آدمهای بی ریشه در سیاست چندان دوست و دشمنی ندارند . دوستانشان کسانی اند که از وجودشان منفعت می برند . با رقیب هم به راحتی کنار می آیند . اهل معامله اند و بادسنج هاشان خوب کار می کند . آرمانشان در خودشان مختصر می شود .
به گزارش جماران کامبیز نوروزی در یادداشتی نوشت:
نهضت بی ریشه ها
سیاست و جامعه ، عرصه تجربه های فردی است . آدمها در عرصه تجربه های سخت اجتماعی است که عیارشان معلوم می شود و به تدریج چیستی و کیستی انها هویدا می شود . صداقت ، پایداری ، درستکاری ، پابندی به آرمانها ، دست پاکی و فضیلتهای دیگر در جریان تجربه های مختلف اجتماعی و سیاسی در عرصه عمومی است که پله پله و گام به گام معلوم می شود در کسی هست یا نیست . قواعد بازی در همین تجربه هاست که آموخته می شود. ظرفیتها در هم تجربه هاست که زیاد می شود . کسی که حیات احتماعی و سیاسی خود را اینگونه سپری می کند ، جایی ریشه می دواند . هویت او معلوم می شود . مردم وقتی می بینندش می دانند کیست و از فضائل و زذائل چه در چنته دارد . یارشاطر است یا بار خاطر . تا کجا هست یا نیست . شریک دزد است یا رفیق قافله . آدم ریشه دار ، سرتسلیم به هر بادی نمی سپارد . اصولی دارد و بر اصولش پا می فشارد . وقتی در برابر آدم با اصول می ایستید می دانید با چه کسی طرفید . آدم با اصول اعتقاداتش را قربانی قدرت و ثروت نمی کند . چهره بخاطر رسیدن به جاه عوض نمی کند . شاید کسی همه اعتقادش رسیدن به قدرت و حفظ آن باشد ولی در همین اعتقادش ریشه و هویت دارد . ممکن است کسی جای دیگری ریشه داشته باشد ، اما در سیاست ، که منشاء قدرت است و در ایران منشاء ثروت نیز هست ، بی ریشه باشد . سالها باید بگذرد تا کسی اینگونه ریشه بدواند . آدم ریشه دارهم دوست زیاد دارد ، هم دشمن یا رقیب . آدمهای بی ریشه در سیاست چندان دوست و دشمنی ندارند . دوستانشان کسانی اند که از وجودشان منفعت می برند . با رقیب هم به راحتی کنار می آیند . اهل معامله اند و بادسنج هاشان خوب کار می کند . آرمانشان در خودشان مختصر می شود . بی ریشه ها خیلی زود خودشان را به اصطلاح گم می کنند و چون ظرفیت وجودیشان در کوران تجربه بالانرفته است در هوس قدرت وثروت بدمستی های شگفت می کنند . دعوای ریشه دارها تابع اصول است و کف و سقف دارد . اما اگر بی ریشه ها دعوایشان شود نه اصولی می شناسند و نه حدوحدودی دارند . بی ریشه ها ویرانگرند . هرقدر بی ریشه ها زیاد شوند ، یا جا را برای ریشه دارها تنگ می کنند یا آنها را هم مثل خود می کنند . به علفهایی می مانند که با کمی غفلت ، مزرعه و تمام محصول مزرعه را در خود خفه می کنند و می بلعند و آنچه را هم که می مانند غیرمثمر و ضعیف و عقیم می کنند. بی ریشه ای که به ناگاه جای ریشه داران بنشیند ، شاید که قدبکشد و بلند شود اما ریشه اش همان است که بود. همانطور که ریشه دارها از هر سن و جنس و مشربی ممکن است باشند ،بی ریشه هم ممکن است با هر سن و جنسی و تابلویی ظاهر شود ؛ اصولگرا،اصلاح طلب ، دفاع از ارزش ها ، دین ، تدبیر و امید ، استاد ، حقوق بشری و.... اما فصل مشترک اصلی همه آنها یکی است : بی ریشگی . شناختن بی ریشه ساده است . کافی است ببینید قبل از اینکه در باغ جلوه گری کند ، کجا بوده و چه می کرده ؟ چقدر زحمت کشیده و در مسیر بادها و تندبادها و تگرگ بوده؟ چقدر سوز برف و سرما کشیده؟ چقدر پروانه ها و زنبورها از شهدش نوشیده اند و خیری به آنها رسانده است ؟ چقدر ترس تبر چشیده و... بی ریشه ها مروج چیزی نیستند جز قدکشیدن خودشان و خوردن جان خاک و خشک کردن ریشه ها و خشکاندن باغ .
از عاقبت دردناک و تلخ باغی که در آن بی ریشگی رونق می یابد و بی ریشه ها می گسترند باید ترسید.