در این یادداشت آمده است: ساعت 21:48 دقیقه روز یکشنبه 21 آبان، در خاطره این مردم با بغض و آه و حسرت میماند، درست لحظهای که ازگله با 7.3 ریشتر لرزید و تا رشت و بغداد و بوشهر را هم لرزاند، همه را تکانی داد تا بدانند که سرپلذهاب، ثلاث باباجانی، گهواره، دالاهو، قصرشیرین، جوانرود، اسلامآباد، غم بار شدهاند.
شب بود ولی حدس میزدیم که عمق فاجعه آنچنانی باشد که برای مدتها، چشمهایمان خشک نشود! از داغ، از درد! زلزله خبر نمیکند و بیخبر آمد! آمد و خیلی از هماستانی هایمان را برد و ما ماندهایم.
راز ماندن پس از این همه درد و غم و فاجعه را نمیدانم.
سالها میگذرد از روزگاری که کرمانشاه به دلیل بمبارانهای مدام، سرخط خبرهای کشور بود. بعد از آن گاهی خاکی میآمد و در فضای غبارآلود رسانهای گم میشد.
اما خبر زلزله 7.3 ریشتری خبری نیست کسی بتواند از آن بگذرد! قطعا عمق درد و فاجعه هنوز معلوم و مشخص نیست! اما میدانیم که خانوادههای فراوانی عزیزانی را از دست دادهاند، عزیزانی مصدوم و زمینگیر شدهاند.
به نظرم الان فقط فصل همدلی است، الان فصل کنار هم بودن است و هر کسی هر کاری را میتواند برای کاستن رنجهای این سرزمین عجیب که حتی زلزلههایش هم عجیباند، انجام بدهیم.
اگر کاری از دستمان برنمیآید، لااقل غم یکدیگر را بخوریم و از دردی که این روزها در کرمانشاه موج میزند، ابزاری برای تسویه حساب و سوءاستفاده نسازیم.
این روزها بیش از صد هزار نفر از هماستانیهای نازنین ما، خانه و کاشانهی امنی ندارند، حتی آب و غذا هم!
با همان احساس زیبا و همیشگی به آنها مهر بورزیم و در داشتههایمان آنها را سهیم کنیم. اینجا سرزمین زخمهاست، مرهم بمانیم.
3209/8066 دریافت کننده: عباداله آذرگون** انتشاردهنده: علی مولوی
شب بود ولی حدس میزدیم که عمق فاجعه آنچنانی باشد که برای مدتها، چشمهایمان خشک نشود! از داغ، از درد! زلزله خبر نمیکند و بیخبر آمد! آمد و خیلی از هماستانی هایمان را برد و ما ماندهایم.
راز ماندن پس از این همه درد و غم و فاجعه را نمیدانم.
سالها میگذرد از روزگاری که کرمانشاه به دلیل بمبارانهای مدام، سرخط خبرهای کشور بود. بعد از آن گاهی خاکی میآمد و در فضای غبارآلود رسانهای گم میشد.
اما خبر زلزله 7.3 ریشتری خبری نیست کسی بتواند از آن بگذرد! قطعا عمق درد و فاجعه هنوز معلوم و مشخص نیست! اما میدانیم که خانوادههای فراوانی عزیزانی را از دست دادهاند، عزیزانی مصدوم و زمینگیر شدهاند.
به نظرم الان فقط فصل همدلی است، الان فصل کنار هم بودن است و هر کسی هر کاری را میتواند برای کاستن رنجهای این سرزمین عجیب که حتی زلزلههایش هم عجیباند، انجام بدهیم.
اگر کاری از دستمان برنمیآید، لااقل غم یکدیگر را بخوریم و از دردی که این روزها در کرمانشاه موج میزند، ابزاری برای تسویه حساب و سوءاستفاده نسازیم.
این روزها بیش از صد هزار نفر از هماستانیهای نازنین ما، خانه و کاشانهی امنی ندارند، حتی آب و غذا هم!
با همان احساس زیبا و همیشگی به آنها مهر بورزیم و در داشتههایمان آنها را سهیم کنیم. اینجا سرزمین زخمهاست، مرهم بمانیم.
3209/8066 دریافت کننده: عباداله آذرگون** انتشاردهنده: علی مولوی
کپی شد