در این یادداشت آمده است: ضربالمثل مشهوری است «یک سوزن به خودت بزن یک جوالدوز به دیگران». اینکه به زمین و زمان گیر میدهیم و همه محکوماند و شایسته نقد، شماتت و مذمت اما خود مبرا از خطا و فارغ از نقد.
رسانهها دائماً از کاهش اعتماد عمومی و نزول سرمایه اجتماعی صحبت میکنند و عموماً دولت را مخاطب قرار میدهند و انذار و هشدار میدهند که مراقب عملکردتان باشید که اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی کاهش یافته است.
با این حال همین رسانهها دمی با خود نمیاندیشند که عملکرد خودشان چه نقشی میتواند در این کاهش و نرخ نزولی شاخصها داشته باشد. بعضی رسانهها در مواجهه با برخی سوژهها، که زمینه جذب مخاطب دارند به دنبال صحت سنجی نمیروند و با عجله مطلبی، خبری، مصاحبه یا گزارشی را پوشش میدهند. بیآنکه آن را در محک عقل و تجربه و دانش قرار دهند که آیا این موضوع با این محکها تضادی دارد یا نه؟ نمونههای آن زیاد است. اینجا به 2 نمونه آن که اتفاقاً به کرمانشاه ربط دارد اشاره میکنیم. اولی همان ماجرای معروف آرایشگر سرپل ذهابی بود که سر از تلویزیون هم درآورد. دومی هم همین 2 هفته پیش رخ داد. رفتگری که گفته میشد دکترای عمران دارد. شروع کننده غائله یک نشریه محلی بود که به نقل از این دکتر کذا نوشته بود که 35 مقاله ISI دارد. ادعایی که برای آنها که تحصیلات آکادمیک داشته یا دستی در حوزه پژوهش بر آتش دارند مضحک بود.
با این حال این نشریه محلی با آب و تاب این خبر را پوشش داده و کانال و سایتهای مختلف هم آن را بازنشر میکردند. بعد هم فارغ از دیگر ادعاهای این فرد مشخص شد که وی مقاله معتبر بینالمللی نداشته و خودش این ادعا را تکذیب کرده است.
چرا اهالی رسانه ما نسبت به این مسائل ناآگاهاند؟ آیا با خود فکر نمیکنند که انتشار این گونه مطالب که علمی و شناختی نسبت به آن ندارند یا از صحت و سقم آن مطمئن نیستند میتواند منجر به از بین رفتن اعتماد مردم به نهاد رسانه شود. اینجا نمیخواهیم از اهل بودن و متخصص بودن رسانههای استان و صاحبان و دستاندرکاران آن صحبت کنیم که خود موضوع و مطلبی جداگانه است. اما آنچه در این یادداشت مورد توجه ماست تیشه زدن بیشتر بر ریشه نحیف نهاد رسانه در ایران و به ویژه کرمانشاه است.
واقعیت این است که این گونه اقدام ها، گرچه ممکن است در کوتاه مدت مورد توجه قرار گیرد اما در بلند مدت بیش از پیش منجر به از بین رفتن اعتماد به رسانههای محلی و داخلی خواهد شد. نهاد رسانه در ایران در مرز فروپاشی است. نباید افرادی که خود را جزیی از خانواده رسانه میدانند به این بحران دامن زنند. نقل مطالب سطحی و ذوق زده شدن از ادعاهای افراد از این جمله است. مردم مطالب رسانهها را میخوانند و بر اساس پیشفرض، مبنا را بر صحت آن میگذارند. حال اگر این اعتماد با تکذیب یا متزلزل شدن آن ادعاها همراه شود به تدریج اعتماد مردم به رسانهها کاهش خواهد یافت.
8066
رسانهها دائماً از کاهش اعتماد عمومی و نزول سرمایه اجتماعی صحبت میکنند و عموماً دولت را مخاطب قرار میدهند و انذار و هشدار میدهند که مراقب عملکردتان باشید که اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی کاهش یافته است.
با این حال همین رسانهها دمی با خود نمیاندیشند که عملکرد خودشان چه نقشی میتواند در این کاهش و نرخ نزولی شاخصها داشته باشد. بعضی رسانهها در مواجهه با برخی سوژهها، که زمینه جذب مخاطب دارند به دنبال صحت سنجی نمیروند و با عجله مطلبی، خبری، مصاحبه یا گزارشی را پوشش میدهند. بیآنکه آن را در محک عقل و تجربه و دانش قرار دهند که آیا این موضوع با این محکها تضادی دارد یا نه؟ نمونههای آن زیاد است. اینجا به 2 نمونه آن که اتفاقاً به کرمانشاه ربط دارد اشاره میکنیم. اولی همان ماجرای معروف آرایشگر سرپل ذهابی بود که سر از تلویزیون هم درآورد. دومی هم همین 2 هفته پیش رخ داد. رفتگری که گفته میشد دکترای عمران دارد. شروع کننده غائله یک نشریه محلی بود که به نقل از این دکتر کذا نوشته بود که 35 مقاله ISI دارد. ادعایی که برای آنها که تحصیلات آکادمیک داشته یا دستی در حوزه پژوهش بر آتش دارند مضحک بود.
با این حال این نشریه محلی با آب و تاب این خبر را پوشش داده و کانال و سایتهای مختلف هم آن را بازنشر میکردند. بعد هم فارغ از دیگر ادعاهای این فرد مشخص شد که وی مقاله معتبر بینالمللی نداشته و خودش این ادعا را تکذیب کرده است.
چرا اهالی رسانه ما نسبت به این مسائل ناآگاهاند؟ آیا با خود فکر نمیکنند که انتشار این گونه مطالب که علمی و شناختی نسبت به آن ندارند یا از صحت و سقم آن مطمئن نیستند میتواند منجر به از بین رفتن اعتماد مردم به نهاد رسانه شود. اینجا نمیخواهیم از اهل بودن و متخصص بودن رسانههای استان و صاحبان و دستاندرکاران آن صحبت کنیم که خود موضوع و مطلبی جداگانه است. اما آنچه در این یادداشت مورد توجه ماست تیشه زدن بیشتر بر ریشه نحیف نهاد رسانه در ایران و به ویژه کرمانشاه است.
واقعیت این است که این گونه اقدام ها، گرچه ممکن است در کوتاه مدت مورد توجه قرار گیرد اما در بلند مدت بیش از پیش منجر به از بین رفتن اعتماد به رسانههای محلی و داخلی خواهد شد. نهاد رسانه در ایران در مرز فروپاشی است. نباید افرادی که خود را جزیی از خانواده رسانه میدانند به این بحران دامن زنند. نقل مطالب سطحی و ذوق زده شدن از ادعاهای افراد از این جمله است. مردم مطالب رسانهها را میخوانند و بر اساس پیشفرض، مبنا را بر صحت آن میگذارند. حال اگر این اعتماد با تکذیب یا متزلزل شدن آن ادعاها همراه شود به تدریج اعتماد مردم به رسانهها کاهش خواهد یافت.
8066
کپی شد