ملاک بوده است که امام قیام می کند تا اینها را حفظ بکند. امام برای اینکه این مسائل را و این مفاهیم را به فعلیت و به کمال برساند، اول خودش را ساخت، اول خودش را تهذیب کرد، خودش را تزکیه کرد و بعد پا به عرصه قیام گذاشت و گفت: من آمده ام تا بزرگواری شما را حفظ بکنم، این مطلب خیلی مهمی است.
امام در جوانی که زمان ظهور تمام احساسات، امیال و همه مسائل جوانی است بهترین کتابشان را نوشته اند.
اربعین حدیث امام را نگاه کنید! می بینید آنجا دستورالعمل دارد. دقیقاً باید به نکاتی که امام آنجا نوشته اند توجه داشته باشیم. من به عنوان فردی که در کنار امام و در محیط زندگی خصوصی ایشان حاضر و ناظر بودم، می دیدم گاهی دقیقاً همان نصایح، پندها و توصیه هایی را به من تذکر می دادند که در چهل سالگی شان در اربعین حدیث نوشته بودند. این پیداست که همین جمله ای را که امام همیشه توصیه می کردند که اگر علم را فرا می گیرید، یک طوری یاد بگیرید که شما صرفاً حامل مجموعۀ اندوخته ها نباشید، در این صورت تمام حرکات، سکنات، رفتار و گفتار انسان همان می شود که یاد گرفته است و دیگر چیزی بر انسان بار نیست. این دقایق را مو به مو خودشان رعایت می کردند؛ اگر می خواستند توصیه ای به من بکنند یا به نزدیکان بکنند، همان جمله ای را می گفتند که چهل سال پیش گفته بودند؛ چون آن عبارات با وجودشان عجین شده بود.
خاطره عروس امام از روزی که بر شلوار پسرش وصله زد و واکنش امام
به عنوان مثال خاطره ای نقل می کنم: روزی با ایشان در حیاط خانه قدم می زدم که پسر کوچکم به جمع ما پیوست. لباسش کمی نامناسب بود؛ یعنی اینکه سر زانوی شلوارش رفته بود و من از این تکه های آماده و حاضری که می توان بر روی شلوار دوخت دوخته بودم. امام گفتند: چرا لباسش اینطور است؟ گفتم اینطوری حزب اللهی است. از این جملۀ من ایشان برآشفته شدند و گفتند: می خواهی ریا کنی؟ می خواهی بچه ات را لباس کهنۀ مندرس بپوشانی که به مردم وانمود کنی من چنین هستم؟... بعد برخی از دستورات اسلامی و انسان سازی را تذکر دادند. جالب اینکه وقتی من بعداً به کتاب چهل حدیث ایشان مراجعه کردم دیدم، همۀ توصیه ها تبلور همان مطالبی است که ایشان در آن کتاب اخلاقی نوشته بودند. بگذریم، از مطلب دور شدم. منظورم این بود که هدف امام، انسان شدن ما بود، آزادگی و حریّت ما بود. ما این ادعا را نداریم که به همۀ اینها رسیدیم؛ اما معتقدیم که گامهایی برداشته ایم. امام با تعالیمی که دادند با توجه به اینکه اول خودشان را ساخته بودند، با کمک پیروان صدیقشان توانستند اهدافشان را در خیلی زمینه ها پایه ریزی اساسی بکنند.
برشی از کتاب یک ساغر از هزار؛ ص ۳۷۷-۳۸۰
مشاهده خبر در جماران