در گفت و گویی مطرح شد؛
نوراللهیان: آقا مصطفی خمینی فاضلی مبرز و مبارزی فاضل بود
در حوزه نجف اینگونه مطرح بود که امام خمینی فرزندی دارد که اصلا آقازاده نیست؛ بلکه ملا به تمام معنا، متخلق، فاضل و مجتهد، اهل درس، و برای من یک مدرس قوی بود. این به آن معنا نیست که نجفی های دهه های چهل و پنجاه که برخی از آنان که به امام زخم زبان میزدند و به شیوه های مختلف اذیت میکردند و میخواستند مراتب علم و فقاهت و جهاد و اجتهاد ایشان را زیر سوال ببرند، فرزند ایشان را از بی مهری ها و بی حرمتی ها بی نصیب بگذارند! خیر به این معنا نیست. ولی کسی نمیتوانست بگوید او آقازاده است و سواد ندارد!
به گزارش جماران؛ حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا نوراللهیان استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس و رئیس سابق سازمان حوزهها و مدارس علمیه خارج از کشور بوده است. وی اکنون مشاور ارشد رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران است.
ایشان از دوستان نزدیک شهید حاج آقا مصطفی بوده و خاطرات زیادی با ایشان دارد. گفتگوی هفته نامه حریم امام را با استاد حوزه و پژهشگر دینی در باره شخصیت علمی و اجتماعی شهید حاج آقا مصطفی بخوانید:
شهید حاج آقا مصطفی چه جایگاهی در مباحث فقهی زمان خود چه در نجف و چه در قم داشتند و ایشان در این مباحث چگونه قضاوت میشد؟
مرحوم آقا سید مصطفی خمینی شخصیتی بزرگ بودند و برای ما طلبه های جوان که ایشان را درک کردیم انسانی فاضل و دانشمند و صاحب فکر در حوزه محسوب میشدند. بدینگونه بود که حضرت امام رحمت الله علیه در باره ایشان فرمودند که آقا مصطفی امید آینده اسلام است. بنده آقا مصطفی را در قم زیارت نکردم. در آن سالها که ایشان در قم فاضل مبرز و یک مبارز فاضل بودند ما به اقتضای سن در مشهد بودیم؛ اما ایشان را در نجف بسیار ملاقات کردم. بهتر است در ابتدای سخن برای تبیین شخصیت علمی ایشان، اتفاقات در نجف را بیان کنم. یک روز خدمت ایشان بصورت انتقادی عرض کردم که چرا حضرت امام ریش تراشیدن را احتیاط واجب میدانند؟ و حفظ ریش را هم احتیاط واجب میدانند؟ و ریش تراشیدن را مانند دیگر علما حرام نمیکنند؟ و این مقدمه ای میشود که مرجع دیگری که احتیاط واجب هم نداشته باشد مقلدین به او مراجعه کنند و عملا ریش تراشی توسعه پیدا میکند!
مرحوم آقا سید مصطفی به بنده فرمودند آقای نوراللهیان شما ملا هستید و دارید فقه تدریس میکنید و در درس خارج شرکت میکنید [به تعبیر ایشان] این چه حرفی است که عنوان میکنید؟! سپس ادامه داد: ما دو دسته روایات در مورد داشتن موی صورت داریم. یک دسته روایات حلق لحیات است که سندهایش ضعیف بوده و نمیشود براساس آنها فتوا صادر کرد. نظر شما این است که امام به این روایاتِ ضعیف اعتنا کند؟! و مبانی فقه و بنیان فتوا را بریک اساس اصلی که در بین آیات و روایات وجود ندارد، بگذارند؟!
دسته دوم روایاتی است که میگوید مَن تَشَبهَ؛ است. روایات من تشبه مثلا به قوم یهود... چون آنها دشمنان اصلی اسلام بودند؛ شبیه قوم یهود بشوند؟ چنین و چنان... قوم یهود در آن زمان ریششان را میزدند؛ اما الان قوم یهود ریشهایشان را بلند و تمیز نگه میدارند. اگر قرار باشد بر اساس این دسته روایات فتوا داد مبنای مسئله این است که مقلدین باید ریشهایشان را بزنند برای اینکه تَشَبهَ به آنها پیدا نکند آن روزها آنها ریشهایشان را میزدند خوب مومنین تَشَبهَ به آنها نباید پیدا میکردند خب قبول؛ اما امروز ما فتوا بدهیم که مومنین شبیه یهودیان دیده نشوند؟! وانگهی[نظر حاج اقا مصطفی را عرض میکنم] اگر کسی در آستانه بلوغ، با آن شرایطی که فقها گفتند، در همان روزها ریشش را با تیغ زد و فردا هم زد و تا آخرعمر هم زد این فرد ریشی نتراشیده است چون تراشیدن بقول بعضیها که گفتند حرام است و امام هم گفت که احتیاط واجب است، حکمش این است این هر روز ریشش را با تیغ اصلاح کند و بزند پس ریش تراشی محسوب نمیشود! هر چند این مباحث خیلی الان شنیدن ندارد؛ و مبانی فقهی، رشد قابل توجهی کرده است. ولی این تبیین حاج آقا مصطفی از این مسئله برای من قابل توجه بود. لذا بود که او به تعبیر حوزویها مشار بالبنان بود. در حوزه نجف اینگونه مطرح بود که امام خمینی فرزندی دارد که اصلا آقازاده نیست؛ بلکه ملا به تمام معنا، متخلق، فاضل و مجتهد، اهل درس، و برای من یک مدرس قوی بود. این به آن معنا نیست که نجفی های دهه های چهل و پنجاه که برخی از آنان که به امام زخم زبان میزدند و به شیوه های مختلف اذیت میکردند و میخواستند مراتب علم و فقاهت و جهاد و اجتهاد ایشان را زیر سوال ببرند، فرزند ایشان را از بی مهری ها و بی حرمتی ها بی نصیب بگذارند! خیر به این معنا نیست. ولی کسی نمیتوانست بگوید او آقازاده است و سواد ندارد!
در مورد شهید حاج آقا مصطفی خمینی در زمینه های علمی و فقهی که این شخصیت برجسته در عمر کوتاهشان به اوج رسانده بودند، سخن بسیار است. شما چه نظری دارید؟ اگر مصادیقی از دوران همراهی و همنشینی با ایشان دارید بفرمایید.
برای تبیین این سوال بهتر است مطلبی عینی را خدمت شما عرض کنم و آن اینکه بنده یک زمانی به خدمت حاج آقا مصطفی استفهاما گفتم: کتاب حجاب شهید مطهری چادر را ضروری نمیبیند؛ و در این کتاب تبیین کردند که صورت و وجه و کفین دو دست از مچ هم در مورد زنها پوشیدنش واجب نیست، میدانید این مسئله چکار میکند؟ این باعث میشود که کم کم خانمها چادر را که بردارند به تدریج روسری را هم بردارند! چرا آقای مطهری چنین چیزی را مطرح کرد؟ خب ما طلبه مشهد و تحت تاثیر جو مشهد بودیم. بخصوص مشهد مرحوم استاد مطهری و علامه طباطبایی و آیتالله العظمی امام خمینی را فیلسوف و مدرسان فلسفه میدانستند و طبیعی بود که دیدگاه مثبتی به هر سه این بزرگوار در این زمینه نبود. البته ما اینگونه نبودیم و در مدرسه مرحوم موسوی نژاد به این شهره بودیم که به امام انقلاب و مبانی جهادِ مجاهد بزرگ مشی عملی داریم؛ ولی به هرحال تاثیرات محیطی را نمیشود انکار کرد. وقتی این جمله را گفتم حاج آقا مصطفی برای اولین بار یک تندی به من کردند و گفتند آقای نوراللهیان شما کیلویی حرف زدید! شما فاضل هستید درس خارج میخوانید؛ مرحوم آقای مطهری در کتاب حجاب در اسلام نکته ای گفته که مرحوم آقا سیدکاظم طباطبایی یزدی فقیه متعبد و مسلم و زاهد بافضیلت در عروه الوثقی گفتند. مرحوم صاحب عروه میفرمایند که وجه کفین پوشیدنش واجب نیست [به احتیاط] و آقای مطهری هم فتوایش همین است منتها شرح و بسط فلسفی تاریخی و مباحث روایات آورده است، که بحثهای خودش هست.
برای اولین بار میخواهم بگویم ذهنم به نوعی با این حرف حاج آقا مصطفی متوجه برخورد با پدیده های اجتماعی شد و حاج آقا مصطفی عالمی بودند که به من توجه دادند که قضاوت در باره بزرگان و مراجع چقدر کار بدی است. همینطور هم هست شهید مطهری در کتاب حجاب در اسلام نوع پوششی را که اسلام گفته است را ترویج کرده است. در اسلام حجاب که فقط چادر نیست. چادر عربی نیست؛ چادر ایرانی نیست؛ این شلیته هایی که خانمهای محترم فارس یا نوع پوششی که ترکمنها و بندر عباسها استفاده میکنند، مطرح نیست. اسلام حجاب را خواسته اینها پوششهای محلی بومی است و انتخاب هایی است که وجود دارد و حجاب هم محسوب میشود. ولی پوشیدن سر و مو و تمام بدن بجز صورت و دستها از مچ، فتوایی است که اعظم فقها دارند و عروه الوثقی جایگاه فقهی بزرگی دارد و آقای مطهری هم همین فتوا را داد. من میخواهم بگویم که این نگاه های انتقادی علمی و مباحثاتی که با مرحوم آقای مصطفی خمینی میشد جایگاه برجسته علمی ایشان را در همان تاریخ که حدود 50 سال از آن تاریخ میگذرد، نشان میدهد. خداوند علامه طباطبایی، امام خمینی، حاج آقا مصطفی، شهید مطهری و همه افرادی که در رشد و تعالی جامعه نقش دارند را مورد رحمت و مغفرت قرار بدهد.
ایشان به مسائل دینی و عبادی بسیار پایبند و مقید بودند؛ موضوع از نظر شما چگونه قابل تبیین است؟
بله خوب است در این بخش به عبادت که وجه بسیار برجسته در شخصیت علمی و اجتماعی ایشان هم هست، اشاره کنم. همه کسانی که آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی را دیده بودند به تهجدِ، زیارت، نوافل، وابستگی خاصی به انجام دعاها، پیاده روی به کربلا و ریختن اشک در سوگ ائمه اطهار و خواندن قرآن برای ابی عبدالله، و... اذعان دارند. هم در نجف بصورت خصوصی خدمت ایشان رسیدم و هم در کربلا. در کربلا خاطرم هست که شب هشتم محرم الحرام بود که ما حضرت امام را در حرم سیدالشهدا(ع) دیدیم. حرم بسیار خلوت و بسیار در عصر غربتی بود. در سال 1355 شمسی هجری؛ و شب بعد بنده آمدم منزل امام، تا نماز مغرب و عشا را بخوانم. شب تاسوعا بود. بعد از اینکه امام نماز را خواندند آن حیاطی که امام بودند و میگفتند که متعلق به کویتی هاست که دو سه نفر از آنها را در آنجا میدیدم در آن حیاط در کربلا ده دوازده نفر بیشتر جا نمیشدند. فضا محدود بود و دو صف تشکیل شد. بعد از نماز و تعقیبات، من به همراه آقای سید جعفر کشمیری که از اشراف و نُجبا و از خاندان علم و معرفت، هم خودش و هم مرحوم پدرشان هستند و بعضی از اعضای خانواده ایشان مشرف بودند در نجف، قرار گذاشتیم بدون اینکه اجازه بگیریم در شب تاسوعا 5 دقیقه بعد نماز امام مرثیه بخوانیم. من روضه شب تاسوعا و حضرت ابی عبدالله الحسین(ع) را خواندم و آقا سید جعفر هم با صدای بسیار بسیار لطیف و سوزناکش چند دقیقه مرثیه خواندند. نماز تمام شد ما خدمت امام دستشان را بوسیدیم و مرخص شدیم. شب بعد که آمدیم نماز آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی آمدند و فرمودند که پدرم فرمودند از بس ما روضه عربی شنیدیم این صدا برای ما سنگین است؛ به فلانی بگویید برای ما مثل شب گذشته دوباره مرثیه ابی عبدالله را بخوانند در شب عاشورا. شب بسیار نورانی و معنوی شد به فضل الهی؛ آقای کشمیری هم خواندند و من شب 11 محرم آمدم از آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی در خواست کردم که شما وقتی بگیرید از امام که خدمت امام برسم و از ایران مسائل بسیاری دارم و اموری مربوط به مسائل انقلاب و حوزه هاست که باید خدمت امام عرض کنم. آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی فرمود بعد از نماز و روضه شب یازدهم که شام غریبان بود، یکی از دوستان گفت که امام خیلی گریه کردند و اذیت شدند. گفتم خب از خودشان میپرسم وقتی رفتم ملاقات محضر حضرت امام در همان کوچه صاحب الزمان، منزل حدود 60 متری، دیدم امام چشمشان از شدت گریه در همین چند دقیقه شب عاشورا قرمز شده بود دو سه بار دعا کردند و بحثها را خدمت ایشان ارائه کردم.
یکی از مواردی که خدمت امام عرض کردم در باره حج بود. موضوع از این قرار بود که آن زمان ما و سایر افراد به دنبال آن بودیم که پیام امام را برسانیم و دیدگاههای امام را بگوییم و به حجاج دیگر کشورها که میرسیدیم از مظالم شاه سخن میگفتیم و همان سالها که امام در تبعید بودند مراجع دیگر بعثه و دفاتر نمایندگی در مکه و مدینه داشتند اما امام چنین چیزی نداشتند ولی هر کدام از ما یک بعثه و پیام و دفتری برای نشر اندیشه های امام به حساب میآمدیم با علما و زوار کشورهای دیگر دیدار میکردیم. این اتفاق در بین ایرانیان و هواداران امام که از کشورهای کویت و عراق و پاکستان می آمدند به عنوان یک رسالت انقلابی در سفر معنوی حج سرلوحه کارهایمان بود. همه اینها در حالی بود که ملک خالد دوست و هم پیمان شاه بود و بسیار برای او بد و گران تمام میشد که ایرانیهای بیایند و از امام خمینی، دشمن سرسخت شاه، در حج صحبت کنند و پیام رسانی کنند و کار نهضت را دنبال کنند و در شرایطی که هیچ امکاناتی نبود و هیچ دسترسی به وسائل امروزی نبود. در جمع انقلابیون خبرنگاری نبود و با مراکز خبرگزاری بین المللی که صدای ما را برسانند ارتباط وجود نداشت و رسانهای نداشتیم ولی خیلی کار میشد چرا که ایمان به راه و عشق بود.
من در ادامه سفر در موعد ماه محرم به کربلا رفتم و حضرت امام هم در زیارت امام حسین(ع) بودند. برای اینکه اخبار حج را برسانیم و دیدگاههای قیادت و زعامت و رهبری انقلاب را بپرسیم خدمت رسیدیم تا خودمان را بیازماییم که حج مان را چگونه به جا آوردهایم. حاج آقا مصطفی اظهار لطف کردند و یک دیدار خصوصی گرفتند و تقریباً نیم ساعت خدمت امام بودم و من سوالات مختلفم را در زمینه انقلاب و فضای انقلابی مشهد و مرحوم آیت الله منتظری که آن وقت در زندان بودند، بحث دکتر شریعتی و موضوعات دیگر مطرح کردم. به هرحال آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی در این ابعاد بسیار برجسته بود. در تلاوت قرآن و تدبر در قرآن و دعا و ارتباط با اولیاءالله و... خیلی سرآمد بود. خوب میدانید که ایشان وزن سنگینی داشتند و با اینکه پیاده رویها برای ایشان سخت بود ولی ترک نمیشد. امکانات هم در آن زمان محدود بود ولی سالی سه چهار بار با پای پیاده مشرف میشدند. آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی در کنار درس و بحث و تحصیل و توجه به امور بیت زعامت پدر، پاسخ به سوالات در رشتههای مختلف را هم انجام میدادند. به هر حال دیدگاههایی که در مورد حاج آقا مصطفی در خارج حوزه قم و مشخصا در نجف بود، این بود که ایشان را یک عالم ممتاز میدانستند. بحثی در آن نبود همه از تیزهوشی ایشان در مسائل مختلف دینی و فقهی و سیاسی حرف میزدند. ایشان مدرس قوی و در عین حال فاضل و مجتهد در نجف بودند.
مشاهده خبر در جماران