در این مطلب آمده است: التهابات و هیجانات زمین لرزه کرمانشاه در حال فروکش کردن است و آنچه باقی میماند مردم بیخانه، بیبیمارستان، بیمدرسه و پشتههای خاکروبه برجای مانده از زلزله است.
در خوشبینانه ترین حالت اگر مسئولان به فکر بازسازی مدارس ویران شده باشند، آن وقت است که سیستم آموزشی باید با رویکرد جدید وارد عرصه تعلیم و تربیت شود؛ نظام آموزشی جدیدی که با حجم زیادی از ویرانیهای فیزیکی و امکانات بر باد رفته مواجه است.
نظام آموزشیی که تعدادی از فرهنگیان خود را از دست داده و یا دارای فرهنگیانی سر خورده از قهر طبیعت است و از همه مهمتر شروع بکار این نظام آموزشی جدید برای دانشآموزانی است که به نیابت از آنها شاید چند شاخه گل جایگزین شود و یا وجودشان تنها سایهای از دانش آموزان قبل از زلزله باشد.
واقعیت این است که زلزله ویرانی و مرگ به ارمغان میآورد؛ اما باور مرگ در قابوس زندگی از مباحث عمیق فلسفی است و تبیین آن بعنوان یکی از مراحل زندگی، نیاز به درک درست و منطقی دارد و تفهیم این واقعیت تلخ، آن هم براثر وقوع زمین لرزه برای دانش آموزانی که پشتوانههای مادی و معنویشان (پدر، مادر و سرپرست خود) را در آن واحد از دست دادهاند به مراتب سختتر و پیچیدهتر از تمام معضلات و مسائل تعلیم و تربیت است.
یادمان باشد، امروز در بین معلمان دشت ذهاب، هستند افرادی که دیگر توانایی سبز کردن ندارند، از زخمهایی شاکی اند که درمانی ندارد و ادامه راه با این زخمها برای شان سخت و دشوار است.
زمین را به یاد آوریم که با آن همه عظمت، فریادش لرزه بر تن عالم و آدم انداخت؛ پس به فریادهای دانشآموزان و معلمان و حتی همه مردمان کرمانشاه حق بدهیم و احترام بگذاریم که دلگیر باشند.
یادمان باشد دفن کتب درسی دانش آموزان زیر خروارها آوار، غنیمتی است تا کتابهای جدید با مفاهیمی نو تدوین کنیم؛ کتابهایی که دانش آموزان را فهمیدهتر، مستقلتر، انسان دوستتر و اخلاقیتر بار آورد.
میتوانیم به دانشآموزان زلزله زده فارغ از نظام آموزشی متمرکز الزام آور، درس صداقت و راستی بدهیم، یاد بدهیم دزدی یعنی درشت نوشتن مشقها برای پر کردن صفحات! یاد بدهیم دزدی کردن از تولید کننده و کشاورز، سرطان زاست.
البته که دانش آموزان فهمیدند گند دزدی مهندسین ناظر در زلزله چه بلایی بر سرشان آورد!!
امروز در نبود کتب درسی، میتوانیم رویاهای جدیدی در ذهن دانش آموزان این استان بپرورانیم؛ رویای با هم بودن، رویای همبستگی، رویایی که دیگر، نژاد ارتباط مان را پاره نکند؛ مذهب از یکدیگر جدای مان نسازد؛ سیاست بین مان دیوار نکشد و ثروت از ما طبقه نسازد و اینها چیزهای بودند که دانشآموزان در کتب درسی قبلی نخوانده بودند؛ اما در لرزش زمین به چشم خود دیدند مردمان این مملکت فارغ از هر قومیت و نژادی با تمام مذاهب و ثروتها بدور از سیاست، به کمک آنها شتافتند.
نهایتا آنکه به دانش آموزان زلزله زده یاد بدهیم اگر چه از دست دادن گرانبهاترین ذخایر زندگی میتواند سختترین آلام باشد اما ماندن در حسرت از دست دادن آنها، فرصتهای دیگر زندگی را می سوزاند.
در دانش آموزان این باور را نهادینه کنیم که هنوز ریشه در خاک دارند و ساقههایشان میتوانند سبزتر از همیشه از دل آوارها سر به افلاک بکشند تا به دور از هر حاشیهای بر همگان ثابت شود که دانشآموزان این دیار سبز بودند، سبز خواهند شد و سبز خواهند ماند.
منبع: هفتەنامەروژان
6108
در خوشبینانه ترین حالت اگر مسئولان به فکر بازسازی مدارس ویران شده باشند، آن وقت است که سیستم آموزشی باید با رویکرد جدید وارد عرصه تعلیم و تربیت شود؛ نظام آموزشی جدیدی که با حجم زیادی از ویرانیهای فیزیکی و امکانات بر باد رفته مواجه است.
نظام آموزشیی که تعدادی از فرهنگیان خود را از دست داده و یا دارای فرهنگیانی سر خورده از قهر طبیعت است و از همه مهمتر شروع بکار این نظام آموزشی جدید برای دانشآموزانی است که به نیابت از آنها شاید چند شاخه گل جایگزین شود و یا وجودشان تنها سایهای از دانش آموزان قبل از زلزله باشد.
واقعیت این است که زلزله ویرانی و مرگ به ارمغان میآورد؛ اما باور مرگ در قابوس زندگی از مباحث عمیق فلسفی است و تبیین آن بعنوان یکی از مراحل زندگی، نیاز به درک درست و منطقی دارد و تفهیم این واقعیت تلخ، آن هم براثر وقوع زمین لرزه برای دانش آموزانی که پشتوانههای مادی و معنویشان (پدر، مادر و سرپرست خود) را در آن واحد از دست دادهاند به مراتب سختتر و پیچیدهتر از تمام معضلات و مسائل تعلیم و تربیت است.
یادمان باشد، امروز در بین معلمان دشت ذهاب، هستند افرادی که دیگر توانایی سبز کردن ندارند، از زخمهایی شاکی اند که درمانی ندارد و ادامه راه با این زخمها برای شان سخت و دشوار است.
زمین را به یاد آوریم که با آن همه عظمت، فریادش لرزه بر تن عالم و آدم انداخت؛ پس به فریادهای دانشآموزان و معلمان و حتی همه مردمان کرمانشاه حق بدهیم و احترام بگذاریم که دلگیر باشند.
یادمان باشد دفن کتب درسی دانش آموزان زیر خروارها آوار، غنیمتی است تا کتابهای جدید با مفاهیمی نو تدوین کنیم؛ کتابهایی که دانش آموزان را فهمیدهتر، مستقلتر، انسان دوستتر و اخلاقیتر بار آورد.
میتوانیم به دانشآموزان زلزله زده فارغ از نظام آموزشی متمرکز الزام آور، درس صداقت و راستی بدهیم، یاد بدهیم دزدی یعنی درشت نوشتن مشقها برای پر کردن صفحات! یاد بدهیم دزدی کردن از تولید کننده و کشاورز، سرطان زاست.
البته که دانش آموزان فهمیدند گند دزدی مهندسین ناظر در زلزله چه بلایی بر سرشان آورد!!
امروز در نبود کتب درسی، میتوانیم رویاهای جدیدی در ذهن دانش آموزان این استان بپرورانیم؛ رویای با هم بودن، رویای همبستگی، رویایی که دیگر، نژاد ارتباط مان را پاره نکند؛ مذهب از یکدیگر جدای مان نسازد؛ سیاست بین مان دیوار نکشد و ثروت از ما طبقه نسازد و اینها چیزهای بودند که دانشآموزان در کتب درسی قبلی نخوانده بودند؛ اما در لرزش زمین به چشم خود دیدند مردمان این مملکت فارغ از هر قومیت و نژادی با تمام مذاهب و ثروتها بدور از سیاست، به کمک آنها شتافتند.
نهایتا آنکه به دانش آموزان زلزله زده یاد بدهیم اگر چه از دست دادن گرانبهاترین ذخایر زندگی میتواند سختترین آلام باشد اما ماندن در حسرت از دست دادن آنها، فرصتهای دیگر زندگی را می سوزاند.
در دانش آموزان این باور را نهادینه کنیم که هنوز ریشه در خاک دارند و ساقههایشان میتوانند سبزتر از همیشه از دل آوارها سر به افلاک بکشند تا به دور از هر حاشیهای بر همگان ثابت شود که دانشآموزان این دیار سبز بودند، سبز خواهند شد و سبز خواهند ماند.
منبع: هفتەنامەروژان
6108
کپی شد