محمد علی کیانی دانشجوی جوان کهگیلویه و بویراحمدی که هم اکنون مدیر عامل موسسه ملی مرهم بوده و زندگی جالبی داشته است، فردی که همیشه قصد داشته به دیگران کمک کند و به آرزویش رسید.
محمد علی کیانی جوان موفق کهگیلویه و بویراحمدی که با تلاش و دست خالی و بدون پول توانسته است به نیازمندان جامعه کمک کند و دعای خیر خیلی ها را بدرقه راهش کند
محمد علی کیانی مدیرعامل موسسه خیریه مرهم متولد 1371 است زندگی نامه اش را اینگونه بیان کرده است.
وی بیان کرد: از همان دوران دبیرستان در فضای دورهمی ها نبودم، اوایل دانشگاه سراغ برگزاری همایش ها و گردهمایی ها رفتم نزدیک به هشت همایش تحت عنوان دانشجویان یا هم استانی های مقیم تهران برگزار کردیم، برای گسترده تر شدن کار، همایش ملی زاگرس و چشم اندازهای آن را برگزار کردیم که در آن همایش چهار وزیر و 12 نفر از نماینده های مردم زاگرس نشین در مجلس شورای اسلامی شرکت کردند.
کیانی ادامه داد: دانشگاه به دلایل مختلف اجازه برگزاری چنین همایش هایی را نمی داد و ما نیز در زمان دانشجویی سماجت زیادی داشتیم و باعث می شد اینگونه همایش هایی را برگزار کنیم، در همایش ملی زاگرس یک سالن 850 نفری بود که کل سالن پر شد و موسیقی های مختلف از استان خودمان، بختیاری، عرب و حوزه خوزستان ، بوشهری و کردستان برگزار شد یک کار چند ساعته بود که خستگی زیادی نداشت اما حواشی های زیادی همراه داشت.
کیانی گفت: رفته رفته کارهای دانشجویی پیش می رفت و احساس کردم این مسایل من را راضی نمی کند و ترکش های کار نیز زیاد بود، یکی می گفت خوب است و 10 تای دیگر می گفت نه، تصمیم گرفتم وارد کار دیگری بشوم که موسسه ملی مرهم را آغاز کردم.
مدیرعامل موسسه ملی'مرهم' تصریح کرد: سال 89 دبیرستان معارف درس می خواندم و همان سال کنکور دادم رتبه ام نیز سه رقمی شد امتحانات خرداد ماه را نداده بودم گفتم اول برای کنکور بخوانم و بعد شهریور ماه امتحانات را بدهم، شهریور ماه که رسید ساعت اولین امتحان را اشتباهی رفتم دقیقا نمی دانم چه ساعتی بود اما من یک ساعت زودتر یا دیر تر رفتم، چند دقیقه ماندم کسی نیامد نیم ساعت گذشت کسی نیامد که زنگ زدم معاون مدرسه گفتم من اینجا هستم چرا کسی نمی آید امتحان بگیرد، گفت امتحان مثلا فلان ساعت بود گفتم پس من چیکار کنم گفت فردا امتحان بعدی را بده ببینم می شود، بقیه امتحانت را دادم اول مهر رسید و برای ثبت نام وارد دانشگاه شدم.
این جوان موفق یاسوجی افزود: برای ثبت نام گفتند یک نمره ات را نداری وزارت آموزش و پرورش رفتم و پیگیری کردم گفتند 'بابا برو، دانشگاه شهید بهشتی کسی را اخراج نمی کند'، 'برو ثبت نام کن و بعد برو نمره ات را ببر'، من نیز رفتم و ثبت نام کردم و 2 ترم خواندم اوایل ترم سه بود که امتحانی که جا مانده بودم را دادم و نمره اش را به دانشگاه بردم.
کیانی عنوان کرد: کارشناس مربوطه گفت ببرش پیش مدیر آموزش آنجا نیز گفتند که نمره ات را باید سال گذشته می آوردی موضوع را توضیح دادم اما با این حال همان روز اخراجم کردند از معرفی تا چند ماه بعد از اخراج شدن فرصت داشتم که برای سربازی دفترچه پر کنم در آن چند ماه که فرصت داشتم به چند جا مراجعه کردم که بلکه مشکلم حل شود اما گفتند قانونی است و نمی شود کاری کرد، آخرین روز برای گرفتن دفترچه به پلیس +10 رفتم دفترچه را پر کردم و از آن طرف با اردوهای جهادی به سمت دهدشت رفتم.
مدیرعامل موسسه ملی'مرهم' گفت: دفترچه نیز آمد که من را در پایگاه کجوری کرج پذیرش دادند که آنجا بروم، دوره آموزشی نزدیک به تمام شدن بود و از آن طرف چون که هر سربازی را به استان خودش می فرستادند دنبال کسی برای فرستادنم به استان نرفتم، یکی از دوستانم گفت می روم و نامه می گیرم که سربازی ام را به آنجا بفرستم و به من گفتند برو نامه از چند ارگان بگیر بیار گفتم نیازی نیست معلوم است که من را می فرستند یاسوج.
وی عنوان کرد: روزی که موعد تقسیم بود و هر اتوبوس نیز با اسم شهر ایستاده بود من نیز منتظر بودم که اسمم را بخوانند که سوار اتوبوس یاسوج بشوم که یک مرتبه ای اسمم را برای تهران خواندند و جا خوردم گفتم من بچه کهگیلویه و بویراحمد هستم اشتباه شده است، از طرفی زندان حسن آباد قم تازه تاسیس شده بود گفتند سرباز ندارد و باید این سربازها به این منطقه اعزام شوند گویا قسمت بود من وارد تهران شوم.
کیانی عنوان کرد: سربازی که تمام شد یک ماهی به یاسوج آمدم و نیش و کنایه های فامیل نیز بود که معلوم نیست سربازی رفته یا رفته درس بخواند، خانواده ام نیز گاهی از حرف ها ناراحت می شدند، من نیز گفتم چیزی نشده فقط سه سال عقب افتاده ام، بعد از یک ماه دیدم فایده ای ندارد از قبل ارتباط کوچکی با پزشکان داشتم، زمانی که دانشگاه شهید بهشتی درس می خواندم قبل از اینکه اخراج شوم گروهی از پزشکان به منطقه 'گاودانه' آمده بودند سال 90 بود به استان آمده بودند و چند اتوبوس بیمار به تهران برده بودم که در محلی آنها را اسکان داده بودند.
این جوان یاسوجی بیان کرد: به خانواده ام گفتم می روم تهران در آنجا آشنا دارم می روم پیش همان پزشکان کار می کنم چون که می خواستم ناراحت نشوند گفتم جای خوبی دارم پیش پزشکان هستم، روز منشی ام و شب نیز همان جا می مانم، نخواستم ناراحتشان کنم، مدتی گذشت وارد شهرداری شدم تنها جایی که در تهران معرف نیازی نداشت شهرداری بود، 6 ماه در شهرداری بودم و بعد دیدم نزدیک به کنکور است و زمستان بود که شرایط شهرداری نیز سخت است، شهرداری منطقه یک ناحیه 7 تهران بودم.
مدیرعامل موسسه ملی'مرهم' ادامه داد: بعد از این 6 ماه رفتم پیش مدیرعامل شهرک بنیاد شهید گفتم من همان فردی هستم که چند سال قبل بیماران را آوردم، بیش از 2 سال از آن ماجرا می گذشت، یادش آمد گفتم می خواهم در شهرک فجر کار کنم گفت مشکلی ندارد، همان کارهایی که باید در شهرداری انجام می دادم باید در این شهرک نیز انجام می دادم اما خوبی کار این بود که جایی برای ماندن داشتم، نزدیک به 2 ماه درآنجا ماندم، مسجد بزرگی نیز در آن شهرک بود که گاهی در آن مسجد افطاری می دادند و ما نیز موظف بودیم کمک کنیم.
کیانی گفت: یک روز فردی با ظاهر بسیار مناسبی برای بازدید آمد گفت موادی مثل سبزی و زولبیا که اسراف نشود را چیکار می کنید گفتیم دور می ریزیم، گفت خادم مسجدمان می فرستم بیاید اینجا بدهید به این فرد من نیز گفتم باشد چه بهتر، کم کم پایم به آن مسجد باز شد و چند ماه با آنها ارتباط داشتیم تا روزی همان فرد به من گفت خادم مسجد می خواهد برود، می توانی بیایی به جای این خادم؟ من نیز قبول کردم.
وی تصریح کرد: شرایط مسجد خوب بود، درس نیز می خواندم چند ماهی که در آنجا بودم با بچه های مسجد آشنا شدم دیدم خیلی از آنها پشت کنکوری هستند، به حاج آقا گفتم در مسجد هسته علمی تشکیل دهیم که کار علمی هم انجام شود، قبول کرد و 2 گروه انسانی و ریاضی تشکیل دادیم در مجموع 17 نفری می شدیم، چند هفته ای گذشت وقتی حاج آقا دید استقبال خوبی می شود گفت مسجد که درآمد دارد می توانیم خادم دیگری بیاوریم تو هم مسئول علمی فرهنگی مسجد شوی من نیز قبول کردم، سه ماهی گذشت، شهرک فجر محل اسکان خانواده جانبازان و شهدا بود، بچه های آنجا یک اردوی جهادی تشکیل دادند و به دیشموک رفتند من نیز با آنها آمدم 28 اسفند ماه بود این گروه قصد داشتند تا 10 فروردین در دیشموک باشند، اما من آمدم یک شب در یاسوج ماندم و بعد به تهران رفتم.
مدیرعامل موسسه ملی'مرهم' افزود: بعد از عید به صورت جدی درس خواندن را شروع کردم، کنکور را دادیم رتبه خیلی خوبی کسب کردم، همه آنهایی که با هم در مسجد درس می خواندیم زیر 1000 بودند، من نیز 428 منطقه سه شدم ، انتخاب رشته کردم و علوم قضائی تهران بورسیه قبول شدم چند هفته ای خواندم باز رها کردم، چون که فکر می کردم جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران بهتر است به آنجا رفتم و فصل زندگی ام در آنجا آغاز شد البته ارتباطم را با بچه های مسجد حفظ کردم و هنوز هم با آنها در ارتباط هستم و هر چند وقت یک دانشجوی تک رقمی کنکور را به آنجا می برم که برای پشت کنکوری ها سخنرانی کند.
کیانی افزود: تا یک سال به دنبال برگزاری همایش های مختلف شدم که در ابتدای صحبت هایم به آنها اشاره کردم دیدم این ها من را راضی نمی کند و بیشتر آسیب پذیر هستیم و کمتر کمک کنند بود گاهی باعث می شد فکر کنند کار قومیتی انجام می دهیم به دوستانم پیشنهاد دادم درس مان را بخوانیم و وارد حوزه های جهادی شویم این برنامه ها را داشته باشیم اما نه خیلی زیاد چون که حساسیت هایی ایجاد می کند.
وی گفت: اسم همایش را 'اتحاد ملی و انسجام اسلامی' گذاشتیم و به این سبک حرکت کنیم این یک الگو بود و بعد دیدم این فضا وجود دارد که در حوزه اردوهای جهادی حوزه سلامت کار کنیم و کار را با شعار 'اهدای وقت و تخصص' شروع کردیم، این شعار از آنجایی شکل گرفت که در همان سربازی که در زندان قم بودیم 24 به 24 بودیم پولی نداشتیم و دلمان می خواست از توانمان در جایی استفاده کنیم همیشه دنبال این بودم که ما می توانیم توان و تخصصمان را در اختیار افراد نیازمند قرار دهیم، شاید کسی پول نداشته باشد کمک کند اما توان که دارد، این موضوع ادامه پیدا کرد تا اینکه موسسه مرهم به سرانجام رسید.
مدیرعامل موسسه ملی'مرهم' افزود: شعار موسسه مرهم را موسسه ملی اهدای وقت و تخصص گذاشتیم، هر کسی بیاید توان و تخصصش را به افراد نیازمند کمک کند بدون اینکه از کسی پول بگیرد، تا الان که نزدیک به چند سال است کار می کنیم یک ریال از کسی نگرفتیم، سال 1392 که بیماران هم استانی را به تهران بردیم هم پول نمی گرفتیم، اگر خیری پیدا می شد می گفتیم ما این تعداد بیمار را می خواهیم به بیمارستان ببریم، اتوبوس پیدا کن و در اختیار ما بگذار پولی هم از کسی دریافت نمی کنیم که بعدها بگویند پول را خورد و برد، از هیچکس پولی نگرفتم و فقط تجهیزات و .. را در اختیارمان می گذاشتند و همیشه می گفتیم از کسی پولی نمی گیریم و نداریم که به کسی هم پول بدهیم.
کیانی گفت: این موسسه خیلی خوب جا گرفت و جا افتاد، سفری نیز به استان داشتیم، در سفری که به ایلام داشتیم 67 بیمار ویزیت شدند، بلیط همین تعداد را فردی که خودش آژانس هواپیمایی داشت کد ملی و نام را دادیم برایمان تهیه کرد، هیچ پولی ندادیم و همچنین 35 میلیون تومان نخ جراحی نیاز بود، فردی گرفت و در اختیار ما گذاشت.
وی بیان کرد: شعار اهدای وقت و تخصص آنقدر خوب جا افتاد که در 6 اسفند ماه 1396 با حضور وزیر بهداشت موسسه ملی مرهم جزو پنج موسسه شاخص اعلام شد، که هیئت مدیره این موسسه دکتر کلانتر هرمزی، دکتر رحمت الله حافظی، دکتر گل مکانی، دکتر ماندگار است، از هم استانی های خودمان نیز دکتر نیک اقبالی دبیر انجمن چشم پزشکان ایران است، اکنون مرهم موسسه ای است با انبوه خدمات که بین توان توانمندان جامعه برای رفع نیاز نیازمندان یک ارتباط برقرار کرده است.
مدیرعامل موسسه ملی مرهم عنوان کرد: رئیس دانشگاه علوم پزشکی ایلام اعلام کرد در طول تاریخ پزشکی ایلام هیچ کاری به عظمت این کار نمی رسد، این لطف خدا بود که این افراد اعتماد کردند، اعتماد نیز مرهون این بود که کسی از آنها پول نمی خواست، به پزشکان می گفتیم بیمار نیازمند است و پول نمی خواهیم، عملش کن تخصصت را کمک کن، بهمن ماه سال جاری سفر دزفول داریم تیم 67 نفره که تا 90 نفر می رسد، رئیس علوم پزشکی ایلام، معاونت درمان و معاونت اجتماعی سه رویش جدید است که به مرهم می پیوندند.
کیانی گفت: رئیس علوم پزشکی بوشهر در چند سفر همراه ما بود، در سفر به دزفول نیز همراه ما می آید، معمولا هر جا می رویم هیئت رئیسه دانشگاه نیز عضو می شوند، 15 متخصص جراحی پلاستیک در تیم ما وجود دارد، در صورتی که یک عمل زیبایی بینی در تهران حداقل ازهشت میلیون تا 17 میلیون انجام می شود، پنج فوق تخصص بی هوشی در کشور داریم که دو تن از آنها در سفر ایلام همراه ما بودند.
وی گفت: دبیر انجمن چشم پزشکی ایران دکتر نیک اقبالی است، امثال این پزشک در استان ما زیاد است و کهگیلویه و بویراحمد با این همه ظرفیت های علمی اما کسی آنها را نمی شناسد اکنون 10 ها نفر از اساتید دانشگاه علوم پزشکی تهران هم استانی های ما هستند، ولی افرادی نیستند که تبلیغ کنند، باید این افراد را باید پیدا کنیم و به کمک استان بیاوریم، نه پولشان بلکه با تخصصشان به استان کمک کنند، تعلق به زادگاه چیزی است که در همه استان ها وجود دارد می توانیم این افراد را به دیار خود بکشانیم و از توان آنها استفاده کنیم که به رغم تلاش ها بسترش آماده نیست.
مدیرعامل موسسه ملی مرهم بیان کرد: استاد دانشگاه تهران وقتی وارد استان خودش می شود نیاز است که احترام شود نه پول می خواهد نه دنبال سیاست و مقام است، فقط باید احترامش کنیم اگر این تکریم انجام شود خیلی از مشکلاتمان را می توانیم حل کنیم، این افراد وقتی وارد استان شوند و ببیند جایی نیاز است خودشان هزینه می کنند.
کیانی افزود: بالای 30 بیمار را به آقای نیک اقبال معرفی کردیم که خودش کمکشان کرده است، برخی ها هستند که گمنام کار می کنند 500 کیف و لوازم تحریر مبلغ 80 میلیون دکتر کنجیانی خریداری کرد که به هر شهرستان فرستادم بین نیازمندان تقسیم شود، این افراد باید دیده و شناخته شوند، افراد بسیار توانمندی داریم، حیف است با این ظرفیت هایی که داریم نتوانیم از خدمات پزشکان هم استانی مان استفاده کنیم.
9928/6110
محمد علی کیانی جوان موفق کهگیلویه و بویراحمدی که با تلاش و دست خالی و بدون پول توانسته است به نیازمندان جامعه کمک کند و دعای خیر خیلی ها را بدرقه راهش کند
محمد علی کیانی مدیرعامل موسسه خیریه مرهم متولد 1371 است زندگی نامه اش را اینگونه بیان کرده است.
وی بیان کرد: از همان دوران دبیرستان در فضای دورهمی ها نبودم، اوایل دانشگاه سراغ برگزاری همایش ها و گردهمایی ها رفتم نزدیک به هشت همایش تحت عنوان دانشجویان یا هم استانی های مقیم تهران برگزار کردیم، برای گسترده تر شدن کار، همایش ملی زاگرس و چشم اندازهای آن را برگزار کردیم که در آن همایش چهار وزیر و 12 نفر از نماینده های مردم زاگرس نشین در مجلس شورای اسلامی شرکت کردند.
کیانی ادامه داد: دانشگاه به دلایل مختلف اجازه برگزاری چنین همایش هایی را نمی داد و ما نیز در زمان دانشجویی سماجت زیادی داشتیم و باعث می شد اینگونه همایش هایی را برگزار کنیم، در همایش ملی زاگرس یک سالن 850 نفری بود که کل سالن پر شد و موسیقی های مختلف از استان خودمان، بختیاری، عرب و حوزه خوزستان ، بوشهری و کردستان برگزار شد یک کار چند ساعته بود که خستگی زیادی نداشت اما حواشی های زیادی همراه داشت.
کیانی گفت: رفته رفته کارهای دانشجویی پیش می رفت و احساس کردم این مسایل من را راضی نمی کند و ترکش های کار نیز زیاد بود، یکی می گفت خوب است و 10 تای دیگر می گفت نه، تصمیم گرفتم وارد کار دیگری بشوم که موسسه ملی مرهم را آغاز کردم.
مدیرعامل موسسه ملی'مرهم' تصریح کرد: سال 89 دبیرستان معارف درس می خواندم و همان سال کنکور دادم رتبه ام نیز سه رقمی شد امتحانات خرداد ماه را نداده بودم گفتم اول برای کنکور بخوانم و بعد شهریور ماه امتحانات را بدهم، شهریور ماه که رسید ساعت اولین امتحان را اشتباهی رفتم دقیقا نمی دانم چه ساعتی بود اما من یک ساعت زودتر یا دیر تر رفتم، چند دقیقه ماندم کسی نیامد نیم ساعت گذشت کسی نیامد که زنگ زدم معاون مدرسه گفتم من اینجا هستم چرا کسی نمی آید امتحان بگیرد، گفت امتحان مثلا فلان ساعت بود گفتم پس من چیکار کنم گفت فردا امتحان بعدی را بده ببینم می شود، بقیه امتحانت را دادم اول مهر رسید و برای ثبت نام وارد دانشگاه شدم.
این جوان موفق یاسوجی افزود: برای ثبت نام گفتند یک نمره ات را نداری وزارت آموزش و پرورش رفتم و پیگیری کردم گفتند 'بابا برو، دانشگاه شهید بهشتی کسی را اخراج نمی کند'، 'برو ثبت نام کن و بعد برو نمره ات را ببر'، من نیز رفتم و ثبت نام کردم و 2 ترم خواندم اوایل ترم سه بود که امتحانی که جا مانده بودم را دادم و نمره اش را به دانشگاه بردم.
کیانی عنوان کرد: کارشناس مربوطه گفت ببرش پیش مدیر آموزش آنجا نیز گفتند که نمره ات را باید سال گذشته می آوردی موضوع را توضیح دادم اما با این حال همان روز اخراجم کردند از معرفی تا چند ماه بعد از اخراج شدن فرصت داشتم که برای سربازی دفترچه پر کنم در آن چند ماه که فرصت داشتم به چند جا مراجعه کردم که بلکه مشکلم حل شود اما گفتند قانونی است و نمی شود کاری کرد، آخرین روز برای گرفتن دفترچه به پلیس +10 رفتم دفترچه را پر کردم و از آن طرف با اردوهای جهادی به سمت دهدشت رفتم.
مدیرعامل موسسه ملی'مرهم' گفت: دفترچه نیز آمد که من را در پایگاه کجوری کرج پذیرش دادند که آنجا بروم، دوره آموزشی نزدیک به تمام شدن بود و از آن طرف چون که هر سربازی را به استان خودش می فرستادند دنبال کسی برای فرستادنم به استان نرفتم، یکی از دوستانم گفت می روم و نامه می گیرم که سربازی ام را به آنجا بفرستم و به من گفتند برو نامه از چند ارگان بگیر بیار گفتم نیازی نیست معلوم است که من را می فرستند یاسوج.
وی عنوان کرد: روزی که موعد تقسیم بود و هر اتوبوس نیز با اسم شهر ایستاده بود من نیز منتظر بودم که اسمم را بخوانند که سوار اتوبوس یاسوج بشوم که یک مرتبه ای اسمم را برای تهران خواندند و جا خوردم گفتم من بچه کهگیلویه و بویراحمد هستم اشتباه شده است، از طرفی زندان حسن آباد قم تازه تاسیس شده بود گفتند سرباز ندارد و باید این سربازها به این منطقه اعزام شوند گویا قسمت بود من وارد تهران شوم.
کیانی عنوان کرد: سربازی که تمام شد یک ماهی به یاسوج آمدم و نیش و کنایه های فامیل نیز بود که معلوم نیست سربازی رفته یا رفته درس بخواند، خانواده ام نیز گاهی از حرف ها ناراحت می شدند، من نیز گفتم چیزی نشده فقط سه سال عقب افتاده ام، بعد از یک ماه دیدم فایده ای ندارد از قبل ارتباط کوچکی با پزشکان داشتم، زمانی که دانشگاه شهید بهشتی درس می خواندم قبل از اینکه اخراج شوم گروهی از پزشکان به منطقه 'گاودانه' آمده بودند سال 90 بود به استان آمده بودند و چند اتوبوس بیمار به تهران برده بودم که در محلی آنها را اسکان داده بودند.
این جوان یاسوجی بیان کرد: به خانواده ام گفتم می روم تهران در آنجا آشنا دارم می روم پیش همان پزشکان کار می کنم چون که می خواستم ناراحت نشوند گفتم جای خوبی دارم پیش پزشکان هستم، روز منشی ام و شب نیز همان جا می مانم، نخواستم ناراحتشان کنم، مدتی گذشت وارد شهرداری شدم تنها جایی که در تهران معرف نیازی نداشت شهرداری بود، 6 ماه در شهرداری بودم و بعد دیدم نزدیک به کنکور است و زمستان بود که شرایط شهرداری نیز سخت است، شهرداری منطقه یک ناحیه 7 تهران بودم.
مدیرعامل موسسه ملی'مرهم' ادامه داد: بعد از این 6 ماه رفتم پیش مدیرعامل شهرک بنیاد شهید گفتم من همان فردی هستم که چند سال قبل بیماران را آوردم، بیش از 2 سال از آن ماجرا می گذشت، یادش آمد گفتم می خواهم در شهرک فجر کار کنم گفت مشکلی ندارد، همان کارهایی که باید در شهرداری انجام می دادم باید در این شهرک نیز انجام می دادم اما خوبی کار این بود که جایی برای ماندن داشتم، نزدیک به 2 ماه درآنجا ماندم، مسجد بزرگی نیز در آن شهرک بود که گاهی در آن مسجد افطاری می دادند و ما نیز موظف بودیم کمک کنیم.
کیانی گفت: یک روز فردی با ظاهر بسیار مناسبی برای بازدید آمد گفت موادی مثل سبزی و زولبیا که اسراف نشود را چیکار می کنید گفتیم دور می ریزیم، گفت خادم مسجدمان می فرستم بیاید اینجا بدهید به این فرد من نیز گفتم باشد چه بهتر، کم کم پایم به آن مسجد باز شد و چند ماه با آنها ارتباط داشتیم تا روزی همان فرد به من گفت خادم مسجد می خواهد برود، می توانی بیایی به جای این خادم؟ من نیز قبول کردم.
وی تصریح کرد: شرایط مسجد خوب بود، درس نیز می خواندم چند ماهی که در آنجا بودم با بچه های مسجد آشنا شدم دیدم خیلی از آنها پشت کنکوری هستند، به حاج آقا گفتم در مسجد هسته علمی تشکیل دهیم که کار علمی هم انجام شود، قبول کرد و 2 گروه انسانی و ریاضی تشکیل دادیم در مجموع 17 نفری می شدیم، چند هفته ای گذشت وقتی حاج آقا دید استقبال خوبی می شود گفت مسجد که درآمد دارد می توانیم خادم دیگری بیاوریم تو هم مسئول علمی فرهنگی مسجد شوی من نیز قبول کردم، سه ماهی گذشت، شهرک فجر محل اسکان خانواده جانبازان و شهدا بود، بچه های آنجا یک اردوی جهادی تشکیل دادند و به دیشموک رفتند من نیز با آنها آمدم 28 اسفند ماه بود این گروه قصد داشتند تا 10 فروردین در دیشموک باشند، اما من آمدم یک شب در یاسوج ماندم و بعد به تهران رفتم.
مدیرعامل موسسه ملی'مرهم' افزود: بعد از عید به صورت جدی درس خواندن را شروع کردم، کنکور را دادیم رتبه خیلی خوبی کسب کردم، همه آنهایی که با هم در مسجد درس می خواندیم زیر 1000 بودند، من نیز 428 منطقه سه شدم ، انتخاب رشته کردم و علوم قضائی تهران بورسیه قبول شدم چند هفته ای خواندم باز رها کردم، چون که فکر می کردم جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران بهتر است به آنجا رفتم و فصل زندگی ام در آنجا آغاز شد البته ارتباطم را با بچه های مسجد حفظ کردم و هنوز هم با آنها در ارتباط هستم و هر چند وقت یک دانشجوی تک رقمی کنکور را به آنجا می برم که برای پشت کنکوری ها سخنرانی کند.
کیانی افزود: تا یک سال به دنبال برگزاری همایش های مختلف شدم که در ابتدای صحبت هایم به آنها اشاره کردم دیدم این ها من را راضی نمی کند و بیشتر آسیب پذیر هستیم و کمتر کمک کنند بود گاهی باعث می شد فکر کنند کار قومیتی انجام می دهیم به دوستانم پیشنهاد دادم درس مان را بخوانیم و وارد حوزه های جهادی شویم این برنامه ها را داشته باشیم اما نه خیلی زیاد چون که حساسیت هایی ایجاد می کند.
وی گفت: اسم همایش را 'اتحاد ملی و انسجام اسلامی' گذاشتیم و به این سبک حرکت کنیم این یک الگو بود و بعد دیدم این فضا وجود دارد که در حوزه اردوهای جهادی حوزه سلامت کار کنیم و کار را با شعار 'اهدای وقت و تخصص' شروع کردیم، این شعار از آنجایی شکل گرفت که در همان سربازی که در زندان قم بودیم 24 به 24 بودیم پولی نداشتیم و دلمان می خواست از توانمان در جایی استفاده کنیم همیشه دنبال این بودم که ما می توانیم توان و تخصصمان را در اختیار افراد نیازمند قرار دهیم، شاید کسی پول نداشته باشد کمک کند اما توان که دارد، این موضوع ادامه پیدا کرد تا اینکه موسسه مرهم به سرانجام رسید.
مدیرعامل موسسه ملی'مرهم' افزود: شعار موسسه مرهم را موسسه ملی اهدای وقت و تخصص گذاشتیم، هر کسی بیاید توان و تخصصش را به افراد نیازمند کمک کند بدون اینکه از کسی پول بگیرد، تا الان که نزدیک به چند سال است کار می کنیم یک ریال از کسی نگرفتیم، سال 1392 که بیماران هم استانی را به تهران بردیم هم پول نمی گرفتیم، اگر خیری پیدا می شد می گفتیم ما این تعداد بیمار را می خواهیم به بیمارستان ببریم، اتوبوس پیدا کن و در اختیار ما بگذار پولی هم از کسی دریافت نمی کنیم که بعدها بگویند پول را خورد و برد، از هیچکس پولی نگرفتم و فقط تجهیزات و .. را در اختیارمان می گذاشتند و همیشه می گفتیم از کسی پولی نمی گیریم و نداریم که به کسی هم پول بدهیم.
کیانی گفت: این موسسه خیلی خوب جا گرفت و جا افتاد، سفری نیز به استان داشتیم، در سفری که به ایلام داشتیم 67 بیمار ویزیت شدند، بلیط همین تعداد را فردی که خودش آژانس هواپیمایی داشت کد ملی و نام را دادیم برایمان تهیه کرد، هیچ پولی ندادیم و همچنین 35 میلیون تومان نخ جراحی نیاز بود، فردی گرفت و در اختیار ما گذاشت.
وی بیان کرد: شعار اهدای وقت و تخصص آنقدر خوب جا افتاد که در 6 اسفند ماه 1396 با حضور وزیر بهداشت موسسه ملی مرهم جزو پنج موسسه شاخص اعلام شد، که هیئت مدیره این موسسه دکتر کلانتر هرمزی، دکتر رحمت الله حافظی، دکتر گل مکانی، دکتر ماندگار است، از هم استانی های خودمان نیز دکتر نیک اقبالی دبیر انجمن چشم پزشکان ایران است، اکنون مرهم موسسه ای است با انبوه خدمات که بین توان توانمندان جامعه برای رفع نیاز نیازمندان یک ارتباط برقرار کرده است.
مدیرعامل موسسه ملی مرهم عنوان کرد: رئیس دانشگاه علوم پزشکی ایلام اعلام کرد در طول تاریخ پزشکی ایلام هیچ کاری به عظمت این کار نمی رسد، این لطف خدا بود که این افراد اعتماد کردند، اعتماد نیز مرهون این بود که کسی از آنها پول نمی خواست، به پزشکان می گفتیم بیمار نیازمند است و پول نمی خواهیم، عملش کن تخصصت را کمک کن، بهمن ماه سال جاری سفر دزفول داریم تیم 67 نفره که تا 90 نفر می رسد، رئیس علوم پزشکی ایلام، معاونت درمان و معاونت اجتماعی سه رویش جدید است که به مرهم می پیوندند.
کیانی گفت: رئیس علوم پزشکی بوشهر در چند سفر همراه ما بود، در سفر به دزفول نیز همراه ما می آید، معمولا هر جا می رویم هیئت رئیسه دانشگاه نیز عضو می شوند، 15 متخصص جراحی پلاستیک در تیم ما وجود دارد، در صورتی که یک عمل زیبایی بینی در تهران حداقل ازهشت میلیون تا 17 میلیون انجام می شود، پنج فوق تخصص بی هوشی در کشور داریم که دو تن از آنها در سفر ایلام همراه ما بودند.
وی گفت: دبیر انجمن چشم پزشکی ایران دکتر نیک اقبالی است، امثال این پزشک در استان ما زیاد است و کهگیلویه و بویراحمد با این همه ظرفیت های علمی اما کسی آنها را نمی شناسد اکنون 10 ها نفر از اساتید دانشگاه علوم پزشکی تهران هم استانی های ما هستند، ولی افرادی نیستند که تبلیغ کنند، باید این افراد را باید پیدا کنیم و به کمک استان بیاوریم، نه پولشان بلکه با تخصصشان به استان کمک کنند، تعلق به زادگاه چیزی است که در همه استان ها وجود دارد می توانیم این افراد را به دیار خود بکشانیم و از توان آنها استفاده کنیم که به رغم تلاش ها بسترش آماده نیست.
مدیرعامل موسسه ملی مرهم بیان کرد: استاد دانشگاه تهران وقتی وارد استان خودش می شود نیاز است که احترام شود نه پول می خواهد نه دنبال سیاست و مقام است، فقط باید احترامش کنیم اگر این تکریم انجام شود خیلی از مشکلاتمان را می توانیم حل کنیم، این افراد وقتی وارد استان شوند و ببیند جایی نیاز است خودشان هزینه می کنند.
کیانی افزود: بالای 30 بیمار را به آقای نیک اقبال معرفی کردیم که خودش کمکشان کرده است، برخی ها هستند که گمنام کار می کنند 500 کیف و لوازم تحریر مبلغ 80 میلیون دکتر کنجیانی خریداری کرد که به هر شهرستان فرستادم بین نیازمندان تقسیم شود، این افراد باید دیده و شناخته شوند، افراد بسیار توانمندی داریم، حیف است با این ظرفیت هایی که داریم نتوانیم از خدمات پزشکان هم استانی مان استفاده کنیم.
9928/6110
کپی شد