زندگینامه آیت الله حسین غفاری
شهید آیت الله حسین غفاری از شاگردان امام خمینی (س) و مبارزین و مجاهدین علیه رژیم پهلوی بوده که سرانجام بر اثر شدت شکنجه در زندان به شهادت رسید.
حسین غفاری در سال 1295 در روستای دهخوارقان (آذرشهر) در تبریز متولد شد. او پس از رحلت پدرش در کودکی به تشویق دایی خود که از روحانیون محله بود به حوزه رفت. او دروس مقدماتی را نزد او فراگرفت و سپس برای ادامه تحصیلات راهی قم شد. او در سال 1337 با هدف تبلیغات به تهران آمد.
وی از شاگردان امام خمینی (س) است، از دیگر اساتید او می توان به سیدمحمد حجت کوه کمرهای، سیدشهابالدین مرعشی نجفی، علامه طباطبایی، سیداحمد خوانساری اشاره کرد.
ایشان فعالیت های سیاسی و مبارزات خود را از دوره تحصیل و تدریس در قم آغاز کرد اما از زمانی که به توصیه امام خمینی در سال 1337 برای امور تبلیغی به تهران مهاجرت کرد این مبارزات شدت بیشتری پیدا کرد.
بعد از تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی آیت الله غفاری به همراه جمعی از علماء علیه آن به سخنرانی پرداخت و اعتراض خود را با صدور اعلامیه و ارسال نامه به برخی از علما نشان داد.
در سال 1341 با انقلاب سفید مخالفت کرد، او با امضای اعلامیه ای از تحریم عید نوروز سال 1342 حمایت کرد. وی پس از واقعه فیضیه و حمله به طلاب در نوروز آن سال علیه حکومت سخنرانی های تندی ایراد کرد، و پس از قیام 15 خرداد سال 1342 و دستگیری امام خمینی ایشان به همراه چند تن از روحانیون دستگیر شده و 40 روز بعد آزاد شد.
آیت الله غفاری در آبان ماه سال 1343 نیز علیه قانون اصلاحات ارضی سخنرانی کرده و مردم را به مخالفت با آن دعوت می کرد، او دو روز بعد از سخنرانی در مسجد خاتم الاوصیاء توسط نیروهای شهربانی دستگیر شده و زندانی شد. در بازجویی های پس از دستگیری از او می خواهند تا به امام خمینی توهین کند و آزاد شود، که ایشان هر نوع بی احترامی و توهین به امام را کفر می خواند و از این کار امتناع می کند.
بعد از آن که محمدرضا شاه از واقعه تیراندازی در کاخ مرمر جان سالم به در برد، رژیم از مردم خواست تا در مساجد مجالس شکرگزاری برگزار کنند، آیت الله غفاری در این زمان به همراه چند تن از اهالی محل دو روز پیش از روز مراسم شکرگزاری فرش های مسجد خاتم الاوصیاء را برای شست و شو به قالی شویی تحویل دادند و به این صورت مانع برگزاری مراسم در این مسجد شدند.
در گزارش ساواک در ارتباط با ایشان آمده است: «اطلاع واصله حاکی بود که یاده شده به اتفاق فرزندش هادی غفاری در منابر مختلف مطالبی علیه مصالح کشور ایراد و ضمن سخنرانی در مساجد و شهرستانها ضمن طرفداری از روحانیون مخالف دولت، اصلاحات کنونی کشور را با زمان معاویه مقایسه نموده و چنین نتیجه گرفته که در حال حاضر وضع فعلی حکومت ایران با زمان معاویه تفاوتی ننموده و احتیاج است که جوانان چون امام حسین(ع) بپاخاسته و وضع و امور کشور را بدست گیرند. بر مبنای اظهارات یاد شده نامبرده دستگیر و ضمن بازرسی از منزلش تعدادی اعلامیه مضره کشف میگردد که بر مبنای اوراق مکشوفه مشارالیه با صدور قرار مورخ ۱۸/۴/۵۳ شعبه ۵ بازپرسی دادستانی ارتش بازداشت و پس از رؤیت قرار به آن اعتراض ننموده است.»
ایشان در دادگاهی در تاریخ 5 آبان ماه سال 1353 به 8 ماه زندان محکوم شد، و در زندان بر اثر شدت شکنجه و فشارهای وارده در تاریخ 6 دی ماه همان سال به شهادت رسید. محمود بازرگانی هم بند وی درباره استقامت شهید غفاری می گوید: «ساواک هر کاری می کرد، نمی توانست ایشان را به اعتراف مجبور کند، هر شکنجه ای هم که میتوانست انجام داد اما بی فایده بود. تا اینکه تصمیم گرفتند، محاسن ایشان را با تیغ آن هم با پوست خشک بتراشند. این موضوع بسیار بسیار برای ایشان گران تمام شد. این تراشیدن محاسن، یک ضربه مهلکی بود بر پیکره شخصیتی ایشان. وقتی محاسن آیت الله غفاری را تراشیدند، او را به داخل بند آوردند. از آن لحظه ای که ایشان به داخل بند آمد، دیگر نه حرفی زد و نه چیزی خورد. بعد از مدتی هم حالشان چنان بد شد که نگو. به همین دلیل دیگر زندانیان شروع کردند به سرو صدا و همین امر باعث شد که مرحوم غفاری را به بیمارستان بردند. بعد از اینکه ایشان را بردند، ما دیدیم شب گذشت و خبری نشد. هر چه می پرسیدیم، جواب سربالا می دادند تا اینکه فردایش متوجه شدیم ایشان از دنیا رفته اند و به شهادت رسیده اند».
پیکر ایشان با حضور برخی از علما تشییع شده و در قبرستان دارالسلام قم به خاک سپرده شد.
آثار و تالیفات
آثار علمی و ادبی بسیاری از شهید آیت الله غفاری به جا مانده است، ایشان حاشیه مفصلی بر عروه الوثقی نگاشته اند، همچنین آثار خطی دیگری از ایشان در حمله ساواک به منزلشان از بین رفته است. تعدادی نوارهای سخنرانی و دست نوشته هایی از ایشان موجود است، ایشان قطعات جذاب به یادگار گذاشته اند که قسمتی از نوشته های ایشان در دوران زندان را در ادامه می بینیم.
عاشق چو رو به کعبه صدق و صفا کند احرام خود ز کسوت صبر و رضا کند
در پیش راه بادیهگیر غریب وار ترک عشیره و بلد و اقربا کند
از صدق چون قدم بنهند در فنای عشق اول به پای دوست سر و جان را فدا کند
آنجا که موقف عرفات محبت است برجای سنگریزه سر از کف رها کند
آنگاه دست و روی نشوید ز خون خویش برخیزد و نماز شهادت ادا کند.