دوستی می گفت، در شهریورماه امسال برای ثبت نام فرزندم که با تلاش و پشتکار توانسته بود از هفت خوان کنکور بگذرد به یکی از دانشگاه های به نام علوم پزشکی کشور که به لحاظ جایگاه علمی و تخصصی هم معروفیت خاصی پیدا کرده است، مراجعه کردم .
انصافا در نحوه پذیرش و ثبت نام رفتار خوبی از مجریان دیدم و نظم نسبتا مناسبی هم بر روند ثبت نام دانشجویان تازه وارد حاکم بود که در نگاه اول و در واقع با ندیدن سکانس های بعدی پشت پرده مثل همان افرادی که بدون مطالعه دقیق، نگاه مناسبی به علت فرار مغزها نداشتند من هم داشتم با این عده هم رای می شدم .
پس از ثبت نام راهی بخش خوابگاهی شدم تا بتوانم محل زندگی هفت سال آینده فرزند دخترم که قرار است در یک رشته دانشگاهی که باید وقت زیادی برای پاس شدن واحدهای درسی اش بگذارد را ببینم .
پس از پیمودن مسافت حدود پنج کیلومتری از محل دانشگاه به ساختمانی قدیمی رسیدم که فقط عنوان خوابگاه دانشجویی را یدک می کشید از فضای سبز و پژمرده این محیط به اصطلاح خوابگاه دانشجویی گرفته تا امکانات و تجهیزات فرسوده درون خوابگاهی و مهم تر از آن اتاق های 6 و 10 نفره در ذهنم تصویری از سه ماه آموزشی دوران سربازی ام که خارج از پادگان بود، به یادم آوردم که البته آن مکان سربازخانه ای هم انصافا هنوز امکاناتش خیلی بالاتر از این مکان بود .
بدون استثناء، والدینِ همه حدود یکصد دانشجویی که در محوطه این به اصطلاح خوابگاه گردهم آمده بودند و فرزند دخترشان که اغلب از مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی با معدل بالا و رتبه دو و سه رقمی کنکور بودند از وضعیت موجود اظهار نارضایتی نموده و فریادشان درآمده بود، اما با کمال تاسف هیچ فریادرسی نبود.
جالب است بدانید که چهره عبوس و گرفته این دانشجویان تازه ورود که خارج از هر نوع گرایش سیاسی از محیط دبیرستانی وارد یک حوزه دانشگاهی شده و با هزاران امید و آرزو و به طلب کسب علم آموزی به منظور خدمت به همنوع خود حرفه شریف پزشکی را انتخاب کرده بودند، دل هر انسان با وجدانی را از صمیم قلب به درد می آورد و با کمال تاسف و دردناکتر آنکه برخی ها زیرلب چنین زمزمه می کردند، چرا اینجا متولد شده ایم.
باید گفت که بیان نقل قولی این خاطره تلخ تنها پلان اول بود در خصوص چرایی فرار مغزها که خود می تواند مبنایی برای فیلم سازان و کارگردانان دلسوزی باشد که بتوانند با هنرنمایی لازم این پیام نگرانی را به ذهن متولیان امر متبادر سازند تا شاید اقدامی عاجل در جهت رفع این نقیصه انجام گیرد .
اما بد نیست بدانیم یکی دیگر از مولفه های تاثیرگذار در معمای حل نشده فرار مغزها در نظام آموزشی کشورمان برمی گردد به سهمیه های رنگ و وارنگ در کنکور که رقابت پذیری در این عرصه را به صفر می رساند و این خود اجحافی مضاعف در حق دانش آموزان مستعد در علم آموزی است .
تجربه سالهای گذشته هم نشانگر این هست که بازار این سهمیه بندی ها نه تنها تمامی ندارد، بلکه با ماده و تبصره های قانونی و عرفی هر سال هم به جمع آن افزوده می شود که می توان از سهمیه های مناطق محروم گرفته تا عضو هیات علمی بودن پدران برخی دانش آموزان و دوجینی از سهمیه های دیگر اشاره کرد.
بنابراین برای یک دانش آموزی که به پشتوانه کار و تلاش شبانه روزی خود و تکیه بر استعداد ذاتی اش از سد کنکور که نه بلکه از سد سهمیه های متنوع این روزها می گذرد و سپس با فضای خوابگاهی آنچنانی مواجه می گردد اگر توان مالی خانواده اش اجازه دهد قطعا راهی جز انتخاب های بعدی نیز که همان سرک کشیدن به دنیا و فضای دیگر باشد، نمی ماند .
لذا باید گفت که برای جلوگیری از استمرار فرار مغزها می طلبد که دلسوزان این مرز و بوم اقدامی اساسی و اصلاحاتی در سیستم آموزش عالی کشور انجام دهند تا ضمن تحقق در شعار صیانت واقعی از حقوق شهروندی، از خروج این سرمایه های انسانی و اجتماعی بانشاط، ارزشمند و جامعه ساز جلوگیری شود.
*مدیر ایرنا در استان کرمان
5054/1772
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.