هشدارهای فوکویاما در خصوص خسارتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کرونا
فیلسوف آمریکایی در خصوص کرونا هشدار داد: «این بیماری همه گیر همه جا را شفاف کرده است. ناکارآمدی ها، ضعف ها، شایستگی ها و کارامدی ها بیش از هر زمان دیگری به چشم می آیند. شکاف بین ثروتمندان و فقیران بیشتر شده و عمیق تر هم خواهد شد.»
به گزارش جماران؛ فرانسیس فوکویاما، فیلسوف آمریکایی، در یادداشتی در فارین افرز نوشت:
۱- فاکتورهای موثر در یک واکنش موفق به همه گیری ویروس کرونا عبارتند از: ظرفیت دولت، اعتماد اجتماعی و رهبری. کشورهایی با دولت شایسته، دولتهایی که از اعتماد شهروندان و یک رهبری کارآمد برخوردارند، توانستند در مدیریت همه گیری کرونا عملکرد چشمگیری داشته و خسارات ها را به حداقل برساند. کشورهایی با دولت های ناکارآمد، جوامع چند قطبی و رهبری ضعیف، بسیار بد عمل کردند و شهروندان و اقتصادهای خود را در معرض آسیب قرار دادند.
۲- مردم علاقه ای ندارند که ویروس کرونا را مانند ابولا جدی بگیرند. ابولا کشنده تر بود و بسیاری از مبتلایان حتی قبل از انتقال می مردند. کویید ۱۹ برعکس ابولا عمل می کند. بنابراین باید منتظر شیوع گسترده تری در جهان باشیم. لحظه ای را نمی توان متصور شد که کشورها بتوانند پیروزی بر این بیماری را اعلام کنند. اقتصاد ها آرام آرام باز و با موج بعدی ویروس قفل می شوند. درست مثل یک الگوی V شکل.
۳- یک بحران طولانی تر یعنی آسیب های اقتصادی بیشتر. برای چندین دهه در ایالات متحده، سطح تمرکز در بازار رو به فزونی بود. کوویید ۱۹ این تمرکز را بیشتر و بیشتر کرد. تنها شرکت های بزرگ می توانند از این بحران جان سالم به در ببرند. سطح تعاملات اجتماعی هر روز اهمیت بیشتری پیدا می کند و غول های فناوری، بزرگ و بزرگ تر می شوند. پیامدهای سیاسی ناگوارتر خواهند بود: یک بیماری همه گیر ِطولانی همراه با از دست رفتن مشاغل، رکود طولانی مدت و یک کسری بودجه ی غیرقابل اجتناب.
۴- توزیع قدرت جهانی به سمت شرق چرخش خواهد کرد، چرا که آسیای شرقی بهتر از اروپا و ایالات متحده توانست در مدیریت این بحران موفق باشد. با وجود اینکه سرچشمه ی بیماری از چین بود، اما پکن توانست به سرعت اقتصادش را به حالت با ثبات برگرداند. در مقابل، پاسخ ایالات متحده بسیار بد بود و چهره این کشور را در سطح جهانی خراب کرد. آمریکا پیشینه ای طولانی در مقابله با بیماری های مختلف دارد، اما جامعه ی چندقطبی و رهبری ناکارآمد، به جای ترویج وحدت، توزیع کمک ها را سیاسی و تصمیمات کلیدی را به ایالت ها واگذار نمود.
۵- ادامه ی همه گیری کرونا می تواند به سقوط نسبی ایالات متحده، ادامه ی فرسایش نظم لیبرالِ بین الملل و تجدید حیات فاشیسم در سرتاسر دنیا بیانجامد. از سوی دیگر، همه گیری می تواند تولد دوباره ی لیبرال دموکراسی را رقم بزند، ساز و کاری که بارها با بدگمانی ها روبرو شده است و این بار با ظهورش نوید بخش انعطاف و حیات دوباره است. اگر قرار باشد روندهای فعلی هیچ دگرشی نکنند، بدبینی ها به سرعت بر خوش بینی ها چیره خواهند شد.
۶- ویروس کرونا توانست ملی گرایی، انزوا طلبی و دیگرهراسی(xenophobia) که در دهه های اخیر شدت گرفته بود را بیشتر و بیشتر کند. برخی دولت ها با سوء استفاده از وضع موجود تصمیم گرفتند خود را به عنوان یک نیروی نجات اضطراری معرفی کنند و هر چه بیشتر از دموکراسی فاصله بگیرند. کشورها به جای همکاری های سازنده برای منافع مشترک، خودشان را بر دیگری ترجیح دادند و از ضعف رقبا به سود خود بهره بردند.
۷- کشورهای فقیر با شهرهای شلوغ و سیستم های بهداشت عمومی ضعیف بیش از همه آسیب خواهند دید. در اینجا دولت ها اغلب اوضاع را بدتر کرده اند. دولت هند به یک باره اعلام قرنطینه ی ملی کرد. بی کفایتی دولت تنها سبب شد میلیون ها کارگر مهاجر ابتدا در شهرهای بزرگ جمع شوند و سپس در روستاهای خود پخش شوند، که خود انتشار ویروس را شدت می بخشید.
۸- جابه جایی های ناشی از دگرش آب و هوایی یک بحران در حال جوانه زدن در جنوب جهان بود. همه گیری، اثرات آن را پیچیده تر و بسیاری از جمعیت کشورهای در حال توسعه را به مرز این بحران نزدیک تر کرد. این بحران امید صدها میلیون از مردم کشورهای فقیر که در دو دهه ی گذشته ذینفع رشد پایدار کشورهای ثروتمند بودند را ناامید کرد. در این حالت، خشم جهانی فزونی خواهد گرفت. ناامیدان گزینه ی مهاجرت را بر می گزینند- مهاجرتی که این بار با همدردی مواجه نخواهد بود- و رهبران فاسد از قدرت سوء استفاده خواهند کرد.
۹- همه گیری های گذشته، موجب رشد چشم اندازهای آخرالزمانی، فرقه ها و مذاهب جدید شد. فاشیسم پیامد خشونت های جنگ جهانی اول است. نظریه های توطئه در مکان هایی از جمله در خاورمیانه شکوفا شدند، جایی که بسیاری از مردم عادی فاقد قدرت بودند. امروز آنها به لطف فضاهای رسانه ای افسار گسیخته در سرتاسر دنیا از جمله در کشورهای ثروتمند پخش شده اند. با این حال، نتیجه ی رکود بزرگ نه فاشیسم بلکه لیبرال دموکراسی بود. شاید این همه گیری نیز به پیامدهای مثبتی ختم شود، البته اگر اصلاحات ساختاری برون گرا در دستور کار قرار گیرد.
۱۰- این بیماری همه گیر همه جا را شفاف کرده است. ناکارآمدی ها، ضعف ها، شایستگی ها و کارامدی ها بیش از هر زمان دیگری به چشم می آیند. شکاف بین ثروتمندان و فقیران بیشتر شده و عمیق تر هم خواهد شد. با هم بودن و همبستگی های اجتماعی می تواند حمایت های اجتماعی سخاوتمندانه ای را ایجاد کند. درست مانند رنج های مشترک ملی بعد از جنگ جهانی اول و رشد و رفاهی که در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ رقم خورد.
۱۱- اینها شاید به یک ایدئولوژی نئولیبرالیسم شدید منتهی شود که بسیاری از اشکال مالکیت و مقررات دولتی را بر نمی تابد. با توجه به اهمیت اقدامات قدرتمند دولت در کاهش همه گیری، بحث در این مورد دشوار خواهد بود. با این حال، نظرسنجی ها حاکی از آن است که اکثر آمریکایی ها به توصیه های کارشناسی پزشکان دولت برای مقابله با این بحران اعتماد دارند و این می تواند حمایت از مداخله ی دولت در مشکلات عمده ی اجتماعی را در بر داشته باشد. این بحران در نهایت می تواند به تقویت همکاری های بین المللی، البته نه در سطح رهبران ملی، بلکه در بین دانشمندان و مقامات بهداشت عمومی منجر شود. در این صورت می توان شاهد تعهد جدیدی برای کار چند جانبه در راستای پیشبرد منافع مشترک باشیم.
۱۲- اگرچه این بحران ناکارآمدی ها و شایستگی های دولتی را به خوبی نمایان کرد، اما مشکل اینجاست که دولت های ناکارآمد بسیار بیشتر از کارآمدها هستند. مدیریت موفق در مراحل اولیه ی بحران نیازمند نه تنها دولت های توانمند و منابع کافی بلکه نیازمند وفاق اجتماعی بسیار زیاد و رهبران شایسته ای است که اعتماد مردم را همراه داشته باشند. کره ی جنوبی و آلمان نمونه هایی از این دست اند. از آنجا که تعداد ناکارآمدها بیشترند، مدیریت و خوش بینی دشوار خواهد بود.
۱۳- دلیل دیگر برای بدبینی این است که سناریوهای مثبت نوعی از گفتمان عقلانی عمومی و یادگیری اجتماعی را می طلبند. با این حال، می بینیم که پیوند بین تخصص تکنوکراتیک و سیاست های عمومی ضعیف است. دموکراتیزه کردن اقتدار به مدد انقلاب دیجیتال، سلسله مراتب شناختی را با دیگر سلسه مراتب ها همسطح کرده و تصمیم گیری های سیاسی اغلب اسیرِ حرافی های اقتدارگرا شده اند. این یک محیط نامناسب برای خود آزمایی سازنده ی جمعی است.
۱۴- بزرگ ترین متغیر در اینجا ایالات متحده است. کشوری که از بخت بدش در دوران مدرنِ خود بی کفایت ترین و تفرقه انگیزترین رهبرش را در این همه گیری به خود دید. او خوش اقبالی سیاسی اش را ارجح از اتحاد ملی می داند. او از بحران برای افزایش شکاف های اجتماعی استفاده می کند. بی گمان، رهبری نالایق، مهم ترین علت ناکارآمدی آمریکایی در مدیریت همه گیری است.
۱۵- اگر ترامپ بازهم رئیس جمهور شود، شانس احیای گسترده تر دموکراسی یا نظم بین المللِ لیبرال کاهش خواهد یافت. نتیجه ی انتخابات هر چه باشد، چند قطبی عمیق شکل گرفته در دل جامعه ی آمریکایی به قوت خود باقی خواهد ماند. حتی اگر دموکرات ها کاخ سفید و هر دو مجلس کنگره را پُر کنند، کشوری را به دست خواهند گرفت که به زانو نشسته است. هر اقدامی با کوهی از بدهی ها و انبوهی از مخالفان روبرو خواهد شد. چندین سال طول خواهد کشید تا موسسات ملی و بین المللیِ ضعیف دوباره احیا شوند.
۱۶- با گذشت سخت ترین و غم انگیز ترین مرحله ی بحران، جهان در حال حرکت به سمت یک کشمکش دلسرد کننده و طولانی است. سرمایه داری، دموکراسی و ایالات متحده همگی قبلا ثابت کرده اند که توانایی یک دگرگونی را دارند، اگر شعبده باز خوبی باشند.
مشاهده خبر در جماران