پایگاه خبری جماران: درک عمیق و کامل بحران کنونی میان قطر و عربستان بدون رجوع به تاریخ رقابت های میان این دو دولت نسبتا نو پا امکان پذیر نیست.
در گذشته نه چندان دور بخصوص پس پایه گذاری وهابیت در شبه جزیره عربستان توسط محمد ابن عبد الوهاب (۱۷۰۳-۱۷۹۲) حاکمان پیشین قطر بارها و بارها با همسایگان خود در نبرد بوده اند،. آل سعود قبایل متفرق عرب را حول ایده اولوژی جدید وهابی جمع کرده و مناطق بسیاری در شبه جزیره عربستان را در تا سال ۱۷۹۰ به تصرف خود در آوردند.
پس از آن، آل سعود مجددا در پی گسترش قلمرو خود برآمده و حتی در سال ۱۸۰۳ مکه مکرمه را نیز به اشغال در آوردند. لکن این اقدامی بود که دیگر خلیفه عثمانی آن را بر نتابید. سلطان عثمانی از محمد علی فرماندار (خدیو) مقتدر مصر خواست تا شورش در شبه جزیره عربستان را سرکوب کند. علی رغم شکست نظامی اعراب وهابی، اعتقاد به فرقه وهابیت در شبه جزیره عربستان به رشد و نمو خود ادامه داد.
این توسعه طلبی ها و حملات آل سعود تنها یورشهایی نبود که حاکمان قطر مجبور به دست و پنجه نرم کردن با آن بودند. حاکمان قطر که در قرن هجدهم از نواحی مرکزی شبه جزیره عربستان به شبه جزیره قطر مهاجرت کرده بودند، قبل از حملات آل سعود یورشهای عثمانی ها، مصری ها، قبایل جنوبی و بحرینی ها را هم تجربه کرده بودند. همانگونه که معاهدات امضاء شده میان کلنل بریتانیایی لوئیس پلی برای شیخ محمد ابن ثانی آل ثانی حکمران قطر استقلال نسبی سیاسی تحت حمایت دولت بریتانیا بوجود آورد، پذیرش وهابیت توسط او در سال ۱۸۹۳ نیز برایش استقلال عقیدتی و خارج شدن از حلقه اعتقادی خلیفه عثمانی به ارمغان آورد. پس از این دگرگونی ایده اولوژیکی، روابط پیچیده آل سعود با حاکمان قطر که در پی مقاومت در برابر توسعه طلبی آل سعود بودند، وارد مرحله نوینی گشت.
کشور گشایی ها و توسعه طلبی های پی در پی آل سعود حاکمان قطر را بر آن داشت که در عین پیروی از وهابیت در پی حفاظت از خود نیز باشند. محتملا این دلیلی بوده که حاکم وقت قطر، شیخ عبدالله ابن محمد آل ثانی معاهده دیگری را با بریتانیا در سال ۱۹۱۶ به امضاء برساند. بموجب این معاهده شیخ عبد الله قطر را تحت الحمایه دولت بریتانیا قرارداده تا بریتانیا در عوض در دست گرفتن عنان امور داخله و خارجه قطر ، دولت دوحه را مورد حمایت کامل نظامی خود قرار دهد.
کارایی حمایت نظامی بریتانیا از قطر خود را در هنگام حکومت عبدالعزیز ابن سعود بر عربستان در طی سالهای ۱۸۸۱ تا ۱۹۵۳ نشان داد. عبد العزیز شیوه جدیدی از اتحاد اخوت میان قبایل عرب را توسط توزیع کالاهای اساسی و محصولات کشاورزی میان آنها بنیان نهاد. این عقد اخوت همراه با ایجاد احساس وظیفه در اعضاء برای توسعه ایده اولوژی وهابی و صدور آن به چهار گوشه شبه جزیره عربستان با حمل بر قبضه شمشیر استوار بود. گروه اخوان وهابی نهایتاً توانستند مکه مکرمه و مدینه منوره را در سال ۱۹۲۴ فتح و شریف حسین حاکم مورد اعتماد بریتانیا را از آنجا اخراج کنند. این رویداد پایه گذاری عملی حکمرانی آل سعود در عربستان بود. این در حالی بود که حاکمان قطر بموجب همان عهدنامه دفاعی و قیمومیت بریتانیا، از تاخت وتاز آل سعود جان سالم بدر بردند. لکن این معاهده هیچگاه موجب نشد که حکام قطر از ترس توسعه طلبی ها و یورشهای برادران وهابی خود در ریاض که در پی تبدیل قطر به استانی در عربستان بودند، خواب آسوده ای داشته باشند.
روابط قطر و عربستان پس از استقلال قطر در سال ۱۹۷۱ بغرنج تر از پیش گشت. درست چند ماه پس از استقلال در ۲۲ فوریه ۱۹۷۲، شیخ خلیفه ابن حماد توسط یک کودتای بدون خونریزی پسر عموی خود، شیخ احمد، را هنگامی که در ایران به همراه بازهایش مشغول شکار بود، از حکومت خلع و خود برجایش نشست. شیخ خلیفه حمایت های سیاسی، مالی، و نظامی لازم برای این کودتا را از آل سعود دریافت کرده بود. این کمک ها انتظارات آل سعود از شیخ خلیفه را بالا برد چرا که آنها میدانستند بدون این پشتیبانی ها شیخ خلیفه هیچگاه نمیتوانست قدرت را در دوحه بدست گیرد. اهمیت اینانتظارات زمانی مشخص شد که در سال ۱۹۹۵ شیخ خلیفه مورد حمایت عربستان توسط پسرش شیخ حماد از سلطنت خلع و پیرو آن عربستان به مخالفت آشکار با این انتقال قدرت و از دست دادن حکمران مورد حمایت خود پرداخت.
در این میان، قطر صاحب عواید غیر قابل تصور حاصل از منابع سرشار نفت خود شده بود و بواسطه آن توانسته بود دوستان زیادی در میان ابرقدرت های جهان و کشور های منطقه پیدا کند تا بدینوسیله جلوی هژمونی عربستان بایستد، بخصوص که دو کشور از دیرباز تا کنون مناقشه مرزی عدیده ای با هم داشته که علی رغم معاهدات سالهای ۱۹۶۵، ۱۹۹۲، و ۱۹۹۶ همچنان لاینحل مانده است. لکن قطر بخاطر جلوگیری از دردسر سازی عربستان سعی می کرد که با جاه طلبی های منطقه ای او همراهی کند. قطر همچنین روابط خوبی با ابرقدرت نوظهور جهان در آن زمان یعنی ایالات متحده برقرار کرده و حتی بعداً در جریان جنگ اول خلیج فارس طی سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱ هم از آمریکا و عربستان در برابر صدام حمایت کرد.
بنابر همین دلایل و برای تقویت مواضع در مذاکرات و همچنین ایجاد توازن در روابط خارجی با سعودی، قطر بعنوان ثروتمند ترین ملّت جهان با بالاترین مقدار تولید سرانه ناخالص ملی، هم انگیزه و هم امکانات لازم برای بوجود آوردن و تجهیز گروه های رقیب در برابر گروهای ساخته دست عربستان در منطقه را داشته است. حمایت های دوحه از گروه اخوان المسلمین که از زمان تشکیل در سال ۱۹۲۸ در سراسر جهان اسلام بسیار ریشه دار بوده است ، از جمله همین اقدامات بوده است. در حقیقت در سوریه و عراق پس از ۲۰۱۱ بخصوص پس از شکل گیری گروه جبهه النصره در رقابت با داعش ، رقابت های منطقه ای دو کشور به صورت جنگ نیابتی در آمد.
اتهامات مطرح شده علیه دوحه مبنی بر حمایت از تروریسم جای بحث دارد بالأخص که بیشتر این اتهامات از جانب ریاض مطرح شده است. قطر کاری در ارتباط با حمایت از گروههای تکفیری نکرده است که قبلا عربستان و متحدانش در عراق و سوریه انجام نداده اند. گروههای بنیادگرای تکفیری متعددی منجمله آنهایی که با نام معارضین معتدل از آنها یاد می شود و یا ارتش آزاد سوریه (در برابر جبه النصره که اکنون نامش را به جبهه الفتح الشام تغییر داده) همگی از حمایتهای مالی و تسلیحاتی ریاض برخوردار بوده اند.
به هماناندازه که قطر از تروستها حمایت کرده است سعودی ها و متحدانشان نیز از تروریستها حمایت کرده اند. اما تمامی این متحدان ریاض هم سیاست یکسانی در قبال عربستان نداشته و بسیار متفاوت از یکدیگر عمل کرده اند. برخی از این متحدان مانند مصر و اردن که کمک های مالی سالیانه عظیمی از آل سعود دریافت میکنند پیوسته دنباله رو سیاست های ریاض در جهان هستند. برخی دیگر مانند ترکیه و قطر همکاری های محدود امنیتی با ریاض را قطع نکردند تا ضمن جلو چشم نگاه داشتن رقیب ، او را بر ضد خود تحریک نکنند. برخی دیگر هم همانند بحرین، در تسلط کامل عربستان هستند در حالیکه دیگران مانند امارات متحدانی بدردبخور ولی نیمه مستقل بشمار می روند.
بنظر می رسد که در پی سفر اخیر دونالد ترامپ به عربستان همان پیامی که دولت جدید آمریکا در صدد رساندن آن به ایران است سعودی ها هم در پی رساندنش به قطری ها هستند: "کلانتر تازه ای در شهر آمده." لکن اعمال قدرت این کلانتر جدید در منطقه بدون دشواری نیست.
ریاض در پی کاهش شدید بهای نفت از سال ۲۰۱۴ با مشکل کاهش شدید ذخائر ارزی رو برو شده و همین موجب عقب ماندن از رقیبانش در سوریه، یمن ، و عراق شده است. از طرفی دیگر برنامه های بلند پروازانه قطر در منطقه از قبیل خرج کردن مبالغ هنگفتی در نوار غزه ، عراق، سوریه، لبنان و افغانستان بعلاوه فراهم کردن بودجه های کلان برای ساخت مساجد و مراکز فرهنگی در سراسر جهان در عین حال که عربستان را به گوشه ای رانده است باعث قوی شدن دست قطر نیز گشته است.
آل سعود پس از دیدار ترامپ در سال گذشته تصور می کردند که پشتیبانی کامل آمریکا را بدست آورده اند و حال می توانند به این رقابت دیرینه با قطر خاتمه دهند. فلذا خود را به عنوان کلانتر جدید شهر و ژاندارم خلیج فارس تصور می کنند. دوحه ای ایده آل برای ریاض باید مانند منامه باشد و این دلیل در پیش گرفتن سیاست بحرینی کردن (بحرینیزاسیون ) در قبال قطر است. اما همانگونه که قبلا بحث شد، قطر علاوه بر قدرت نفوذ بین المللی، قدرت مالی شگرفی داشته که آن را قادر به ایستادگی در برابر عربستان می نماید.
قطر هم اکنون بزرگترین صادر کننده گاز مایع شده (ال ان جی) دنیا با ظرفیت مایع سازی ۷۷ میلیون تن در سال است. بر طبق پیشبینی اتحادیه بین المللی گاز که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، در سال ۲۰۲۱ استرالیا بزرگترین صادر کننده ال ان جی با ظرفیت ۸۷ میلیون تن در سال خواهد بود و پس از آن قطر و بعد آمریکا با ۶۱ میلیون تن در سال قرار خواهند گرفت. معهذا بدلیل افزایش ۴۶ درصدی ظرفیت مایع سازی در جهان پیش بینی می شود که قیمت های این محصول با کاهش مواجه شود. این پدیده رقابت سختی را میان این کشور ها بر سر سهم بیشتری از بازار رقم خواهد زد بالاخص که پایانه های ال ان جی استرالیا و آمریکا طبق برنامه تا سال ۲۰۲۱ بطور کامل عملیاتی خواهند شد.
در آن زمان یا قطر به کناری رانده خواهد شد تا راه را برای استرالیا و آمریکا باز کند یا واشنگتن و کانبرا با سرمایه گذاری های خود در صنعت ال ان جی دوحه در صدد منفعت مشترک از این صنعت خواهند بود. شرکت اکسان موبیل آمریکا پیشتر ۳۰ میلیارد دلار در مجتمع صنعتی ال ان جی قطر در راس لفان سرمایه گذاری کرده و اکنون مالک بیش از یک سوم سهام این مجتمع عظیم است. لکن هر گونه مناقشه می تواند این سرمایه گذاری کلان را به مخاطره بیندازد. در آینده این احتمال قوی وجود دارد که ما شاهد سرمایه گذاری و شراکت بیشتر آمریکا در صنایع ال ان جی قطر باشیم که موجب می شود دوحه متقابلا از حمایت واشنگتن برخوردار شود.
به همین ترتیب قطر هم مالک ۷۰ درصد از سهام مجتمع عظیم ال ان جی گلدن پس در آمریکاست در حالیکه شرکای دیگرش شرکت اکسان موبیل با هفته و شش دهم درصد و کاناکو فیلیپس با دوازده و چهار دهم درصد می باشند. اگر این سرمایه گذاری های مشترک و متقابل و این پشتیبانی ها صورت نمی گرفت، می شد انتظار داشت تا عربستان و آمریکا از هر طریق ممکن درصدد فلج کرده این صنعت عظیم قطر برآیند و ما شاهد ایجاد شورشهای سراسری و ناآرامی های اجتماعی وسیعی در قطر شبیه به بلائی که سر سوریه آوردند بودیم. این گزینه بسیار هزینه بر به نظر می آید چرا که در عین به خطر انداختن سرمایه گذاری های غرب در قطر، آسیب های شدیدی به اقتصاد مشتریان گاز دوحه نیز وارد می کند.
هر گونه اختلال در تحویل محموله های ال ان جی، بخصوص در حال حاضر که ترمینال های ال ان جی ایالات متحده و استرالیا هنوز نمی توانند جایگزین محموله های قطر شوند، می تواند خسارات سنگینی به اقتصاد مشتریان قطر در جنوب و جنوب شرقی آسیا بخصوص ژاپن، هند و چین وارد کند. از طرفی دیگر خود چین هم بزرگترین شریک تجاری آمریکاست که به تنهایی حدود ۱۸ درصد از کل تراکنش های مالی خارجی پکن با واشنگتن است. همچنین قطر مالک بزرگترین میدان گازی جهان به طور مشترک با ایران است. طرف ایرانی این میدان بنام پارس جنوبی و طرف قطری بنام گنبد شمالی شناخته می شوند. با اینکه قطر بمنظور تقویت مصنوعی بازار مصرف مدتی تولید گاز مایع شده از این میدان را متوقف کرده بود، مجدداً تولید را پس از مدتی از سر گرفت. هرگونه خللی در روند تولید این میدان به نفع طرف ایرانی خواهد بود و این اتفاقی است که نه عربستان و نه آمریکا و متحدان سنی آن در منطقه خواهان آن هستند. لکن این متحدان سنی بعید است که بتوانند به یک برنامه موثر جامع برای حل مشکلات میان خود دست پیدا کنند.
تاریخ شورای همکاری خلیج (فارس) از زمان تشکیل آن در سال ۱۹۸۱ نشان داده که برای اعضای آن بسیار دشوار است تا در مواقع بروز بحران ها تصمیمی به صورت یکپارچه اتخاذ کنند. از جمله این بحران ها می توان به جنگ صدام علیه ایران بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸، جنگ اول خلیج فارس بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱، و تحریم های یکجانبه آمریکا بر ضد ایران اشاره کرد. متشابهاً اتحاد ضد تروریسم کشور های سنی که در جریان بحران یمن شکل گرفت نیز از ابتدا یک اتحاد سست و پیمانی بی پایه بود. رقابت های دیرینه و چشم و هم چشمی های سنتی میان اعضا مانند ترکیه با عربستان، قطر با عربستان، و مصر با ترکیه مانع از اتخاذ هرگونه تصمیم هماهنگ میان اعضای آن بوده است. این گسستگی ها موجب شد تا عربستان در صدد ایجاد ضمینه مشترکی برای ایجاد اتحاد میان اعضا بر آید.
بزرگ کردن و تبلیغ "تهدید ایران" که ریاض از تل آویو به عاریت گرفت، تلاشی از جانب عربستان سعودی برای ایجاد ضمیمه مشترک اتحاد میان حکومت های سنی مذهبی بود که از دیر باز در دنیای اسلام مشغول رقابت بر سر قدرت با یکدیگر بودند. ریاض تصور می کرد که این اتحاد جدید بر ضد دشمن فرضی مشترک حداقل به کاهش رقابت های مخرب و جنگ قدرت میان اعراب منجر خواهد شد که مدتهاست منابع آنها را در این راه تلف کرده است. اعضای این اتحاد همچنین امیدوار بودند که بتوانند با همکاری با تل آویو بر ضد دشمن مشترک (ایران) مشکلات خود با رژیم صهیونیستی که از سال ۱۹۴۸ پیش آمده بود را حل و فصل کنند. ولی واقعیت آنست که حکومت های عضو این اتحاد خود ساخته چشم قدرت گرفتن یکدیگر را نداشته و ندارند.
زمانی که عربستان به قطر اولتیماتومی فرستاد که یا ۱۰ شرط ریاض را دربست بپذیرد یا منتظر عواقب وخیمی باشد، ترکیه، بعنوان هماوردی قدیمی، نقشه های نو آورانه ای کشید. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، خبر از ارسال پهباد های رصد مناطق مرزی و اعزام ۳۰۰ سرباز به قطر داد. البته ترکیه از قبل در سال ۲۰۱۶ تعداد ۱۳۰ مستشار نظامی به منطقه الریان در قطر فرستاده بود. اعزام این پرسنل در راستای اجرای پیمان امنیتی بود که پیشتر آنکارا با دوحه به امضا رسانده بود. این پیمان در حقیقت یک معاهده استراتژیک نظامی است چراکه به موجب آن ترکیه متعهد به حفاظت از قطر در برابر هر گونه تهدید خارجی است. بر طبق این قراردار ترکیه باید تا سقف پنج هزار پرسنل نظامی بعنوان مستشار به قطر اعزام کند. پس از اعلام محاصره قطر توسط عربستان، بدون درنگ اردوغان دست بکار شده و اجازه اعزام باقیمانده نیرو های ترک به قطر را بصورتی برق آسا از پارلمان ترکیه دریافت کرد.
اکنون که جهان شاهد بروز چنین بحرانی میان قطر و عربستان است، حقیقت پشت معاهده دفاعی دوحه و آنکارا نیز پدیدار گشت. این یک قرارداد دفاعی نه برای حفاظت از قطر در برابر ایران بلکه معاهده ای برای حفاظت از دوحه در برابر سیاست های سنتی توسعه طلبانه ریاض بود. پس از بقدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه، اردوغان و دیگر رهبران ارشد حزب بخصوص احمد داووداوغلو پیامی اسلامی به مردم ترکیه و ممالک اسلامی بخصوص مردم کشورهایی که قبلاً جزو قلمرو امپراطوری عثمانی بودند، فرستادند: "ما نسبت به شما احساس مسوولیت می کنیم." فارق از اینکه آیا این شعار در جهان اسلام طرفدارانی برای اردوغان و حزب عدالت و توسعه بوجود آورد یا نه، باید اذعان کرد که این شعار تاثیر بسزایی در جمع آوری آرا و تضمین پشتیبانی عمومی از حزب عدالت و توسعه در ترکیه داشته است.
عربستان سعودی در ادبیات اردوغان جایگاه ویژه ای دارد بخصوص آنکه این سرزمین در قرن هجدهم و نوزدهم با تکیه بر دول غربی بخصوص بریتانیا درصدد استقلال ارضی و عقیدتی از استانبول بوده است. بعلاوه تلاش اخیر سعودی ها برای بوجود آوردن یک ناتوی اسلامی میتواند به تضعیف قدرت ترکیه در جهان اسلام بعنوان بال جنوبی ناتو در جنوب روسیه تلقی شود.
به همین ترتیب، عضو دیگر این اتحاد سنی ساخته عربستان یعنی دولت پاکستان هم پس از تصویب مجلس اسلام آباد در پی اعزام بیست هزار نیروی نظامی به قطر است. همین منبع پاکستانی خبر به این مطلب اشاره دارد که اعزام این نیرو ها به قطر خللی در نقش پاکستان در عملیات اتحاد عربی-اسلامی در یمن تحت امر ژنرال راحیل شریف ایجاد نمی کند! این در حالیست که پیشتر ژنرال شریف نارضایتی خود را از سوء استفاده ریاض از این اتحاد سنی برعلیه ایران ابراز داشته است. پس از دیدار اخیر ترامپ از عربستان نیز آشکار گشت که بسیاری از کشور های منطقه بخصوص اعضای شورای همکاری خلیج (فارس) از انتصاب یک رئیس جدید توسط آمریکا برای خود رضایت ندارند.
کویت و عمان بعنوان دو عضو مهم شورای همکاری خلیج (فارس) در پی اقدامات اخیر امیر کویت برای میانجیگری میان قطر و عربستان پس بحران ساخته ریاض بر ضد قطر سکوت معنی داری در شورا در برابر موضع ریاض در پیش گرفتند. بر خلاف ژنرال عبد الفتاح السیسی رئیس جمهور مصر و امیر عبد الله شاه اردن که نمی توانند بدون کمک های مالی عربستان به حیات ادامه دهند، کویت و عمان وابستگی به پول سعودی ندارند و لزومی همبه پیروی از خط مشی ریاض-واشنگتن نمی بینند. بعلاوه همان فضای رقابت و ترسی که میان عربستان و قطر وجود دارد میان عربستان و کویت و همچنین میان عربستان و عمان نیز و جود دارد.
همچنان که رژیم صهیونیستی، آمریکا و عربستان (تحت تاثیر آمریکا) سعی در قلب حقیقت درگیری های خاور میانه داشته اند و در تلاش برای به تصویر کشیدن آن بعنوان جنگی فرقه ای میان ایران شیعه و اهل سنت منطقه تحت رهبری به اصطلاح عربستان هستند، بروز درگیری ها و رقابت های اخیر میان دول سنی، نقشه خبیث آنان را نقشه بر آب و مشت آنان را باز کرد. ادبیاتی که ریاض در باره جمهوری اسلامی ایران بکار می برد شبیه و در اکثر موارد کپی از روی دست رژیم صهیونیستی و دقیقاً همان عباراتی است که تل آویو سالهاست در باره ایران از آنها استفاده می کند. نه تنها گفتار بلکه اعمال عربستان بخصوص پس از بقدرت رسیدن ملک سلمان نشان دهنده اتخاذ یک سیاست کاملاً هماهنگ میان ریاض و تل آویو در برابر تهران بخصوص سیاست تبلیغ و گسترش ایران هراسی است. در حقیقت درگیری های خاور میانه جنگ فرقه ای نبوده بلکه جنگ قدرتی است که از قرن هفتم و حتی قبل از آن هم وجود داشته است.
ایران هراسی که توسط عربستان و اسراییل تبلیغ می شده هیچگاه به تفوق مورد نظر مبلغانش نرسید. هر روزه بیش از پیش برای امت اسلام آشکار می شود که ایران هراسی نه یک واقعیت بلکه یک عقده کهنه در واشنگتن است. این مساله در واشنگتن طرفداران زیادی در میان اعضای سازمان سیا و جنگجویان دوران جنگ سرد مانند جمیز متیس دارد که پس از خلع شاه و تسخیر لانه جاسوسی هنوز بار این عقده و ناراحتی را بر دوش می کشند. در تل آویو هم اوضاع بر همین منوال است بخصوص که می بینند ایران همواره آشکارا از دشمن نیرومند و سهمگین رژیم صهیونیستی یعنی حزب الله حمایت می کند، حزب اللهی که هیچگاه در برابر فشار صهیونیستها خم نشد و حق وجود رژیم صهیونیستی بعنوان یک حکومت را نپذیرفت. اگر جمهوری اسلامی ایران مشکل اصلی بود که عربستان را واداشت تا از دوحه بخواهد روابط خود را با تهران قطع کند، ریاض میبایست از امارات شروع می رد و چنین تقاضایی را از آنها می کرد که ده برابر قطر روابط تجاری و دیپلماتیک با ایران دارند. لکن ریاض یکی از خواسته های اساسی ده گانه خود از قطر را قطع رابطه دوحه با تهران قرار داده است.
یکی دیگر از خواسته های عربستان از قطر دست برداشتن دوحه از حمایت از اخوان المسلمین و حماس بعنوان شاخه نوار غزه آن است. از طرفی دیگر عربستان تنها مرز زمینی قطر با دنیا را که با عربستان مشترک است بسته و مانع ورود غذا و مواد لازم به قطر شده است. این در واقع ارسال پیامی به سنت و شیوه وهابی به مسلمانان قطر است. همانگونه که پیشتر اشاره شد فراهم کردن و تقسیم غذا و محصولات کشاورزی یکی از خصوصیات اصلی سنت جامعه اخوان وهابی بود که از قرن هجدهم میان اعضای این فرقه وجود داشته است. این محاصره نیز در حقیقت پیامی به وهابیان قطر است که بدلیل رفتارشان از جمع اخوان اخراج شده و مادامیکه رفتار خود را تغییر ندهند اجازه بازگشت به جامعه اخوان وهابی را ندارند.
این محاصره تاثیر چندانی بر قطر نداشته چراکه از ابتدا ترکیه و ایران مبادرت به ارسال ده ها تن مواد غذایی بدون نگهدارنده ها و محصولات کشاورزی به قطر نمودند. درست در اولین ساعات اعلام محاصره از جانب عربستان، اتاق همکاری های تجاری ایران طی نامه ای رسمی به سفیر قطر در تهران ، آقای علی بن حماد الصلیتی، آمادگی تمامی اتحادیه های کشاورزی ایران برای ارسال کلیه محصولات مورد نیاز قطر را اعلام نمودند. اخیراً ایران در ضمن ارسال ششمین محموله نود تنی محصولات کشاورزی به قطر با یک هواپیمای باربری بوئینگ ۷۴۷، آسمان خود را نیز بر روی هواپیماهای خطوط هوایی قطر گشود. کشتی های کوچک و لنج های بخش خصوصی نیز پس بارگیری در بندر دیّر در استان بوشهر تا کنون نهصد و شصت تن مواد غذایی به قطر حمل کرده اند. در اقدامی مشابه، قطر بمنظور خنثی کردن محاصره عربستان خط دریایی مستقیمی میان بندر حماد در منطقه دوحه و بندر صحار در عمان راه اندازی نموده است.
قطر قطعاً می تواند در برابر سیاست بحرینی کردن عربستان برای بدست گرفتن کنترل تمامی سیاست خارجی و داخلی خود مانند بلائی که بر سر بحرین آوردند، ایستادگی کند. دخالت نظامی عربستان در قطر هم بعید بنظر می رسد. بجز نیروهای ترکیه و بیست هزار نیروی وعده داده شده پاکستان، مرکز فرماندهی آمریکا در پایگاه بزرگ هوایی العدید (قاعده العدید الجویه) در قطر قرار گرفته است. این پایگاه ده هزار پرسنل نظامی، دهها جنگنده و بمب افکن های بی-۵۲ را در خود جای داده است. قطر همچنین از استقلال مالی و اقتصادی کامل از عربستان برخوردار بوده و پیوند های مالی و دیپلماتیکی خوبی با قدرتهای بزرگ اقتصادی دنیا مانند آمریکا، آلمان، چین، هند، روسیه، و ژاپن نیز دارد. خطوط هوایی قطر نیز در حال حاضر با استفاده از آسمان ایران، عراق، و خلیج فارس-دریای عمان، فضای عربستان را دور زده و در حقیقت محاصره هوایی عربستان را شکسته است. قطر مانند یمن نبوده که عربستان بتواند با محاصره کامل دریایی-زمینی-هوایی مردمش را تا سر حد مرگ گرسنگی دهد. لکن بحران کنونی می تواند با نرمشی از سوی عربستان و تعدیل خواسته هایش و از آن طرف هم با پذیرفتن برخی از شروط ریاض توسط قطر پایان یابد. اما اگر دوحه تمامی ده شرط عربستان را بطور کامل بپذیرد، در اصل دست از تمامی امتیازات و قابلیت هایی کشیده است که برای قطر استقلال از عربستان به همراه داشته است و در صورت تسلیم آنرا تبدیل به یک دولت اقماری و ملعبه عربستان می کند.
*استاد تاریخ کالج سانتا مونیکا