تیم ملی والیبال ایران با قرار گرفتن در رده پنجم جدول از صعود به مرحله حذفی رقابت های المپیک بازماند. اتفاقی تلخ که از اعتبار والیبال ایران تا حد زیادی کاست.
گروه ورزشی جی پلاس؛ مصطفی معدنی ثانی: کاش برای یک بار هم که شده بدون تعصب بیجا، بدون احساسات میهن پرستانه افراطی، بدون جملات کلیشه ای، بدون ارزش هایی که هیچ وقت از آنها کم نمی شود، بگوییم، بنویسیم و بخوانیم و بدانیم که مستحق حذف از گروه بودیم و در توکیو اتفاقی که دوست نداشتیم اما کاملا مبتنی بر واقعیت بود رخ داد.
قرار گرفتن در رتبه پنجمی گروهی که تیم ششم آن ونزوئلاست به تنهایی گویای وضعیت فعلی والیبال ایران است. می توانیم ساعت ها از برد حماسی برابر لهستان بنویسیم. از این که صدرنشین گروه مان که احتمالا روی سکو هم خواهد رفت را شکست داده ایم. از این که جواب کری کوبیاک را در زمین داده ایم و جلوی کاپیتان شان کم نیاورده ایم و هزار یک قصه حماسی دیگر. واقعیت اما عوض نمی شود. ایران فقط توانست بالاتر از ونزوئلایی قرار بگیرد که احتمالا به تیم آخر لیگ خودمان هم می بازد.
در خوش بینانه ترین حالت می توانیم بگوییم سطح والیبال ایران ثابت مانده و پیشرفتی نداشته است. والیبال را سنتی بازی می کنیم و احساسی. ارزیابی های مان هم دقیقا عین سبک بازی مان است. پس از برد لهستان در بازی اول از رویای سکوی المپیک می گوییم و مدال. پرافتخارترین و جدی ترین مربی دنیا را هم بالای سر بازیکنان مان بگذاریم تفکر غالب بر بازی احساس است. در فاکتورهای اساسی والیبال که امروزه خیلی بیشتر از دهه گذشته در ثبت نتایج موثر است درجا زده ایم. دو سرویس موثر متوالی نداریم، همان گونه که در گذشته نداشتیم.
سرویس زن های ایران جایی در بین برترین های هیچ رویدادی ندارند. بهترین و قدیمی ترین بازیکن هایمان بیشترین خطا را در سرویس دارند. دریافت کننده قوی تربیت نکرده ایم و توپ های دریافتی در مقابل سرویس های قوی حریفان سر از سکوها در می آورد. با چند امتیاز از دست رفته روحیه را می بازیم و غمزده می شویم. در یک کلام والیبال را با جو بازی می کنیم نه با منطق!
تکلیف مان با جوانگرایی مشخص نیست و گویی با خود تعارف داریم. نه دلمان می آید از "معروف" های مان دل بکنیم نه جرات داریم به "سعادت" برسیم. نه در قله تجربه ایم نه در دره جوانگرایی. جایی آن وسطها کژدار و مریز پیش می رویم. خبری از استمرار، از یک روند قابل اتکا توسط آمار نیست. هر نقطه قوت و مثبتی که در تیم هست، از نظر آماری روند معناداری ندارد که بتوان پی آن را گرفت، نه در مهارت های فردی نه در بعد نتیجه گیری.
لیگ ملت ها را از دست می دهیم که در المپیک نتیجه بگیریم، در المپیک نتیجه نمی گیریم و از معرفی جوان ها می گوییم. اگر قرار بود بردیا سعادت حذف شود، از صابر کاظمی آخر هر ست برای سرویس زدن استفاده شود، شریفی بازی نکند، صالحی روی نیمکت بنشیند، اصلا برای چه آنها را به ریمنی بردیم؟ چگونه می توان ترکیب تیمی که ستون های اصلی اش در تمام بازی ها معروف، موسوی، غفور و عبادی پور هستند را تیمی دگرگون شده و جوان خواند؟
این باخت چیزی از ارزش های والیبال ایران کم... اما نه کم می کند. ارزش والیبال ایران کم شد به اندازه رتبه تک رقمی در رده بندی جهانی که دیگر نداریم. به اندازه رتبه پنجمی مشترک المپیک قبلی که حالا شد پنجمی در گروه، به اندازه آقایی و ریاست بر والیبال آسیا که حالا دیگر خبری از آن نیست. ارزش مگر چیزی جز اینهاست؟