برادر فرشید لک، فوتبالیست سابق که در کما به سر می برد درباره شرایط او توضیح داد.
جی پلاس؛ اشکهای تکاندهنده برادر فرشید لک که این روزها در کما به سر میبرد، هرکسی را تحت تاثیر قرار میدهد. او با کلمات منقطع جملاتی را ادا میکند که دل هرکسی را به درد میآورد؛ ماجرای برادر 28 ساله که آماده جشن عروسی خود میشد اما ناگهان از بیمارستان و اتاق احیا و آی سی یو سر درآورد و حالا در هوشیاری حداقلی به سر میبرد.
ورزش سه نوشت: حمید لک که حال و روز خوبی هم ندارد، این روزها به هر دری چنگ میزند تا برادرش را به زندگی برگرداند. برادری که تا همین یکی دو سال پیش فوتبال حرفهای خود را ادامه میداد و حالا همان دوره بازیکنی، آخرین ریسمانی شده که برادرش به آن چنگ بزند و از فوتبالیستها برای احیای او کمک بخواهد.
گفتگو با کسی که نزدیکترین آدم زندگیاش در چنین موقعیتی است، به هیچ وجه کار آسانی نیست اما در این مصاحبه تلاش شده تا صدای یک فوتبالیست سابق به گوش طرفداران فوتبال و البته اهالی ورزش برسد؛ آنهایی که شاید با خواندن این اظهارات، کمکی که از دستشان برمیآید را برای خانواده لک دریغ نکنند.
این گفتگو را در ادامه میخوانید:
* او را مرخص کردند اما تشنج کرد و به کما رفت
لک در ابتدا درباره این اتفاق توضیح داد: برادر من تقریبا دو ماه است که عقد کرده است. ایشان ملزومات زندگی و جهیزیهاش را سفارش داده بود و به جنوب میآید که تحویل بگیرد و به تهران بیاورد و طبق عادت در مسیر یک قهوه میخورد. بعد از اینکه قهوه را میخورد، بعد از دو سه ساعت (حدود ساعت ۳ صبح) میگوید سرم درد میکند و به دوستانش میگوید من دارم میمیرم، من را به بیمارستان برسانید. او را در گناوه به بیمارستان میبرند و آنجا تحت معالجه قرار میگیرد و ساعت ۱۰ صبح میگویند مشکلی نیست و او را مرخص میکنند. زمانی که هنوز از در بیمارستان خارج نشده بود، در بغل دوستش تشنج میکند و میرود. با احیای قلبی او را برمیگردانند و ایشان به کما میرود و همچنان هم بعد از یک هفته در کما است.
* اینجا دست ما بسته است و میخواهیم به شیراز برویم
او درباره شرایط فعلی برادرش بیان کرد: در حال حاضر سطح هوشیاری او همچنان روی سه است و شرایطش هیچ تغییری نکرده اما خوشبختانه اعضا و جوارح داخلیاش مثل ساعت کار میکند؛ قلب و ریه و کبد و ... او به خوبی کار میکند. اینجا در بوشهر هم دست من بسته است و من فقط به زمین و زمان چنگ میزنم که و با بزرگان فوتبال ایران از جمله آقای دایی و همتیمیهایش ارتباط برقرار کردم تا فقط از یکی از بیمارستانهای شیراز پذیرش بگیریم اما متاسفانه هنوز موفق نشدهایم. آقای قلیزاده، آقای فرشید، آقای مهدی ترابی، آقای علی کریمی بازیکن استقلال همه در ردههای تیم ملی جوانان و نوجوانان با هم بودند و دوستان صمیمی یکدیگر هستند و پیگیری میکنند و ما با وکیل آقای دایی هم صحبت کردیم و ایشان هم دست به کار شده است.
* ما هم نمیخواهیم اعضای بدن این بچه زیر خاک برود اما ...
لک با بیان اینکه برخی اصرار به اهدای عضو دارند، گفت: من اصلا نمیخواهم منفی فکر کنم اما اینجا هیچ بویی از امید نیست. فقط دیروز به مطب یک خانم دکتر بیهوشی رفتیم و تنها کسی که به ما امیدواری داد، همین خانم دکتر بود. اینجا هیچ بویی از امید نیست و همه میگویند کار خدایی بکنید و این بچه کارش تمام است و این حرفها. ما میگوییم اهدای عضو هیچ مشکلی ندارد و اگر کمک به زندگی کسی میکند، این کار را میکنیم اما ما هنوز راه داریم، هنوز کسی صد درصد اعلام نکرده کار این بچه صد درصد تمام است. برای اهدای عضو هیچوقت دیر نیست. اصلا ما نمیخواهیم اگر اعضا و جوارح این بچه به درد کسی میخورد، زیر خاک برود ولی من به عنوان یک انسان تا لحظهای که امید هست، میجنگم
* پول نمیخواهیم، فقط کمک کنید پذیرش بگیرم
او با اشک و گریه ادامه داد: خواهشم از جامعه ورزش این است که کمک کنند. من فقط خواهشم این است که کمک کنند. نه از کسی پول میخواهم، نه چیزی؛ فقط کمک کنند که پذیرش بگیرم. همه زندگی من اینجا خوابیده است. نمیدانم چه بگویم و چه کار کنم.
* نمیخواهم در دو جبهه بجنگم
برادر بازیکن سابق فوتبال ایران در پاسخ به اینکه آیا پیگیری لازم پیرامون قهوه مسموم را انجام داده یا خیر گفت: ما میدانیم قهوه را کجا خورده اما مسیر من نزدیک نیست و اینجا درگیر هستم. اول فقط و فقط مهم سلامتی برادرم است. فقط مهم است که این بچه به حالت استیبلی برسد و خیالم راحت شود و بعد میتوانیم آن را پیگیری کنیم. من الان نمیخواهم از دو ناحیه بجنگم و انرژیام تخلیه شود. فقط دنبال این هستم که خدا راهی نشانم بدهد و کاری را که درست است، انجام بدهم. فقط پزشکها و بزرگان ورزش کمک کنند که پذیرش شود. ما از هیچکس تقاضای کمک نقدی نداریم و فقط پذیرش میخواهیم. اگر عمرش به دنیا باشد، شاید به این وسیله بتوانیم کمک کنیم.
* خواهش میکنم بزرگان فوتبال رایزنی کنند
او در پایان گفت: ما خودمان را در دست خدا میدانیم و من خدا نیستم و کاری نمیتوانم بکنم؛ فقط شرمنده این بچه هستم که کاری از دستم برنمیآید. تنها کارم این است که به دامن خدا و بزرگانی که میتوانند کمک کنند، چنگ بزنم و تنها توقعی هم که از جامعه ورزش دارم، همین است که کمکم کنند. از مردم میخواهم که دعا کنند و آن عزیزانی که دستشان باز است، رایزنی کنند و از جامعه پزشکی بخواهند که یک کمکی به یک انسان داشته باشند.