در این یادداشت آمده است: صدای تیراندازی در راهروهای مجلس شنیده شد! خبر کوتاه بود اما در فاصلهی چند دقیقه بعد، خبر مشابهی از مرقد امام خمینی (ره) بر روی خروجی خبرگزاریها و کانالهای رسمی قرار گرفت.
از همان لحظات اول، نام پلیدی که از حروفاش، خون بیگناهان بسیاری به زمین میچکد، افکار عمومی را به خود مشغول کرد. وقتی اولین نفر، عملیات انتحاری انجام داد، یقین حاصل شد که 'داعش' میخواهد تلنگری به آرامش ایرانیان وارد کند.
نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی در محل حاضر شدند و کنترل اوضاع را در دست گرفتند اما آنان که با افکاری مسموم و غیرعقلانی به داخل نفوذ کرده بودند تیراندازی میکردند و این در حالی بود که نمایندگان مردم در صحن علنی مجلس به کار خویش مشغول بودند.
نفسها در سینه حبس شده و تمام قلبها برای تهران و در تهران میتپید. چه فرقی داشت آنها که به شهادت رسیده یا زخمی شده بودند اهل کدام یک از شهرها بودند یا اصلا چه دین و مذهبی داشتند.
هموطنان ما برای چندین ساعت در اضطراب به سر میبردند و ما در هر جایی از این سرزمین اهورایی، نگران و پریشان احوال، اخبار را رصد میکردیم و هنگامی که عکس یکی از نیروهای امنیتی در قاب یکی از پنجرهها نقش بست و دستش به علامت پیروزی بالا رفت کمی آرام گرفتیم. اما حضور نیروهای امنیتی و انتظامی در محل حادثه، به همهی ما قوت قلب میداد و باور داشتیم که رستمهای زمان، تا پای جان برای حفظ امنیت ایران عزیز، ایستادهاند و سینه سپر کردهاند در مقابل تیرهایی که دشمنان این ملک به سمتشان روانه کردهاند.
گروه تروریستی داعش برای اولین بار در خاک پاک ایران، موفق به انجام عملیاتی کور شده بود و پیش از این ضربات مهلکی از ایرانیان چه در داخل و چه در عراق و سوریه دریافت کرده بود. صدها عملیات از بدو ورود به مرزها، شناسایی و به موقع خنثی شده بود هر چند پس از پایان عملیات خنثیسازی از آن مطلع میشدیم و میدانستیم و میدانیم که امنیت ما را کسانی تضمین میکنند که فرزندان دلیر این آب و خاک هستند.
اما در میان خبرهای ناخوشایندی که از تعداد شهدا و زخمیها به گوش میرسید و ما هم بنا بر رسالت خویش ناچار بودیم تمامی اخبار را به مخاطبان خویش انتقال دهیم، خبر وحدت و این که همهی ما فارغ از هر گرایش سیاسی و لهجه و زبان در کنار هم برای ایران عزیز، تا پای جان ایستادهایم و نمود آن در واکنش هنرمندان کاملا مشهود و مشخص بود، چراغی از امید در دل همهی ما روشن میکرد و میگفتیم: 'همه با هم هستیم' برای ایران عزیز و وطنی که پارهی وجودمان است و بی او نمیشود زیست!
8066 انتشاردهنده:علی مولوی
از همان لحظات اول، نام پلیدی که از حروفاش، خون بیگناهان بسیاری به زمین میچکد، افکار عمومی را به خود مشغول کرد. وقتی اولین نفر، عملیات انتحاری انجام داد، یقین حاصل شد که 'داعش' میخواهد تلنگری به آرامش ایرانیان وارد کند.
نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی در محل حاضر شدند و کنترل اوضاع را در دست گرفتند اما آنان که با افکاری مسموم و غیرعقلانی به داخل نفوذ کرده بودند تیراندازی میکردند و این در حالی بود که نمایندگان مردم در صحن علنی مجلس به کار خویش مشغول بودند.
نفسها در سینه حبس شده و تمام قلبها برای تهران و در تهران میتپید. چه فرقی داشت آنها که به شهادت رسیده یا زخمی شده بودند اهل کدام یک از شهرها بودند یا اصلا چه دین و مذهبی داشتند.
هموطنان ما برای چندین ساعت در اضطراب به سر میبردند و ما در هر جایی از این سرزمین اهورایی، نگران و پریشان احوال، اخبار را رصد میکردیم و هنگامی که عکس یکی از نیروهای امنیتی در قاب یکی از پنجرهها نقش بست و دستش به علامت پیروزی بالا رفت کمی آرام گرفتیم. اما حضور نیروهای امنیتی و انتظامی در محل حادثه، به همهی ما قوت قلب میداد و باور داشتیم که رستمهای زمان، تا پای جان برای حفظ امنیت ایران عزیز، ایستادهاند و سینه سپر کردهاند در مقابل تیرهایی که دشمنان این ملک به سمتشان روانه کردهاند.
گروه تروریستی داعش برای اولین بار در خاک پاک ایران، موفق به انجام عملیاتی کور شده بود و پیش از این ضربات مهلکی از ایرانیان چه در داخل و چه در عراق و سوریه دریافت کرده بود. صدها عملیات از بدو ورود به مرزها، شناسایی و به موقع خنثی شده بود هر چند پس از پایان عملیات خنثیسازی از آن مطلع میشدیم و میدانستیم و میدانیم که امنیت ما را کسانی تضمین میکنند که فرزندان دلیر این آب و خاک هستند.
اما در میان خبرهای ناخوشایندی که از تعداد شهدا و زخمیها به گوش میرسید و ما هم بنا بر رسالت خویش ناچار بودیم تمامی اخبار را به مخاطبان خویش انتقال دهیم، خبر وحدت و این که همهی ما فارغ از هر گرایش سیاسی و لهجه و زبان در کنار هم برای ایران عزیز، تا پای جان ایستادهایم و نمود آن در واکنش هنرمندان کاملا مشهود و مشخص بود، چراغی از امید در دل همهی ما روشن میکرد و میگفتیم: 'همه با هم هستیم' برای ایران عزیز و وطنی که پارهی وجودمان است و بی او نمیشود زیست!
8066 انتشاردهنده:علی مولوی
کپی شد