در این یادنوشت آمده است :چراغهای تاریخی برج ساعت مدرسه ابراهیمخان کرمان، پس از چند دهه خاموشی، و ناپیدایی، دوباره نصب و روشن شدند.
تابستان گذشته بعد از چند دهه سکوت، بار دیگر صدای زنگ ساعت مدرسه ابراهیمخان بازار قیصریه را متوجه یک تحول تازه کرد. آن روز برج ساعت این مدرسه با دستهای توانمند یک استادکار قدیمی باردیگر به زندگی برگشت؛ اما وقتی از آقای حسین ودیعتی بازاری دوستدار میراث فرهنگی که پیگیر این اتفاق فرهنگی بود سئوال کردم که هنوز کار دیگری مانده است یا نه؟ گفت: این برج چهار چراغ و یک ناقوس هم داشته که بدون آنها کار این برج ناتمام است.
یک هفته مانده به نوروز، بنا به عادت همیشگی به بازار رفتم؛ شنیده بودم: « روشنایی به برج برگشته است». غرق تماشای چراغهای بلند قامت و قدیمی برج بودم که صدای آشنایی به گوشم رسید: « این چراغها را هشتاد سال پیش مرحوم ابوالقاسم هرندی به مدرسه ابراهیمخان اهدا کرده تا روی برج ساعت این مدرسه نصب شوند». رو که برگرداندم، چشمهای «ودیعتی» را دیدم که موقع بیان این جمله از خوشحالی برق میزد. او با لبخند ادامه داد: بعد از اینکه اقای هرندی، کارخانه برق را به کرمان آورد، این چهار چراغ گازی (احتمالا روسی) را با تغییراتی برقی میکند و به مدرسه اهدا مینماید. او البته بجز اینجا، چند چراغ مشابه نیز به آستانه شاه نعمتالله هدیه داده است. از این چراغها سالها بود که کسی خبری نداشت؛ تا اینکه به لطف حاجآقا هاشمیان آنها پیدا شدند؛ وبعد از مرمت نصب کردیم.
شاید آن روزها نصب این چراغها نشانهای از قدرت رو به فزون صنعت نوپای برق به شمار میرفته است؛ اما رهگذران بازار قدیمی کرمان، هماکنون، شبها و روزها، با «صدا و نور» این برج تاریخی، حس و حال تازهای در وجودشان زبانه میکشد.
5054
تابستان گذشته بعد از چند دهه سکوت، بار دیگر صدای زنگ ساعت مدرسه ابراهیمخان بازار قیصریه را متوجه یک تحول تازه کرد. آن روز برج ساعت این مدرسه با دستهای توانمند یک استادکار قدیمی باردیگر به زندگی برگشت؛ اما وقتی از آقای حسین ودیعتی بازاری دوستدار میراث فرهنگی که پیگیر این اتفاق فرهنگی بود سئوال کردم که هنوز کار دیگری مانده است یا نه؟ گفت: این برج چهار چراغ و یک ناقوس هم داشته که بدون آنها کار این برج ناتمام است.
یک هفته مانده به نوروز، بنا به عادت همیشگی به بازار رفتم؛ شنیده بودم: « روشنایی به برج برگشته است». غرق تماشای چراغهای بلند قامت و قدیمی برج بودم که صدای آشنایی به گوشم رسید: « این چراغها را هشتاد سال پیش مرحوم ابوالقاسم هرندی به مدرسه ابراهیمخان اهدا کرده تا روی برج ساعت این مدرسه نصب شوند». رو که برگرداندم، چشمهای «ودیعتی» را دیدم که موقع بیان این جمله از خوشحالی برق میزد. او با لبخند ادامه داد: بعد از اینکه اقای هرندی، کارخانه برق را به کرمان آورد، این چهار چراغ گازی (احتمالا روسی) را با تغییراتی برقی میکند و به مدرسه اهدا مینماید. او البته بجز اینجا، چند چراغ مشابه نیز به آستانه شاه نعمتالله هدیه داده است. از این چراغها سالها بود که کسی خبری نداشت؛ تا اینکه به لطف حاجآقا هاشمیان آنها پیدا شدند؛ وبعد از مرمت نصب کردیم.
شاید آن روزها نصب این چراغها نشانهای از قدرت رو به فزون صنعت نوپای برق به شمار میرفته است؛ اما رهگذران بازار قدیمی کرمان، هماکنون، شبها و روزها، با «صدا و نور» این برج تاریخی، حس و حال تازهای در وجودشان زبانه میکشد.
5054
کپی شد