پیش از پیروزی انقلاب، روحانیون در نزد مردم محترم بودند، چون معلم دین و آموزگار شیوۀ دینداری بودند و هرگاه از ناحیه رژیم پهلوی تحت فشار قرار می‌گرفتند، در میان مردم، محبوب‌تر و محترم‌تر می‌شدند. روحانیون نزد مردم ارجمند بودند چون حرام و حلال را به آنان می‌آموختند و راه قرب به خدا را در گفتار و رفتار به آنان نشان می‌دادند.

دبیرکل مجمع روحانیون مبارز گفت: بجاست که از مراجع بزرگ و عالمان فرهیختهٔ حوزه‌های علمیه، متواضعانه، تقاضا کنم که چاره‌ای بیندیشند تا روحانیت، با حفظ استقلال خود، هم در نظام اجرایی کشور صادقانه و خالصانه خدمت کند و هم با زندگی در زیِّ طلبگی، که سفارش امام (رض) بود، همواره در کنار مردم و غم‌خوار آنان باشد و جایگاه رفیع آنان بیش از این آسیب نبیند.

 

به گزارش جماران؛ آیت الله سید محمد موسوی خوئینی ها در تلگرام خود نوشت:

 

 روز دوشنبه ٩٦/٦/٢٠، توفیق دیدار با عزیزانی از «انجمن وفاق و توسعهٔ» دانشگاه شیراز دست داد. در این دیدار، این عزیزان پرسش‌هایی مطرح کردند:

١) چرا امروز روحانیت جایگاه پیش از انقلاب خود را در میان مردم ندارد؟ آن زمان، هم روحانیون با مردم همدل و هم‌صدا بودند و هم مردم، برای پیگیری مطالبات خود از حاکمیت زمانه، پشت سر روحانیون حرکت می‌کردند، ولی در زمان ما وضع خیلی فرق کرده است ...

٢) جناح چپ، در گذشته، اقتصاد سوسیالیستی یا شبه آن را پیگیری می‌کرد؛ آیا امروز هم این جناح به ادامهٔ همان روند باور دارد؟

٣) مجمع روحانیون در ابتدا مواضعی کاملاً ضدآمریکایی داشت، ولی به نظر می‌رسد این مواضع، امروز، تفاوت کرده است. آیا اینطور است؟

٤) علت انشعاب مجمع روحانیون از جامعهٔ روحانیت چه بود؟

٥) روزنامهٔ سلام در برابر حذف آیت‌الله منتظری چه موضعی داشت؟

٦) معنای اسلام آمریکایی چه بود و چه ارتباطی با انجمن حجتیه داشت؟

٧) داستان سیدمهدی هاشمی چه بود؟

٨) آیا تسخیر سفارت باعث نشد که امروز ما با مشکلاتی دست به گریبان باشیم؟

٩) دربارهٔ واقعهٔ ۱۸ تیر کدام روایت صحیح است؟

و نیز مطالب دیگری مطرح شد از قبیل اینکه «شما چرا از حکومت جدا شدید؟»، «حذف‌های امروز ریشه در حذف‌های گذشته دارد که از طرف جناح چپ شروع شد...»، «آیا صحت دارد که شما آدمکشی‌ها و آتش زدن محل عزاداری امام حسین علیه‌السلام در حوادث سال ۸۸ را کار داعشی‌ها دانسته‌اید؟»، «خبرگان رهبری برای آینده کدام‌یک از سه راهبرد پیش روی خود را در پیش خواهد گرفت؟»، «آیا صحیح است که می‌گویند امام به مجمع روحانیون نزدیک‌تر بوده است تا به جامعهٔ روحانیت؟»

 زمان دیدار من با این عزیزان تقریباً دو ساعت بود و حتماً گمان نمی‌برید که در این فرصت می‌توانستم به تمام این سؤال‌ها پاسخ تفصیلی دهم؛ بنده در آن جلسه تنها دربارهٔ دو سؤال توضیحاتی دادم. اکنون مایلم آن توضیحات را، به‌صورت خلاصه، و نیز پاسخ بقیهٔ سؤال‌ها را از طریق این کانال در اختیار خوانندگان محترم قرار دهم.

 در پاسخ به سؤال اول باید عرض کنم که بنده آمار قابل استنادی دربارهٔ جایگاه روحانیت در میان مردم ندارم و نمی‌دانم میزان مرجعیت این نهاد دینی در امور مختلف، از جمله در امور سیاسی، تا چه اندازه است تا بر آن اساس اظهار نظر کنم. اما اوضاع روحانیت پس از پیروزی انقلاب اسلامی تفاوت مهمی با پیش از آن کرده است؛ روحانیت در دوران پهلوی، از حکومت و از دربار، یعنی از مرکز ثقل سیاسی کشور، جدا بود و در امور کلان کشور دخالتی نداشت؛ روحانیت در کنار مردم بود و مانند مردم ستم‌های فراوانی از رضاشاه و پسرش دید. در آن رژیم، روحانیت نیز مانند مردم از دخالت در امور سیاسی که به سرنوشت آنان ارتباط داشت محروم بود، بنابراین روحانیون کاملاً در میان صفوف مردم و در برخی از قضایا پیشاپیش مردم بود.

 روحانیت اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی گرفتار و درگیر اداره امور مختلف کشور شد، در حالی که روحانیت نه می‌خواست پست‌های اجرایی کشور را به دست گیرد و نه آن را لازم می‌دانست. امام‌خمینی (رض)، که رهبری انقلاب را در دست داشت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تعیین دولت موقت رهسپار قم شد و به پایگاه اصلی خود بازگشت. ولی افسوس از رفتار کسانی که جایگاه خود، مردم، انقلاب و رهبری آن را به درستی فهم نکردند و راه خود را از انقلاب و رهبری آن جدا کردند. افسوس که آنان خیلی زود فراموش کردند که در سال ۵۷ مردم فتوای امام را پذیرفتند که «شاه باید برود» و بر منطق «شاه سلطنت کند، نه حکومت» خط بطلان کشیدند؛ و صد افسوس که در متن و بطن رفتار سیاسی خویش جایی برای این شعار مردم ایران و رهبرشان، که آمریکا را پس از ظلم و ستمِ سال‌های بس دراز دشمن شمارهٔ یک خود می‌دانستند، باز نکردند. به‌هرحال آن‌ها صلاح خویش دانستند که راه خود را جدا کنند و در ادارهٔ امورِ کشور امام را تنها بگذارند و سرانجام امام ناگزیر شد که با ورود روحانیت به امور اجرایی کشور موافقت کند.

امام (رض) حتی در اولین انتخابات ریاست جمهوری، با وجود چهره‌های نامداری در اطراف خود، از جمله مرحوم شهید بهشتی، با نامزدی روحانیون برای احراز پست ریاست جمهوری موافقت نکردند. ولی آنان که امام دستشان را گرفت و بر صدر نشاند قدر نشناختند و راهی رفتند جز راه انقلاب، انقلابی که امام خطوط آن را از پیش ترسیم کرده بود و مردم هم آن را پذیرفته بودند.

 

به باور من، امام و دیگر روحانیون برای شرایط جدید، یعنی ورود روحانیون به عرصهٔ امور اجرایی کشور، خط مشی روشنی از پیش معین نکرده بودند؛ به این معنا که روشن نبود روحانیون باید چگونه مدیریت امور اجرایی کشور را به دست بگیرند که هم اسیر تشریفات و تجملات آن نشوند و هم رضایت حداکثری مردم را جلب کنند و هم آلوده به چرب و شیرینِ قدرت نشوند و هم جایگاه پیشین خود را در میان جامعه حفظ کنند؛ و چون آمادهٔ این وضعیت نبودند، شد آنچه شد.

پیش از پیروزی انقلاب، روحانیون در نزد مردم محترم بودند، چون معلم دین و آموزگار شیوۀ دینداری بودند و هرگاه از ناحیه رژیم پهلوی تحت فشار قرار می‌گرفتند، در میان مردم، محبوب‌تر و محترم‌تر می‌شدند. روحانیون نزد مردم ارجمند بودند چون حرام و حلال را به آنان می‌آموختند و راه قرب به خدا را در گفتار و رفتار به آنان نشان می‌دادند.

امروز اما پدیدهٔ روح‌گزایی که وجود دارد این است که بسیاری از روحانیون قدر می‌بینند و مردم آنان را بر صدر می‌نشانند اما نه به آن علت که در گذشته بود و به آن اشاره کردم، بلکه به این علت که از حاکمیت، به ارادهٔ خود و یا به ارادهٔ قاهره، فاصله پیدا کرده‌اند؛ و روحانیون دیگری هم هستند که دستی در قدرت دارند و مردم هرگاه مشکلی یا خواسته‌ای مشروع یا نامشروع داشته باشند به خدمتشان می‌رسند و تعظیمشان می‌کنند تا شاید به خواستهٔ خود برسند یا مشکلی از مشکلاتشان برطرف شود؛ این آفت بزرگی است که بر درخت تناور هزار و چندصدسالۀ روحانیت وارد شده است.

بجاست که از مراجع بزرگ و عالمان فرهیختهٔ حوزه‌های علمیه، متواضعانه، تقاضا کنم که چاره‌ای بیندیشند تا روحانیت، با حفظ استقلال خود، هم در نظام اجرایی کشور صادقانه و خالصانه خدمت کند و هم با زندگی در زیِّ طلبگی، که سفارش امام (رض) بود، همواره در کنار مردم و غم‌خوار آنان باشد و جایگاه رفیع آنان بیش از این آسیب نبیند.

سخنم به درازا کشید و آنچه باید بگویم بسیار بیش از این مختصری است که به عرض رسید. از آن همه چشم‌پوشی می‌کنم و تنها به یک نکته اشاره می‌کنم. امروز و فردا و فرداها هم باز این روحانیت است که مانند گذشته در کنار مردم خواهد بود و خواهد ماند و در عبور از گردنه‌ها خلق خدا را یاری خواهد کرد؛ در سال‌های پشت سر خود نیز شاهد این قضیه بوده‌ایم. مبادا تلخی‌هایی که مردم از رفتار بعضی از روحانیون چشیده‌اند آنان را از این قافله مأیوس کند، قافله‌ای که بیش از هزار سال راه پیموده است و تجربه‌ها اندوخته است و با مردم زندگی کرده است و در فراز و فرودها در کنارشان بوده است. در همین یکصد سال اخیر، نهضت مشروطهٔ مردم ایران با رهبری عالمان بزرگی همچون آخوند خراسانی، نائینی، مازندرانی، سیدمحمد طباطبائی، سیدعبدالله بهبهانی و... به پیروزی رسید و باز هم مردم ایران به رهبری عالمان مجاهد و فداکار و سرآمد آنان، امام‌خمینی (رض)، بر رژیم ظالم و وابستهٔ پهلوی پیروز شد و کشور و ملت را از شر نظام شاهنشاهی نجات داد.

امیدوارم بتوانم به زودی پاسخ باقی پرسش‌ها را در اختیار خوانندگان محترم قرار دهم، ان‌شاءالله.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.