نسل ما که پدر و مادر یا حتی پدربزرگ و مادربزرگ این نسل‌اند، در نگاه حکومت هنوز در کودکی مانده‌اند. از مرز شصت سال عبور کرده اما هنوز هم بچه‌های ناخلف ... تلقی می‌شوند. همیشه نگاه چپ چپ و سرزنش‌آمیز حکومت را در همه جا تجربه کرده‌اند. ما هنوز هم با این سن و سال بچه‌های رانده شده از خانه‌ایم. نگاه پدرانه چندین نسل از این مردم را تحقیر کرده است. اگر ما مثل زندانیان خو کرده به محیط دم بر نمی‌آوریم فرزند و نوه‌های ما تاب تحمل ندارند.

به گزارش جماران؛ در بخشهایی از یادداشت محمدجواد کاشی استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی آمده است:

برخی از تحلیل‌ها، روایتی روان‌شناختی و نسلی از جنبش عرضه می‌کنند. حاصل نگاهی پدرانه است. به نظر می‌رسد رویارویی روایت امنیتی است که با نام اغتشاش به انکار تام آن می‌پردازد. روایت روان شناختی و نسلی نگاهی زودگذر و موقت از جنبش به دست می‌دهد. اعلام می‌کند آنچه هست، یک هیجان موقت است و با مدارا و صبوری می‌توان آن را رفع کرد. گویی به فرزندان عاصی‌ شده خود می‌نگرد. توصیه می‌کند نباید زیاده سخت گرفت. مساله حل شدنی است. فرزندان در فرایند رشد عاصی می‌شوند، اما پدران تدبیر می‌کنند تا این دوران سپری شود. 

فراموش می‌کنند پدران روزی دست از پدری کردن می‌کشند، فرزندشان که به سن جوانی رسید، شخصیت مستقل‌شان را به رسمیت می‌شناسند. حتی با توجه به ناتوانی تدریجی بدن و قوت رو به رشد فرزندشان، رابطه به تدریج معکوس می‌شود. به ویزه در این دوران شگفت که فرزندان به هدایت کنندگان پدر تبدیل شده‌اند. 

نکته مهم‌تری که روایت نسلی و روان‌شناختی فراموش می‌کند، انتقال یک منطق خانوادگی به جامعه سیاسی است. اتفاقاً همین نگاه پدرانه در عرصه سیاست است که فاجعه‌آفرین شده‌ است. انتقال این منطق به عرصه سیاست سبب می‌شود مردمان یکسره فرزندان حکومت دیده شوند. فرزندانی که هیچ‌وقت بزرگ نمی‌شوند. همیشه کودک می‌مانند و نیازمند حفظ و حراست‌اند. باید از آن‌ها مراقبت کرد و از آن‌ها انتظار ادب و تسلیم و تبعیت داشت... از خانه باید رانده شوند و در گرسنگی و رنج بمیرند تا قاعده پدری نقض نشود. 

نسل ما که پدر و مادر یا حتی پدربزرگ و مادربزرگ این نسل‌اند، در نگاه حکومت هنوز در کودکی مانده‌اند. از مرز شصت سال عبور کرده اما هنوز هم بچه‌های ناخلف ... تلقی می‌شوند. همیشه نگاه چپ چپ و سرزنش‌آمیز حکومت را در همه جا تجربه کرده‌اند. ما هنوز هم با این سن و سال بچه‌های رانده شده از خانه‌ایم. نگاه پدرانه چندین نسل از این مردم را تحقیر کرده است. اگر ما مثل زندانیان خو کرده به محیط دم بر نمی‌آوریم فرزند و نوه‌های ما تاب تحمل ندارند.

نگاه پدرانه از گفتگو سخن می‌گوید. مقصودش متقاعد کردن نسل جوان به آرامش است. انگار ما کیسه‌ای مملو از دانایی، تجربه و درس زندگی داریم که باید فرزندانمان را از آن بهره‌مند کنیم. شخصیت تحقیر شده ما چیزی در انبان ندارد. ما توان گفتگو و متقاعد کردن جوانان را نداریم. آن‌ها به سخن ما گوش نمی‌دهند. اساساً دل خوشی از ما ندارند. 

آنها از خانه فرار کرده‌اند. سال‌هاست این اتفاق افتاده است. تنها با به رسمیت شناختن آنها می‌توان امید داشت به خانه برگردند. آنگاه می‌توان امید داشت گفتگو معنای واقعی خود را پیدا کند. هدف گفتگو را هم بنا نهادن دنیایی تازه باید نهاد. دنیایی که عاری از تحقیر نگاه پدرانه باشد. دنیایی که اساساً متعلق به آنهاست.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.