مروری بر شیوههای جذب افراد و ظرفیتهای یاریرسانِ کشور در دوران جنگ؛
مراسم خواستگاری برای منافع ملی
به نظر میرسد در دورانی که جنگ به پایان رسیده است، وقتی حرف از ارزشها و دستآوردهای هشت سال دفاع مقدس میزنیم، باید به فهمهای عمیقی که در ساخت آن فضا که منتهی به حراست از ایران شده، رجوع کنیم. مشاهده اوضاع و احوال فعلی اتفاقا ما را به این نتیجه میرساند که به شدت از منطق جذب کننده دور افتادهایم و دفاع مقدس را تنها در یک فهم کالبدی و شعاری ترویج میکنیم. در حالی که با پایان جنگ کالبد آن نیز به کنار میرود و روح حاکم بر آن باقی میماند.
پایگاه خبری جماران: در خبرها خواندم که سردار علی اسحاقی فرمانده جنگ الکترونیک سپاه (جنگال) در دوران دفاع خاطرهای نقل کرده است. بدین ترتیب که یک ایرانی که در واقع جاسوس یا عامل حزب بعث در ایران بوده را قبل یکی از اقداماتش (انفجار راه آهن) پیش از عملیات ثامن الائمه دستگیر میکنند. محاکم قضایی برای این فرد حکم اعدام صادر میکنند و مدتی بعد فرماندهان سپاه با او صحبت میکنند و راضی به همکاری میشود. بخاطر بینش شم نظامی و اطلاعاتی قویای که داشت روی جذب واقعی او سرمایهگذاری شد و حتی قاضی را اقناع کردند که برای همکاری و نفوذ این فرد در حزب بعث حکم اعدام را لغو کند. ماجرا وقتی جالبتر میشود که سردار اسحاقی نقل میکند: «این فرد خواستهای داشت؛ گفت: عشیره مقابلمان دختری دارد او را میخواستم اما به من ندادند. اگر شما بتوانید این دختر را برای من خواستگاری کنید هر کاری بگویید انجام میدهم» سپاه رضایت خانواده آن دختر را گرفت و این ازدواج صورت گرفت. جاسوس دیروز برای کشور در بحرانیترین شرایط منشا اثر مثبت شد و در یکی از آمد و شدهای اطلاعاتی روی مین رفت و به شهادت رسید.
از این دست ماجراها در تاریخ جنگ تحمیلی بسیار است، ماجراهایی که من همه آنها را ذیل عنوان فهم استراتژیک در جذب ظرفیتها دسته بندی میکنم. نمونه معروف دیگرش «عثمان فرشته» است. یکی از کردهای ضدانقلاب که دست به سلاح برده بود و با جمهوری اسلامی میجنگید. عباس کریمی فرمانده سرافراز لشکر 27 محمد رسول الله (ص) که در عملیات بدر به شهادت رسید، پیشتر زمانی که مسئولیت اطلاعات عملیات سپاه پیرانشهر را به عهده داشت با عثمان روبرو شده بود. منش و روش عباس کریمی در مواجهه با سران و نامداران ضدانقلاب که بیواهمه و با صلابت با آنها مینشست و گفتگو میکرد و سر حرفی که میزد مردانه میایستاد؛ عثمان فرشته را جذب کرد و از گروههای ضدانقلاب او را به یک فرمانده پیشمرگه کرد تبدیل کرد و بعدها هم به شهادت رسید.
هوشمندی و سعه صدر عباس کریمی در جذب این افراد موردی استثنایی نبود. روحیه حاکم بر سپاه و کشور در دهه شصت همین بود. تیپشناسی فرماندهان جنگ که با گرایشات مختلف سیاسی و حتی خاستگاههای بعضا متفاوت حول دفاع از کشور و آرمانهای انقلاب ایستادند و بسیاری از آنها در پیشانی جبهه به شهادت رسیدند نیز گواه همین است. میشود گفت که سپاه در شرایطی توانست کشور را حفظ کند که در جذب تمام ظرفیتهایی که برآمده از متن مردم و اعماق استقلالخواهی و آزادیخواهی جامعه ایرانی بودند، موفق عمل کرد. یک مهندس شهردار رانده شده از آذربایجان، مهدی باکری در جبهه به فرماندهی لشکر خط شکن 31 عاشورا میرسد. یک روزنامهنگار با فهم اطلاعاتی بالا میشود حسن باقری که سازمان رزم سپاه را متحول کرد و مبدع بسیاری از طرحهایی بود که منتهی به پیروزیهای بزرگ ایران شدند. احمد کاظمی، اعجوبه فرماندهی جنگ که چند روز پس از حمله عراق خودش را به جبهه میرساند و به فرمانده سپاه آبادان میگوید: «ما رعیتیم، سختیکشیدهایم، سختترین محورِ مقاومت آبادان را به ما بدهید». از این دست مثالها کم نیست، بلکه اساسا ساختار سپاه و تمامی نهادهایی که کشور را در آن بزنگاه تاریخی حفظ کردند بر همین منطق جذب ظرفیتها استوار بوده است. تجربه جهاد سازندگی در توسعه روستاها و همچنین در یاریرسانی فنی و مهندسی به جبههها نیز دقیقا با همین رویه بوده است و این تجربه درخشان هم نیازمند بررسی تاریخی جدی برای انتقال دستآوردهای آن به نسلهای بعدی است.
به نظر میرسد در دورانی که جنگ به پایان رسیده است، وقتی حرف از ارزشها و دستآوردهای هشت سال دفاع مقدس میزنیم، باید به فهمهای عمیقی که در ساخت آن فضا که منتهی به حراست از ایران شده، رجوع کنیم. مشاهده اوضاع و احوال فعلی اتفاقا ما را به این نتیجه میرساند که به شدت از منطق جذب کننده دور افتادهایم و دفاع مقدس را تنها در یک فهم کالبدی و شعاری ترویج میکنیم. در حالی که با پایان جنگ کالبد آن نیز به کنار میرود و روح حاکم بر آن باقی میماند. آنچه من با مطالعه تاریخ دفاع مقدس به آن رسیدم روح استقلال خواهی و آزادی خواهی و حراست از اراده ملی ایرانیان به عنوان شعارهای اصلی انقلاب اسلامی بوده است. تجلی این روح در شیوهها و راهبردهایی بوده که با همه کاستی و دشواری، ایران را از گردنه دهه سخت شصت عبور داده است. این عبور دشوار البته هم در دفاع نظامی از کشور و هم در اداره کشور نمود داشته است.
یکی از این راهبردها که امروز بسیار مغفول افتاده همان منطقی بود که برای منافع ملی حتی میرفت دختری را از خانوادهاش خواستگاری و فرد معاند را جذب کشور میکرد. همان منطقی که عثمان ضدانقلاب، را عثمان فرشته کرد. ما امروز بیش از هر زمانی نیازمند آن دور اندیشی، سعه صدر و دغدغه راستین منافع ملی هستیم.
مشاهده خبر در جماران