نظر سه جامعهشناس دربارهی تبعات اجتماعی ویروس کرونا
تبعات کرونا فقط مسائل اقتصادی نیست که بگوییم مثلاً قشرهای ضعیف را گرسنه میکند و ما اگر آنها را سیر کنیم دیگر کار تمام است. مسأله اعتماد عمومی، کارآمدی نهادها، شفافیت، سرمایه اجتماعی و نظایر اینها وقتی در اثر کرونا تشدید شوند، حل آنها صرفاً ناظر به مسأله یکسری پرداختهای اقتصادی نیست.
به گزارش جماران، تبعات اجتماعی ویروس کرونا را نمیتوان نادیده گرفت؛ جهان پساکرونا، جامعهی بهت زده از هجوم ناگهانیِ یک ویروس و مشکلات احتمالی آن موضوع صحبت این روزهایِ بسیاری از جامعه شناسان است. احمدبخارایی، تقی آزادارمکی و سعیدمعیدفر از تبعات کرونا بر جامعهی ایرانی گفتهاند:
راهکارهای جامعه شناختی برای کاهش میزان افسردگی بعد از کرونا
احمد بخارایی، جامعه شناس، در روزنامه ایران نوشت: بحث کاهش میزان افسردگی بعد از شیوع کرونا، بحثی نیست که فقط اختصاص به امروز داشته باشد. برای کاهش میزان افسردگی به دلیل وجود هر پدیدهای، باید از سه زاویه مختلف به موضوع نگاه کرد . اولین زاویه، نگاه در سطح خرد است، دیگری در سطح میانی و در نهایت، نگاه سوم به سطح کلان بازمیگردد. روانشناسان و حتی روانشناسان اجتماعی بیشتر در سطح خرد به وقایع میپردازند. متخصصان روانشناختی، به روانشناسی رنگها، شادیآفرینی و لزوم توجه به اوقات فراغت اشاره میکنند. برنامههای تلویزیونی هم از این دسته هستند ، به عنوان مثال پیامهای تلویزیونی، برنامههای طنز، اجرای نمایشهای شاد و نظایر آنها همگی در سطح خرد اثرگذاری دارند. اگر به عنوان یک جامعهشناس از من سؤال کنند که زاویه نگاه در سطح خرد چه تأثیرگذاری در افزایش نشاط اجتماعی پس از وقوع پدیده ای مانند کرونا دارد؟ در جواب پاسخ میدهم که این اثرگذاری تنها کمتر از ۲۰ درصد اتفاق میافتد. اما بقیه ماجرا یعنی ۸۰ درصد باقیمانده به نگاه اجتماعی در سطح میانی و کلان مربوط است. سازمانها و نهادهای دولتی و غیردولتی از جمله عوامل اثرگذار در این سطوح هستند.
به عنوان مثال، سازمان شهرداری با پرداختن به مبلمان شهری میتواند در این خصوص اثرگذار باشد. فردی که پا به خیابان میگذارد با دیدن مبلمان شهری زیبا میتواند انرژی مثبت بگیرد یا در سطح میانه در مدارس با توجه به تنوع رنگها، نوع برخورد اولیای مدارس با دانشآموزان، رنگ و لعاب در و دیوار مدرسه یا محیط دانشگاه، همه و همه میتوانند در روحیه و افزایش نشاط اجتماعی تأثیر داشته باشند.
اما بحث اصلی سطح کلان است که به ساختارها مربوط میشود. پارامتر اصلی در جهت افزایش نشاط اجتماعی، رضایت اجتماعی است. در واقع هرچه رضایت اجتماعی بالاتر باشد، نشاط اجتماعی هم سطح بالاتری پیدا میکند و در نهایت در سلامت اجتماعی خود را نشان میدهد. وقتی که رضایت اجتماعی مطرح میشود ، اکثریت اعضای جامعه را در برمیگیرد. مؤلفههایی مانند احساس امنیت ، امید به آینده و میزان مشارکت اجتماعی، از جمله مؤلفههایی هستند که در افزایش نشاط اجتماعی تأثیرگذار هستند؛ اما متأسفانه در جاهایی میبینیم که این مؤلفهها در جامعه ما با مشکلات جدی روبهرو است. مثلاً امید به آینده میتواند موتور محرکه نشاط را به حرکت آورد. بسیاری از افراد در جامعه ما دچار روزمرگی شدهاند و علاوه بر آن در خصوص ۱۰ سال یا ۲۰ سال آینده خود و فرزندانشان احساس امنیت شغلی یا تحصیلی ندارند. نباید فراموش کرد با افزایش احساس امنیت اجتماعی است که افراد میتوانند از سطح افسردگی خود بکاهند.
قطعاً برای کاهش میزان افسردگی بعد از شیوع بیماری کرونا باید ترسیم خوبی از وضعیت جامعه داشته باشیم تا بتوانیم راهکارهای عملی و با فایده پیدا کنیم. در بحث مشارکت در بعد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی باید فعالیتهای مسئولان بیشتر شود. در مشارکت اجتماعی افراد باید بتوانند پتانسیل خود را افزایش دهند. در بحث سازمانهای مردمنهاد هم باید مشارکتها حداکثری باشد ، زیرا در بروز بحرانهایی مثل کرونا، این سازمانهای مردمنهاد هستند که میتوانند به یاری دولتها بیایند، اما امروز متأسفانه میبینیم که چنین سازمانهایی خیلی پراکنده در حال فعالیت هستند. در بعد مشارکت فرهنگی، اقوام باید بیشتر از امروز، دیده شوند، زیرا با احساس مشارکت سطح نشاط اجتماعی در کل جامعه افزایش پیدا میکند و در نهایت میتوان از میزان افسردگیها تا سطح بالایی کاست. وقتی رضایت اجتماعی افزایش پیدا میکند ، نشاط هم افزایش مییابد. نگاه جامعهشناسان این است که در سطح کلان بیشتر باید به مسائل و مشکلات توجه شود. یعنی توجه به ساختارها و اصلاح ساختارها، میتواند به کاهش افسردگی کمک کند. آنچه که واضح است، اینکه با وقوع وقایعی مانند کرونا به آتش عدم نشاط دمیده میشود. پس زودتر باید راهکارهای لازم در جهت حل این معضل اجرایی شود.
در خودفرورفتگی اجتماعی را جدی بگیریم
تقی آزادارمکی، جامعه شناس، در روزنامه ایران نوشت: بهعنوان فردی که جامعه شناسی کار میکنم باید پدیده کرونا را بهعنوان پدیدهای که ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، انسانی و سیاسی دارد بهرسمیت بشناسیم و این بهرسمیت شناختن کار مهمی است چون ما در ایران از کنار حوادثی از جمله زلزله و سیل به این بهانه که مختص یک منطقه است عبور کردیم اما درمورد پدیده کرونا بهرسمیت شناختن اولین رسالت و وظیفه ما است. مسأله دوم اینکه باید جایگاه این پدیده را در سطح ملی و بینالمللی معلوم کنیم. ظهور و بروز کرونا در ایران علاوه بر ایجاد بیماری، اثرات دیگری هم دارد به عبارت دیگر اگرچه کرونا پدیده جهانی است اما ما با کرونایی روبهرو هستیم که ایرانی است و بهنظر بنده کرونای ایرانی با کرونای امریکایی و خیلی از کشورهای دیگر متفاوت است. بهطور کلی پدیدههای این چنینی را بهرسمیت نمیشناسیم چون در معرضش قرار نگرفتهایم.
از سوی دیگر باید به تاثیری که پدیده کرونا در روابط اجتماعی، انسانی، مناسبات و حیات انسانی میگذارد، توجه کنیم. کرونای ایرانی همانند کرونای جهانی اولین هدفش بدن انسانهاست و افراد را بواسطه بیماریزایی از بین میبرد ولی هدف بعدی کرونای ایرانی این است که مناسبات اجتماعی را بهحالت تعلیق درمیآورد اینکه بسیاری از افراد جامعه با افراد مسن ارتباط برقرار نمیکنند و این گیر اصلی کرونای ایرانی است باید جامعه را نسبت به این موضوع حساس کنیم و اعلام کنیم که به افراد ندار و ضعیف و سالمندان توجه کنند. توجه به آنها موجب میشود یک نوع روابط اجتماعی جدیدی شکل بگیرد تا اینکه مردم را از آنها دور کنیم. تأکید میکنم؛ کرونای ایرانی هدف اولش بدن افراد است ولی آنچه برای ما زخم برجا خواهد گذاشت این است که ما را از هم جدا خواهد کرد باید با این وضع مبارزه کنیم باید از در خودفرورفتگی و تعلیق اجتماعی اجتناب کنیم و جامعه را تشویق کنیم به دیگری توجه کنند و دیگران برایشان اهمیت پیدا کنند. برای این منظور لازم است کسانی که در معرض بیماریاند و گرفتار ویروس شده اند، رفتارشان را تصحیح کنند تا از انتقال ویروس ممانعت شود.
احیای جامعه مدنی و سرمایه اجتماعی نیاز دوران پسا کرونا
«احیای جامعه مدنی»؛ این چیزی است که سعید معیدفر، جامعهشناس و استاد سابق دانشگاه تهران معتقد است که کشور برای دوران پساکرونا نیاز دارد. او در گفتوگو با «ایران» میگوید که کرونا شاید جز در حوزه سلامت مشکل تازهای با خود نیاورد اما تمام مشکلات قبلی موجود در ایران در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی را تعمیق خواهد کرد. وضعیتی که به نظر او جز با مشارکت تمامقد و مستقل جامعه مدنی نمیتوان آن را مدیریت کرد. او اعتقاد دارد حتی با وجود اتفاقات سالهای اخیر باز هم جامعه ایران آمادگی حضور در چنین عرصهای را دارد.
با توجه به مجموعه تأثیراتی که از بیماری کرونا تاکنون قابل رصد و مشاهده بوده، به نظر شما مهمترین نیاز کشور ما برای پساکرونا در حوزه سیاستگذاری چیست؟ به عبارتی امروز ما چه چیزی برای دوران پساکرونا کم داریم که باید آن را بسازیم؟
من به عنوان یک جامعهشناس فکر میکنم بخشهای مختلف جامعه آن پیوستگی و هماهنگی منطقی را ندارند. این مسأله مربوط به امروز و پس از انقلاب نیست، بلکه مشکلی دیرینه و قدیمی است. مهمترین بخشی که به لحاظ تاریخی در کشور ما همواره برجسته شده بخش کنشگری دولتی بوده. به نظر میرسد تنها نهادی که از زمان ورود ایران به دوره مدرن به رسمیت شناخته شده خانواده است.
در این وضعیت ما کمترین امکانات ساختاری و زمینهای را برای احیای اجتماعی، کنشهای اجتماعی، تعاملات، انسجام عمومی، مشارکت اجتماعی و مدنی و امثال این را داریم. این به نظر من مهمترین فاکتور تعیین کننده در دوران پساکرونا است. ما در شرایطی وارد این بحران جهانی شدیم که از قبل هم در حوزه اجتماعی مشکلاتی داشتیم. بحران کرونا به نظر من به دلیل نوع آثاری که دارد مسأله و مشکل اجتماعی را در جامعه ایران تعمیق خواهد کرد. باور دارم ابعاد اثر این بیماری طوری است که اگر منطقی و متفاوت از گذشته با آن برخورد نکنیم، چه بسا تبعات آن به گونهای باشد که بتوان تاریخ معاصر ایران را به قبل و بعد از این بیماری تقسیم کرد.
این توجه به حوزه اجتماعی و آنچه شما احیای کنشگری اجتماعی میخوانید چگونه میتواند مانع از تبعات سوء کرونا شود؟
من قبلاً هم این را گفتهام که تنها زمانی می توانیم بر مجموعه آثار این بیماری غلبه کنیم که کرونا تبدیل به یک مسأله اجتماعی برای ما بشود. مسألهای که حاکمیت، نخبگان و مردم در یک وفاق همهجانبه بر حل آن متمرکز شوند و این موضوع به یک امر مشترک میان آنها تبدیل شود. الان با نبود هماهنگی نه تنها بین عامه جامعه و نخبگان و بخشهای مختلف رسمی که شاهد عدم هماهنگی بین بخشهای مختلف رسمی هم هستیم. وقتی ما هنوز بر ماهیت مسأله توافق نداریم به طور اولی بر سر راهکار واحد برای آن هم توافقی نمیتوان متصور بود. یکی از اولین و مهمترین فاکتورها هم برای اینکه مسأله ای به عنوان مسأله اجتماعی به رسمیت شناخته شود، موضوع شفافیت است. بعد از تجربه چین معلوم بود که موضوع کرونا یک موضوع جدی است و نباید آن را شوخی گرفت. در خیلی از کشورها هنوز تعداد مبتلایان تکرقمی بود که حالت بحران اعلام کردند اما در کشور خودمان شاهد بودیم در هفتههای اول چطور بخشهایی از قدرت میگفتند این ماجرا چیزی نیست و اهمیت ندارد و یک بیماری ساده است.
به هر روی در حوزههای مختلف ممکن است عملکردهایی داشتهایم که منطقی و کارآمد نبوده و اثرات آن را با یک فاصله زمانی میدیدیم اما موضوع کرونا اثر آنی و سریع دارد. نه فقط در حوزه سلامت و پزشکی بلکه در حوزههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی. اینجا اگر نپذیریم که نرمال عمل کنیم خیلی سریع و بدون آنکه زمان کافی داشته باشیم با اثر رفتارمان مواجه میشویم. معنای حرف من این است که باید برای مواجهه با این وضعیت به جای برخی استنباطها، برداشتها یا روایتهای دلخواه خودمان بپذیریم که به سمت روش های علمی و منطقی برویم.
تقریبا در تمام دنیا هم همین وضعیت حاکم بوده و ما در قیاس با برخی کشورهای دیگر عملکرد مناسبتری داشتهایم اگر چه بحث ما مربوط به پساکروناست. ناظر به همین تأکیدی که بر مسأله اجتماعی دارید چه تفاوتهایی بین ما با آنها وجود دارد؟
ببینید در آن کشورها نهادهای واسط اجتماعی هستند، کم و بیش قدرت و توان اقتصادی هست، سرمایههای اجتماعی هستند و اینها کمک میکنند به پیدا کردن سریع نوع رفتار متناسب با این شرایط. ما در این حوزهها دچار خلأ هستیم. کرونا هیچ کار تازهای جز در حوزه سلامت و پزشکی با جامعه نمیکند اما مشکلات و بحرانهایی را که قبلا داشتیم به شدت تعمیق می بخشد. ما باید باور کنیم که این کرونا پدیده ای نیست که دیگر بتوان با تبعات آن به شکل شعارزده رفتار کرد.
به نظر شما برای آمادگی جهت ورود به دوران پساکرونا که به نظر بسیاری دورهای با مشکلات مخصوص خود است، ما در حوزه اقتصادی توان بیشتری برای پاسخ دادن به مسائل ناشی از این بیماری داریم یا در حوزه اجتماعی؟ و البته نیازهای اقتصادی ما جدیتر خواهند بود یا اجتماعی؟
ببینید ما در هر دو حوزه الان نیازهای بسیار بزرگی داریم اما توان ما در دو حوزه یکی نیست. در بخش اقتصاد به هر حال بحث حساب و کتاب و اعداد است و ما در همین شرایط تحریم و فشار اقتصادی باز هم به هر حال شاهد کمکهای دولتی هستیم اگر چه این کمک به دلیل شرایط خاص ما خیلی هم احتمالاً پوشش دهنده کل تبعات اقتصادی کرونا نخواهد بود. اما من فکر میکنم در بخش اجتماعی موضوع فرق میکند. آنجا هنوز ظرفیت برای جبران زیاد است و علیرغم همه آسیبهایی که به پیکره جامعه مدنی ما وارد شده اما هنوز پتانسیل به مراتب بیشتری نسبت به حوزه اقتصاد دارد که به میدان جبران تبعات کرونا بیاورد. جامعه ایران در بحرانهای قبلی هم مثل سیل و زلزله و دیگر اتفاقاتی از این دست نشان داده که پر از پتانسیل برای رفع خسارت و بازسازی اجتماعی و اقتصادی است، اما باز هم من تأکید میکنم که یا به بازی گرفته نمیشود و یا حتی تمایل به کمکش توسط بخشهای رسمی رد می شود. متأسفانه گویا بخشهایی اصرار دارند نشان دهند به تنهایی از عهده همه مشکلات بر میآیند، این برداشت در اتفاقاتی مثل سیل و زلزله اشتباه بود و در حادثهای ملی مثل کرونا که تمام کشور را گرفته اشتباهتر.
و فکر میکنید جامعه آمادگی همکاری را دارد؟ شما که معتقدید جامعه مدنی ضعیف است و به بازی گرفته نمیشود.
من معتقدم جامعه آماده است که همکاری مدنی داشته باشد. این همکاری بستگی به این دارد که حاکمیت چقدر آمادگی داشته باشد که جامعه مدنی را به عنوان یک بازیگر تعیین کننده و حتی در مواردی نقش اول میدان، بپذیرد. خصوصاً در شرایطی که ما مشکل تأمین اقتصادی برای رفع آثار این بیماری را داریم، چنین کاری ضروری است. البته نباید آثار مسأله را صرفاً در موضوع اقتصاد خلاصه کرد. متأسفانه درموقعیتی با بحران کرونا مواجه شدهایم که هم در حوزه سرمایه اقتصادی و هم اجتماعی با مشکلاتی روبهرو هستیم. در این شرایط هنوز احیای سرمایههای اجتماعی کاری راحتتر و سریعتر است، البته به شرطی که طرف دیگر بازی یعنی قدرت سیاسی هم در این زمینه گامی بردارد.
برخی کارشناسان بر این باور هستند که اگر ما بتوانیم تبعات سوء کرونا خصوصاً برای اقشار ضعیف را در حوزه اقتصاد پاسخ دهیم، میتوانیم شاهد کنترل تبعات اجتماعی کرونا در دوره عبور از پیک این بیماری باشیم. شما با این نظر موافق هستید؟ آیا شما هم معتقدید که با چنین اقدام اقتصادی دیگر درگیر تبعات اجتماعی در دوره پساکرونا نمی شویم؟
چرا اتفاقاً می شویم. چون تبعات کرونا فقط مسائل اقتصادی نیست که بگوییم مثلاً قشرهای ضعیف را گرسنه میکند و ما اگر آنها را سیر کنیم دیگر کار تمام است. این بخشی از موضوع است. مسأله اعتماد عمومی، کارآمدی نهادها، شفافیت، سرمایه اجتماعی و نظایر اینها وقتی در اثر کرونا تشدید شوند، حل آنها صرفاً ناظر به مسأله یکسری پرداختهای اقتصادی نیست. اینها جوابهای اجتماعی کلانی در حوزه سیاست گذاری عمومی میطلبند. من خیلی عامیانه بخواهم بگویم موضوع این است آنجایی که اکثر تبعات سوء کرونا با راهکارهای اقتصادی قابل حل وفصل هستند کشورهایی مثل سوئد و سوئیس است. ما اینجا وقتی از کرونا حرف میزنیم باید از تعمیق و تشدید مشکلات قبلی حرف بزنیم نه تولید مسأله تازه. مسأله تازه ما در ادامه مسائل قبلی است و به همین جهت نباید مجرد و مستقل تفسیر شود، بلکه باید در ادامه همان وضعیتی که قبلاً داشتیم به تحلیل آن بپردازیم. از این منظر کرونا را میتوان یک فرصت دانست برای اقدامات عملی در جهت احیای سرمایه اجتماعی در کشور. این بیماری در کشور ما مثل همه دنیا تبعاتی طوفانی در همه ابعاد در پی خواهد داشت و جز با داشتن جامعهای نظاممند و مسلح به روابط ارگانیک، منطقی، هماهنگ و مشارکت عمومی نمیتوان از پس آن برآمد. از همین جهت من میگویم مهمترین نیاز کشور ما در فضای پساکرونا احیای جامعه مدنی و تغییر نگاه قدرت به حوزه عمومی است. این اتفاق اگر نیفتد با میلیاردها دلار تخصیص منابع هم نمیتوان تبعات سوء ناشی از کرونا را جواب داد.
منبع: روزنامه ایران
مشاهده خبر در جماران