جنگ در سال 59 به ایران درحالی تحمیل شد که اندکی از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود هنوز سازمان دفاعی کشور تامین نبود که رژیم بعثی عراق با حمایت 40 کشور دنیا به طور مستقیم قصد براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران را داشتند و هدفشان خط زدن ایران ازنقشه جغرافیایی بود.
در ان سالهای نوجوانی از تلویزیون و رادیوی ان زمان خبر پیشروی رژیم عراق به دزفول را شنیدم با فرمان رهبر بی بدیل ایران حضرت امام خمینی (ره) مردم برای دفاع از کشور و نظام اسلامی بسیج شدند ، اداره کشور به خاطر تحریم ها سخت بود، حتی واردات اقلام ساده همچون سیم خاردار به دشواری صورت می گرفت ولی مردم و دولت به حمایت و پشتیبانی پرداختند.
در آن زمان آبادان محاصره شده بود و خرمشهر بعد از مقاومت جانانه پاسدار شهید محمد جهان ارا و دیگر رزمندگان اسلام بعد از یک ماه سقوط کرد، تعداد زیادی از جوانان ما شهید شدند و عده ای به اسارت رفتند .
من زمانی که خرمشهر سقوط کرد 13 ساله بودم و ان صحنه ها را از تلویزیون تماشا می کردم ، نگاه مظلومانه و پر ازحسرت رزمندگان را می دیدم، آرزو می کردم که در پس گیری خرمشهر پاره تن مردم ایران مشارکت داشته باشم .
در اواخر سال 60 عازم جبهه شدم و پس از شرکت در عملیات فتح المبین برای خدمت ،وارد عملیات بیت المقدس که بزرگترین عملیات علیه رژیم بعثی بود شدم، این عملیات در سه مرحله بود که درمرحله دوم من از ناحیه پای چپ مجروح شدم و به بیمارستان ولی عصر قایم شهر برای درمان منتقل شدم.
در نظر داشتم برای گذراندن استعلاجی به اصفهان و به سمت خورو بیابانک زادگاهم بروم که ازعملیات فتح خرمشهر در چند روز آینده باخبر شدم و به جای رفتن به خانه مجددا اعزام شدم .
شب دوم خرداد ماه عملیات شروع شد.
خرمشهر یک شهر استراتژیک و مهمی بود که در دهانه اروندرود و کرانه خلیج فارس قرار داشت ، عراق مرز ابی انچنانی نداشت و برایش مهم بود که به خرمشهر دستیابی داشته باشد، دشمنان موانع متعددی بر سرراه رزمندگان گذاشته بودند وکوچکترین غفلت تیرباران در پی داشت ولی با همه احوالات خرمشهر به دست مردم و رزمندگان آزاد شد .
به یاد دارم که حضرت امام فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد، در آن پیروزی دست خدا کاملا برای مردم مشهود بود .
در آن زمان پای من به شدت عفونت کرده بود و عمل جراحی سختی در پیش داشتم ولی آزادی خرمشهر از همه چیز مهمتر بود .
با نزدیک شدن به شهرخرمشهر ، با آن عملیات بزرگی که طراحی شده بود و روحیه قوی رزمندگان، کم کم نیروهای عراقی به سمت عراق کشیده و ارتباط نیروهای عراقی داخل خرمشهر باعراق قطع شد.
آفتاب تازه دمیده بود که ما وارد خرمشهر شدیم نیروهای عراقی که در محاصره ما بودند تسلیم شدند و بیش از 19 هزار عراقی در خرمشهر به اسارت درآمدند.
عملیات بیت المقدس به لحاظ وسعت بزرگترین عملیات در تاریخ جنگ است و روحیه قوی رزمندگان منجربه فتح خرمشهر شد .
وارد خرمشهر شدیم عراقی ها تله های زیادی گذاشته بودند حتی در خانه هایی که به عنوان پایگاه بود تیرجاسازی کرده بودند تا رزمندگانی که وارد آن خانه می شدند تیرباران شوند نیروهای عراقی از تمام نقشه های شوم بهره برده بودند.
بالاخره خرمشهر پاکسازی شد و نیروهای عراقی به پشت خط منتقل شدند.
امام درآن زمان فرمودند: مساله فتح خرمشهر عادی نبود این فتح ارزش ها داشت.
و امروز نیز بعد از 35 سال هنوز خاطرات آن دوران با دوستانی که در کنارم بودند زنده هست .
امیدوارم خاطرات جنگ به درستی برای نسل جوان بدون هیچ جانبداری و حب و بغضی بازگو شود.
مهم این است که جنگ را مردم اداره و مشارکت کردند با اینکه مادران و همسران داغ عزیزترین و بهترین فرزندان خود را دیدند و یا به اسارت رفتنشان را تحمل کردند .
'هادی مقیمی'
7544/ 6197 خبرنگار: مژگان دشتی ** انتشار: فلاح
در ان سالهای نوجوانی از تلویزیون و رادیوی ان زمان خبر پیشروی رژیم عراق به دزفول را شنیدم با فرمان رهبر بی بدیل ایران حضرت امام خمینی (ره) مردم برای دفاع از کشور و نظام اسلامی بسیج شدند ، اداره کشور به خاطر تحریم ها سخت بود، حتی واردات اقلام ساده همچون سیم خاردار به دشواری صورت می گرفت ولی مردم و دولت به حمایت و پشتیبانی پرداختند.
در آن زمان آبادان محاصره شده بود و خرمشهر بعد از مقاومت جانانه پاسدار شهید محمد جهان ارا و دیگر رزمندگان اسلام بعد از یک ماه سقوط کرد، تعداد زیادی از جوانان ما شهید شدند و عده ای به اسارت رفتند .
من زمانی که خرمشهر سقوط کرد 13 ساله بودم و ان صحنه ها را از تلویزیون تماشا می کردم ، نگاه مظلومانه و پر ازحسرت رزمندگان را می دیدم، آرزو می کردم که در پس گیری خرمشهر پاره تن مردم ایران مشارکت داشته باشم .
در اواخر سال 60 عازم جبهه شدم و پس از شرکت در عملیات فتح المبین برای خدمت ،وارد عملیات بیت المقدس که بزرگترین عملیات علیه رژیم بعثی بود شدم، این عملیات در سه مرحله بود که درمرحله دوم من از ناحیه پای چپ مجروح شدم و به بیمارستان ولی عصر قایم شهر برای درمان منتقل شدم.
در نظر داشتم برای گذراندن استعلاجی به اصفهان و به سمت خورو بیابانک زادگاهم بروم که ازعملیات فتح خرمشهر در چند روز آینده باخبر شدم و به جای رفتن به خانه مجددا اعزام شدم .
شب دوم خرداد ماه عملیات شروع شد.
خرمشهر یک شهر استراتژیک و مهمی بود که در دهانه اروندرود و کرانه خلیج فارس قرار داشت ، عراق مرز ابی انچنانی نداشت و برایش مهم بود که به خرمشهر دستیابی داشته باشد، دشمنان موانع متعددی بر سرراه رزمندگان گذاشته بودند وکوچکترین غفلت تیرباران در پی داشت ولی با همه احوالات خرمشهر به دست مردم و رزمندگان آزاد شد .
به یاد دارم که حضرت امام فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد، در آن پیروزی دست خدا کاملا برای مردم مشهود بود .
در آن زمان پای من به شدت عفونت کرده بود و عمل جراحی سختی در پیش داشتم ولی آزادی خرمشهر از همه چیز مهمتر بود .
با نزدیک شدن به شهرخرمشهر ، با آن عملیات بزرگی که طراحی شده بود و روحیه قوی رزمندگان، کم کم نیروهای عراقی به سمت عراق کشیده و ارتباط نیروهای عراقی داخل خرمشهر باعراق قطع شد.
آفتاب تازه دمیده بود که ما وارد خرمشهر شدیم نیروهای عراقی که در محاصره ما بودند تسلیم شدند و بیش از 19 هزار عراقی در خرمشهر به اسارت درآمدند.
عملیات بیت المقدس به لحاظ وسعت بزرگترین عملیات در تاریخ جنگ است و روحیه قوی رزمندگان منجربه فتح خرمشهر شد .
وارد خرمشهر شدیم عراقی ها تله های زیادی گذاشته بودند حتی در خانه هایی که به عنوان پایگاه بود تیرجاسازی کرده بودند تا رزمندگانی که وارد آن خانه می شدند تیرباران شوند نیروهای عراقی از تمام نقشه های شوم بهره برده بودند.
بالاخره خرمشهر پاکسازی شد و نیروهای عراقی به پشت خط منتقل شدند.
امام درآن زمان فرمودند: مساله فتح خرمشهر عادی نبود این فتح ارزش ها داشت.
و امروز نیز بعد از 35 سال هنوز خاطرات آن دوران با دوستانی که در کنارم بودند زنده هست .
امیدوارم خاطرات جنگ به درستی برای نسل جوان بدون هیچ جانبداری و حب و بغضی بازگو شود.
مهم این است که جنگ را مردم اداره و مشارکت کردند با اینکه مادران و همسران داغ عزیزترین و بهترین فرزندان خود را دیدند و یا به اسارت رفتنشان را تحمل کردند .
'هادی مقیمی'
7544/ 6197 خبرنگار: مژگان دشتی ** انتشار: فلاح
کپی شد