کدخبر: ۱۴۵۱۷۲۸ تاریخ انتشار:

گزارش فارین افرز از پایان هژمونی آمریکایی:

این بار افول ایالات متحده چرخه ای نیست بلکه دائمی است

اوضاع این بار کاملا متفاوت است. همان نیروهایی که در دهه ی ۸۰ هژمونی آمریکایی را قوام بخشیدند، همان هایی هستند که امروز کمر به شکستن آن بسته اند. چرخه های فضیلت آن روزها به چرخه های شرارت تبدیل شده اند. ظهور چین، روسیه و پروژه های استبدادی و غیر لیبرال، رهبری ایالات متحده را به چالش کشیده اند. این بار افول رهبری ایالات متحده چرخه ای نیست بلکه دائمی است.

به گزارش سرویس بین الملل جماران؛ الکساندر کولی و دانیل نیکسون در گزارشی تحلیلی در فارین افرز نوشتند: «۱- علایم بی شماری از وقوع یک بحران در نظم جهانی خبر می دهند. پاسخ های غیر هماهنگِ بین المللی به همه گیری کرونا، رکود اقتصادی ناشی از آن، تجدید حیات سیاست های ناسیونالیستی و سخت تر شدن عبور و مرور های بین المللی، همگی حکایت از همکاری های کم تر و یک سیستم بین المللی شکننده تر دارد. 

۲- حتی قبل از همه گیری، ترامپ اتحادها را نادیده می گرفت، ارزش های لیبرال را زیر سوال می برد و هیچ ارزشی برای تعهد ایالات متحده نسبت به شکل گیری یک نظم بین الملل لیبرال قائل نبود. اگر ایالات متحده راهبردهایی که پس از جنگ جهانی دوم در پیش گرفته بود را به کار بگیرد، می توان امیدوار بود که اوضاع فعلی تنها یک انحراف موقت از نظم همیشگی باشد.

۳- پیش بینی سقوط آمریکایی، حرف تازه ای نیست. در دهه ۱۹۸۰، بسیاری از تحلیلگران معتقد بودند که رهبری آمریکایی رو به زوال است. با این حال با انحلال اتحاد جماهیر شوروی، ورود ژاپن به "دهه ی گمشده" و گرفتاری هایی که آلمان غربی برای اتحاد با آلمان شرقی داشت، ایالات متحده به تنهایی یک دهه از رونق، شکوفایی و رشد غیر منتظره را تجربه کرد. نتیجه همان لحظه ی تک قطبی شدن هژمونی آمریکایی بود.

۴- اوضاع این بار کاملا متفاوت است. همان نیروهایی که در دهه ی ۸۰ هژمونی آمریکایی را قوام بخشیدند، همان هایی هستند که امروز کمر به شکستن آن بسته اند. چرخه های فضیلت آن روزها به چرخه های شرارت تبدیل شده اند. ظهور چین، روسیه و پروژه های استبدادی و غیر لیبرال، رهبری ایالات متحده را به چالش کشیده اند. این بار افول رهبری ایالات متحده چرخه ای نیست بلکه دائمی است.

۵- در گذشته جابه جایی قدرت و نفوذ غربی چنان غیر قابل تصور بود که بسیاری بر دائمی بودن قدرت لیبرالیسم غربی معتقد بودند. حتی استثنائات ریاکارانه مانند حمایت از رژیم های خودکامه ای مانند عربستان، هژمونی نظم لیبرال را تقویت می کرد، زیرا مقامات آمریکایی همچنان به هنجارهای لیبرال متعهد بودند.

۶- در مجمع عمومی سازمان ملل، بین سال های ۲۰۰۶ و ۲۰۱۸، چین و روسیه در ۸۶ درصد موارد با یکدیگر هم نظر بوده اند. در مقابل، از سال ۲۰۰۵ به این طرف، چین و ایالات متحده تنها در ۲۱ درصد موارد توافق داشته اند. چین همچنین در چندین سال گذشته ثابت کرده که حاضر است نگرانی ها و حساسیت های مسکو را بر طرف کند.

۷- در بحران مالی ۲۰۰۸، چین به منبع مهم تامین مالی کشورهایی تبدیل شد که نمی توانستند به موسسات و صندوق های غربی دسترسی داشته باشند. از سال ۲۰۱۴ به بعد چین در پرداخت کمک های مالی از ایالات متحده پیشی گرفته است. پایان انحصار غرب حتی در کشورهایی شروع شده که کاملا در مدار اقتصادی و امنیتی غرب قرار داشتند. 

۸- البته برخی از چالش های پیش آمده برای رهبری ایالات متحده تا زمانی که به شرایط سیاسی و شرایط فردی رهبران مربوط می شود، چندان پایدار نخواهند بود. از سوی دیگر انقلاب های به اصطلاح رنگی در اوایل این قرن و بهار عربی در همین اواخر، خود هشداری به حکومت های خودکامه برای حمایت از حقوق بشر و ترویج دموکراسی بود.

۹- دو تحول، جنبش دگرش غیرلیبرالی از غرب را تسریع کرد. رکود بزرگ سال ۲۰۰۸ و بحران پناهندگان به اروپا در سال ۲۰۱۵. هژمونی قدرت های گذشته این جنبش های ضد نظم را ناامید کرد.

۱۰- ترامپیزم در نوع خود یک جنبش ضد نظم شناخته می شود که با دسترسی های فراملی اش اتحادها و همکاری هایِ هسته ی هژمونی آمریکایی را هدف قرار داده است. همه گیری کویید ۱۹ نیز فرسایش هژمونی را تسریع می کند. 

۱۱- حتی اگر هسته ی سیستم هژمونیک ایالات متحده به قوت خود باقی بماند و حتی اگر ایالات متحده و اتحادیه ی اروپا از مزایای اقتصادی و نظامی خود بهره گیرند، واشنگتن باید به یک نظم بین الملل پیچیده و به چالش کشیده شده عادت کند. هیچ راه حل ساده ای وجود ندارد. حتی اگر جو بایدن نیز ترامپ را در انتخابات آتی شکست دهد بازهم تجزیه ی این روند ادامه خواهد داشت.

۱۲- آیا هسته ی متحدانِ سیستم هژمونیک ایالات متحده از آن جدا خواهند شد؟ چه مدت و تا چه میزان ایالات متحده می تواند تسلط پولی و مالی خود را حفظ کند؟ مطلوب ترین پیامد، نیازمند انکار صریح ترامپیزم و تعهد به بازسازی نهادهای دموکراتیک لیبرال است.

۱۳- ایالات متحده باید وزارت امور خارجه ی کم توانش را احیا و از منابع دیپلماتیکش استفاده کند. ایالات متحده از اراده و توان کافی برای پیشی گرفتن از چین و سایر قدرت های نوظهور برخوردار نیست. بازسازی باید از درون خانه ی امریکا آغاز شود. برای موفقیت، واشنگتن باید بر این موضوع آگاه باشد که جهان دیگر آن جهان تک قطبی سابق نیست و به آن برنخواهد گشت.»

مشاهده خبر در جماران