شاید کمتر موردی را بتوان سراغ گرفت که اغلب افراد، نظری مثبت و کم و بیش نزدیک به هم در مورد آن داشته باشند، این خصلت دولت ملی، خصلت حکومتهای محلی نیز هست. اگر ایران، کشور صداهای متضاد است، در درون استانهای ایران نیز آنچه کمتر حاضر است، اجماع بر سر اولویت هاست. وقتی ندانیم که چه می خواهیم یا چیزهای متفاوت بخواهیم، برنامه هایمان نیز مشترک نخواهد بود.
برنامه ریزی توسعه و اجماع بر سر هیچ
استان یزد، استان پرظرفیتی است، سرمایه های انسانی عظیم و سرمایه های تاریخی متعددی در کوچه پس کوچه های دوستی ماست. اگر در خیابانهای یزد قدم بزنید و به آینده استان فکر کنید، چندان خبری از آن ظرفیت ها و اطمینانی از آن آینده نیست. اگر ورقه ای برای 20 نفر از سیاستگذاران ارشد پیدا و پنهان استان بفرستید و از آنها بخواهید که توصیفشان از آینده استان و راه های رسیدن به آن را بنویسند، احتمالا شگفت زده خواهید شد؛ 20 نفر با توصیفات متفاوت و بعضا متضاد.
توسعه، محصول به هم رسیدن منابع و افق هاست و برنامه ریزی توسعه، برنامه ریزی در شرایطی است که بدانیم هدف های اصلی مان چه هستند، اولویت هایمان کدام اند و با چه روشهایی، بهتر می توانیم به اهدافمان برسیم. اگر نتوانیم بر سر اولویت ها به نقطه نظر مشترکی برسیم و اگر تصویرهایمان از آینده، متفاوت و بعضا متضاد باشد، در یک کلام اگر نتوانیم کثرتمان را به وحدت تبدیل کنیم، هر کس سازی در دست خواهد گرفت و آن را منطبق با منافع خود و گروهش کوک خواهد کرد و چه دلخراش است صدای این سازهای زیبا و توسعه، کوک کردن سازهای متفاوت در یک هارمونی دلنواز است.
استان یزد، استان پرظرفیتی است اگر به منابع و تاریخش نگاه کنیم و استان کم ظرفیتی است اگر به هنر به اجماع رسیدن سیاستگذارانش بنگریم. استان یزد، استان پرظرفیت کم ظرفیتی است. پیش نویس سند آمایش استان، نمونه آخر (و نه احتمالا آخرین نمونه) این وضعیت است.
سند آمایش استان، آیینه «ما» نبودن «ما»
سند آمایش، مهمترین سند برای برنامه ریزی توسعه است. ایران یکی از باسابقه ترین کشورهای جهان در سنت برنامه نویسی توسعه است. با این حال، اگر از متن آمایش سرزمین تهیه شده توسط شرکت ستیران در اوایل دهه 1350 بگذریم، آمایش نویسی سنتی جاافتاده در ایران نیست. اشتباه است اگر تصور کنیم کشوری که دارای یکی از قدیمی ترین سنتهای برنامه نویسی توسعه در میان کشورهای در حال توسعه و تازه صنعتی شده است، باید ضرورتاً در میان سیاستگذارانش حداقل در مورد اینکه برنامه توسعه چیست و باید دارای چه محتوایی باشد، اجماع نظر وجود داشته باشد.
اولین برنامه توسعه ایران در سال 1327 (1948) نوشته شد، این در حالی است که اولین برنامه توسعه ملی هند در سال 1951، چین در سال 1953، ژاپن در سال 1956 و کره جنوبی در سال 1962 تدوین شده بودند. با اینکه ایران 8 سال زودتر از ژاپن، 14 سال زودتر از کره جنوبی، 5 سال زودتر از چین و 3 سال زودتر از هند تدوین قانون برنامه برای توسعه ملی را آغاز کرده، هنوز هم کسان بسیاری، نظرهای بسیار متفاوتی در مورد برنامه نویسی توسعه دارند.
در واقع، سنت طولانی تر برنامه نویسی توسعه در ایران در مقایسه با اغلب کشورهای تازه صنعتی شده یا کشورهای در حال توسعه به نسبت موفق، نه تنها نتوانسته است به حل چالش توسعه نیافتگی کشور کمک چندانی کند بلکه هنوز هم با شروع زمان تدوین برنامه جدید و پس از پرده برداری از محتوای آن، آهنگ صداهایی بلند می شود که برای مردم عادی یک پیام دارد: دولتمردان بعد از نزدیک به 70 سال، هنوز هم نمی دانند یک برنامه توسعه «خوب» چیست؛ هنوز نمی دانند یک سند آمایش خوب چیست.
در استان ها نیز همین قاعده حاکم است. زمانی که مقامات ارشد استان (عمدتا روسای سازمانهای مدیریت و برنامه ریزی آنها)، در حال تدوین سند آمایش استانشان هستند، مهمترین خط کش روی میزشان یک چیز است: سند را به شکلی بنویسند که بعدها با استناد به آن، بتوانند منابع بیشتری جذب کنند. با این خط کش، سند آمایشی که قرار بود رابطه متوازنی میان «انسان»، «اقلیم» و در نهایت «فعالیت» ترسیم کند، به متنی برای تقویت بخش سوم، فارغ از ملاحظات دو بُعد دیگر تبدیل می شود.
اقتصادی شدن هرچه بیشتر سند آمایش، نشانه ای است از به فراموشی سپردن ملاحظات اقلیم هر استان و انسانهایی که در آن اقلیم زندگی می کنند.
سند آمایش استان یزد نیز تدوین شد بی آنکه ما به نقطه نظر مشترکی برسیم که با توجه به ملاحظات (فرصت-محدودیت) محیطی استان یزد، آینده یزد چه آینده ای باید باشد. سند در حال نهایی شدن است بی آنکه «ما»، ما شده باشیم.
سند آمایش استان و بازی های سیاسی- منفعتی
ما نشدن ما، نشانه ای است از تفرق در سیاستگذاران ما. جدا از مشکلات فرهنگی در شکل نگرفتن کارهای گروهی و جمعی، دلیل این تفرق را باید در ساختار دولت ملی ایران جُست. اگر دولت مدرن در علوم سیاسی، دولتی یکپارچه یا تابع هدف واحد باشد، دولت در ایران اما مجموعه ای از نهادها و رویه های مختلف است که نه بر مبنای منفعتی واحد بلکه بر اساس منطق و پویش های متمایزی عمل می کنند که برخی از آنها سازگار و برخی دیگر کاملاً ناسازگار با یکدیگر هستند. بازی سیاسی و منافع گروهی است که مشخص می کند باید در چه چیزی مخالف چه کسی بود. در اینجا داوری در مورد درست بودن یک برنامه توسعه ای نه با سنجش رویکرد و جهت گیری آن برنامه بلکه با نگاه به بازی های سیاسی و منفعت های پشت آن سنجیده می شود. این یعنی تا اطلاع ثانوی، رسیدن به اجماع در حد آرزو باقی خواهد ماند.
به سرنوشت برنامه پنجم نگاه کنید. در ابتدا، گروه های مختلف سیاسی چندان کام طراحان آن برنامه را تلخ نکردند. ظاهراً کم و بیش اغلب مسندنشینان مهم، آن برنامه را تحول ساز می دانستند. چند ماه پس از تصویب برنامه، تنشی در میان گروه های سیاسی اتفاق افتاد و بازی سیاسی تغییر کرد. آن برنامه، نه تنها امیدبخش حرکت قابل پیش بینی دولت در پنج سال بعدی نشد، بلکه به میدانی برای بازی های مخرب سیاسی نیز تبدیل شد. مخالفان دولت قبل در دو سال آخر، به مخالفان برنامه توسعه آن دولت تبدیل شدند.
چند سال است که سند آمایش استان یزد در حال تدوین است، سند هنوز به مرحله تدوین نهایی نرسیده اما بازی سیاسی و منفعت های آن شروع شده است. دسته ای تلاش می کنند محتوایی به سند بدهند که منافع آینده آنها را تامین کند، مجوزهایی بگیرند و وضع موجود را تداوم دهند. دسته ای دیگر، می خواهند افسار سند را به جهت دیگری بچرخانند، به سمت یزد کوچک تر و کمتر فولادی. دسته سومی هم یزد موجود را می خواهند بدون فولادهایش، با تقویت کسب و کارهای پاک تر از جنس گردشگری. گروهی تقویت این مورد آخر را یزد نامطلوب می دانند و دور از توصیفات یک شهر با عنوان «دارالعباده».
همه دغدغه مندند اما در پس این یزدهای متفاوت، بازی های سیاسی و منفعتی نهفته است. از این بگذریم که ساختار چندبخشی دولت در ایران، استان یزد را استانی چندبخشی کرده است اما نیروهای داخل استان نیز هنر به اجماع رسیدن را نیاموخته اند. «ما» به مرحله «ما» نرسیده ایم به این دلیل ساده که یزد آینده هر کدام از ما، یزد متفاوتی است.
سند آمایش استان و برنامه سیاسی فراموش شده
آیا پیش نویس سند آمایش استان، برنامه ای «خوب» است؟ از محتوای این پیش نویس می توان گفت که این برنامه، علیرغم برخی نقاط قوت، سند نیست که برای آمایش بتوان با استناد به آن، جهت گیری مطلوبی برای استان در افق 1414 ترسیم کرد. با نگاهی به مدیران ارشد سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان می توان گفت که اگر نه همه اما بسیاری از آنها، دغدغه توسعه استان را دارند اما تردیدهای جدی وجود دارد که این سند همانی باشد که آنها برای استان آرزو می کنند (توسعه پایدار استان).
اینکه با این برنامه، می توان قدم های جدی در جهت رسیدن به وضعیتی «خوب» برای استان برداشت، تنها یک امید ذهنی است. باید از همین ابتدا پذیرفت که گره کار، نه تنها در خود سند که در جایی دیگر است.
اگر برای ساختن یک پل، نیاز به یک پیوست اجتماعی-فرهنگی است، برای تدوین یک سند مهم بالادستی نیاز است تا پیش از آن، سیاستگذاران ارشد استان به این سوال پاسخ «مشترک» دهند که استان ما در افق 1414 باید چه استانی باشد؟ رسیدن به «نقطه نظر نزدیک به هم» را می توان برنامه سیاسی نامید.
کانونهای تفکر دانشگاه یزد در حال بررسی سند آمایش استان است تا تقویتش کند، این اقدام اگر با برنامه سیاسی همراه شود که در آن، مسئولین ارشد استان در مورد آینده مطلوب استان به جمع بندی مشترکی برسند، آنگاه می توان انتظار داشت که استان یزد، پیشگام اجرای نسخه ای شود که اگر در پهنه ملی اجرایش کنند، ایران ما را متحول خواهد کرد.
اجماع نظر کلی ما در مورد ترسیم وضعیت مطلوبمان از آینده و سپس برقراری همان اجماع این بار بر سر روشهای رسیدن به آن وضعیت مطلوب، الگویی است که می توانست و شاید، هنوز هم می تواند با سند آمایش استان اجرا شود، اگر چنین شود آنگاه می توان خوش بین بود که سند آمایش اصلاح شده استان یزد، مسیر حرکت ما به سمت یک جامعه بهتر از امروز را هموار خواهد کرد.
* رئیس دبیرخانه کانونهای تفکر دانشگاه یزد و رئیس بخش علوم سیاسی دانشگاه یزد
برنامه ریزی توسعه و اجماع بر سر هیچ
استان یزد، استان پرظرفیتی است، سرمایه های انسانی عظیم و سرمایه های تاریخی متعددی در کوچه پس کوچه های دوستی ماست. اگر در خیابانهای یزد قدم بزنید و به آینده استان فکر کنید، چندان خبری از آن ظرفیت ها و اطمینانی از آن آینده نیست. اگر ورقه ای برای 20 نفر از سیاستگذاران ارشد پیدا و پنهان استان بفرستید و از آنها بخواهید که توصیفشان از آینده استان و راه های رسیدن به آن را بنویسند، احتمالا شگفت زده خواهید شد؛ 20 نفر با توصیفات متفاوت و بعضا متضاد.
توسعه، محصول به هم رسیدن منابع و افق هاست و برنامه ریزی توسعه، برنامه ریزی در شرایطی است که بدانیم هدف های اصلی مان چه هستند، اولویت هایمان کدام اند و با چه روشهایی، بهتر می توانیم به اهدافمان برسیم. اگر نتوانیم بر سر اولویت ها به نقطه نظر مشترکی برسیم و اگر تصویرهایمان از آینده، متفاوت و بعضا متضاد باشد، در یک کلام اگر نتوانیم کثرتمان را به وحدت تبدیل کنیم، هر کس سازی در دست خواهد گرفت و آن را منطبق با منافع خود و گروهش کوک خواهد کرد و چه دلخراش است صدای این سازهای زیبا و توسعه، کوک کردن سازهای متفاوت در یک هارمونی دلنواز است.
استان یزد، استان پرظرفیتی است اگر به منابع و تاریخش نگاه کنیم و استان کم ظرفیتی است اگر به هنر به اجماع رسیدن سیاستگذارانش بنگریم. استان یزد، استان پرظرفیت کم ظرفیتی است. پیش نویس سند آمایش استان، نمونه آخر (و نه احتمالا آخرین نمونه) این وضعیت است.
سند آمایش استان، آیینه «ما» نبودن «ما»
سند آمایش، مهمترین سند برای برنامه ریزی توسعه است. ایران یکی از باسابقه ترین کشورهای جهان در سنت برنامه نویسی توسعه است. با این حال، اگر از متن آمایش سرزمین تهیه شده توسط شرکت ستیران در اوایل دهه 1350 بگذریم، آمایش نویسی سنتی جاافتاده در ایران نیست. اشتباه است اگر تصور کنیم کشوری که دارای یکی از قدیمی ترین سنتهای برنامه نویسی توسعه در میان کشورهای در حال توسعه و تازه صنعتی شده است، باید ضرورتاً در میان سیاستگذارانش حداقل در مورد اینکه برنامه توسعه چیست و باید دارای چه محتوایی باشد، اجماع نظر وجود داشته باشد.
اولین برنامه توسعه ایران در سال 1327 (1948) نوشته شد، این در حالی است که اولین برنامه توسعه ملی هند در سال 1951، چین در سال 1953، ژاپن در سال 1956 و کره جنوبی در سال 1962 تدوین شده بودند. با اینکه ایران 8 سال زودتر از ژاپن، 14 سال زودتر از کره جنوبی، 5 سال زودتر از چین و 3 سال زودتر از هند تدوین قانون برنامه برای توسعه ملی را آغاز کرده، هنوز هم کسان بسیاری، نظرهای بسیار متفاوتی در مورد برنامه نویسی توسعه دارند.
در واقع، سنت طولانی تر برنامه نویسی توسعه در ایران در مقایسه با اغلب کشورهای تازه صنعتی شده یا کشورهای در حال توسعه به نسبت موفق، نه تنها نتوانسته است به حل چالش توسعه نیافتگی کشور کمک چندانی کند بلکه هنوز هم با شروع زمان تدوین برنامه جدید و پس از پرده برداری از محتوای آن، آهنگ صداهایی بلند می شود که برای مردم عادی یک پیام دارد: دولتمردان بعد از نزدیک به 70 سال، هنوز هم نمی دانند یک برنامه توسعه «خوب» چیست؛ هنوز نمی دانند یک سند آمایش خوب چیست.
در استان ها نیز همین قاعده حاکم است. زمانی که مقامات ارشد استان (عمدتا روسای سازمانهای مدیریت و برنامه ریزی آنها)، در حال تدوین سند آمایش استانشان هستند، مهمترین خط کش روی میزشان یک چیز است: سند را به شکلی بنویسند که بعدها با استناد به آن، بتوانند منابع بیشتری جذب کنند. با این خط کش، سند آمایشی که قرار بود رابطه متوازنی میان «انسان»، «اقلیم» و در نهایت «فعالیت» ترسیم کند، به متنی برای تقویت بخش سوم، فارغ از ملاحظات دو بُعد دیگر تبدیل می شود.
اقتصادی شدن هرچه بیشتر سند آمایش، نشانه ای است از به فراموشی سپردن ملاحظات اقلیم هر استان و انسانهایی که در آن اقلیم زندگی می کنند.
سند آمایش استان یزد نیز تدوین شد بی آنکه ما به نقطه نظر مشترکی برسیم که با توجه به ملاحظات (فرصت-محدودیت) محیطی استان یزد، آینده یزد چه آینده ای باید باشد. سند در حال نهایی شدن است بی آنکه «ما»، ما شده باشیم.
سند آمایش استان و بازی های سیاسی- منفعتی
ما نشدن ما، نشانه ای است از تفرق در سیاستگذاران ما. جدا از مشکلات فرهنگی در شکل نگرفتن کارهای گروهی و جمعی، دلیل این تفرق را باید در ساختار دولت ملی ایران جُست. اگر دولت مدرن در علوم سیاسی، دولتی یکپارچه یا تابع هدف واحد باشد، دولت در ایران اما مجموعه ای از نهادها و رویه های مختلف است که نه بر مبنای منفعتی واحد بلکه بر اساس منطق و پویش های متمایزی عمل می کنند که برخی از آنها سازگار و برخی دیگر کاملاً ناسازگار با یکدیگر هستند. بازی سیاسی و منافع گروهی است که مشخص می کند باید در چه چیزی مخالف چه کسی بود. در اینجا داوری در مورد درست بودن یک برنامه توسعه ای نه با سنجش رویکرد و جهت گیری آن برنامه بلکه با نگاه به بازی های سیاسی و منفعت های پشت آن سنجیده می شود. این یعنی تا اطلاع ثانوی، رسیدن به اجماع در حد آرزو باقی خواهد ماند.
به سرنوشت برنامه پنجم نگاه کنید. در ابتدا، گروه های مختلف سیاسی چندان کام طراحان آن برنامه را تلخ نکردند. ظاهراً کم و بیش اغلب مسندنشینان مهم، آن برنامه را تحول ساز می دانستند. چند ماه پس از تصویب برنامه، تنشی در میان گروه های سیاسی اتفاق افتاد و بازی سیاسی تغییر کرد. آن برنامه، نه تنها امیدبخش حرکت قابل پیش بینی دولت در پنج سال بعدی نشد، بلکه به میدانی برای بازی های مخرب سیاسی نیز تبدیل شد. مخالفان دولت قبل در دو سال آخر، به مخالفان برنامه توسعه آن دولت تبدیل شدند.
چند سال است که سند آمایش استان یزد در حال تدوین است، سند هنوز به مرحله تدوین نهایی نرسیده اما بازی سیاسی و منفعت های آن شروع شده است. دسته ای تلاش می کنند محتوایی به سند بدهند که منافع آینده آنها را تامین کند، مجوزهایی بگیرند و وضع موجود را تداوم دهند. دسته ای دیگر، می خواهند افسار سند را به جهت دیگری بچرخانند، به سمت یزد کوچک تر و کمتر فولادی. دسته سومی هم یزد موجود را می خواهند بدون فولادهایش، با تقویت کسب و کارهای پاک تر از جنس گردشگری. گروهی تقویت این مورد آخر را یزد نامطلوب می دانند و دور از توصیفات یک شهر با عنوان «دارالعباده».
همه دغدغه مندند اما در پس این یزدهای متفاوت، بازی های سیاسی و منفعتی نهفته است. از این بگذریم که ساختار چندبخشی دولت در ایران، استان یزد را استانی چندبخشی کرده است اما نیروهای داخل استان نیز هنر به اجماع رسیدن را نیاموخته اند. «ما» به مرحله «ما» نرسیده ایم به این دلیل ساده که یزد آینده هر کدام از ما، یزد متفاوتی است.
سند آمایش استان و برنامه سیاسی فراموش شده
آیا پیش نویس سند آمایش استان، برنامه ای «خوب» است؟ از محتوای این پیش نویس می توان گفت که این برنامه، علیرغم برخی نقاط قوت، سند نیست که برای آمایش بتوان با استناد به آن، جهت گیری مطلوبی برای استان در افق 1414 ترسیم کرد. با نگاهی به مدیران ارشد سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان می توان گفت که اگر نه همه اما بسیاری از آنها، دغدغه توسعه استان را دارند اما تردیدهای جدی وجود دارد که این سند همانی باشد که آنها برای استان آرزو می کنند (توسعه پایدار استان).
اینکه با این برنامه، می توان قدم های جدی در جهت رسیدن به وضعیتی «خوب» برای استان برداشت، تنها یک امید ذهنی است. باید از همین ابتدا پذیرفت که گره کار، نه تنها در خود سند که در جایی دیگر است.
اگر برای ساختن یک پل، نیاز به یک پیوست اجتماعی-فرهنگی است، برای تدوین یک سند مهم بالادستی نیاز است تا پیش از آن، سیاستگذاران ارشد استان به این سوال پاسخ «مشترک» دهند که استان ما در افق 1414 باید چه استانی باشد؟ رسیدن به «نقطه نظر نزدیک به هم» را می توان برنامه سیاسی نامید.
کانونهای تفکر دانشگاه یزد در حال بررسی سند آمایش استان است تا تقویتش کند، این اقدام اگر با برنامه سیاسی همراه شود که در آن، مسئولین ارشد استان در مورد آینده مطلوب استان به جمع بندی مشترکی برسند، آنگاه می توان انتظار داشت که استان یزد، پیشگام اجرای نسخه ای شود که اگر در پهنه ملی اجرایش کنند، ایران ما را متحول خواهد کرد.
اجماع نظر کلی ما در مورد ترسیم وضعیت مطلوبمان از آینده و سپس برقراری همان اجماع این بار بر سر روشهای رسیدن به آن وضعیت مطلوب، الگویی است که می توانست و شاید، هنوز هم می تواند با سند آمایش استان اجرا شود، اگر چنین شود آنگاه می توان خوش بین بود که سند آمایش اصلاح شده استان یزد، مسیر حرکت ما به سمت یک جامعه بهتر از امروز را هموار خواهد کرد.
* رئیس دبیرخانه کانونهای تفکر دانشگاه یزد و رئیس بخش علوم سیاسی دانشگاه یزد
کپی شد