از این رو، قرن بیست و یکم را قرن دریاها و تمدن آبی (Blue Civilization) نامیدهاند. بر اساس آمارهای برنامه محیط زیست سازمان ملل (UNEP)، نیمی از جمعیت جهان در فاصله 60 کیلومتری از دریاها زندگی میکنند. همچنین به استناد آمارهای بانک جهانی، در سال 2015 حدود 61 درصد از کل تولید ناخالص جهان در فاصله 100 کیلومتری از سواحل دریاها به دست آمده است. گزارشهای منتشر شده توسط هیات بینالدول تغییر اقلیم (IPCC) نیز حاکی از آن است که 60 درصد از 39 کلان شهر دنیا که دارای جمعیتی بیش از 5 میلیون نفر میباشند و نیز از مجموع 16 شهر بالای 10 میلیون نفر جمعیت در جهان، 12 شهر، در فاصله 100 کیلومتری از سواحل دریاها قرار دارند.
این در حالی است که از بدو آغاز فعالیتهای توسعهای در کشور، کانون اصلی توسعه همواره در مناطق خشکی مستقر بوده و برای دهههای متمادی هم در سطح ملی و هم در سطح استانی توسعه خشکی محور در دستور کار برنامهریزان و سیاستگذاران بوده است. از این رو، بنا به ضرورتهای ناشی از روندهای جهانی و نیز نگرش نوینی که پس از تاکیدات مقام معظم رهبری در لزوم توجه به دریا و فعالیتهای مرتبط با آن به وجود آمده، میبایست رهیافتها و برنامههایی را سامان داد که بر محور دریا تنظیم شده و یا دستکم موازنهای منطقی بین توسعه خشکی محور و دریا محور برقرار نمایند.
ایران کشوری دریایی و گیلان یک استان دریایی است، اما هنگامی که بحث از توسعه فعالیتهای مبتنی بر دریا در میگیرد، دیدگاهها و آرای مسوولان و صاحبنظران عمدتا ناظر بر سواحل جنوبی کشور است. همچنین، شرایط طبیعی حاکم بر سواحل شمالی که از دیرباز نوع مخرب و کم بازدهی از گردشگری را در آن نهادینه کرده و نیز اهمیت بینالمللی و راهبردی سواحل جنوبی، موجب تحت الشعاع قرار گرفتن و کمرنگ شدن ابعاد و مزیتهای گوناگون پتانسیلهای دریای کاسپین گردیده است. از سوی دیگر، با وجود تصویر روشنی که تحولات جهانی و منطقهای در خصوص نقش و جایگاه دریاها در شکلگیری سبک نوینی از توسعه ترسیم میکنند، هنوز یکی از مهمترین دغدغههای حاکم بر گفتمان توسعه کشور و استان لزوم ایجاد همگرایی بین تفکرات استراتژیکی است که درصدد هستند نوع، شیوه و شکل توسعه آینده را تعیین کنند. آرایی که در فقدان محملی نظاممند برای عرضه و پخته شدن، نهایتا به اجماعی برای عمل نیز تبدیل نشدهاند. صرفنظر از مباحث پر دامنهای که در رابطه با تعیین اولویتها و محور توسعه استان همواره در جریان بوده، به نظر میرسد توسعه دریا محور میتواند برای استان گیلان یک انتخاب استراتژیک به شمار آید. استان گیلان به لحاظ موقعیت ویژه جغرافیایی یک استان تجاری- لجستیکی بالقوه در کشور و منطقه خزر به شمار میرود. بدیهی است استفاده از این ظرفیت و به فعلیت درآوردن آن ضمن تغییر سیما و جهت کلی اقتصاد استان، میتواند آن را به یک هاب تولیدی-تجاری مطمئن در کشور تبدیل نموده و کارکردهای سنتی آن را که اکنون برخی از آنها به شدت ناکارآمد و غیراثربخش شدهاند، دگرگون کند. در واقع توسعه دریامحور به جای تاکید بر بخش یا فعالیت اقتصادی پیشران که بتواند محوریت توسعه را به دوش کشد، با اصالت دادن به فضا، منظومهای از فعالیتهای متنوع در بخشهای مختلف اقتصادی که همگی حول محور دریا سامان یافتهاند را در شبکهای از زنجیرههای ارزش به هم پیوسته شکل میدهد. شاید این راهبرد، پایانی باشد بر سردرگمی ها و مناقشات ما در باب تعیین محور توسعه که خود به نوعی بلاتکلیفی تبدیل شده است.
پیکربندی شبکه لجستیک استان و ارتباطات درون و برون استانی آن، تحقق نقش استان به عنوان هاب تجاری-لجستیکی، هاب توزیع و هاب (گذرگاه) ترانزیتی منطقه خزر با کارکرد ملی و بینالمللی و استقرار خدمات و فناوریهای پیشرفته بندری و گمرکی متناسب با چنین جایگاهی، تنها بخشی از مجموعة عظیم اقداماتی است که برای تبدیل شدن ایده توسعه دریا پایه به واقعیت عینی ضرورت دارد. با توجه به گستردگی بی سابقه حوزههای درگیر در تحقق این هدف، نهیبی که از این میانه برمیخیزد آن است که آیا نگرشها، رویکردها، دستور کار و فرآیندهای به کار گرفته شده از سوی کارگزاران توسعه استان متناسب با تحولات شگرف محیط پیرامون و الزامات رهیافت نوین تغییر کرده است؟ در همین راستا، تعریف مجدد بینشی که نسبت به توسعه استان گیلان داریم و نگاهی دوباره به ماموریتهای خود برای تحقق آن، تا چه اندازه برای ما موضوعیت دارد؟
اگر چه غفلت طولانی و تاریخی در استفاده روشمند و سیستمی از پتانسیلهای مبتنی بر دریا، اهمیت اتخاذ رویکردهای نوین در تفکرات توسعهای ما از طریق درک مزیتهای ناشی از دریا را دو چندان میکند، اما به استناد ناکامیهای دهههای گذشته در پیشبرد توسعه استان، ناگزیر باید بپذیریم که فهم رایج ما از سازوکارهای توسعه دارای کاستیهایی است که در کنار ترتیبات نهادی ناکارآمد و تشتت در اهداف و اقدامات عاملان توسعه، همواره بیم آن میرود که ایده روی آوردن به دریا نیز مانند سوداهای پیشین به رؤیایی ناتمام تبدیل شود. چنانچه خطاها و آشوبناکی حاکم بر آنچه تا کنون تحت عنوان توسعه انجام دادهایم را به مثابه تمریناتی برای دوران طولانی مهارت آموزی در نظر آوریم، اکنون پرسش اساسی این است که آیا در آفرینش توسعه تا آن اندازه چیره دست شده ایم که بتوانیم استادانه آنچه در رؤیا داریم را خلق کنیم؟
* مهدی خیاطی کارشناس برنامه و بودجه سازمان مدیریت و برنامهریزی استان گیلان
این در حالی است که از بدو آغاز فعالیتهای توسعهای در کشور، کانون اصلی توسعه همواره در مناطق خشکی مستقر بوده و برای دهههای متمادی هم در سطح ملی و هم در سطح استانی توسعه خشکی محور در دستور کار برنامهریزان و سیاستگذاران بوده است. از این رو، بنا به ضرورتهای ناشی از روندهای جهانی و نیز نگرش نوینی که پس از تاکیدات مقام معظم رهبری در لزوم توجه به دریا و فعالیتهای مرتبط با آن به وجود آمده، میبایست رهیافتها و برنامههایی را سامان داد که بر محور دریا تنظیم شده و یا دستکم موازنهای منطقی بین توسعه خشکی محور و دریا محور برقرار نمایند.
ایران کشوری دریایی و گیلان یک استان دریایی است، اما هنگامی که بحث از توسعه فعالیتهای مبتنی بر دریا در میگیرد، دیدگاهها و آرای مسوولان و صاحبنظران عمدتا ناظر بر سواحل جنوبی کشور است. همچنین، شرایط طبیعی حاکم بر سواحل شمالی که از دیرباز نوع مخرب و کم بازدهی از گردشگری را در آن نهادینه کرده و نیز اهمیت بینالمللی و راهبردی سواحل جنوبی، موجب تحت الشعاع قرار گرفتن و کمرنگ شدن ابعاد و مزیتهای گوناگون پتانسیلهای دریای کاسپین گردیده است. از سوی دیگر، با وجود تصویر روشنی که تحولات جهانی و منطقهای در خصوص نقش و جایگاه دریاها در شکلگیری سبک نوینی از توسعه ترسیم میکنند، هنوز یکی از مهمترین دغدغههای حاکم بر گفتمان توسعه کشور و استان لزوم ایجاد همگرایی بین تفکرات استراتژیکی است که درصدد هستند نوع، شیوه و شکل توسعه آینده را تعیین کنند. آرایی که در فقدان محملی نظاممند برای عرضه و پخته شدن، نهایتا به اجماعی برای عمل نیز تبدیل نشدهاند. صرفنظر از مباحث پر دامنهای که در رابطه با تعیین اولویتها و محور توسعه استان همواره در جریان بوده، به نظر میرسد توسعه دریا محور میتواند برای استان گیلان یک انتخاب استراتژیک به شمار آید. استان گیلان به لحاظ موقعیت ویژه جغرافیایی یک استان تجاری- لجستیکی بالقوه در کشور و منطقه خزر به شمار میرود. بدیهی است استفاده از این ظرفیت و به فعلیت درآوردن آن ضمن تغییر سیما و جهت کلی اقتصاد استان، میتواند آن را به یک هاب تولیدی-تجاری مطمئن در کشور تبدیل نموده و کارکردهای سنتی آن را که اکنون برخی از آنها به شدت ناکارآمد و غیراثربخش شدهاند، دگرگون کند. در واقع توسعه دریامحور به جای تاکید بر بخش یا فعالیت اقتصادی پیشران که بتواند محوریت توسعه را به دوش کشد، با اصالت دادن به فضا، منظومهای از فعالیتهای متنوع در بخشهای مختلف اقتصادی که همگی حول محور دریا سامان یافتهاند را در شبکهای از زنجیرههای ارزش به هم پیوسته شکل میدهد. شاید این راهبرد، پایانی باشد بر سردرگمی ها و مناقشات ما در باب تعیین محور توسعه که خود به نوعی بلاتکلیفی تبدیل شده است.
پیکربندی شبکه لجستیک استان و ارتباطات درون و برون استانی آن، تحقق نقش استان به عنوان هاب تجاری-لجستیکی، هاب توزیع و هاب (گذرگاه) ترانزیتی منطقه خزر با کارکرد ملی و بینالمللی و استقرار خدمات و فناوریهای پیشرفته بندری و گمرکی متناسب با چنین جایگاهی، تنها بخشی از مجموعة عظیم اقداماتی است که برای تبدیل شدن ایده توسعه دریا پایه به واقعیت عینی ضرورت دارد. با توجه به گستردگی بی سابقه حوزههای درگیر در تحقق این هدف، نهیبی که از این میانه برمیخیزد آن است که آیا نگرشها، رویکردها، دستور کار و فرآیندهای به کار گرفته شده از سوی کارگزاران توسعه استان متناسب با تحولات شگرف محیط پیرامون و الزامات رهیافت نوین تغییر کرده است؟ در همین راستا، تعریف مجدد بینشی که نسبت به توسعه استان گیلان داریم و نگاهی دوباره به ماموریتهای خود برای تحقق آن، تا چه اندازه برای ما موضوعیت دارد؟
اگر چه غفلت طولانی و تاریخی در استفاده روشمند و سیستمی از پتانسیلهای مبتنی بر دریا، اهمیت اتخاذ رویکردهای نوین در تفکرات توسعهای ما از طریق درک مزیتهای ناشی از دریا را دو چندان میکند، اما به استناد ناکامیهای دهههای گذشته در پیشبرد توسعه استان، ناگزیر باید بپذیریم که فهم رایج ما از سازوکارهای توسعه دارای کاستیهایی است که در کنار ترتیبات نهادی ناکارآمد و تشتت در اهداف و اقدامات عاملان توسعه، همواره بیم آن میرود که ایده روی آوردن به دریا نیز مانند سوداهای پیشین به رؤیایی ناتمام تبدیل شود. چنانچه خطاها و آشوبناکی حاکم بر آنچه تا کنون تحت عنوان توسعه انجام دادهایم را به مثابه تمریناتی برای دوران طولانی مهارت آموزی در نظر آوریم، اکنون پرسش اساسی این است که آیا در آفرینش توسعه تا آن اندازه چیره دست شده ایم که بتوانیم استادانه آنچه در رؤیا داریم را خلق کنیم؟
* مهدی خیاطی کارشناس برنامه و بودجه سازمان مدیریت و برنامهریزی استان گیلان
کپی شد