عصرجدید ی که از آن توقع سرگرمی و فراموشی دارید، نهایتا به عصر جنبش دلقک‌ها تبدیل خواهد شد.

 

به گزارش جماران کمیل سوهانی در یادداشتی نوشت: حدود دو ماه از آغاز اکران جهانیِ فیلم جوکر می‌گذرد و در این مدتِ کوتاه جوکر چندین رکورد تاریخ سینما را زده و در حالی که ۵۵ میلیون دلار بودجه‌ی ساخت آن است تا این لحظه یک میلیارد دلار فروش کرده. فیلم اکنون ۳۵امین فیلم پرفروش تاریخ سینما، هفتمین فیلم پرفروش سال ۲۰۱۹ و پرفروش‌ترین فیلم با محدودیت بزرگسالانِ(R)تاریخ سینما است.

شخصیت‌های فیلم برگرفته از کمیک استریپ‌هایی با بیش از نیم قرن قدمت در آمریکا هستند. 

"توماس وین"، یکی از این شخصیت‌هاست؛ در این فیلم توماس وین یک ثروتمندِ اهل سیاست است که احتمالا به زودی شهردارِ شهرِ گاتهام می‌شود.

 شخصیت دوم "موری فرانکلین" است. موری طراح و مجریِ یک برنامه‌ی تلویزیونیِ سرگرم‌کننده‌ی آخر‌شبی(Late Night Talk Show) است.

شخصیت اصلی داستان هم جوکر، شرور قدیمیِ کمیک استریپ‌های آمریکایی است. در این فیلم اما، جوکر دیگر شروری بالذات نیست. 

داستان در رفت و آمد میان واقعیت و توهمات ذهنِ مریضِ جوکر پیش می‌رود. جوکر یک بیمار روانی است که از کودکی مورد آسیب‌های روحی و جسمی فراوان قرار گرفته و علاقه‌ی زیادی به "موری فرانکلین" دارد. او در توهماتش، موری را پدر خود تصور می‌کند. موری الگوی اوست، کسی که جوکر دوست دارد او را گرم در آغوش بگیرد.

از طرفی مادر جوکر معتقد است که پدر واقعی او "توماس وینِ" سیاستمدار است. مادر مدعی است، زمانی که در خانه‌ی این سیاست‌مدارِ ثروتمند کار می‌کرده جوکر به دنیا آمده، اما "توماس وین" او را اخراج و با جعل مدارک مختلف ثابت کرده، جوکر توسط مادرش به فرزندخواندگی گرفته شده است. این‌که جوکر واقعا فرزند کیست، هیچ‌گاه در فیلم مشخص نمی‌شود.

جوکر بیماری عجیبی دارد که در هنگامه‌ی تنش، بی‌اختیار می‌خندد.  مادر، او را هَپی(Happy)صدا می‌کند. شمایل، شغل، اسم و آمالش با خنده و سرگرمی گره خورده است. او هم سرگرم است و هم سرگرم‌کننده. زمزمه‌ی مکررِ ترانه‌ی "زندگی همین است" (That is life…)، همراه با رقص‌های گاه و بی‌گاهِ جوکر، از پذیرش سرنوشتی محکوم به شادی خبر می‌دهد.  اما نهایتا جوکر بر علیه این تقدیر می‌شورد، شورشی ناگهانی، کور، بی‌هدف و ناعقلانی.

تمرکز من در این یادداشتِ کوتاه نه بر نوع شورش جوکر، بلکه بر نسبتِ او با سه‌گانه‌ی مادر، توماس وین و موری فرانکلین است. آنچه من آن را نسبتِ شهروند با شهر، سیاست و رسانه می‌دانم. 

جوکر فرزند نامشروع شهر و سیاست است. سیاستی که شهر را فریب داده، از او بهره‌کشی کرده و نهایتا او را با فرزندی نامشروع در تیمارستان رها می‌کند، اکنون شهر در حالی‌که غرق در زباله است با ارسال نامه‌های مکرر تلاشی ناکام در یادآوری نسبتِ جوکر با پدرش دارد.

این فرزند نامشروع اما علی رغم همه‌ی آسیب‌ها و شکنجه‌های روحی و روانی، حسابی سرگرم است. غایت او دنیایی است که رسانه(موری فرانکلین) برای او می‌سازد.

جوکر برای دیدن پدر خود(توماس وین) به سالن سینمایی می‌رود که در حال پخش فیلم عصرجدید چارلی چاپلین است. اولین برخورد او با پدر در توالت سالن سینماست. جایی که پدر، پیوند خود با جوکر را انکار کرده و تهدید می‌کند که اگر یک بار دیگر جوکر به پسرش نزدیک شود او را خواهد کشت.

قتل‌های کوری که جوکر در شهر انجام داده، کم‌کم به جنبشی اعتراضی تبدیل ‌می‌شود و جمله‌ی Kill The Rich, A New Movement (ثروتمندان را بکشید؛ یک جنبشجدید) تیتر یک روزنامه‌ها می‌شود.

جوکر پس از کشتن مادری که در کودکی آزارش داده، به برنامه‌ی زنده‌ی موری رفته و بر روی آنتن زنده موری را هم می‌کشد، شهروندانی که نقاب دلقک بر صورت دارند شهر را به آتش کشیده و توماس وین در حالی‌که با خانواده‌اش از سینما خارج می‌شود، توسط دلقکی خشمگین کشته می‌شود.

قضاوتی در مورد اینکه چرا چنین فیلمی باید در هالیوود ساخته شود و اینکه آیا واقعا این فیلم ضد سرمایه‌داری است یا نه نمی‌کنم، اما آنچه مشخص است فیلم در هشدار نسبت به دورانی که در آن سیاست و قدرت با ابزار سرگرمی سعی در بهره‌کشی و سیاست‌زدایی از جامعه دارد، موفق بوده است. 

این یک هشدار واقعی به همه‌ی اهالی قدرت و رسانه در همه‌ جای جهان است؛

 عصرجدید ی که از آن توقع سرگرمی و فراموشی دارید، نهایتا به عصر جنبش دلقک‌ها تبدیل خواهد شد.

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.