جی پلاس/به مناسبت سالروز رحلت؛
شیخ انصاری و ماادریک شیخ انصاری/چرا شیخ مرتضی انصاری را خاتم الفقها و المجاهدین نامیدند؟/ماجرای ریسمان شیطان بر گردن شیخ مرتضی چه بود؟
شیخ مرتضی انصاری معروف به شیخ انصاری از فقیهان ممتاز قرن سیزدهم هجری است که پس از صاحب جواهر مرجعیت عامه را پذیرفت.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی یکی از بزرگترین فقهای شیعه در قرن های اخیر ملقب به شیخ انصاری است. شیخ مرتضی انصاری عالم جلیل القدر شیعه در قرن سیزدهم هجری زیست که پس از صاحب جواهر به مرجعیت عامه رسید.
زندگینامه شیخ مرتضی انصاری
شـیـخ مـرتضی انصاری معروف به شیخ انصاری فرزند محمدامین بن شمسالدین بن احمد بن نورالدین بن محمدصادق شوشتری دزفولی، یکی از نامورترین و پرآوازهترین فقها و مراجع عالیقدر تقلید در عصرهای اخیر، و یکی از محققترین چهره های علمی و فقهی قرون متاخر به شمار می آید. از فقیهان بزرگ شیعه در قرن سیزدهم قمری که بعد از صاحب جواهر، مرجعیت عامه یافت.
ولادت شیخ انصاری
شیخ مرتضی، بزرگترین فرزندِ شیخ محمدامین بود که در هـیـجدهمین روز ماه ذیحجه روز عید غدیر سال ۱۲۱۴ ه. ق روز اکمال دین و اتمام نعمت در شمال غربی بقعه سبز قبای شهر دزفول، از سلاله پاک یکی از اخلاف جابر بن عبداللّه انصاری صحابی نامدار پیامبر عالیقدر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در خاندان با فضل و ادب به دنیا آمد.[۱]
به مناسبت تولد در روز ولادت علی (علیهالسّلام)، نام مرتضی انصاری برای او انتخاب شد. شب قبل از تولدش، مادرش در خواب می بیند که حضرت صادق (علیهالسّلام)، قرآنی مُذَهَّب به وی میدهد، که خوابش را به «فرزند جلیلالقدر» تعبیر می کنند. مسلماً این رؤیایی صادقه بود که باعث شد مادرش وی را هیچگاه بدون وضو شیر ندهد.[۲]
پدرش که از عالمان راستین و مبلغان دین مبین اسلام بود، در سال ۱۲۴۸ ه. ق در اثر بیماری طاعون در خارج از شهر دزفول درگذشت و مادرش نیز که دختر شیخ یعقوب و از زنان پرهیزگار و باتقوی روزگار خود بود در سال ۱۲۷۹ ه. ق در نجف اشرف از دنیا رفت و شیخ را با غم و اندوهی فراوان، تنها گذاشت.[۳]
او در چـنـیـن خـانـوادهای چـشم به جهان گشود و رشد و بالندگی آغاز نمود و از همان دوران کودکی به فراگرفتن قرآن و معارف اسلامی پرداخت و به زودی آثار نبوغ و ذکاوت در او مشاهده گردید؛ پس از خواندن قرآن و ادبیات عرب به خواندن فقه و اصول پرداخت و در این دو رشته، آن چـنان استعداد و شایستگی نشان داد که حیرت همگان را برانگیخت و در عنفوان جوانی به درجه عالیه اجتهاد نائل آمد.
نسب
در انتساب شیخ و خاندانش به جابر بن عبدالله انصاری، صحابی معروف پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هیچگونه شک و تردیدی نیست؛ زیرا گذشته از شجره نامههایی که در دسترس بعضی از افراد این خاندان است، شیخ اسدالله انصاری معروف به امینالواعظین تهرانی نیز در کتابش به نام «حدائق الادب» به نقل از کتاب «مشیخة الجابریه»، پدران شیخ انصاری را تا جابر بن عبدالله انصاری نوشته است.[۴]
تحصیلات
از همان کودکی، آثار بزرگی، نبوغ و هوش سرشارش، هویدا بود.
شیخ پس از فراگیری قرآن، گذراندن دوران مکتب و دروس سطح در نزد عمویش شیخ حسن انصاری، در سال ۱۲۳۲ ه. ق در سن هجده سالگی به همراه پدر بزرگوارش به طرف عتبات عالیات حرکت نمود. ایشان بنا به سفارش شیخ حسین انصاری در کربلا با سیدمحمد مجاهد، فرزند سیدعلی (صاحب ریاض) آشنا شد و به مدت چهار سال در محضر ایشان و شریف العلمای مازندرانی شاگردی کرد و به درس و بحث پرداخت و در هنگام هجوم داود پاشا به کربلا، به همراه علما به کاظمین مهاجرت کرده و پس از چند روزی به دزفول بازگشت.[۵]
شیخ در حدود یک سال یا بیشتر در دزفول ماند و برای بار دوم به کربلا بازگشت و یک سال و اندی از محضر شریفالعلماء استفاده کرد و پس از آن به نجف رفته؛ در درس شیخ موسی کاشفالغطاء حاضر شد و بعد به دزفول بازگشت.[۶]
شیخ در سال ۱۲۴۰ ه. ق به قصد زیارت حرم امام رضا (علیهالسّلام) از دزفول خارج شد. وقتی وی به همراه برادرش شیخ منصور به بروجرد رسید، بنا به درخواست شیخ اسدالله مشهور به حجتالاسلام بروجردی به مدت یک ماه در آنجا ماند و پس از آن به اصفهان رفته، در درس حاج سیدمحمدباقر شفتی رشتی معروف به حجتالاسلام رشتی که ریاست دینی اصفهان را بر عهده داشتند، شرکت کرد. از این شرکت در کلاس خاطرههایی نیز وجود دارد که به شرح زیر است: سید در هنگام درس اشکالی را بر شاگردان القاء کرد. شیخ مرتضی که در پایین مجلس نشسته بود، پاسخ اشکال را به یکی از شاگردان گفت و از درس خارج شد. هنگامی که شاگرد پاسخ اشکال را داد، سید گفت: «این جواب را یا حضرت حجت بن الحسن (علیهالسّلام) به تو تلقین کرده است یا شیخ مرتضی نجفی. هنگامی که آن شاگرد ماجرا را گفت: سید به جستجوی شیخ پرداخت. وقتی که مکان اقامت ایشان را یافت، عزم دیدار نمود که شیخ گفت: «به زحمت ایشان راضی نیستم» و به همراهی برادرش به سوی خانه سید روانه شد که در میانه راه با سید دیدار کرد و سید ایشان را به منزل برد. شیخ نیز که اصرارهای فراوان سید را در ماندن و اقامت در اصفهان دید، به بهانه دیدار مادر از اصفهان به سوی دزفول حرکت کرد.[۷]
از دیگر سفرهای ایشان سفر به کاشان بود که به واسطه عظمت و بزرگی ملا احمد نراقی، صاحب مستند الشیعه، و صاحب معراج السعاده، فـرزنـد ملا مهدی نراقی چهار سال در درسهای وی شرکت کرد و پس از آن، وقتی خواست به سوی مشهد حرکت کند، ملا اجازه (اجتهاد) مبسوطی برای وی صادر نمود و در آن، شیخ را به بهترین عبارتها ستود.
شیخ و برادرش پس از کاشان، چند ماهی را در مشهد مقدس، ماندند و پس از آن به سوی تهران حرکت نمودند، مدتی را در مدرسه «مادر شاه» ساکن شدند.[۸]
شیخ و برادرش پس از ۶ سال مسافرت دوباره به دزفول بازگشتند و با استقبال اهالی شهر روبرو شدند.[۹]
شیخ پس از ۴ سالی که در دزفول ساکن بود، دوباره به سوی نجف اشرف حرکت کرد؛ در حالی که دو تن از مردان بزرگ علمی شیعه در آن روزگار؛ یعنی شیخ علی، فرزند شیخ جعفر کاشف الغطا و شیخ محمدحسن (صاحب جواهر) در راس حوزه بودند.
اساتید شیخ مرتضی انصاری
شـیـخ بـزرگـوار مـا از مـحـضـر اسـاتید متعددی بهره جسته است که هر کدام نقش ویژهای در اثرگذاری در روحیه او داشتهاند که به بازگویی نام چند تن از آنان میپردازیم:
۱ ـ عموی بزرگوارش، آیت الله شیخ حسین انصاری (شاگرد صاحب ریاض، تا سن ۱۷ سالگی).
۲ ـ آیت الله سیدمحمد مجاهد (از شاگردان آیةالله وحید بهبهانی) او در سنین ۱۸ سالگی، دو سال تمام از محضر او بهره جسته است.
۳ ـ آیت الله ملامحمد یا محمدشریف مازندرانی شریفالعلما مازندرانی کسب فیض از محضر او استدامه داشته است.
۴ ـ آیت الله ملا احمد نراقی (صاحب مستند الشیعه)، به مدت چهار سال تمام در کاشان.
۵ ـ آیةت الله شیخ موسی کاشفالغطاء فقیه عصر و نابغه دهر، به مدت یک سال تمام.
۶ ـ آیت الله شیخ علی کاشف الغطاء، زعیم دینی و مرجع عالیقدر شیعه، به مدت ۵ سال.
۷ ـ آیت الله شیخ محمدحسن صاحب جواهر (مدت بسیار اندک محض تیمن وتبرک).
مجیزین شیخ
تعدادی از اساتید عالیقدر این مجتهد مبتکر و توانمند در بالا ذکر شدند، تعدادی نیز اجازه روایتی یـا اجـتهادی به شیخ واگذار نموده اند که اسامی چند نفر از اجازه دهندگان به وی در اینجا ذکر می شود:
۱ ـ آیت الله سیدصدرالدین موسوی عاملی، اجازه روایتی دادهاند که در آن کلمه افضل و اکمل قید شده بود.
۲ ـ آیت الله عارف سترگ، ملااحمد نراقی، اجازه روایتی مبسوطی عنایت کردهاند.
۳ ـ آیت الله شیخ محمدسعید قرجهداغی، اجازه نامه روائی جامع و مبسوطی در حق او صادر نمودهاند.
شاگردان شیخ مرتضی انصاری
شاید بتوان گفت بیشتر مجتهدان و عالمان معروف شیعه در میانه قرن سیزدهم تا اوایل قرن چهاردهم، شخصیتهایی هستند که از مکتب علمی شیخ انصاری برخاستهاند. به قولی در جلسه درس شیخ نزدیک به پانصد نفر حاضر میشدند و البته میرزا محمد همدانی، شاگرد شیخ، شمار شاگردان ایشان را تا سه هزار نفر یا بیشتر گزارش میکند.[۱۰]
در مـکـتب پربار و حوزه پربرکت تدریسی شیخ بزرگوار، شاگردان متعددی تربیت یافتند که هر کـدام از اسـتوانههای فقهی، و مجتهدین مسلم، کاوشگر دقیق و محقق ارزشمندی بودهاند، چون محضر مبارک علمی او، مجتهد پرور محقق ساز و اندیشمندنواز بود.
شـاگرد مستقیم شیخ بزرگوار در زمان حیات خویش بیش از هزار تن بوده است که از میان آنان شـخـصـیـتهـای نـامی برجستهای برخاستهاند که هر کدام در یک صقع از اصقاع جهان اسلامی مشعلدار فقه و فقاهت و زعامت روحی و حامل میراث انبیا و رسولان بودهاند.
ما از تعداد کثیر این جمع، به ذکر اسامی چند تن از آنان بسنده مینمائیم:
۱ ـ آیت الله میرزا محمدحسن شیرازی، صاحب فتوای تحریم تنباکو.
۲ ـ آیت الله شیخ جعفر شوشتری، خطیب توانا و کاتبی پرکار و واعظ پرصلابت.
۳ ـ آیت الله حاج میرزا حبیباللّه رشتی، صاحب بدائع الافکار، و رساله اجاره و غصب.
۴ ـ آیت الله سیدحسین کوه کمری تبریزی، صاحب آثار و مثر فراوان و استادبزرگ حوزه نجف.
۵ ـ آیت الله شیخ محمدحسن مامقانی، صاحب ذرایع الاحکام فی شرح شرائع الاسلام و کتب دیگر.
۶ ـ آیت الله شیخ محمدکاظم خراسانی، صاحب کفایة الاصول که در تحقیق و تدقیق کمنظیر است.
[۱۱]
۷ ـ آیت الله حاج میرزا محمدحسن آشتیانی، نماینده تام الاختیار مراجع نجف در تحریم تنباکو در تهران.
۸ ـ آیت الله میرزا ابوالقاسم کلانتر، صاحب تقریرات استاد خود، شیخ انصاری.
۹ ـ آیت الله حاج شیخ هادی تهرانی، مجتهد و دارای تالیفات متعدد فقهی و تفسیری.
۱۰ ـ آیت الله ملاحسین قلی همدانی، شاگرد شیخ و صاحب منظومه حاج ملاهادی سبزواری، عارف نامی.
۱۱ ـ آیت الله حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی، مجتهد نامور و صاحب فتوای مشروطیت.
۱۲ ـ آیت الله شربیانی، مجتهد معروف آذربایجانی.
۱۳ ـ نـابغه نامی، سیدجمالالدین اسدآبادی، بنیانگذار وحدت مسلمین و مبارز نستوه بر علیه استعمار خارجی.
آثار و تالیفات
آثار ارزنده و تالیفات گران سنگ و ارزشمندی از مرحوم آیت اللهالعظمی حاج شیخ مرتضی انصاری (ره) به یادگار مانده است که هر کدام نشانی از نبوغ، اجتهاد، دانش وسیع و تحقیق دقیق آن عالم ربـانـی است. ما در این بخش به صورت اجمال به بازگویی برخی از آنها میپردازیم؛
۱ ـ المکاسب (فقه) شامل مکاسب محرمه، خیارات، و احکام عمومی معاملات.
۲ ـ فرائد الاصول (اصول) شـامـل مباحث الفاظ، امارات و اصول عملی این دو کتاب عالیترین روشهای فقهی و اصولی را در اختیار پژوهندگان این دو علم قرارمی دهد.
۳ ـ رسالهای در تقیه.
۴ ـ رسالهای در رضاع و نشر حرمت آن.
۵ ـ رسالهای در قضا میت.
۶ ـ رسالهای در مواسعه و مضایقه.
۷ ـ رسالهای در عدالت.
۸ ـ رسالهای در مصاهره.
۹ ـ رسالهای در ملک اقرار.
۱۰ ـ رسالهای در تبیین قاعده لاضرر و لاضرار.
۱۱ ـ رسالهای در خمس.
۱۲ ـ رسالهای در زکات.
۱۳ ـ رسالهای در خلل صلوه.
۱۴ ـ رسالهای در ارث.
۱۵ ـ رسالهای در تیمم.
۱۶ ـ رسالهای در قاعده تسامح.
۱۷ ـ رسالهای در باب حجیت اخبار.
۱۸ ـ رسالهای در قرعه.
۱۹ ـ رسالهای در متعه.
۲۰ ـ رسالهای در تقلید.
۲۱ ـ رسالهای در قطع و جزم.
۲۲ ـ رسالهای در ظن.
۲۳ ـ رسالهای در اصالة البرائه.
۲۴ ـ رسالهای در مناسک حج.
۲۵ ـ حاشیهای بر مبحث استصحاب.
۲۶ ـ حاشیهای بر نجاة العباد (رساله عملیه).
۲۷ ـ کتابی در علم رجال (از وجیزه مجلسی بزرگتر است).
۲۸ ـ تالیفی در اصول الفقه.
۲۹ ـ حواشی بر عوائد نراقی.
۳۰ ـ حاشیهای بر بغیة الطالب.
۳۱ ـ اثبات التسامح فی ادلة السنن.
۳۲ ـ التعادل و الترجیح.
۳۳ ـ رسالهای در تقیه.
۳۴ ـ رسالهای در التیمم الاستدلالی.
۳۵ ـ رسالهای در خمس.[۱۲]
مقام علمی شیخ
شیخ انـصـاری را خاتمالفقها و المجتهدین لقب دادهاند؛ او از کسانی است که در دقت و عمق نظر، بسیار کمنظیر است. علم اصول و بالتبع فقه را وارد مرحله جدیدی کرد؛ او در فقه و اصول ابتکاراتی دارد کـه بـیسـابقه است.
مـقـام عـلـمی او در حدی است که به حق و شایستگی تمام، او را خاتمالفقها و پایاندهنده و تـکـمـیـلکننده فقاهت لقب دادهاند و او یک صد و پنجاه سال تمام است که بر جهان فقه و اصول و حـوزههـای عـلمی شیعه حکومت و زعامت روحی و فکری دارد و اندیشهها و ابتکارات او سرفصل تاریخی در فقه به شمار آمده و مستند فقها است.
او نـظـریـات ابـتکاری و ابداعی بیشماری در فقه و اصول به وجود آورد که میتوان نظریه حاکم بـودن یکی از ادله بر دلیلهای دیگر در مبحث تعادل و تراجیح را از نظریات مهم او به شمار آورد، و هـمـچـنـیـن بـهـا دادن شـایسته به عقل و خرد در شناخت حکم و قانون اسلام، و دیگر مبارزه با اخباریگری رایج آن روز بود، که شیخ بزرگوار ما توانست با یک رشته از بیانات دقیق علمی در بـرابر آنها بایستد و آنان را متقاعد سازد، این امر از امتیازات بارز او به شمار میآید. او کوشید که به مـنـکـریـن اعـتـبار عقل در شناخت معارف و احکام اسلامی ثابت کند که ملازمهای میان عقل و شرع وجـود دارد و آنـچه را که عقل حکم میکند، شرع نیز حکم میکند و حکومت این قاعده در اغـلـب فتاوی و نظریات مرحوم شیخ، جلوه خاصی داد، منتهی باید خود عقل و آن قاعده فقهی مـورد ارزیابی قرار گیرد که عقل چگونه عقلی باشد و قاعده نیز کدام قاعده باشد؟
او با این روش مـتـیـن و مستحکم، اصول اخباریگری رایج آن روز را در هم کوبید و پایهها و اصول مستحکمی بـرای فقه و اصول نوین بنیاد نهاد و مسیر اجتهاد را روشن و مبرهن نمود. او با این وسعت مشرب، باب اجتهاد و افتا و استخراج و استنباط احکام شرعیه فرعیه را از منابع و مصادر اولیه بازگشود و رمـز پـیـشرفت و ترقی مسلمانان را در مسیر اجتهاد و اعتقاد بر خویش در راه عمل به احکام الهی قرار داد.
درباره مقام علمی شیخ انصاری گفتهاند: سیدحسین کوه کمرهای که از عالمان روزگار شیخ بوده و مجلس درس نیز داشته است، روزی پیش از آمدن شاگردان، در محل درس حاضر شد و در گوشه مسجد، شیخی را با چند نفر شاگرد در حال تدریس دید. سیدحسین به درس او گوش داد و احساس کرد که وی بسیار محققانه بحث میکند. روز دیگر، زودتر آمد و به درس شیخ گوش داد. وقتی تدریس او را دید، اعتقادش بیشتر شد و احساس کرد که از خودش فاضلتر است و اگر شاگردانش به جای درس او، در درس این شیخ حاضر شوند، بهره بیشتری خواهند برد، از این رو، روز دیگر به شاگردانش گفت: این شیخ که در آن گوشه با چند نفر شاگرد نشسته است، برای تدریس از من شایستهتر است و خود من نیز از او بهره میبرم، همه با هم به درس او میرویم». از آن روز سیدحسین و شاگردانش در مجلس درس شیخ حاضر شدند.[۱۳]
حاشیهنویسان محقق
دو کتاب معروف او، رسائل و مکاسب، کتاب درسی طلاب شده است. علما بعد از او شاگرد اویند. حواشی متعددی از طرف علمای بعد از او به کتابهای او زده شده است. بـعـد از مـحـقـق و علامه حلی و شهید اول، شیخ انصاری تنها کسی است که کتابهایش از طرف علمای بعداز خودش مرتب حاشیه خورده است.
[۱۴]
در عـظـمـت علمی و نبوغ فکری شیخ مرتضی انصاری (ره) همین قدر کافی است که اطلاع پیدا کنیم تـاکنون بیش از ۲۰۰ نفر از علما و فضلا و دانشمندان و معاریف رجال اسلامی بر کتب و نـوشـتـههـای او حـاشـیه و تعلیقه نگاشتهاند و کتابهای تالیفی او به کرات در ایران، عراق و دیگر کشورهای اسلامی مورد تجدید طبع قرار گرفته است، به حدی که هم اکنون مواد غذای فکری طلاب و فضلای حوزههای علمیه و برخی از مجامع دانشگاهی و حقوقی را آثار او تشکیل می دهد و شـخـصـیـتهای بزرگی مانند: آخوند ملامحمدکاظم خراسانی (صاحب کفایة الاصول)، سیدمحمدکاظم یزدی (صاحب عروه)، حاج میرزا حبیباللّه رشتی، میرزا حسن آشتیانی، شیخ محمدحسین کاشفالغطا، سیدعبدالحسین شرفالدین، شیخ محمدجواد بلاغی،شیخ محمدحسن مامقانی و تعداد کثیری از علما و مجتهدین مبرز و نامدار که نام بردن آنها به درازا میکشد، بر آن حاشیه و تعلیقه دارند. آنان نوشتهها و تالیفات شیخ را اصل قرار داده و بر آن تعلیقه و تحشیه افزودند و نظریات او را مورد تجزیه و تحلیل و عمقنگری و ژرفانگاری قرار دادهاند.
پـایـهگـذار اصـول نـویـن
نـام پـرشـکـوه شـیـخ مـرتـضی انصاری، توام با نبوغ و ابتکار و تحول و دقت است. او آغازگر و پـایـهگـذار اصـول نـویـنی در فقه و اصول جعفری است که در قرنهای اخیر به حق او را شایسته دریـافـت لقب خاتمالفقها و المجتهدین نموده است هر چند او در زندگی و حیات مادی و معنوی خویش پیراسته و منزه از هر نوع تظاهر و تفاخر بوده است و در تلاشهای علمی خود جز خدا و رضـایـت او و جـز پیشبرد احکام الهی، فکر و اندیشه دیگری نداشته است و به تعبیر شاگرد نـامـدارش، مـرحـوم آیةالله حاج میرزا حبیباللّه رشتی، او تالی تلو مقام عصمت در علوم و اصول بود. [۱۵]
نام مرحوم شیخ مرتضی با دو کتاب بسیار ارزنده: فرائد الاصول و المکاسب در اصول و فقه هـمـراه اسـت و بـا این دو اثر جاودان، نام خود را در پهنه معارف اصیل اسلام جاودانه کرده است، کـتـابهایی که هماکنون در دنیای دانش و معارف اسلامی اعتبار جهانی دارد و حوزههای علمیه چـنـدیـن سـال بـا درس و بـحث و تحقیق روی آن دو کتاب سرمایهگذاری نموده و وقت صرف میکنند.
اخلاق و رفتار شیخ
شیخ انصاری (ره) نه تنها در فقاهت گوی سبقت را از دیگران ربوده بود، بلکه در عمل نیز نظیر و هـمـتا نداشت. او به مشکلات و امور مردم شخصا رسیدگی می کرد و از احوال طلاب و محصلین همواره جویا میشد و برای ترویج بیشتر از علوم دین، با بودن علما و طلاب در یکی از شهرستانها، اجـازه نـمـیداد سهم امام را از آنجا به جای دیگری ببرند و سفارش مینمود که در همان شهر به مصرف محصلین و طلاب برسانند.
نـقـل شـده است که: شخصی خدمت شیخ رسید و به او گفت: فلان طلبه چای میخورد! (گویا در آن زمان چای به این صورت کنونی مرسوم نبوده و جز تشریفات به حساب میآمده است) و با این سخن میخواست سعایتی کرده باشد که شیخ حقوق آن طلبه را کم کند، ولی شیخ رو به او کـرده و گـفـت: خدا رحمتت کند که این مطلب را به من گفتی، و دستور داد تا اضافه بر ماهیانه آن طلبه، مخارج چای را نیز از بیتالمال به وی بپردازند تا اینکه با راحتی و آسایش بیشتر به تحصیل خود ادامه دهد.
شـیـخ نـه تنها به طلاب حوزه رسیدگی میکرد، بلکه همواره به فکر فقرا و مستمندان نیز بوده است، و شبها همانند رهبر و مولایش امیر المؤمنین (علیهالسّلام) به خانههای مسکونی فقرا سر میزد و مواد غذایی بر دوش گرفته، در بین خانوادههای مستمند و بیچاره تقسیم و توزیع مینمود.
در کـتـاب لؤلؤ الصدف چنین آمده است: و اغلب عطایای آن مرحوم در سربوده، کثیری از فقرا معاش (حقوق) معین داشتند که همیشه سالانه و ماهانه به آنان میرسید و هیچ نمیدانستند از کـجـاسـت در وقـت سـحر بر در خانه فقرا میرفت با لباس مبدل، و صورت را ستر میکرد و به مـقـدار حـاجـت آنها مرحمت میفرمود و چون شیخ از دنیا رفت، معلوم شد آن مردی که بر درب منازل این مردم در اوقات غیرمتعارفه میآمده، آن مرحوم بوده است؛ او انصافا روی اسلام را سفید کرد.
نـوشـتـهانـد که یکی از یاران شیخ، نسبت به این کار انسانی وی (کمک به فقرا و مستمندان) از او ستایش و تمجید کرد؛ شیخ در پاسخ گفت: این وسیله فخر و کرامتی نیست، زیرا وظیفه هر فرد معمولی است که امانت را به صاحبش برساند و این وجوه هم حقوق فقراست که به عنوان امانت نزد من میباشد و من به صاحبانش میرسانم.
شیخ از نگاه دیگران
۱. علامه نوری: خداوند بر جابر بن عبدالله انصاری تفضّل نمود و از صُلب او، مردی برون آورد که ملت و دین را به علم و زهد و عبادت و کیاست یاری کرد و علمای گذشته به رتبه او نرسیدند و رجال علم بعد از او هم به آن رتبه و مقام نخواهند رسید.[۱۶]
۲. علامه کاشفالغطاء - استاد شیخ -: «به خدا سوگند! او مجتهد علیالاطلاق است» و در شان وی به شیخ جعفر شوشتری میگوید: «هر چیزی در هنگام شنیدن بیش از دیدن جلوه میکند، به جز شیخ مرتضی که دیدنش از شنیدن وصف او عظیمتر و والاتر است». [۱۷]
۳. آیتاللهالعظمی آقا موسی زنجانی: «شیخ در حوزههای علمیه به عنوان فقیهی زاهد و عالمی وارسته و اصولی نوآور شناخته شده است تا آنجا که در میان متاخران، لقب شیخ مطلق و مؤسس و خاتمالفقهاء و المجتهدین ویژه اوست و در شان او گفتهاند: «هو تالِی العصمةِ علماً و عَمَلاً؛ او از نظر علم و عمل بعد از معصوم قرار دارد.» [۱۸]
۴. میرزا حبیبالله رشتی: «شیخ سه چیز ممتاز داشت: علم، سیاست، زهد. سیاست را به حاج میرزا محمدحسن شیرازی و علم را به من داد و زهد را با خود به قبر برد.» [۱۹]
۵. ملا احمد نراقی: «بهرهای که من از این جوان بردم، بیش از بهرهای بود که او از من برد. در سفرهای گوناگون بیش از پنجاه مجتهد مسلّم دیدم که هیچ یک مانند شیخ مرتضی نبودند.» [۲۰]
ویژگیهای نیکو
شیخ انصاری دارای خصایص اخلاقی ویژهای بود.
زهدورزی
الف. زهد و عبادت شیخ آنچنان شایع و معروف بوده است که عامه نیز در شان وی سخنها گفتهاند؛ مثلاً سلطان عثمانی چون از والی عراق که از اهل سنت بود احوال شیخ را پرسید: وی در پاسخ گفت: «والله هو الفاروق الاعظم» به خدا سوگند! او فاروق اعظم است.[۲۱]
ب. بالیوز، نماینده سیاسی انگلستان در بغداد که دو سال در پی شرفیابی به خدمت شیخ بود و موفق نشده بود، سرانجام در بیابان، وقتی که شیخ برای زیارت حضرت سلمان میرفت، او را دید. او در توصیف شیخ مینویسد: «به خدا سوگند! وی عیسی بن مریم یا نایب خاص او است.» [۲۲]
ج. همچنین در زهد شیخ نقل شده است که روزی همسر شیخ انصاری از او خواست تا چادرشبی برای پوشاندن رختخوابهای منزل خریداری کند. شیخ به دلیل تقوا و پارساییاش، بدین کار تن در نداد. همسر شیخ که از نمایان بودن رختخوابها در گوشه اتاق ناراحت بود، پس از ناامید شدن از جلب موافقت شیخ، در خرید گوشت صرفهجویی کرد. وی به جای سه سیر گوشت، تا مدتی دو سیر و نیم میخرید و با مبلغ باقیمانده که پسانداز میشد، توانست یک چادر شب بخرد.
وقتی شیخ، آن چادر را دید، چگونگی خرید آن را دانست، با ناراحتی گفت: «افسوس که تا به حال، مقداری از وجوه بیتالمال بیجهت مصرف شده است. من گمان میکردم سه سیر گوشت، حداقلی است که ما میتوانیم با آن زندگی کنیم و اکنون به نادرستی این پندار پی بردم. آنگاه دستور داد تا آن چادر شب را پس دهند و از آن روز به بعد، به جای سه سیر گوشت، دو سیر و نیم بخرند.[۲۳]
عبادت
عبادتهای شیخ از سن بلوغ تا آخر عمر، گذشته از واجبات، نافلهها، دعاها و تعقیبات در هر روز به قرار زیر بوده است:
الف. قرائت یک جزء کلام الله؛
ب. نماز حضرت جعفر طیار؛
ج. زیارت جامعه و عاشورا.[۲۴]
احتیاط در مصرف وجوهشرعی
با وجود آن همه وجوه شرعی که شیعیان برای شیخ میفرستادند، وی مانند یک فقیر زندگی را میگذراند. حتی اموالی را که به عنوان هدیه به وی میدادند، میان طلاب و نیازمندان تقسیم میکرد.[۲۵][۲۶]
مادر شیخ از زنان عابد بود، به گونهای که نافلههای شب را تا هنگام مرگ ترک نکرد و شیخ، سحرها نخست مقدمات نماز شب مادر را فراهم مینمود، حتی آب وضویش را در صورت نیاز، گرم میکرد، سپس خود به نماز میایستاد. .
عزت نفس
شیخ منصور انصاری برادر شیخ در زمان مرجعیت عامه وی، به قصد زیارت راهی مشهد مقدس شد. هنگام حرکت، شیخ انصاری به او گفت: «در این سفر، خواه ناخواه میان تو و شاه و امیران دولت ایران ملاقاتی روی خواهد داد، عزت نفست را از دست مده و از آنها پولی قبول مکن و بدین وسیله خود را بنده آنان نساز! وگرنه اگر چیزی از ایشان پذیرفتی، دیگر پیش من نیا و در بازگشت از مشهد، در دزفول بمان» [۲۷]
پرهیز از ریاست
آیتالله العظمی موسی زنجانی میفرماید: «با وجود اینکه بسیاری از خواص، شیخ را بر صاحب جواهر مقدم میدانستهاند؛ ولی هر چه سراغ شیخ میروند که رساله بنویسد، او میگوید: صاحب جواهر هست و به خود اجازه نمیدهد که در مقابل وی، موجودیتی برای خود قایل شود و رساله بدهد. این مطلب هم بر عقل و هم بر تقوای فوقالعاده ایشان دلالت دارد.» [۲۸]
مبارزه با نفس
عالم بزرگوار آقا میرزا محمدتقی اردوبادی از مظفرالدین شاه قاجار و او نیز از عالمی نقل میکند: «وقتی در نجف اشرف، محضر شیخ انصاری حاضر میشدم، شبی در عالم رؤیا، شیطان را دیدم که چند ریسمان در دست داشت، پرسیدم: اینها را برای چه به دست گرفتهای؟ گفت: اینها را به مردم میبندم و به سمت خود میکشم. در روز گذشته یکی از اینها را به گردن شیخ مرتضی انصاری انداختم و از اتاقش تا بیرون کوچه کشیدم؛ ولی در میان کوچه از قید رها شد و برگشت. وقتی بیدار شدم، خواب خود را نزد شیخ عرض کردم، شیخ فرمود: شیطان راست گفته است. او دیروز میخواست به لطایفالحیل مرا گول زند؛ زیرا چیزی در خانه لازم شده بود و من پولی نداشتم، با خود گفتم: یک قِران از سهم امام را که نزد من بیمصرف مانده است، به عنوان قرض بر میدارم و سپس ادا میکنم، وقتی آن پول را برداشتم و به کوچه آمدم، پشیمان شدم و آن را به جای اوّلش برگرداندم.» [۲۹]
ترس از روز جزا
روزی مادر شیخ با اعتراض به او گفت: «با این همه وجوهی که شیعیان نزد شما میآورند، چرا برادرت منصور را کمتر رعایت میکنی و به او مخارج کافی نمیدهی؟» شیخ در این هنگام، بیدرنگ کلید اتاقی که وجوه شرعی را در آن گذاشته بود، به او داد و گفت: «هر قدر صلاح میدانی به فرزندت بده؛ ولی در قیامت هم خودت جواب گو باش.»
آن زن صالحه چون خود را در مقابل کاری بزرگ دید، از این کار خودداری ورزید و گفت: «هیچگاه برای رفاه چند روزه فرزندم، خود را در قیامت گرفتار نخواهم کرد.» [۳۰]
احترام به سادات
داستانهای فراوانی از علاقه شیخ به خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اهل بیت علیهم السلام نقل شده است که ما به نقل دو مورد از آنها اکتفا میکنیم:
الف. شیخ چند روزی دیرتر از وقت همیشگی برای تدریس حاضر شد. وقتی سبب را پرسیدند، فرمود: «یکی از سادات به تحصیل علوم دینی مایل گشته؛ ولی کسی حاضر نشده است که برای او مقدمات بگوید، به همین دلیل، من خودم درس او را به عهده گرفتهام.» [۳۱]
ب. سیدعلی دزفولی از یکی از خویشاوندانش نقل کرده است: «در نجف اشرف به سبب فقری که داشتم، خدمت شیخ رسیدم و او را از حالم آگاه ساختم. شیخ فرمود: در حال حاضر از وجوه شرعی چیزی نزد من نیست؛ ولی نزد فلانی برو و بگو دو سال نمازِ استیجاری به تو بدهد، پول آنها را برای خود بردار. نمازها را من میخوانم.» [۳۲][۳۳]
فروتنی
با توجه به بزرگی ایشان در دانش و تقوا، بارها پیش میآمد که وقتی مسئلهای از وی میپرسیدند، اگر نمیدانست، چند بار «نمیدانم» را تکرار میکرد تا شاگردانش نیز از وی یاد بگیرند که اگر چیزی را نمیدانند، از گفتن «نمیدانم» اکراه نداشته باشند.[۳۴]
احترام به پدر و مادر
الف. شیخ عادت داشت که در بازگشت از جلسه تدریس، نخست نزد مادرش میرفت و برای به دست آوردن دل او، با وی سخن میگفت. همچنین از حکایتهای مردم پیشین و زندگی آنان میپرسید و مزاح میکرد تا مادر را بخنداند، سپس به اتاق عبادت و مطالعه میرفت.[۳۵]
ب. مادر شیخ از زنان عابد بود، به گونهای که نافلههای شب را تا هنگام مرگ ترک نکرد و شیخ، سحرها نخست مقدمات نماز شب مادر را فراهم مینمود، حتی آب وضویش را در صورت نیاز، گرم میکرد، سپس خود به نماز میایستاد.[۳۶]
احترام به دیگران
وقتی یکی از درباریان سرشناس به خدمت شیخ رسید و زندگی زاهدانه ایشان را مشاهده نمود، با تجلیل از شیخ، از حاج ملاعلی کنی انتقاد کرد که: «او ثروتمند است و با شما خیلی فرق دارد.» شیخ انصاری خیلی ناراحت شد و فرمود: «باید از این حرفها استغفار کنی. میان من و او خیلی فاصله است. من سرو کارم با طلبههاست و اگر بخواهم در رفاه زندگی کنم، طلبهها به درس خواندن رغبتی نشان نمیدهند، باید سطح زندگی من با وضع آنها هماهنگ باشد؛ ولی حاج ملاعلی کنی سروکارش با شما سلاطین و اشراف است. او باید آنگونه باشد و من باید اینگونه زندگی کنم.» [۳۷]
شوخ طبعی
شیخ مردی باوقار بود و همیشه هیبت ایشان همه را تحت تاثیر قرار میداد، در عین حال لطایفی نیز از ایشان نقل شده است که دو مورد از آنها نقل میشود:
الف. حاج شیخ مهدی نجفی که از بزرگان عالمان اصفهان بود، و در مسجد امام، نماز جماعت داشت میگوید: «شخصی کتابی نوشته و آن را خدمت شیخ آورده بود و میگفت: در نوشتن این کتاب زحمتها کشیده و رنجها بردهام و آن را به ضریحهای مقدس متبرک کردهام. حال آوردهام تا شما تقریظی بر آن بنویسید» شیخ پس از قدری سکوت، فرمود: «زیبنده بود آن را با آب فرات هم متبرک مینمودی.» [۳۸]
با وجود آن همه وجوه شرعی که شیعیان برای شیخ میفرستادند، وی مانند یک فقیر زندگی را میگذراند. حتی اموالی را که به عنوان هدیه به وی میدادند، میان طلاب و نیازمندان تقسیم میکرد
ب. روزی در طراده (نوعی زورق) بودیم که جناب استاد و برادرش (شیخ منصور) و جمعی از شاگردان استاد و ملامحمد خلیفه (شخصی ساده، پرخور و تنبل) نیز حضور داشتند. اول ظهر، آقا شیخ منصور به شیخ عرض کرد: وقت ناهار رسیده است. شیخ فرمود: زود است. دیگری گفت: آقا وقت است. باز ایشان فرمود: زود است. بنده نیز گفتم: آقا وقت است. باز فرمود: زود است. در این هنگام ملامحمد خلیفه عرض کرد: آقا وقت خوردن است. آن جناب فرمود: حالا اجماع محقق شد. ملامحمد در علم خوردن نظیر سیدمرتضی است؛ در عالمان فقه که هرگاه با فرقهای هم رای شد، اجماع با آن فرقه محقق میشود.» [۳۹]
توجه به اهل علم
شیخ اعظم انصاری؛ برای آن که به اهل علم و محصلین شهرستانها توجه بیشتری کند و آنها را به حضورشان در شهرستانها تشویق نماید، اجازه نقل سهم امام (علیهالسّلام) را تجویز نمیکرد و مخصوصاً سفارش مینمود تا آن را در همان شهر به مصرف محصلین علوم دینیه برسانند.[۴۰]
مجلس روضهخوانی
یکی از عادتهای زیبای شیخ که نشان از محبت ایشان به اهل بیت: میباشد، مجلس روضهای بود که هر شب جمعه در منزل خود برگزار میگرد و در آخر مجلس به چند نفر عاجز و فقیر اطعام میداد.[۴۱]
آگاهی از باطن دیگران
در این باب دو مورد را ذکر میکنیم:
الف. شیخ محمدحسین کاظمی میگوید: «در نخستین روزهای ریاست عامه شیخ، پس از نماز عشا داخل حرم مطهر میشدم و پشت به در حرم و رو به ضریح مطهر، به دیوار تکیه میکردم و زیارت میخواندم. شبی شیخ مرا در حرم دید. آهسته کیسه پولی در دستم نهاد و فرمود: نصف مبلغ برای خودت باشد و بقیه را میان شاگردانت تقسیم کن. وقتی به خانه بازگشتم و پول را شمردم، دیدم همه آن با قرضی که بر ذمّهام بود، برابر است. با خود گفتم تمام آن را به طلبکار خود میدهم و کمکم نصف آن را به شاگردان میرسانم. این فکر را به کسی اظهار نکردم. شب دیگر که به حرم مطهر مشرف شدم، شیخ از نزدیک من گذشت و آهسته در گوشم فرمود: شما سهم شاگردان را از این پول بدهید، من باز به خود شما پول میدهم. از این پیشامد، دانستم که شیخ از ضمیر من آگاه شده است. از خیال خود برگشتم و مقام شیخ را بهتر شناختم.» [۴۲]
ب. مردی خدمت شیخ آمد و از وی چیزی خواست. شیخ فرمود: «نخست آن مقدار پولی را که در فلان جا پنهان و ذخیره کردهای، مصرف کن، سپس هنگام نیازمندی و نداشتن نزد من بیا! » به این ترتیب، آن مرد از گفته خود پشیمان شد.[۴۳]
مرجعیت
صاحب جواهر در روزهای پایانی زندگیاش، دستور داد تا مجلسی تشکیل شود و همه عالمان تراز اول نجف در آن شرکت کنند.[۴۴]
مجلس در محضر صاحب جواهر تشکیل شد؛ ولی شیخ در میان حاضران نبود، صاحب جواهر گفت: «شیخ مرتضی را نیز حاضر کنید!» پس از جستجو، او را در گوشهای از حرم یا صحن شریف دیدند که رو به قبله ایستاده و برای شفای صاحب جواهر دعا میکند. سپس شیخ را به آن مجلس راهنمایی کردند.
صاحب جواهر، شیخ را بر بالین خود نشاند. دستش را گرفت و بر روی قلب خود گذاشت و گفت: «الآن طَابَ لِیَ الْمَوْتُ» اکنون مرگ بر من گوارا است.» سپس به عالمان مجلس فرمود: «هذا مَرْجِعُکُمْ مِنْ بَعدی، ایشان پس از من مرجع شما خواهد بود.» بعد به شیخ فرمود: «تو هم از احتیاط کردن در مقام فتوا کم کن؛ زیرا دین مقدس اسلام سهل و آسان است.»
ناگفته نماند این کار صاحب جواهر، برای معرفی بیشتر شیخ بود؛ وگرنه، در مرجع شدن کسی، تعیین مرجع قبلی شرط نیست.
شیخ با سعیدالعلمای مازندرانی در کربلا هم درس بود و او را در آن وقت از نظر علمی بر خود ترجیح میداد. بدین سبب، پس از درگذشت صاحب جواهر، از فتوا دادن خودداری کرد و در نامهای به سعیدالعلما نوشت: «هنگامی که شما در کربلا بودید و با هم از محضر شریفالعلما بهره میبردیم، فهم تو از درس استاد از من بیشتر بود، حال سزاوار است به نجف بیایید و این امر مهم (مرجعیت) را به عهده گیرید» سعیدالعلما در پاسخ نوشت: «آری، ولی شما در این مدت در آنجا مشغول تدریس و مباحثه علمی بودهاید و من در اینجا گرفتار امور مردم هستم و شما در این امر از من سزاوارترید.» [۴۵][۴۶]
پس از رسیدن نامه سعیدالعلما، شیخ به حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) مشرف شد و از آن حضرت خواست که او را در این امر بزرگ یاری کند و از لغزش و خطا نگاه دارد. یکی از خادمان حرم مطهر امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) میگوید: «مثل همیشه، ساعتی پیش از طلوع فجر برای روشن کردن چراغهای حرم مطهر به انجا رفتم... ناگهان از طرف پایین پای حضرت امیر صدای گریهای بلند و جانکاه و نالهای سوزناک به گوشم رسید. بسیار شگفت زده شدم که این صدای کیست؟ آهسته پیش آمدم تا از جریان آگاه شوم، ناگهان دیدم شیخ انصاری صورتش را بر ضریح مقدس گذاشته است و میگرید و به زبان دزفولی با سوز و گداز به امام (علیهالسّلام) میگوید: آقای من! مولای من! یا ابالحسن! یا امیرالمؤمنین! این مسئولیتی که اکنون بر دوشم آمده است، بس مهم و خطیر است. مرا از لغزش و اشتباه و عمل نکردن به وظیفه نگاهدار و در طوفانهای حوادث روزگار همواره راهنمایم باش، وگرنه از زیر بار مسئولیت فرار خواهم کرد و آن را نخواهم پذیرفت.» [۴۷]
وفات
شیخ اعظم انصاری؛ در شب ۱۸ جمادیالثانی سال ۱۲۸۱ ه. ق در نجف اشرف درگذشت.[۴۸]
این شخصیت بزرگ اسلامی که تمامی عمر شریفش را در پاسداشت علوم و آثار اهل بیت علیهم السلام و تعلیم و تربیت شاگردان بیشماری صرف کرد، پس از ۶۷ سال زندگی پربار، دیده از جهان فرو بست و دنیای اسلام را داغدار نمود.[۴۹]
فاضل عراقی مینویسد: «نزدیک زمان درگذشت شیخ، در خواب دیدم که از تپه بزرگی در سمت قبله صحن مطهر میگذرم و چون برای احترام قبه مطهر به سوی آن توجه کردم، دیگر آن را ندیدم، بسیار شگفت زده شدم. سپس دیدم سید جلیلی نزد من ایستاده است. او سبب شگفتی مرا پرسید، وقتی علت آن را گفتم، پاسخ داد که به زمین فرو شده است. گفتم: پس چه خواهد شد؟ گفت: اشکالی ندارد، آن را بدون عیب از زمین بیرون میآورند. چون برخاستم، دانستم که شیخ به زودی وفات خواهد کرد. و ریاست شرعی هم به کسی همتا و مانند خود شیخ در کمالات علمیه و عملیه منتقل خواهد شد. پس از مدتی شیخ درگذشت و جناب میرزای شیرازی مرجع شیعه گردید.» [۵۰]
شیخ راضی علیبیک (از شاگردان صاحب جواهر و از عالمان نجف)، ملامحمد طالقانی، ملاعلیمحمد طالقانی و ملاعلیمحمد خویی، پیکر شیخ را در کنار رودخانه نجف غسل دادند و حاج سیدعلی شوشتری که وصی شیخ نیز بود، بر جنازهاش نماز گزارد. پیکر شیخ انصاری در صحن مطهر امام علی (علیهالسّلام) و در جوار آرامگاه شیخ حسین نجفی (از شاگردان علامه بحرالعلوم که در زهد و تقوا و عبادت مانند شیخ بود) به خاک سپرده شد.[۵۱][۵۲]
مردم از همه جا برای تشییع جنازه شیخ به غسالخانه روی آوردند. به گونهای که از آنجا تا نجف جمعیت انبوهی گرد آمده بود.[۵۳]
پانویس
۱. عقیقی بخشایشی، صدر، فقهای نامدار، ج۲، ص۳۲۳، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۳۷۲.
۲. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ج۱، ص۷۷، قم، دبیرخانه کنگره بزرگداشت دویستمین سالگرد شیخ اعظم انصاری، ۱۳۷۳.
۳. انصاری، مرتضی، زندگی و شخصیت شیخ انصاری، ج۱، ص۷۸.
۴. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۸۰.
۵. جوانشیر، کریم، نامداران راحل، ج۱، ص۱۰۳، سالار، ۱۳۷۵.
۶. عقیقی بخشایشی، صدر، فقهای نامدار، ص۳۲۴.
۷. موسوی، سیدعبدالرضا، دریای فقاهت، ج۱، ص۱۷ ۱۶، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، ۱۳۸۲.
۸. عقیقی بخشایشی، صدر، فقهای نامدار، ص۳۲۶.
۹. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۹۲.
۱۰. موسوی، سیدعبدالرضا، دریای فقاهت، ص۲۳.
۱۱. موسوی، سیدعبدالرضا، دریای فقاهت، ص۲۴.
۱۲. مدرسی تبریزی، محمد علی، ریحانة الادب، ج۱، ص۱۹۳، چاپ حیدری، انتشارات خیام، چ۴، ۱۳۷۴.
۱۳. جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، گلشن ابرار، ص۳۳۹، «برگرفته از عدل الهی، شهید مرتضی مطهری.
۱۴. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ج۳، ص۱۰۱-۱۰۲.
۱۵. شخصیت شیخ انصاری، به قلم نوادهاش.
۱۶. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۹۸.
۱۷. مهاجر، محسن، اندیشههای سیاسی شیخ انصاری، ص۵، قم، دبیرخانه کنگره دومین سالگرد میلاد شیخ انصاری، چ اول، ۱۳۷۳.
۱۸. شبیری زنجانی، سیدموسی، ابعاد شخصیت شیخ انصاری، ص۱۵، قم، چ اول، ۱۳۷۳.
۱۹. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۲۶۲.
۲۰. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۹۱.
۲۱. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۱۰۹.
۲۲. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۱۰۹.
۲۳. مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، ص۴۳۰، قم، بوستان کتاب، چ ۸، ۱۳۷۴.
۲۴. تنکابنی، میرزامحمد، قصص العلماء، ص۱۱۳، قم، حضور، چ اول، ۱۳۸۰.
۲۵. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۱۱۰.
۲۶. عقیقی بخشایشی، صدر، فقهای نامدار، ص۳۲۷.
۲۷. مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، ص۳۹۹.
۲۸. شبیری زنجانی، سیدموسی، ابعاد شخصیت شیخ انصاری، ص۱۶، قم، چ اول، ۱۳۷۳.
۲۹. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۱۱۴.
۳۰. مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، ص۴۲۷.
۳۱. مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، ۲۹۱.
۳۲. مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، ص۳۶۱.
۳۳. عقیقی بخشایشی، صدر، فقهای نامدار، ص۳۲۹ (به روایت دیگر.
۳۴. موسوی، سیدعبدالرضا، دریای فقاهت، ص۴۷.
۳۵. مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، ص۴۲۸.
۳۶. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۸۰.
۳۷. شبیری زنجانی، سیدموسی، ابعاد شخصیت شیخ انصاری، ص۱۶.
۳۸. انصاری، مرتضی، زندگی و شخصیت انصاری، ص۱۰۷.
۳۹. انصاری، مرتضی، زندگی و شخصیت انصاری، ص۱۰۷.
۴۰. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۱۰۳.
۴۱. انصاری، مرتضی، زندگی و شخصیت انصاری، ص۱۰۶.
۴۲. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۵۵۱، دارالسلام، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۴.
۴۳. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۱۲۶.
۴۴. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۹۵.
۴۵. مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، ص۱۳۶.
۴۶. موسوی، سیدعبدالرضا، دریای فقاهت، ص۵۹-۵۸.
۴۷. موسوی، سیدعبدالرضا، دریای فقاهت، ص۱۳۷.
۴۸. عقیقی بخشایشی، صدر، فقهای نامدار، ص۳۳۷.
۴۹. موسوی، سیدعبدالرضا، دریای فقاهت، ص۷۰.
۵۰. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۱۶۹.
۵۱. عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۱۷.
۵۲. حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ص۴۰۴، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۴۰۵ ه. ق.
۵۳. حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ص۴۰۴.
منبع
سایت اندیشه قم
پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «شیخ مرتضی انصاری»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۳/۱۷.
مشاهده خبر در جماران