کویرنشینان یزد، سالهاست که رنگ یک باران 'درست و حسابی' را ندیده اند، مگر باران رنگ دارد؟ داشت، ولی الان ندارد، اصلا بارانی نیست که رنگ داشته باشد!.
اگر امسال هم باران نبارد؟... پاییز دارد به انتها می رسد، ابرها در شمال و شمال غرب کشور، خیمه زده اند! پس یزد چی؟ دل دیگران دل است اما دل ما کویرنشنیان خشت و گل؟.
وقتی آب بود، آن را اسیر دست خود ساختیم، قدرش را ندانستیم، هدر دادیم، دریا دیدیم و با خود گفتیم آب فراوان است پس غصه ای نیست، اما امروز دریا همان دریاست اما آب خیلی کم است، قدما درست گفته اند که 'خود کرده را تدبیر نیست'.
گاهی اشک در چشمانم حلقه می‌زند، با آب چه کرده ایم که داریم تاوان می دهیم؟ طراوت و فراوانی را از آب گرفتیم و حالا باید زانوی غم بغل بگیریم.
وقتی به ناسپاسی ها و بی تدبیری ها در مورد آب فکر می‌کنیم می ترسیم، ترسی مبهم، با خود می گوییم 'اگر بارانی نبارد، اگر آب نباشد' حتی فکرش هم آزار دهنده است.
ما و شما آنهم بدون آب؟ فکرش را بکن، چاهها خالی، قناتها خشک، سفره های زیر زمینی، بی رمق! وای.
غول خشکسالی، همواره از قدیمی‌ترین دشمنان ایران زمین بوده بطوریکه مردم و بویژه کویرنشینان مرکزی ایران را مجبور به حفر قنات و ساخت آب انبار کرده است.
زیباترین روزها برای کشاورزان، روزهایی بوده که باران آمده اما این سالها می توان اثرات نامیمون نبود بارش در بخش کشاورزی را در چهره تلاشگران این عرصه مشاهده کرد، خشکسالی های 2 دهه اخیر که طی چند سال گذشته شدت گرفته موجب شده تا ایرانی ها به قطرات باران، ارزش والایی بدهند، دستان پینه بسته مردان و زنان کشاورز و چهره‌های نحیف کودکان آنها همیشه تداعی‌کننده خشکسالی و مضرات آن بوده است.
بارشها در گذشته های نه چندان دور به گونه ای بود که ایرانی ها آبانماه را 'ماه بارانکی'، دیماه را 'ماه برفکی' و فروردین ماه را 'شب ببار و روز ببار' نامیده‌ بودند اما کاش پدران و مادران ما بودند و حال روز این روزهای فرزندان خود را می دیدند.
هر وقت بارشها کم شده، کشاورزان جز خدا یار و یاوری نداشتند و مثل همیشه دست به سوی معبود خود دراز کرده اند، دعا خوانده اند و طلب باران کرده اند.
دیگر پاییز و زمستان، رنگ و بوی سال های گذشته را ندارد، کم آبی و خشکسالی و نبود بارش، امان مردمان دیار کویر را بریده و طاقت آنها را طاق کرده است.
پاییز امسال هم رو به پایان است و تا اینجا رنگ و بویی از باران و رگبار و رعد و برق نداشته و حالا یزدی ها چشم به زمستان دارند، هرگز از لطف و کرم خدا ناامید نمی شوند، می دانند خدا در همه حال هوای آنان را دارد.
برای ما یزدی ها از سرمای استخوان سوز و بارش برف سنگین که گاه موجب تعطیلی مدارس می‌شد فقط سرمایش مانده، کاهش بارندگی‌ ها در فصل پاییز، این نگرانی را بوجود آورده که مبادا این وضعیت در زمستان هم ادامه یابد و باز تابستانی گرم و کم‌آب را برای ما رقم بزند.
همگی دست به آسمان بلند کنیم و از خدای مهربان بخواهیم باران نعمتش را بر ما نازل کند، از او که بی همتاست و از اسرار دلها آگاهست بخواهیم که با بارش رحمت خود، شهرها، روستاها و آبادی های نیمه جان ما را جانی تازه ببخشد که اگر او به ما رحم نکند....
6197 تهیه و انتشار: محمدحسین فلاح
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.